بیایید سرمان را تکان ندهیم
اقرار به اشتباه و قضاوتشدن و اتهام به کمسوادی بهتر از ماندن در یک جهل مرکب، دانا و دانشمند خطابشدن است. سخت است
اقرار به اشتباه و قضاوتشدن و اتهام به کمسوادی بهتر از ماندن در یک جهل مرکب، دانا و دانشمند خطابشدن است. سخت است
شما که این سرمقاله را میخوانید، شماره آژانس محلهتان را به همراه دارید؟ اصلا وجود دارند؟ چه بر سر آژانسداران آمد؟ آخرین باری
این یک واقعیت است. درون ما، بیرون را میسازد. در این روزهای گس سرمازده، پشت پنجره اتاقتان که میایستید، چه حالی دارید؟ روی
روزگاری مرد سیاستمداری گفته بود روزنامهنگاری در ایران مثل راهرفتن روی مین است. این حرف دهه هفتادی ناظر بر اتفاقات سیاسی آن روز
وقتی پای فوتبال به میان میآید، آدمها هم مثل توپ گرد به سویی پرتاب و از هم دور میشوند. یکی میشود طرفدار دوآتشه
حرفهایی که در این نوشتار میخواهم بزنم، حرفهای آخر سال و در مورد سال آتی است و باید در شماره اسفند شنبه نگاشته
به گذشته که نگاه میکنم، در شکست یا ماندگاری خودمان یا همه استارتاپهای کوچک و متوسطی که میشناختم، یک پارامتر اساسی و بنیانی
یلدا با شکوه تمام برگزار شد. چرا میگویم با شکوه، در یک ایونت نیمروزه 23 تن از اصلیترین مدیران ارشد و چهرههای شناختهشده
سنت سرمقالهنویسی بیوقفهام در ۱۲۶ شماره شنبه و برگزاری سومین همایش یلدای کارآفرینان استارتاپی، ایجاب میکرد سرمقالهای درخور شما مخاطبان عزیز مینوشتم، اما
ما باید تغییر کنیم، وقتی از تغییر میگوییم، منظور تغییر به معنای عرف متداول نیست. مگر میشود آدمی یا یک کسبوکار در طول