ایرانیها کتاب نمیخوانند یا محتوای جایگزینی به آنها ارائه شده است؟! نمیدانم تا کجا میتوان یک ملت را به صفتهای گوناگون متهم کرد اما این نکته مسلم است که اگر خوراک درخوری به هر انسانی ارائه شود، پذیرایش است. این مسئله در مورد کتاب هم صادق است.
فعالیتهای فعالان بازار کتابهای الکترونیک نشان میدهد که اگر کتاب یا هر محتوای باکیفیتی به مردم درست ارائه شود، خریدارش میشوند و بابتش هزینه میکنند. بازار کتابهای الکترونیک با همه کوچکی فعلیاش و بازیگران نهچندان بزرگش، نوید روزهای خوب را میدهد. همین که فروش دارند و همین که برخی چفت و بستهای سنتی را شکستهاند، میتوان به آیندهشان امید داشت.
فعالان این حوزه سر جمع تا ۴ میلیارد تومان از بازار نشر و کتاب درآمد دارند و سهمشان از این بازار ۱۸۰۰ میلیارد تومانی، تقریبا صفر درصد است! اما محمد صدوقی، همبنیانگذار طاقچه به «شنبه» میگوید تا سه چهار سال دیگر به سهم ۱۰درصدی از این بازار میرسند؛ طاقچهای که تاکنون بیش از ۲ میلیارد تومان فروش داشته و کمی بیش از ۱۲هزار عنوان محتوا، روی پلتفرمش عرضه کرده است. اما صدای بلندی دارد و با تبلیغات گستردهای که در تلویزیون داشته، توانسته است تا حدود زیادی مقوله کتاب الکترونیکی و کتاب صوتی را به مردم بشناساند.
گفتوگو با محمد صدوقی، همبنیانگذار طاقچه
صدوقی در این گفتوگو با شنبه از بازار نشر و قراردادهای انحصاری بعضی از رقبا با ناشران، از مهمترین افراد تیم طاقچه و از اهمیت تبلیغات و زممشکلاتشان و مکان درست تبلیغکردن در رشد یک کسبوکار آنلاین گفته است.
از جمله استارتاپهایی هستید که حضور پررنگی در حوزه تبلیغات دارید. از تبلیغات تلویزیونی گرفته تا حضور در نمایشگاهها؛ اصولا تبلیغات برای استارتاپها از چه مرحلهای آغاز میشود؟
ما در سال ۹۴ و با حضور در نمایشگاه کتاب، تبلیغاتمان را آغاز کردیم. البته شروع تبلیغات ما از زمانی بود که نرمافزار با کیفیت و قابل ارائهای ساخته بودیم. الان در سال ۹۶ این نکته را تاکید میکنم که باید تبلیغات را از زمانی شروع کنیم که محصول قابلارائهای ساخته باشیم. ا
ما الان میبینیم بعضی از تیمهای استارتاپی در آغاز کار روی بیلبوردهای سطح شهر دیده میشوند. تبلیغات در این گام، ریسک بالایی به همراه دارد و اگر کاربر استفاده کند و نتایج خوبی نگیرد، این امکان وجود دارد که دیگر به سراغ آن استارتاپ نرود.
اما زیاد بودهاند استارتاپهایی که هنوز نرمافزار حرفهای ندارند ولی تبلیغاتشان را شروع میکنند. این روش تا الان جواب نداده و نوعی پول دورریختن است. ما تا زمانی که محتوای زیادی تولید نکرده بودیم و محصولمان حرفهای نشده بود، هیچ تبلیغاتی نکردیم.
پس حضور در تلویزیون و برنامهای چون خندوانه با انتظاری که میشد از استقبال مردم داشت، باید حساسیتهای زیادی را برایتان ایجاد کرده باشد.
بله و البته در وهله اول متوجه شدیم که مردم اصلا نسخه الکترونیک کتابها را نمیشناسند. بنابراین حضور در یک برنامه پربیننده، میتوانست این بازار و این ظرفیت را به مردم نشان دهد و بشناساند.
قبل از اینکه این بحث را ادامه بدهیم، یک نکته را هم باید بگویم و آن مربوط به حاشیههای حضور شما در این برنامه است.
رقیب ما حاشیههایی درست کرد که مثلا طاقچه به جاهایی وصل است و به همین دلیل این فرصت به آنها داده شده است.
ولی شما معتقد هستید که حضورتان طبیعی بوده است.
حضور ما در یک فرایند کاملا طبیعی رخ داده است. در برنامه خندوانه پروژه کتابخوانی «بخون و ببر» را داشتند که در سال ۹۴ هم برگزار شده بود. در این رابطه با ما تماس گرفتند که اسپانسر میشویم یا نه؟ که قبول کردیم. در دور دوم ما اسپانسر بودیم که نفس استارتاپبودن طاقچه موجب شده بود که این حواشی ایجاد شود. در حالی که ما حدود یک ماه با مسئولان مربوطه در آن برنامه مذاکره کردیم تا به توافق رسیدیم.
چقدر برای این حضور و اسپانسرینگ در یک برنامه تلویزیونی هزینه کردید؟
در مجموع بیش از یک میلیارد و ۴۰۰میلیون تومان هزینه کردیم.
حالا این پرسش ایجاد میشود که به عنوان یک استارتاپ، چرا به این درک رسیدید که در یک برنامه پربیننده حاضر شوید و چنین هزینهای هم داشته باشید؟
در واقع حضور پرریسکی داشتیم. هر چند که به پروژه نگاه میکنیم، نتایج مثبتش را میبینیم اما میتوانست چنین نتایجی به دست نیاید و در آن صورت ضرر زیادی میکردیم.
