تا همین چند سال پیش گفتن کلمه استارتاپ، نانوشته جرم بود. بارها و بارها تذکر دادند که نگویید استارتاپ؛ بنویسید استارتاپ، بخوانید دانشبنیان، کسبوکارهای نوپا، اما فعالان اکوسیستم پافشاری کردند، کار کردند، تلاش کردند، از مال و جان مایه گذاشتند و روی استارتاپها سرمایهگذاری کردند.
جوانها استارتاپ راه انداختند، از هفتخانهای دولتی و… به سختی جان سالم بهدر بردند و بر مواضعشان اصرار ورزیدند تا اینکه بعد از یک دهه خوندلخوردن، رئیس جمهور مملکتشان گفت استارتاپ چیز خوبی است و میتواند مشکلات صنعت نفت، کشاورزی و دیگر صنایع کشور را به سرعت حل کند.
حداقل از این به بعد دیگر کسی به خاطر ترس از کلمه استارتاپ به ما نخواهد گفت کسبوکارهای نوپا، دانشبنیان، کسبوکارهای اینترنتی و… ورود استارتاپ به گفتمان رسمی حاکمیت در بالاترین مقام اجرایی کشور خوشیمن و مبارک است، اما این توجه رئیس جمهور و معاون اول ایشان و دیگر وزرا نگرانیهایی دارد.
۱- استارتاپ نباید تبدیل به یک شعار دولتی شود و از فردا همه مسئولان شروع کنند به تعریف از استارتاپها و بعد هم دستور پشت دستور که باید به اکوسیستم استارتاپی ایران ورود کنیم. بیآنکه بدانند استارتاپ و اکوسیستم استارتاپی چگونه فعالیت میکند.
عمدتا به خاطر برخورداری از منابع مالی سرشار، ورود دولتیها در قالب حمایتهای مالی و تشکیل صندوقهای سرمایهگذاری صورت میگیرد. حال آنکه باید به این نکته توجه داشته باشند که اکوسیستم استارتاپی برخوردار از یک چرخه و زنجیره ارزش است که به صورت ارگانیک توسط بخش خصوصی شکل گرفته و باید به همین صورت هم بالغ و کامل شود.
تجربه جهانی نشان میدهد هرگونه دستکاری، ورود دستوری و تزریق منابع مالی، وام و تسهیلات بدون کار کارشناسی و ایجاد صندوقهای سرمایهگذاری دولتی بهشدت آسیبزاست.
۲- در ساختار شرکتهای دولتی، ارزش یک شرکت به داراییها و مستغلات است، حال آنکه در استارتاپها داراییهای نامحسوس مانند پلتفرم، برند و… بهخصوص نیروی انسانی مقدم بر پول و مستغلات بوده و باارزشتر است.
درک این موضوع برای بیزینسهای سنتی و دولتیها سخت است. ابتدا باید این موضوع را هضم کنند. از اینرو مداخله، کنار گذاشتن یا حذف هر یک از بازیگران و مدیران استارتاپها به معنای شکست و از بینبردن آن مجموعه و آسیب جدی به چرخه اکوسیستم است.
استارتاپ، شرکت نفت یا سازمان تامین اجتماعی نیست که بگوییم ما از فلان مدیر استارتاپ خوشمان نمیآید، باید برود. وقتی چنین حکمی صادر شود، باید بدانید یعنی حکم تعطیلی آن شرکت استارتاپی، سایت یا اپلیکیشن صادر شده است.
۳- اکوسیستم استارتاپی برخلاف دیگر فضاهای کاری با افتتاح ساختمان شکل نمیگیرد. راهافتادن موج افتتاح ویسی، شتابدهنده و کارخانههای نوآوری بدون نیروی انسانی ماهر و باتجربه اتلاف منابع مالی کشور است.
به کار گماردن افرادی در رأس ویسیها و شتابدهندههای دولتساخته که ادعا میکنند میدانند استارتاپ چیست، بدون سابقه قابلتوجه در استارتاپها، این تلاش بیهوده و بینتیجه را فقط کمی به تاخیر میاندازد. نیروی انسانی ماهر زمانی ساخته میشود که از دل یک یا چند تجربه استارتاپی بیرون آمده باشد. پرورش نیروی دولتی استارتاپی با پول دولتی، کاشتن بذر بیثمر است.
