سرمایهگذاران بزرگ جهان، مدیران بزرگ و پولساز در دنیای مالی به شمار میروند که موفقیتشان در زمینههای مالی و اقتصادی حاصل تلاش خود آنهاست، به طوری که میتوانیم بگوییم موفقیت تجاری این افراد ساخته خود آنهاست.
هر یک از این سرمایهگذاران، استراتژیها و فلسفههایی را برای تجارت خود به کار گرفتهاند که از یکدیگر متفاوت بوده و حتی در برخی موارد شگفتانگیز هستند.
برخی از آنها روشهای خلاقانهای را از طریق تجزیهوتحلیلهای دقیق سرمایهگذاری ارائه دادهاند و برخی دیگر نیز با اتکا به شمّ مالی خود، رویکردهای اقتصادی را دنبال کردهاند.
9 سرمایهگذاری که در ادامه معرفی میشوند، از جمله بزرگترین و شاخصترین چهرههای سرمایهگذاران جهان به شمار میروند که نظرات و راهکارهای آنها میتواند راهگشای علاقمندان و فعالان حوزههای مالی بوده و خصوصا در تدوین دقیق استراتژیهای بازاریابی مؤثر باشند.
سرمایهگذاری بنیادی و ارزشی در فلسفه بنجامین گراهام
نام بنجامین گراهام در ردیف مدیران سرمایهگذاری و مربیان مالی جهان، نامی شناخته شده به شمار میرود که خصوصا با نگارش دو کتاب پر اهمیت درباره سرمایهگذاری، شهرت زیادی را برای خود رقم زد.
او همچنین به عنوان پدر دو رشته سرمایهگذاری بنیادی (fundamental investment) و سرمایهگذاری ارزشی (value investing) شناخته میشود.
«سرمایهگذاری ارزشی» مد نظر گراهام، بر این اصل مهم استوار است که هر رویکرد سرمایهگذاری، باید ارزشی بالاتر از سرمایهای داشته باشد که سرمایهگذاران برای آن پرداخت میکند.
همچنین او در روند سرمایهگذاری، به تحلیلهای بنیادی و اساسی معتقد بود و بر همین اساس نیز به دنبال شرکتهایی بود که ترازنامه قدرتمندی داشته باشند، بدهی آنها بسیار اندک باشد، حاشیه سود آنها متوسط به بالا بوده و گردش پولی آنها نیز فراوان باشد.
جان تمپلتون: بزرگترین سهامدار قرن 20
در مورد جان تمپلتون اینطور گفته میشود که او در زمان رکود اقتصادی سهام مد نظر خود را خریداری میکرد و در زمان رونق آن را به فروش میرساند.
تمپلتون مؤسس برخی از بزرگترین و موفقترین صندوقهای سرمایهگذاری بینالمللی جهان محسوب میشود. او در سال 1992 صندوق سرمایهگذاری تمپلتون را به گروه فرانکلین فروخت. در سال 1999 نیز از سوی مجله (پول)، به عنوان (بزرگترین سهامدار جهانی قرن) معرفی شد.
پرایس: پدر سرمایهگذاری رشد
توماس راو پرایس (Thomas Rowe Price) که به عنوان پدر «سرمایهگذاری رشد» شناخته میشود، سالهای سازنده عمر خود را صرف مبارزه با رکود اقتصادی کرد.
مهمترین درسی که میتوان از این سرمایهگذار آموخت این است که به زعم وی، نباید از بازار سهام کنارهگیری کرد و از آن بیرون ماند، بلکه باید آن را در آغوش گرفت.
پرایس بازارهای مالی را به عنوان یک چرخه در نظر میگرفت و اساس فلسفه سرمایهگذاری او این بود که سرمایهگذاران باید در انتخاب سهام مد نظر خود روی یک بازه زمانی بلند مدت تمرکز کند و بر این اساس، به سرمایهگذاری بلندمدت اعتقاد داشت. نظم و انضباط، پردازش، ثبات و تحقیقات بنیادی، پایه و اساس موفقیت سرمایهگذاری پرایس به شمار میروند.
سرمایهگذاری ترجیحی جان نف
جان نف (John Neff) با پیوستن به شرکت (Wellington Management) در سال 1964 فعالیت اقتصادی خود را آغاز کرد و بیش از 30 سال در این شرکت مشغول به کار بود و سه صندوق آن را مدیریت کرد. رویکرد سرمایهگذاری جان نف، بیشتر بر اساس تکنیک «سرمایهگذاری ترجیحی» بود که شامل سرمایهگذاری در صنایع عمومی، از طریق مسیرهای غیرمستقیم، میشد.