چرا حضور در این برنامه را با ریسک زیاد ارزیابی میکنید؟
شما تصور کنید که این همه هزینه میکردیم و بعد درآمد و شناخت کمی از ما حاصل میشود. اما با تبلیغات خوبی که صورت گرفت، نتایج خوب بود.
از آنجایی که این اسپانسرینگ را موفق ارزیابی میکنید، از بازخوردهای مثبت این حضور بگویید. از تاثیری که روی میزان نصب طاقچه داشته یا میزان فروش و هر آمار دیگری که میتوانید عنوان کنید.
موفق بود و البته میتوانست موفقتر هم باشد. با این حال در یک بازه زمانی یک ماهه بیش از ۲۷۰هزار نصب گرفتیم، ۲۳۰هزار جلد کتاب در فضای الکترونیک فروختیم و در فضای مکتوب هم بیش از ۱۰۰هزار جلد کتاب فروخته شد. مجموع درآمد از این فروش هم بیش از ۲ میلیارد تومان بود. چند کتاب از کتابهای پرفروش خندوانه، جزو پرفروشهای سال هم بودند. این نشان میدهد که یک برنامه پربیننده و یک چهره مشهور چقدر میتواند به دیدهشدن و اقتصاد کتاب کمک کند.
با وجود آمارهای خوب، چرا میگویید که میتوانست موفقتر باشد؟
اگر کتابهای پرطرفدارتری انتخاب میشد، حتما فروش بیشتر میبود اما ما در فرایند انتخاب کتاب دخالتی نداشتیم. روی نحوه اجرای مسابقه هم نظراتی داشتیم اما دستمان به اصطلاح باز نبود.
با توجه به هزینهای که داشتید، برگشت مالی صورت گرفت؟
حدود ۸۰۰ تا ۹۰۰میلیون تومان برگشت سرمایه صورت گرفت ولی در کل ضرر مالی داشتیم. اما به لحاظ حضور و کمک به رشد برندمان و شناساندن مقوله کتاب الکترونیک، بسیار خوب بود. ارتباطات خیلی خوبی شکل گرفت و بسیاری از ناشران طاقچه را شناختند و بعد از این پروژه کتابهای زیادی در اختیار ما قرار دادند. در واقع برای کسبوکار ما بسیار خوب بود اما به لحاظ مالی نه. هر چند سود این سرمایهگذاری، سالهای آینده برمیگردد.
اگر من ناشر باشم، این سوال برایم وجود دارد که چرا باید با شما همکاری کنم؟
برای رسیدن به پاسخ این پرسش، همه مزیتهای کتاب الکترونیک را باید در نظر داشته باشیم. امثال طاقچه به نوعی ارزش افزوده به بازار نشر اضافه میکنند. چون همان محتوایی را که تولید شده، ما به صورت ایبوک منتشر میکنیم.
مهمترین دغدغه ناشران چه بود؟
اینکه فایلهایشان در اینترنت منتشر و کپی شود. البته کتابهای چاپی هم اسکن میشوند و این خطر در هر صورت وجود دارد. ناشران از این طریق آسیبهای زیادی دیدهاند و حق هم دارند. اما ما سعی کردیم روی امنیت نرمافزار کار کنیم و به آنها تا حدود زیادی اطمینان خاطر بدهیم. از طرفی پولی هم روی محتوایی که چاپ کردند، به دست میآورند.
برای امنیت چه راهکارهایی داشتید؟
با استفاده از بهترین روشهای رمزنگاری سعی کردیم امنیت را ایجاد کنیم. امنیت برای کار ما اهمیت حیاتی دارد چون در غیر این صورت ناشران با ما همکاری نمیکنند. البته باید صبر هم میکردیم تا ناشران بیشتری با ما همکاری کنند و اعتماد بقیه جلب شود. طی همین روند، در حال حاضر با بیش از ۶۰۰ ناشر همکاری میکنیم.
از سختیهای کارتان برای جلب اعتماد ناشران بگویید.
ما حداقل ۳۰۰ جلسه با ناشران برگزار کردیم. ناشران دولتی هم که به سختی همکاری میکنند و دهها جلسه باید داشته باشید تا بتوانید قراردادی امضا کنید. اما بخش سخت آن ساختن اعتماد بود؛ اعتمادی که ما از صفر ساختیم.
برای طاقچه تاکنون چقدر سرمایهگذاری شده است؟
بیش از ۳میلیارد تومان در چند راند به طاقچه پول تزریق شده.
تیم چند نفرهای طاقچه را اداره میکند؟
۴۰ نفره.
گفتید با ۶۰۰ ناشر کار میکنید. چه میزان محتوا روی طاقچه دارید؟
بیش از ۲۵هزار محتوا.
تنها حوزه کتاب را پوشش دادهاید؟
نه. ما علاوه بر کتاب، روزنامهها و مجلات را روی طاقچه داریم. حدود ۱۲ هزار کتاب و مابقی روزنامه و مجلات است.
کتابها بیشتر مربوط به چه حوزههایی است؟
حوزههای عمومی بیشتر است چون ناشران این حوزه ورود راحتتر و برخورد بهتری با کتابهای الکترونیک داشتهاند. حوزههای درسی و کمکدرسی هم کم کم وارد شدهاند.
طاقچه چقدر نصب داشته تاکنون؟
بیش از یک میلیون و ۸۰۰ هزار.
کمی هم بپردازیم به خرید و فروشی که در نرمافزار طاقچه انجام میشود.
نپردازیم که بهتر است. اصولا آمار این مسائل را دادن با حساسیت روبهرو میشود.