۴- واردکردن استارتاپها به جریانهای انتخاباتی و وجهالمصالحه قراردادن آنها برای طیکردن پلههای انتخاباتی، خیانت به کشور و جوانان است.
۵- حال که استارتاپ دیگر تابو نیست و بالاترین مقام اجرایی کشور از استارتاپها و نقش آنها به نیکی یاد میکنند، وقت آن است که در برنامههای توسعهای کشور مثل سند برنامه پنجساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران کلمه استارتاپ گنجانده شود چراکه عبارت کلی دانشبنیان شامل بسیاری از استارتاپها نمیشود. از این رو شرکتهای زیادی از خدمات و تسهیلات دولتی محروم هستند.
حرف آخر
درهای اکوسیستم استارتاپی به روی همه از جمله سیاستمداران کشورمان که یقینا قصدشان خدمت است، باز است، اما باید باور کرده و درک کنید که اینجا همانگونه که جهانگیری معاون اول رئیس جمهور گفت، با آدمها و بیزینسمدلهای عجیب و غریب مواجه هستید.
هرگونه ورود شتابزده، دستوری، تغییر در ساختار و نیروهای انسانی و بازیگران، تزریق منابع مالی، ساخت بخشنامهای مکانهای استارتاپی، حاصلش از بینبردن اکوسیستم و استارتاپهایی است که هنوز به بلوغ نرسیدهاند.
نزدیک به ۱۵ سال فعالان این اکوسیستم تلاش کردند در کنار بهوجود آوردن شرکتهای استارتاپی این پیام را به گوش مسئولان عالیرتبه دولت برسانند که فرصت بزرگی به نام استارتاپ پیش روی جهان و کشور است.
آنها در این راه نیاز به حمایت دارند. حمایت هم به شیوه سنتی منظور وام و تسهیلات نیست؛ دولت فقط باید موانع کسبوکار را از پیشروی استارتاپها بردارد و زیرساختهای لازم را برای توسعه کسبوکارهای اینترنتی و استارتاپی فراهم کند.
آنچه ما را به هدفمان یعنی توسعه اکوسیستم استارتاپی ایران نزدیک میکند، ورود، مداخله و تصدیگری دولتیها و… نیست. تازمانی که کارکنان، کارشناسان و مدیران ارشد و میانی قوای سهگانه شناخت درستی از استارتاپها نداشته باشند، نهتنها مشکلات استارتاپها کم نخواهد شد، حتی با اشتیاق ورودشان به اکوسیستم آسیبهای جدی در راه است. از این رو در سازمانهای دولتی نیاز به راهاندازی نهضتی است برای آموزش آشنایی با مبانی و کارکرد استارتاپها.
فرهنگ ایران یعنی ادب و احترام. اینکه رئیس جمهور محترم در بیان کلمه استارتاپ کمی لکنت داشتند و بسیاری در شبکههای اجتماعی به آن واکنش نشان داده و ایشان را قضاوت کردند، اینکه معاون اول رئیس جمهور تپسی را تصبی گفته و بلافاصله اصلاح کردند، اشکالی ندارد.
ما نیز به حکم ادب و احترام به این بزرگواران، به سرعت از این موضوع میگذریم؛ چراکه برای همه ما پیش آمده تلفظ یک اسم را بار اول اشتباه یا به سختی گفته باشیم، اما نمیتوانیم نگرانیمان را کتمان کنیم. جوانی نیست که در این مملکت اسم استارتاپهای بزرگ را بلد نباشد، حتی در روستاهای دورافتاده بسیاری نام استارتاپهای ایرانی و کلمه استارتاپ را میدانند و بهراحتی تلفظ میکنند.
اینکه مدیران ارشد کشور اسم استارتاپ یا استارتاپهای ایرانی به گوششان نرسیده یا حتی بیلبوردهای شهری را نمیبینند، نشان از این دارد که یا دیوارها خیلی ضخیماند یا شیشههای ماشینها آنقدر دودی است که نمیگذارد آنها اجتماع، محصولات و جوانان استارتاپی را ببینند.
امیدواریم این پیام مانند پیام قبلی ۱۵ سال بعد به گوش رئیس جمهور و دیگر مدیران قوای سهگانه محترم نرسد که آن موقع دیگر کار از کار گذشته است.