تکنیک دیگر که ریشه در رفتار سازمانی ژاپنیها دارد و از فرهنگ آنها وام گرفته شده، این است که اعضای رده پایین گروه اول صحبت کنند، سپس به افراد رده بالاتر اجازه صحبت داده شود و این روند ادامه پیدا کند تا به بالاترین رده یک سازمان برکار گروهی مجموعهای از اتفاقات عجیب و غیرقابل پیشبینی است.
از آن جهت غیرقابل پیشبینی است که ما انسانها ذاتا قابل پیشبینی نیستیم. نمیتوان افراد را در گروه، جایگذاری کرد و انتظار بروز ناملایمات را نداشت.
انسانها روبات نیستند و در شرایط جدید واکنشهای جدیدی نشان میدهند. روانشناسی صنعتی و سازمانی یکی از رشتههایی است که تلاش میکند این تفاوت رفتار را بررسی کند و با کمک آزمایشهایی علت هر رفتار را بیابد.
بهراستی چه عواملی باعث میشوند که کار گروهی در بعضی مجموعهها موفق شود و در بعضی از مجموعهها انگار نه انگار که گروهی وجود دارد و نهتنها گروه پیشرفت نمیکند بلکه با افت عملکرد هم مواجه خواهد شد؟
برای یافتن پاسخ این سوال، اینبار میخواهیم به سراغ تعریف مفهوم گروه اندیشی برویم. اما پیش از آن باید مطمئن باشیم که میدانیم دینامیک گروه یعنی چه؟
دینامیک گروه مانند نامش، مفهومی پربسامد، زیبا و تاثیرگذار است و به مجموعه واکنشهای روانی درون گروه یا در ارتباط گروهها با هم اطلاق میشود.
گروهاندیشی مثالی از دینامیک گروهی
به عنوان مثال، گروه اندیشی، یک دینامیک گروهی است؛ اتفاقی که در طی آن کیفیت تصمیمات گروهی کاهش مییابد. گروه اندیشی زمانی اتفاق میافتد که افراد به دلایل مختلف نظر خود را ابراز نمیکنند و تنها به تایید نظر دیگر اعضای گروه اکتفا میکنند؛ مخصوصا وقتی که رهبر سعی میکند تنها یک فکر و ایده خاص را حمایت کند و دیگران میلی به تغییر و مخالفت نداشته باشند.
در این شرایط، گروه یک عقیده را میپذیرد بدون اینکه درباره آن تفکر کند یا سعی داشته باشد که نظر خود را اعلام کند.
کسی که بیش از همه مفهوم گروه اندیشی را در بین افراد و سازمانها جا انداخت و روی آن کار کرد، ایروینگ جنیس از دانشگاه ییل بود که کارهایش چنان شناخته شد که باراک اوباما در سال۲۰۰۸، هنگامی که رئیس جمهور آمریکا شد، به وضوح اعلام کرد که از او خواسته تا تیمی را برای جلوگیری از گروهاندیشی به وجود آورد.
نکته جالبی است مگر نه؟ چه در عالم سیاست و چه در زندگی شخصی، گروه اندیشی یکی از چیزهایی است که اگر به سراغ تیمتان بیاید، لطمه زیادی به اهدافتان وارد میشود و احتمال اینکه بتوانید به آنها برسید، پایین خواهد آمد.
بگذارید مثالی بزنیم. فرض کنید که در یکی از جلسات محل کارتان نشستهاید و مدیرتان میخواهد نظر شما را درباره تولید محصول شماره ۱ بداند. او درباره این محصول توضیحاتی میدهد.
شما متوجه میشوید که طراحی بستهبندی این محصول میتواند تغییر کند. با این حال، صبر میکنید تا صحبتهای او تمام شود. با اتمام صحبتهای مدیر، کارمندان دیگر شروع به صحبت میکنند.
نفر اول میگوید که این محصول بینظیر است و تاکنون چنین چیزی ندیدهاست. با شنیدن این جملات چشمان مدیر از خوشحالی برق میزند.
او با کلام و رفتارش کارمند را تشویق میکند. کارمند دیگر هم به تعریف از محصول میپردازد و باز هم بازخورد مثبت مدیر. کارمند سوم اما درباره ضعف بستهبندی نکته کوچکی یادآور میشود انگار که مدیر کمی ناراحت شده باشد، صورتش جمع میشود و به سراغ نفر بعد میرود.
نفر بعدی شمایید. چه واکنشی نشان میدهید؟ تحقیقات نشان میدهد که افراد کمی در این شرایط نظر واقعی خود را ابراز میکنند.
حتی اگر آنقدر شجاع باشید که نظر واقعیتان را بگویید، در هر جلسه که این اتفاق مجددا تکرار شود، میزان گروهاندیشی شما بیشتر و بیشتر خواهد شد. تا جایی که برگزاری جلسه همفکری با نبود آن، تفاوت چندانی نخواهد کرد.
چگونه از گروه اندیشی جلوگیری کنیم؟
مذاکره یک راه عالی برای جلوگیری از گروه اندیشی است. تکنیک دیگر که ریشه در رفتار سازمانی ژاپنیها دارد و از فرهنگ آنها وام گرفته شده، این است که اعضای رده پایین گروه اول صحبت کنند، سپس به افراد رده بالاتر اجازه صحبت داده شود و این روند ادامه پیدا کند تا به بالاترین رده یک سازمان برسد.
با این روش، کارمندان هیچگاه با مخالفت رهبر تیم مواجه نمیشوند. از این روش هوشمندانه، اغلب برای دستهبندی محدوده وسیعی از نظرات استفاده میشود.