بالاخره ما که قرار نیست رپورتاژ آگهی از طاقچه تهیه کنیم. برای خوانندگان «شنبه» هم این پرسش ایجاد میشود که وقتی یک نرمافزار یک میلیون و ۸۰۰هزار نصب داشته، چه میزان توانسته بفروشد؟ آن هم در برههای که اغلب افراد اعتقاد دارند، ایرانیها کتاب نمیخوانند. مثلا پرفروشترین کتابتان چقدر فروخته است؟
پرفروشترینها معمولا مربوط کتابهایی است که نسخههای چاپیشان هم خوب میفروشد و طرفدار دارد. کتابهای ترجمه بیشترین فروش را داشتند. مانند آثار «خانم مویز» یا کتاب ملت عشق. اگر بخواهم به آمار اشاره کنم باید بگویم که علاوه بر کتابهای مسابقه که هر کدام بیش از ۴۰هزار نسخه فروش رفتهاند، کتابهایی که اشاره کردم هر کدام بین ۵ تا ۷هزار نسخه فروش داشتند.
به قیمت کتابها هم اشاره کنید.
میانگین قیمت کتابهای طاقچه حدود ۵هزار تومان است اما قیمتی که مردم خرید میکنند، پایینتر از میانگین قیمت است. البته کتابهای پرفروش معمولا بین ۵ تا ۱۰هزار تومان قیمت داشتهاند.
به لحاظ ریالی میتوانید اشاره کنید که طاقچه تا الان چقدر کتاب فروخته است؟
بیش از ۲ میلیارد تومان. البته فضای روزنامه کاملا رایگان است.
این رقم در مقابل جذب سرمایه ۳ میلیاردی یعنی کماکان درآمدزایی منفی است؟
بله منفی است. همین درآمد هم باز برای خود طاقچه هزینه شده است.
استارتاپهایی چون طاقچه میتوانند در افزایش سرانه خوانش کتاب در ایران تاثیرگذار باشند؟ اصولا شما چنین رسالتی برای خودتان در نظر دارید؟
یک امر مسلمی وجود دارد و آن اینکه مردم نیاز به دریافت اطلاعات دارند. این ورودی اطلاعات تا ۵۰سال پیش کتاب بوده و رادیو و تلویزیون. الان هم که درصد بالایی از مردم به اینترنت دسترسی دارند و اطلاعات زیادی را از اینترنت دریافت میکنند. یعنی نیازهای به مطالعه از طریق دیگری برآورده شده است. بنابراین اگرچه مثلا خوانندگان کتاب و مجلات کم شدهاند اما این به معنای کم شدن مطالعه نیست، بلکه مطالعه با ابزار دیگری انجام میشود.
برخی شبکههای اجتماعی و پیامرسانها را مهمترین ابزارهای جایگزین میدانند.
بله و مثلا تلگرام بهعنوان یک پدیده قابلتوجه جایگزین خیلی از خبرگزاریها شده و کتابهای الکترونیک بسیاری در آن رد و بدل میشود. شاید به نوعی سطح توقع مردم از مطالعه کاهش پیدا کرده و روشهای آسانتر را جایگزین کردهاند. براساس آماری که من دارم، مردم در طول روز بین ۴ تا ۶ ساعت در تلگرام حضور دارند.
حتی اگر بخش زیادی از این ساعات صرف محتوای کماعتبار شود، بخشی هم صرف خوانش کتاب و مجلات و مقالات میشود. در واقع این روند وجود دارد و لزوما طاقچه نمیتواند جلوی این روند را بگیرد که مثلا کسی محتوایی جز محتوای فاخر نخواند.
چه استفاده بهینهای میتوان از این ابزارها کرد؟
به نظر من باید از ابزارهای جدیدی که رونمایی میشوند و مردم ازشان استقبال میکنند، استفاده کرد. مثلا اگر از تلگرام استقبال میشود، از این ظرفیت استفاده کنیم و محتوای فاخری در این شبکهها و پیامرسانها منتشر کنیم. چون خواه ناخواه هر کدام از این ابزارها و بسترها، بخشی از جامعه خوانندگان کتاب را به خود اختصاص میدهد. حتی فیلمهایی که از کتابها اقتباس میشود هم بخشی از خوانندگان کتابها را در اختیار میگیرند.
به همین دلیل بازار نشر به این روز فعلی افتاده است. البته قبول دارم که مسائل زیادی در این حوزه وجود دارد اما اتفاق بزرگتر این است که روند جامعه و نگرش مردم عوض شده است. به همین دلیل تیراژ کتابها به ۱۰۰ و ۲۰۰ عدد رسیده است.
تغییر روند و نگرش جامعه مختص ایران نیست. در کشورهای دیگر قبل از ایران این اتفاق رخ داده است. اما شاید در ایران نتوانستهایم همپای این روند پیش بیاییم و محتوایی درست و قابل اعتماد و فاخر در این بسترها منتشر کنیم. بنابراین ذهن افراد به مطالعه تاثیرگذار عادت نکرده است. این مسائل را از این جهت مطرح میکنم که میتواند تهدیدی برای کسبوکار شما باشد.
جوامع از نظر فرهنگی با هم متفاوت هستند. در ایران همواره تیراژ کتابها رو به کاهش بوده. شکی نیست که صنعت نشر در ایران در بعضی مواقع افتضاح کار کرده و نمیتوان از این مسئله چشمپوشی کرد. هر چند توان مالی این صنعت هم برای به چشم آمدن، بسیار اندک است.