نف به عنوان یکی از سرمایهگذاران ارزشی شناخته میشود که تمرکز عمده او روی شرکتهایی بود که نرخ P/E (نسبت قیمت به در آمد) آنها پایین بوده و بازده سود سهام آنها قوی باشد.
جس لیورمور: خرس والاستریت
آن چیزی که در مورد جس لیورمور (Jesse Livermore) به عنوان یکی از سرمایهگذاران بزرگ شایان توجه است، این است که او هیچگونه آموزش رسمی در زمینه تحصیل و تجربه تجاری نداشت؛ بلکه او مردی خودساخته بود که تجارب خود را از فراز و فرودهای برندگان و بازندگان فعالیتهای اقتصادی میآموخت.
جس از دوران نوجوانی فعالیتهای اقتصادی خود را آغاز کرد و تا سن 15 سالگی موفق به کسب سود بیش از هزار دلار شد که در آن روزها پول زیادی محسوب میشد.
لیورمور با ورود در بازار والاستریت، به عنوان یک معاملهگر، موفقیتهای زیادی را به دست آورد به طوری که او را به عنوان خرس والاستریت نیز میشناسند.
پیتر لینچ: مدیر موفق صندوق Magellan
پیتر لینچ در فاصله سالهای 1977 تا 1990 مدیریت صندوق Magellan را بر عهده داشت و در رابطه با قدرت مدیریت این سرمایهگذار بزرگ، همینقدرکافی است که بگوییم دارایی این صندوق در مدت مدیریت او، از 20 میلیون دلار به 14 میلیادر دلار افزایش پیدا کرد.
پیتر لینچ که اغلب به عنوان آفتابپرست نیز شناخته میشود، با هر سبک معاملهگری که در آن زمان به کار برده میشد، سازگاری داشت و خود را وفق میداد؛ البته هرگاه نوبت به انتخاب یک سهام خاص میرسید، او به دانستهها و اداراک خود پایبند بود و سعی میکرد بهترین تصمیم را اتخاذ کند.
صندوق سرمایهگذاری درخشان جورج سوروس
جورج سوروس به عنوان یک سرمایهگذار، یک سوداگر کوتاهمدت بود و شرطبندیهای بزرگی را در بازارهای مالی انجام میداد. در سال 1973 صندوق hedge را از مدیریت صندوق سوروس تأسیس کرد که سرانجام به صندوق مشهور و شناختهشده Quantum پیوست.
سوروس توانست طی دو دهه به صورت موفقیتآمیزی این صندوق را اداره کند، به طوری بیش از 30 درصد در سال بازدهی داشت و در دو نوبت نیز بازدهی سالانه آن به بیش از 100 درصد رسید.
وران بافت: پیشگوی اوماها
وارن بافت که به عنوان «پیشگوی اوماها» شناخته میشود، یکی از موفقترین سرمایهگذاران تاریخ به شمار میرود. نکته مهمی که در روند سرمایهگذاری بافت وجود دارد، سرسپردگی او به بنجامین گراهام است؛ به طوری که با رعایت اصول تعیین شده از سوی گراهام، ثروت چند میلیارد دلاری خود را عمدتا از طریق خرید سهام و شرکتها در شرکت برکشایر هاتاوی به دست آورده است.
سبک سرمایهگذاری بافت، ترکیبی از نظم و انضباط، صبر و شکیبایی و ارزشگذاری است که موفق شده است به طور مداوم برای چندین دهه از بازار پیشی بگیرد.
جان باگل و پیشگامی در ایجاد صندوق های مشترک
جان باگل در سال 1974 صندوق مشترک گروه Vanguard را تأسیس کرد و توانست این صندوق را به یکی از بزرگترین و معتبرترین صندوقهای حامی جهان تبدیل کند. وی با پیشگامی در ایجاد صندوقهای مشترک، از سرمایهگذاری در شاخصهای کمهزینه به خاطر میلیونها سرمایهگذار حمایت کرد و در سال 1976 اولین صندوق شاخص را با نام Vanguard 500 ایجاد و معرفی کرد.
فلسفه سرمایهگذاری جان باگل بر اساس حمایت از بازدهی بازار شکل گرفته است که این روند نیز از طریق سرمایهگذاری در صندوقهای مشترک با شاخص گسترده انجام میشود.
منبع : investopedia