باید از ایران برویم؛ جملهای که به دفعات از زبان جوانان استارتاپی مأیوس یا خشمگین میشنوم. بعد برایم حسابوکتاب میکنند، حقوقی که آنجا پرداخت میشود را تبدیل به ریال میکنند، رقم بسیار بسیار قابلتوجهی به دست میآید.
خبرها هم به گفتههایشان صحه میگذارد. حقوق ماهیانه یک کارگر در ونزوئلا ۱۰ دلار، حقوق یک کارگر در ایران۱۲۰ دلار، در اتحادیه اروپا حداقل ۶۰۰ یورو تا ۲۰۰۰ یورو، در کشور دیوار به دیوارمان عراق ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ دلار و… .
در نهایت به این تحلیل میرسم که باید حتما از ایران برویم، اما جنس رفتنی که من میگویم و بر آن باور دارم، کاملا متفاوت است. آنچه توصیه میکنم، رفتن به معنای مهاجرت نیست؛ ما باید بازار هدفمان را از ایران به سمت دیگر کشورها ببریم.
حتی اگر لازم است پیوت کرده و جامعه مخاطبانمان و مصرفکنندگانمان را از بازار ایران خارج و به بازارهای منطقه و جهان مهاجرت کنیم؛ امروز وقت مهاجرت بیزینسی است. آدمی ذاتا به دنبال رفاه و آرامش است. برای همین هرجایی که آوای خوشتری بشنود، به همان سمت کشیده میشود، بیآنکه به سختیهای آن فکر کند. «آواز دُهل از دور خوشتر است» تجربه زیسته انسانی است.
اینکه سطح درآمد در دیگر کشورها از ایران بسیار بالاتر است، اگرچه واقعیت است، اما آواز دُهلی هم دارد، به این مفهوم نیست که اگر به همین دلیل مهاجرت کنیم، پس وضعیتمان بهتر میشود. در هیچ جای جهان برای کسی فرش قرمز پهن نمیکنند، در ثانی همانطور که در دیگر کشورها دستمزد بالاست، مخارج زندگی نیز قابل توجه و متناسب با حقوق ماهیانه تعریف شده است.
زمانی این اختلاف تبدیل درآمد دلاری به ریال لذتبخش و واقعی میشود که ما در ایران بمانیم اما به سمت مخاطب و بازارهای جهانی حرکت کنیم. همین حالا هم برنامهنویسان جوانی را سراغ دارم که با اجاره یک صندلی در فضاهای اشتراکی به واسطه قبول سفارش از خارج از ایران درآمد قابل توجه دلاری دارند.
از این رو امروز روز رفتن است. این راهی است که پیش از ما دیگر کشورها مثل چین و هند رفته و به واسطه اختلاف قیمتی، بازارهای جهان را تسخیر کردهاند. پایینبودن دستمزدها در ایران تهدید جدی برای کشور و تاسفآور است، اما با زانوی غم بغلکردن این مسئله حل نمیشود. ما نمیتوانیم منتظر سیاستمداران لنگ و کند سرعتمان باشیم.
ساعت کارآفرینی جهان عقربههایش به سرعت در حال حرکت است؛ دیر بجنبیم، کارمان تمام است. اختلاف قیمتها اگرچه برای کسبوکارهایی که منزل و محل اتراقشان ایران و بازار صادرات کالا و خدماتشان بازارهای منطقهای و جهانی است، مزیت بزرگی است، اما همین مزیت با رفتار و ارائه خدمات نامرغوب میتواند دریچه باز شده به روی کارآفرینان ایرانی را ببندد.
کیفیت محصولات و خدمات پشتیبانی در ایران نامطلوب و دارای اشکالات اساسی است. ما باید استانداردهای جهانی را در حوزههای مختلف بیابیم، آنها را پیادهسازی کنیم، زیرساختهای لازم در حوزه خدمات پس از فروش، پشتیبانی و قراردادهای حقوقی بینالمللی را آماده و… سپس به دیگر بازارها ورود کنیم.
اگر کشورهای همسایه یا مشتریان اروپایی و آمریکایی به خاطر ارزانبودن به سمت ما بیایند، که خواهند آمد، از این سو وسوسه دلار چشم و گوش ما را روی استانداردها ببندد و مشتریان جهانی تجربه بدی از ما به دست بیاورند، روایتی منفی از استارتاپهای ایرانی ساخته خواهد شد که مانع برقراری این خط تماس اقتصادی با جهان خارج میشود.
از طرفی ورود به بازارهای جهانی و رقابت با کمپانیهای خارجی تجربه ناآزموده ماست. مختصات رفتاری، سبک زندگی، فرهنگ و سلایق مخاطب خارجی با مخاطب ایرانی تفاوتهای بسیاری دارد. از این رو ورود به بازارهای جهانی مستلزم مطالعه و برنامهریزی استراتژیک به مفهوم بایدها و نبایدهاست.
حرف آخر
میل به بازارهای جهانی برای استارتاپهای ایرانی اجتنابناپذیر است نه به این معنا که از فردا همهمان کوله بربندیم به سمت بازارهای جهانی. آنها که میتوانند به مخاطبان جهانی سرویس بدهند یا کالایی تولید کنند، باید سریعتر دست به کار شوند.
این مهاجرت بهتر از جلای وطن و منجر به خلق ارزش و ثروت برای خودمان و کشور عزیزمان خواهد شد. به جای اینکه ایران را رها کنید و بروید، به قول بیل گیتس این خبرهای بد هستند که باید هرچه زودتر مسافرت کنند و بروند.
2 دیدگاه ها