پس چه باید کرد؟ اگر بنا را بر حسب اوضاع فعلی قرار دهیم، به نظر نمیرسد این بازار بزرگ شود و رشد کند؟
ما به عنوان استارتاپ فعال در این حوزه، به این درک رسیدهایم که اگر کتاب را خوب معرفی کنیم، خوانده میشود. حتی این مسئله را امتحان هم کردهایم. وقتی کتابی را بنر میکنیم، بسیار مورد توجه قرار میگیرد و فروش خوبی دارد. اما اگر همان کتاب را بدون اینکه جلب توجهی بکند و بدون فضای تبلیغاتی منتشر کنیم، فروش خوبی ندارد.
سدهها از حضور کتاب در ایران میگذرد اما هنوز رسانه بزرگی که حامیاش باشد، ندارد. به ایبنا نگاه کنید؛ رنک الکسای ایبنا از بسیاری از سایتهای باکیفیت و محتوای نازل هم کمتر است، چون کاری در این حوزه نکردهاند. خبرگزاری کتاب هم همینطور. این مسائل زمانی بیشتر به چشم میآید که به رسانههای حوزه ورزش یا سینما توجه کنید.
اما اگر برای کتاب یک برنامه تلویزیونی هم ساخته شود، اینقدر خط قرمزهای گوناگون تعریف میکنند که کسی رغبتی به حضور در آن برنامه یا تماشای آن را ندارد. حتی افراد تاثیرگذار جامعه یا سلبریتیها در این زمینه فعالیت گستردهای ندارند. بنابراین مردم در جریان کتاب نیستند. اگر کتابی به خوبی معرفی شود، خوانده هم میشود. نمونهاش ملت عشق که تاکنون بارها تجدید چاپ شده است.
در ژاپن به واسطه همین معرفی کتاب و تبلیغ کردن کتاب، شاهد صفهای چند هزار نفری برای خرید کتابهای موراکامی هستیم و تیراژ کتابها میلیونی است. این حرفها الان برای ما ایرانیها افسانه است و غیرقابل باور. در ایران سانسور، ممیزیهای پیش از انتشار در عدم تمایل مردم به کتاب تاثیر زیادی دارد.
در این بازار پر از ریسک به نظر نمیآید شانس زیادی برای موفقیت داشته باشید. چه میخواهید بکنید وقتی این بازار آینده ندارد؟
شاید بازار کتاب با وضع موجود آینده درخشانی نداشته باشد. اما این به معنای آینده نداشتن بازار محتوا نیست. از طرفی بازار کتاب با همین وضع موجودش، گردش مالی چند صد برابری نسبت به سینما با آن همه تبلیغ و هیاهو دارد.
البته بخشی مربوط به کاغذ و چاپ است و تنها مربوط به محتوا نیست. گردش مالی بازار کتاب الان چقدر است؟
بیش از ۱۸۰۰میلیارد تومان اما فروش کل آثار سینمایی در یک سال به سختی به ۴۰۰میلیارد تومان میرسد. با توجه به همین آمار که بخش زیادی از آن مربوط به محتواست، طاقچه هم هیچگاه نخواسته که تنها منحصر به کتاب باشد، بلکه مربوط به محتواست. حتی محتوای معرفی یک فیلم. وقتی مردم به جای کتاب اطلاعات خود را از ابزار دیگری میگیرند، طاقچه میتواند یکی از آن ابزارها باشد. حتی ابزارهایی برای نشر کتاب بدون اینکه آن کتاب نشر چاپی داشته باشد.
چقدر فرهنگ نشر الکترونیک جا افتاده در ایران؟
این روش را از طریق ناشر-مولفها پیگیری میکنیم. هر چند هنوز محدود است اما میتواند رشد کند چون امکان ایجادش وجود دارد. تغییر فرهنگ چاپ کار راحتی نیست و ما هم دنبال این مسئله نیستیم که به نویسندهها بگوییم که با ناشران کار نکنند و با ما کار کنند. دنبال دورزدن ناشران نیستیم.
حداقل در میانمدت این مسئله را پیگیری نمیکنیم. اما سازوکار نشر باید تغییر کند. ناشر باید کارش این باشد که شورای سردبیری تشکیل دهد و بهترین محتوا را انتخاب کرده و بستر انتشارش با ابزارهای مختلف را فراهم کند. این اتفاق باید بیفتد تا من تولیدکننده کتاب الکترونیک هم به کیوسی یک نشر معتبر ارجاع دهم.
الان چه تعداد ناشر-مولف با طاقچه همکاری میکنند؟
حدود ۱۰۰ نفر. فروش بالایی هم ندارند و ما تنها برای حمایت این کار را میکنیم. چون مولفان کمتر شناخته شده هستند.
اگر گردش مالی بازار کتاب را تا یک میلیارد و ۸۰۰هزار میلیون تومان در نظر بگیریم، چند درصد از این میزان، سهم کتابهای الکترونیک است؟
تقریبا صفر درصد.
یعنی طاقچه، فیدیبو، کتابراه و … نتوانستهاند هیچ درصدی از این بازار را در اختیار بگیرند؟
این فضا بهطور کلی طاقچه، فیدیبو، کتابراه و سایر فعالان این حوزه همگی باهم در طول سال کمتر از ۴میلیارد تومان فروش دارند که در مقابل ۱۸۰۰میلیارد تومانی که اشاره کردم، اصلا به چشم نمیآید.
این رقم چه میزان توان افزایش دارد؟
فضای محتوای مطالعهای میتواند بسیار بزرگتر باشد. حتی بخش زیادی از رقمی که به عنوان گردش مالی بازار کتاب در نظر گرفته میشود، مربوط به یارانه کتاب و … است و اگر تنها به سهم خرید کتاب منحصر باشد، رقم بسیار پایینی است.
