ما باید تغییر کنیم، وقتی از تغییر میگوییم، منظور تغییر به معنای عرف متداول نیست. مگر میشود آدمی یا یک کسبوکار در طول سال تغییر نکند و پوست نیندازد. میخواهم از یک تغییر بنیادین و اساسی بگویم.
اگر عمر این اکوسیستم را دو یا سه دهه در نظر بگیریم، در دهه گذشته همه ما سواره چهارنعل تاختیم؛ چه نسل پیشگامان زیستبوم، چه نسل پسینش که ماها بودیم و چه نسل جدید.
وقتی میگویم ما یعنی صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر، استارتاپها، شتابدهندها، برگزارکننده ایونتهای استارتاپی، رسانهها، منتورها، نهادهای صنفی، متولیان دولتی و خصوصی و… همهمان هم و غممان ساختن، بنیان گذاشتن، توسعه روزافزون، ترویج، تهییج و دعوت عام جوانان، سرمایهگذاران برای ورود به این اکوسیستم نوپا بود.
وقتی پای ترویج، تهییج و توسعه شتابان به میان میآید، در کنار برنامهریزیهای اصولی و زیربنایی، پیامدهایی مثل بزرگنمایی، حتی اقدامات نمایشی، حرکت در سطح، تصمیمهای احساسی و شتابزده پدیدار میشود.
به گذشته که نگاه میکنیم، منظورم از گذشته خیلی دور نیست، سالهای ۹۴ تا ۹۶ استارتاپهایی بودند که حالا نیستند یا کمفروغند. ایضا شتابدهندهها، فضاهای اشتراکی، ویسیها و… و افرادی که دیگر تبدیل به خاطره شدهاند.
گویی بخشی از یک نمایش بودند که به فراخور نقششان حالا به سایه رفتهاند؛ با بازگشت مجدد یا بیبازگشت.
اگر در سال ۱۳۹۴ در اولین سرمقاله شنبه از «آغاز عصر طلایی» سخن راندیم، امروز میخواهم از آغاز «دوره تثبیت» با شما حرف بزنم.
شما هم با من همداستان هستید؛ هر تصمیمی در زمان خودش بهترین تصمیم است. همه ما تصمیمات درستی گرفتیم که امروز وقتی به پشت سر نگاه میکنیم، درمییابیم آن شور و هیجان، توسعه شتابان، تاسیسهای کپیپیستی سیلیکونی، ارزشگذاریهای بالا و… درست یا غلط محصول آن دوره بوده است.
امروز میتوانیم با آسودگی بگوییم دیگر استارتاپزدن در این مملکت جرم نیست و همگان موجودیت اکوسیستم استارتاپی و بازیگران آن را به رسمیت شناختهاند.
دغدغه ما جذب جوانان به این زیستبوم نیست. هر روز شاهد برگزاری ایونتهای متعدد استارتاپی در سازمانهای دولتی، خصوصی و دانشگاهها هستیم.
اگر تا دیروز نگران بودیم که این راسته بازار استارتآپها سوت و کور است، حالا آنقدر ازدحام شده که نگرانیم از این همه استقبال و ورود افراد، سازمانهای دولتی، بانکها، نهادهای مالی، نظامی و… عدهای حتی معتقدند این حجم از ورودیها باعث آسیبدیدن اکوسیستم خواهد شد و بایستی درها را ببندیم.
اما نگارنده معتقد است توسعه هرگز نباید متوقف شود. ورود افراد، سازمانها و نهادها، سرمایهگذاران و سرمایههای جدید داخلی و خارجی نهتنها خطرناک نیست، سازنده و مفید و لازم است. آنچه در این توسعه شتابان خطرناک است، تفکر مبتنی بر هژمونی قدرت سرمایه است.
اکوسیستم فعلی خوب یا بد نتیجه تفکر مبتنی بر هژمونی قدرت سرمایهداری است که جنسش استارتاپی بوده یا اینکه درک نزدیکی از ونچرکپیتال داشته است.
اما سمت و سوی آینده پیشرو نشان میدهد حاملان سرمایههای جدید از جنس استارتاپی نیستند و اگر با «تفکر کلاغی» (اشاره به تقلید راهرفتن کبک) بخواهند در این اکوسیستم سرمایهگذاری کنند، شاهد کجروی نهال اکوسیستم استارتاپی ایران خواهیم بود که اصلاح آن زمانبر، هزینهسوز و یا حتی غیرقابلتغییر است.
نسل اولیها و نسل دومیها که حکم پیشکسوت و منتوری دارند و طرف مشورت ورودیهای جدید هستند، نقش ویژه و حساسی در شکلدهی و اصلاح این تفکر دارند.
ما نه میتوانیم و نه اختیار و توان قانونی این را داریم که مثل داروغه در درگاه ورودی زیستبوم بایستیم و بگوییم «از کجا آوردهای؟» تنها کاری که میتوانیم بکنیم، خیرمقدم گفتن و راهنمایی ورودیهای جدید بهخصوص صاحبان سرمایه برای استقرار و عملکرد درست است؛ چراکه کمک به آنها، کمک به خودمان است.
از سویی آنهایی که از ابتدا یا از قبل ساکن زیستبوم هستند و حق آب و گل دارند، در آغاز دوره جدید بایستی تعقل و خرد جمعی را جایگزین تهییج و نمایشهای شورانگیز تاسیسی کنند.