اما مسئلهای که الان وجود دارد این است که بخش زیادی از مردم، محتوای مورد نیازشان را از طرق غیرقانونی تامین میکنند. مانند کتابهایی که اسکن شده و منتشر میشود. همین امر موجب میشود که مردم حاضر نباشند بابت محتوایی که مجانی به دستشان میرسد، هزینه کنند. پس حق کتاب الکترونیک قانونی مغفول میماند.
حالا میتوان این سوال را هم مطرح کرد که استارتاپهای عرضهکننده کتابهای الکترونیک چه میزان توانستهاند حجم محتوای نیاز مردم را تامین کنند؟
بسیار کم. البته این استارتاپها در آغاز راه قرار دارند و همین امر هم دلیل سهم اندکشان از بازار است. اما باید بپذیریم که نه تنها سهمشان از فروش و گردش مالی بازار کم است بلکه سهمشان از تولید محتوا هم اندک است. چون در نرمافزار عرضهکننده کتاب که جستوجو میکنید، بسیاری از کتابها وجود ندارد و اغلب کتابهایی که عرضه میکنند، مربوط به کتابهای عمومیتر و پرفروش بازار است تا اینکه خودشان زمینهساز فروش بالایی برای یک اثر کمتر شناخته شده شوند.
همه اشکالات را نمیتوان گردن استارتاپها انداخت یا اینکه آنها را عرضهکننده ترندها بنامیم. دلیل مهمی که در این میان وجود دارد، این است که تعداد زیادی از ناشران کماکان تمایلی به عرضه نسخه الکترونیک کتابهایشان ندارند و برای هر کتابی اجازه انتشار الکترونیک صادر نمیکنند.
بیش از ۴ سال از آغاز به کار طاقچه میگذرد، چرا همچنان با چنین مشکلاتی دست به گریبان است؟
بخش عمدهای از مسائلی که اشاره کردم برمیگردد به عدم فرهنگسازی. ما روی تبیین اهمیت کتاب الکترونیک و کمکی که میتواند به اقتصاد نشر و بازار کتاب بکند، بارها با ناشران گفتوگو کردهایم. الان بعد از ۴ سال هستند ناشرانی که بعضا با ما تماس میگیرند و خواهان انتشار نسخه الکترونیک کتابشان هستند.
اگر ناشران با شما نهایت همکاری را داشته باشند، میتوانیم امیدوار باشیم که سهم صفر درصد نرمافزارهای کتاب الکترونیک افزایش یابد؟
در صورت ایجاد زمینههای همکاری، به نظر من سهم طاقچه و دیگران به ۱۰درصد از گردش مالی سالانه بازار کتاب افزایش مییابد. سهم ۱۰ درصدی هم سهم اندکی نیست. اما این رقم زمانی به دست میآید که هر کتابی که در بازار نشر چاپی وجود دارد، نسخه الکترونیکیاش هم وجود داشته باشد؛ در این صورت بدون شک مردم استقبال میکنند، چون هزینهها هم کم میشود و قدرت خرید مردم افزایش مییابد.
فکر میکنید دستیابی به ۱۰درصدی که اشاره میکنید، طی چه بازه زمانی اتفاق بیفتد؟
به نظرم سه تا چهار سال دیگر این رقم به دست میآید.
آماری از تیراژ نشر در بازار کتاب دارید؟
آماری که من دارم به این صورت است که از اول انقلاب ۵۷ تاکنون بیش از یک میلیون شابک صادر شده است. همچنین براساس آمار وزارت ارشاد، سالانه ۷۰هزار عنوان جدید وارد بازار کتاب میشود. بنابراین این مقدار کتاب در فضای آنلاین و به صورت الکترونیک وجود ندارد و چنین محتوایی تولید نشده است.
چه تعداد عنوان کتاب در طاقچه و رقیبانش منتشر شده است؟
طاقچه الان ۱۲ هزار عنوان کتاب و فیدیبو ۱۶ هزار عنوان کتاب منتشر کردهاند. البته بخش زیادی از این عناوین مشترک هستند. باید بگویم که بارها خریداران به ما گفتهاند که نسخه الکترونیک کتابی میخواستهاند اما آن را پیدا نکردهاند.
روند تبدیل کتابها به نسخه الکترونیک چقدر در کمبودن تیراژ الکترونیکها موثر است؟
در طاقچه با وجود فرایند ماشینی، حدود ۱۲ نفر به تبدیل کتاب مشغول هستند. دردسر دیگری هم وجود دارد که ناشران فایل یکسانی ندارند. از ورد گرفته تا زرنگار و … بنابراین یکی از مهمترین دلایل کمبودن تیراژ کتابهای الکترونیک همین زمانبر بودن فرایند تبدیل است؛ فرایندی که علاوه برزمانبر بودن، بسیار هزینهبر هم است.
در سایر کشورهای جهان نسخههای الکترونیک کتابها چه وضعیتی دارند و چه توسعهای در روند انتشارشان ایجاد شده است؟
مهمترین نکته در مورد سایر کشورها این است که رویکرد به کتاب الکترونیک خیلی به پیشرفته یا غیرپیشرفتهبودن کشورها ربطی ندارد. در آمریکا آمارها از سهم ۳۰ تا ۴۰درصدی نسخههای الکترونیکی کتابها از بازار نشرشان میگوید. در انگلیس این رقم بیش از ۲۰ درصد است، در آلمان و فرانسه و ژاپن هم رویکردها به این حوزه مثبت است و سهمی بین ۲۰ تا ۳۰درصد را به خود اختصاص دادهاند. اما مثلا در کشور پیشرفتهای مانند سوئد این رقم بسیار نازل است و حدود یک درصد است.
اما مردم در این کشور کماکان کتابهای مکتوب را ترجیح میدهند که به فرهنگسازی هم مرتبط است. احساسمان این است که ما ایرانیها به آمریکاییها شبیه هستیم. به لحاظ دسترسی به سختافزارها و ابزارها هم شبیه هم هستیم اما تفاوت اینجاست که ما ایرانیها خیلی آدمهای اهل مطالعهای نیستیم و کمتر حاضر به خواندن و بیشتر اهل شنیدن و دیدن هستیم. بنابراین بعید میدانم ظرف کمتر از ۱۰ سال آینده به آنچه آمریکا به آن رسیده، برسیم. راهکارش هم این است که مردم را به خواندن و مطالعه کردن عادت بدهیم.
برگردیم به بحث حضورتان در تلویزیون. شما تجربهای را به دست آوردهاید که برای سایر فعالان اکوسیستم کارآفرینی ایران میتواند مفید باشد. یک استارتاپ چه زمانی باید تبلیغ کند و از چه رسانهای استفاده کند؟
من همچنان معتقد هستم که زمان تبلیغ وقتی است که محصول قابل ارائهای ساخته باشیم. اما در مورد اینکه چه زمانی تبلیغ کنیم و چه تبلیغی بکنیم، باید بگویم که باید اطلاعات زیادی به دست بیاوریم. صرف اینکه دیگران بیلبورد میگیرند، ما هم بگیریم، اشتباه است. جامعه هدف را باید شناخته باشیم و خوراک مورد علاقهشان را تبلیغ کنیم.
ما در مورد خندوانه مدتها مطالعه کردیم و حدود ۸ماه قبل زیرساختهای نرمافزار طاقچه را آماده کرده بودیم. چون نرمافزارهای زیادی به واسطه حضور یک باره و زیاد مشتریان پایین آمده بود و مشتریان نتوانسته بودند از آن استفاده کنند. بنابراین نباید چنین اتفاقی برای طاقچه رخ میداد و کل زمان پایینبودن نرمافزار در زمان اجرای این پروژه، مجموعا کمتر از یک ساعت بود. بنابراین برای تبلیغ کردن، هدف، جامعه هدف و آماده بودن زیرساختها مهم است. غیر از این باشد، پول دورریختن است.
بین صحبتهایتان چند بار به فیدیبو اشاره کردید به عنوان رقیب. رقیب در بازار خوب است و رقیب خوب چه بهتر. رقبای شما از حضورتان چه برداشتی کردند. بیشتر منظورم موجسواری از یک حضور پررنگ است. چگونه این مسئله را مدیریت کردید که بیشترین داشت را خودتان از این کاشت داشته باشید؟
در مورد برنامه خندوانه یکی از ایراداتی که به ما وارد است، مربوط به همین بخش است. کارهای زیاد دیگری میتوانستیم بعد از اتمام این پروژه انجام دهیم که ندادیم. در حالی که میشد برداشت بیشتری داشت.
چرا؟ باید چه کاری میکردید که نکردید؟
باید کمپینهایی را برای فواصل زمانی مشخص بعد از خندوانه در نظر میگرفتیم که آن دسته از افرادی که به واسطه خندوانه طاقچه را شناخته و از آن استفاده کردهاند، کماکان مشتری باقی بمانند. چون نفس تبلیغ به این صورت نیست که یک بار برای همیشه باشد بلکه باید مداوم و با برنامه باشد.
ما این مداومت را بعد از خندوانه نداشتیم و از قبل هم برنامهای برایش در نظر نگرفته بودیم. اینقدر پروژه خندوانه سنگین بود که بعد از آن فکر میکردیم باید همگی استراحت کنیم. در هر صورت برای فضای کلی بازار کتاب الکترونیک خوب بود و حتما برای فیدیبو یا کتابراه هم تاثیرگذار بوده اما نمیتوان کناری نشست و از ترس برداشت دیگران تبلیغ نکرد.
من نکتهای هم دارم در همین زمینه و آن اینکه وقتی یک بازار اینقدر کوچک است و بازیگرانش هنوز توان بالایی ندارند، باید کنار هم قرار بگیرند و کمپینهای مشترک داشته باشند تا بازار بزرگ شود. نه اینکه همه تلاشمان این باشد که از این بازار کوچک، سهم بزرگتری بگیریم. رقابت در این بازار در حال حاضر بیفایده است.
مذاکراتی داشتهاید در این زمینه؟
زیاد.
و نتیجه؟
نتیجه خاصی به دست نیامده.
اصولا چقدر منطقی است که چند بازیگر بازار در کنار یکدیگر قرار بگیرند؟
منطقی است چون همانطور که اشاره کردم، بازار کوچک و کمتر شناخته شده است و باید بزرگتر شود. اما در حال حاضر کل اکوسیستم با فیدیبو بر سر مسائلی مشکل دارد؛ مسئلهای به نام انحصار. همه نرمافزارهای فروش کتاب الکترونیک دو اصل مشابه هم دارند؛ یکی مربوط به قرارداد است که عددش به صورت ۳۰ به ۷۰ است؛ یعنی ۳۰ درصد نصیب کسبوکارهایی چون طاقچه میشود و مابقی سهم ناشر است. و دیگری اینکه قراردادشان انحصاری نیست. اما فیدیبو قراردادش با ناشران ۵۰ به ۵۰ است و از آن طرف انحصاری.