دوره تعقل و برنامهریزیهای درازمدت
آقایان و خانمها، نمایش تمام شده، باید باور کنیم دوره جدیدی شروع شده، «دوره تثبیت اکوسیستم»، دوره تعقل، برنامهریزیهای درازمدت، ارزشگذاریهای واقعی، سرمایهگذاریهای مبتنی بر اگزیت، دوره همکاریهای مشترک، دوره ادغامهای بزرگ، دوره سرمایهگذاریهای مشترک دوره جهانی فکر کردن و ورود به بازارهای منطقه و…
باید پذیرا باشیم که دوره تنهایی بزرگشدن به سر آمده و ادامه آن درجازدن است.
باید باور کنیم در زمین بازیای که در آن ایستادهایم، هرکدام از ما، کسبوکارمان به اندازه کافی دیگر بزرگ شده و وقت آن رسیده با رقبایمان یا با دوستانمان یکی شویم برای گرفتن سهم بیشتر از بازار سنتی و رفتن به فرای مرزهای جغرافیایی. باور کنید ماندن در جغرافیای کوچک اکوسیستم اشتباه است.
برای گذر از مرزهای جغرافیایی، برای غلبه بر بازار کهنسال سنتی، برای بزرگشدن کسبوکارمان باید ابتدا بزرگ بیندیشیم. از جوگیری خارج شده، در آیینه نگاه کنیم و به خودمان بگوییم خودشیفتگی بس است، باید به منافع کسبوکارم فکر کنم.
بایستی این کوچه بنبست را تبدیل به دایره کنیم. استارتاپها بهمثابه شیئی کوچک به حوضچه اقتصاد ایران پرتاپ شدند، این دایره هر روز بزرگ و بزرگتر میشود و در این بزرگی، اکوسیستم منتظر هیچکس نخواهد ماند. هرکس تغییر نکند، در آب فرو خواهد رفت و تبدیل به خاطره و بعد هم فراموش خواهد شد. تصمیم شما چیست؟
حرف آخر:
نه از باب پرکردن صندلیهای همایش یلدا که لطف شما همواره با ماست، اگر نگران آینده هستید، اگر نیاز به چشماندازی از سال ۹۸ دارید، اگر دغدغهمندید و نگران یا در مسیر راه ناامید شدهاید، اگر به توسعه و راهاندازی فکر میکنید و در نهایت ساختن و موفقیت برایتان مهم است و یا نیاز به جذب سرمایه و مذاکره و شبکهسازی دارید، چهارشنبه این هفته ۲۸ آذرماه در «همایش یلدای کار آفرینان استارتاپی» شرکت کنید. شک نکنید پر از انرژی و امید بازخواهید گشت. منتظرتان هستیم.
سلام جناب هاشمی گرچه شما و تیم تان زحمت زیادی برای اکوسیستم کشیدید که ابتدا تشکر میکنم از شما و تیم تون. ذکر چند نکته رو لازم میدانم، همین شنبه و شنبه ها بودند که بر طبل پرسرصدا و پر طمطراق ظواهر کم نکوبیدند! به خیال توسعه اکوسیستم و کارآفرینی و ورود جوانان برای راه اندزی استارتاپ هایی که بیشتر شبیه دورهمی بود تا استارتاپ به معنای واقعی!
خیلی ها بودند که جو تخیلی حبابی اکوسیستم رو تو ذهن جوانها فرو کردند تا جو زده کارشون رو رها کنن و برن سراغ ساختن آینده ای که وجود نداشت و خیالی بود! و حبابی بود که ترکید و یا در حال ترکیدن است.
برخی از رسانه ها بودند که با اعلام فاندریز کردن های عجیب و غریب و میلیون دلاری که معلوم نبود درست هست یا نه استارتاپ ها رو وسوسه کردند به جای کار کردن و تلاش و شنیدن حرف مشتری و توسعه محصول وبوت استرپینگ از همان ابتدا بدنبال جذب سرمایه از وی سی های خیالی باشن! استارتاپ هایی که از همان ابتدا بدنبال سرصدا و حضور در یه دو جین انواع همایش ها بودند.
منتورهایی رو بزرگ کردید و کردند که سنتور بودند تا منتور سنتورهایی قشنگ و زیبا که فقط با خواندن ۴تا کتاب و اطفارهای مدرن به جای گفتن حقایق به فاندرهای استارتاپی، امید فروشی میکردند آن هم بدون کوچکترین تجربه ای در زمینه کارآفرینی، کسانیکه حتی یکبار هم چک برگشتی نداشتند و یکبار هم حقوق نداده بودند حرف از تیم سازی میزدند.
یکی از بلاهای طبیعی که بین سالهای ۹۴ تا ۹۶ به فعالین قدیمی اکوسیستم کسب و کار فناورانه تحمیل کرد همین جو بود، جوی که پرسنل و تیم های خیلی از اون شرکت های قدیمی فعال رو از هم پاشوند. از ۲جهت اول تب راه اندازی استارتاپ باعث میشد خیلی از افراد متخصص شاغل در بدنه شرکت ها از آنها جدا بشن به امید اینکه برای خودشون کسب و کار راه بندازند
دومم اینکه استارتاپ های بزرگی که در تهران سرمایه های بزرگی جذب کرده بودند و حقوق های نامتقارن با توان سایرین به متخصصین پیشنهاد میکردند منجر به آسیب جدی به تیم های قدیمی شد.
بله ما یکی از تیم های قدیمی هستیم که قبل از شکل گیری مفهوم استارتاپ در ایران، سال ۹۰ کارمون رو شروع کردیم و این جو ۹۳ تا ۹۶ امثال مایی که کوچکترین سرمایه نداشتیم جز بوت استرپینگ را بشدت آزرد ولی طاقت آوردیم و همچنان هستیم هستیم به لطف خدا و تلاش تیم مون اونم در زمانیکه خیلی از اون استارتاپ های حبابی شتابدهنده و منتورهای سنتوری اثری ازشون نیست!