انحصار روی نشر است یا کتاب؟
انحصار روی کتاب است؛ یعنی اگر کتابی را به فیدیبو برای تبدیل به نسخه الکترونیک بدهند، نباید آن را در اختیار کسبوکار دیگری قرار دهند. اگر هم کتابی را یک ناشر در اختیار مثلا طاقچه قرار داده، میتواند به فیدیبو بدهد اما اگر اول در اختیار فیدیبو قرار دادهاند دیگر حق ندارند آن را به طاقچه بدهند. در حالی که در فضای بازاری که هنوز ساخته نشده، انحصار معنا ندارد.
چرا فیدیبو چنین دیدگاهی را دنبال میکند؟
بیشتر به خاطر این است که بخشی از دیجیکالاست و بنابراین دیانای سرآوا در آن تزریق شده است. به این صورت که این تئوری را دارند که در بازار ابتدا باید بر رقیب پیروز شد. به نظر من ناشران نباید فضا را در اختیار یک کسبوکار قرار بدهند و به او انحصار بدهند چون در نهایت به ضرر خودشان است و نمیتوانند سر قیمت چانهای با فیدیبو بزنند.
در فضای بازار هم این رویه جواب نمیدهد. من مطمئنم که فیدیبو با همه هزینههایی که صرف میکند، درآمد بسیار پایینی دارد. حالا باید پرسید که تا چه زمانی میخواهد به این صورت جلو برود؟ هزینه زیادکردن در بازاری که هنوز ساخته نشده، نتیجهاش منفی است.
همین الان بعضی از همین کسبوکارهای مشابه ما اقداماتی میکنند که در نهایت بازار را خراب میکند. مثلا اگر در نظر بگیریم که هر ناشری انتظارش از درآمد نسخه الکترونیک کتابش ۲ میلیون تومان باشد که میشود سالی ۲۴ میلیون تومان، این کسبوکارها به ناشران پیشنهاد درآمد سالانه تا ۱۰۰ میلیون تومان را میدهند که کتابها را در اختیارشان قرار دهند.
حتی پیش آمده که کتابی را میخرند اما بارگذاری و منتشر نمیکنند. انتظار ناشر را هم بالا بردهاند و کار را برای دیگران سخت کردهاند. یا رایگان کردن کتابها هم کار دیگری بود که رقبا کردند و الان خریداران انتظار دارند که کتاب رایگان به آنها بدهیم. این اتفاقات به این دلیل است که بازار کتاب الکترونیک متولی ندارد.
ولی استارتاپها به دنبال متولی نیستند. چرا باید متولی داشته باشید؟
این بازار خاص ما چون به شدت به بازار سنتی وابسته است باید سازوکاری داشته باشد. باید کنترل شود. ولی با این اوصاف بازار خراب شده است.
وجود متولی تضمینکننده رونق بازار نیست کما اینکه بازارهای دارای به قول شما متولی هم اوضاع مناسبی ندارند.
ولی باید کسی باشد که اجازه ندهد هر کسی هر کاری خواست بکند. حداقل این است که ما فعالان این بازار کنار هم قرار بگیریم و قوانینی برایش تدوین کنیم.
این هم نوعی انحصار ایجادکردن است. اگر مثلا شما قرار بگذارید که هیچ کتابی را زیر ۵هزار تومان ندهید، اجحاف به مشتری است. البته رقابت باید سالم باشد. از این بحث که بگذریم؛ سوالی دارم که می خواهم پاسخ دهید. طاقچه الان موفق است؟
به نظر من بله.
میخواهم بدانم چه افرادی اگر نبودند، طاقچه موفق نمیشد و موفقیتش را مدیون حضور و تلاششان است؟ اسم ببرید و بگویید هر کدام در چه بخشی کار میکنند.
هر کسبوکاری که متکی به زیرساختهای فنی است، مدیر فنی در آن نقش مهمی دارد. مدیر فنی طاقچه ابوذر نوری است که ذهن بزرگ و بازی دارد و معماری فنی موثری برای طاقچه چیده و از ستونهای طاقچه است.
محیالدین محسنی الان با طاقچه نیست اما طراحی بسیار خوب و زیبایی برای طاقچه انجام داده، خانم مرضیه صادقی ارتباطات بسیار موثری با ناشران برقرار کرد و حضورش برای طاقچه حیاتی است و در زمینه مارکتینگ و بازاریابی هم خیلی تلاش شده. مصطفی مصطفوی و امیرحسین لطیفی کمک زیادی به طاقچه میکنند. همچنین مدیرعامل حصین همراه آقای غفوری، نظم خاصی را به طاقچه داده که ما در مسیر موفقیت قرار داده است.
بالاترین طاقچه
از آن جوانهای باهوش و خوشصحبت است که حسابی بازار کارش را میشناسد و راهکارهایی برای بهترشدنش دارد و البته انتقادهای ریزودرشت فراوانی هم از رقبا میکند. مسئله کسادی بازار کتاب را کمتر متوجه مردم میداند و بیشتر معتقد است که باید محتوای خوبی به مردم ارائه و معرفی شود.
صحبت از محمد صدوقی، همبنیانگذار بلندبالا و پرتلاش و البته قدردان طاقچه است که حسابی از اعضای تیم طاقچه و نقش پررنگشان میگوید. متولد نیمه خرداد سال ۱۳۶۶ است صادره از اصفهان و تا دوران ابتدایی در همین شهر زندگی کرده است. دوران راهنمایی که از راه میرسد، محمد به واسطه شغل پدرش به تهران میآید و مقاطع راهنمایی و دبیرستان را در مدرسه علامه حلی میگذراند.
میگوید این مدرسه در زندگیاش خیلی موثر بوده و روحیات خوبی به آنها آموزش داده میشود. بعد به دانشگاه تهران رفته و در دانشکده فنی رشته مهندسی شیمی خوانده است. در زمان تحصیل در رشته مهندسی شیمی، به مدرسه علامه حلی برمیگردد و تدریس میکند.
میگوید در همین زمان فعالیتهایی هم در زمینه چاپ و طراحی داشته است. کمکم معلم و مشاور آموزشی میشود و تا سال ۹۲ به این کارها مشغول بوده است. در این سال همراه با چند همشاگردیاش از مدرسه علامه حلی، با شرکت حصین آشنا میشود. محمد هم به این مجموعه میآید و مشغول به کار میشود.
متولد بچههای استارتاپی
حصین یک هولدینگ است که توسط بچههای المپیادی علامه حلی تاسیس شده است. در واقع بنیانگذاران این هولدینگ سابقهای در این مدرسه مشهور دارند. این مجموعه در زمینه آیتی راهاندازی میشود با رویکرد امنیت و کامپیوتر امن. محمد میگوید تاسیس شرکت حصین و فناپ تقریبا با هم بوده و حتی بنیانگذارانشان به نوعی مشترک بودهاند. شرکت حصین وارد حوزه بانکداری و آیتی میشود. در ادامه راه، این هولدینگ شرکتهایی را در مجموعهاش راهاندازی میکند. یکی از این شرکتها طاقچه است.
روزی که محمد به حصین آمده تجربیاتی در مورد کارهای فرهنگی داشته که در دانشگاه تهران به دست آورده بوده. میگوید فضای فرهنگی و فعالیتهای اینچنینیاش از تحصیلش هم پررنگتر بوده است. میگوید مجموعه حصین همراه، اصلی داشته که معتقد بودند نیروی باکیفیت و دارای پتانسیل را جذب میکنیم و این فرد کمکم مسئولیت و جایگاه خودش را پیدا میکند.
محمد میگوید روزی که به حصین همراه آمده، نسخهای از طاقچه آزمایش شده و نامش انتخاب شده بود. اما فعالیتی رویش انجام نمیشده. در نهایت طاقچه که برای کتاب در نظر گرفته شده بود، فعالیتش را آغاز میکند.
اسنپ بازار نشر
محمد میگوید روز نخست برای طاقچه به حصین همراه نیامده بود و برای پروژه دیگری با موضوع فروش شارژ به شرکت حصین همراه میآید، ولی کمکم که کار جلوتر میرود، بهعنوان مدیر پروژه طاقچه انتخاب میشود. آن زمان سه چهار نفر بودهاند با یک نسخه آزمایشی از طاقچه.
کار ما بخش بسیار سختش اینجا بود که باید بهعنوان چند جوان نزد ناشرانی اغلب سنتی میرفتیم و باید اعتمادشان را جلب میکردیم. در واقع باید روبهروی افرادی مینشستیم که دهههای زیادی از عمرشان را در راه کتاب و نشر و چاپ صرف کرده بودند و حالا چند جوان باید فایلهایشان را میگرفتند و به صورت کتاب الکترونیک منتشر کنند.
هضم این مسئله برایشان آسان نبود و به راحتی قبول نمیکردند و خیلی سخت به ما اعتماد میکردند. پس باید محصول قابل اعتمادی را آماده میکردیم که ناشر با دیدنش، اعتماد بیشتری به ما بکند. بنابراین تیم فنی نرمافزار را از نو نوشته و در آبان ۹۳ از آن رونمایی کردم. البته از ۹۲ تا ۹۳ هم در حال مذاکره با ناشران بودیم هر چند موفقیت زیادی کسب نکرده بودیم و معمولا با جملاتی چون باشه بهش فکر میکنیم، حالا ببینیم چی میشه، خبر میدیم و … مواجه میشدیم.
گاهی هم کتابهایی را در اختیارمان قرار میدادند که دیگر قصد چاپکردنش را نداشتند. البته بعضی از ناشران ما را رقیب خودشان هم میدانستند و شاید نگران بودند که مثلا ما بشویم اسنپ بازار نشر.»
اعتبار نمایشگاهی
در نهایت نرمافزار طی همایشی در دانشگاه تهران رونمایی میشود. همین امر بر اعتبار طاقچه اضافه میکند و دلیلی میشود برای همکاری بیشتر ناشران با این نرمافزار و ناشرانی چون ثالث و جزو نخستینها بوده. سال ۹۳ تیمشان تا ۱۲نفر بوده و با داشتن یک نرمافزار قابل ارائه به سراغ ناشران میرفتهاند.
طاقچه اما میخواسته و قصد دارد طاقچهای بالاتر از خودش نبیند. به همین دلیل حضورش را گسترده میکند و در نمایشگاه کتاب سال ۹۴، غرفه ۸۰متری را در اختیار میگیرند و همه تیم برای مذاکره با ناشران اقدام میکنند. محمد میگوید «همه زورمان را در سال ۹۴ زدیم که بهترین نتایج را بگیریم.» موفقیتهای زیادی در این نمایشگاه به دست میآورند و غرفه برگزیده میشوند و قراردادهای خوبی با ناشران بزرگ میبندند.
توضیح: باتوجه به اینکه مصاحبهشونده انتقاداتی را به فیدیبو وارد کردهاست مدیران محترم فیدیبو در صورت تمایل میتوانند پاسخ بدهند و شنبه عینا آن را منتشر خواهد کرد.