سال ۹۷ سال بدی برای استارتاپها بود چون اغلب استارتاپها هنوز به درآمدزایی نرسیدهاند و بیشتر روی منابعی چون جذب سرمایه و منابع انسانیشان حساب میکنند. بنابراین با بالارفتن هزینهها، در این زمینهها با مشکل مواجه شدند.
نوسانات ارز و چهاربرابرشدن ارز، موجب گرانیها و افزایش حتی تا ۱۰برابری هزینههای استارتاپها شد. در واقع این افزایش پیشبینینشده هزینهها موجب شد تا ما در شرکتهای بزرگی مانند دیجیکالا هم شاهد تعدیل نیرو باشیم، چون باید هزینههای پرداخت دستمزدها را کاهش میدادند و این هزینهها را در بخشهای دیگری صرف میکردند.
به نظر من مهمترین چالش استارتاپها در سال ۹۷، چالش ماندگاری بود؛ یعنی مهمترین هدفی که اغلبشان در پیش گرفتند این بود که راهکارهایی برای ماندگاری در بازار پیدا کنند. بعضیها نتوانستند بمانند و کنار رفتند و اغلب کسبوکارهایی که در بازار ماندگار شدند، عملا نتوانستند رشدی را تجربه کنند و بیشترشان فقط ماندگار شدند تا در سال آینده بتوانند برنامههای دیگری را در پیش بگیرند.
در تعریف استارتاپها ما از واژه رشد تصاعدی استفاده میکنیم؛ یعنی هر کسبوکار استارتاپی باید هر ماه نسبت به ماه قبلش حداقل دوبرابر رشد داشته باشد اما در سال ۹۷، کمتر استارتاپی توانست رشد به معنای واقعی را تجربه کند و اغلب برای ماندگاری تلاش کردند.
۹۷، سال چالش ماندگاری
فرصتهایی هم البته در این سال وجود داشت. مثلا استارتاپها مجبور شدند از راهحلهای جدیدی برای برونرفت از بحرانها استفاده کنند. مثل بحرانهای مالی و… این تجربه موجب شد تا کسبوکارهای ایرانی نمونههای خارجی را رصد کنند تا ببینند آنها در شرایط بحرانی چه کردهاند و همین امر تجاربی را به اکوسیستم ایران اضافه کرد.
در مورد کناررفتن بعضی از استارتاپها باید بگویم که شرایط اقتصادی تنها ۵۰درصد تاثیرگذار بود، اما ۵۰درصد دیگر این شکستها برمیگردد به عدم آگاهی از شیوههای مدیریت صحیح، چون استارتاپهای زیادی بودند که بیوقفه نیرو استخدام کرده بودند، بدون استراتژی اهدافی را دنبال کرده بودند و… همین عوامل موجب شد که با پدیدارشدن بحرانهای مالی و شرایط سخت اقتصادی، آنها نتوانند مدیریت صحیحی داشته باشند و چارهای جز کناررفتن از بازار نداشتند.
سال ۹۸، به نظر من یک سال پیشبینیناپذیر است، چون شرایط اقتصادی ایران عمیقا با مسائل سیاسیاش گره خورده است. از طرفی ما فعالان اکوسیستم استارتاپی نمیدانیم که دولتمردان ایرانی برای سال ۹۸ چه برنامههایی دارند. بنابراین سال ۹۸، یک سال پیشبینیناپذیر است.
تکراریها سرنوشتی جز شکست ندارند
نکته مهم دیگری وجود دارد و آن اینکه برای مقابله با بحرانها ما به دانش و آگاهی بیشتری نیاز داریم. اما این دانش و آگاهی را از کجا و چگونه باید به دست بیاوریم؟ به نظر من باید کمی از فضای استارتاپی ایران خارج شویم و از فرصتهای مطالعاتی که خارج از ایران وجود دارد، استفاده کنیم تا به بینشی عمیقتر و گستردهتر برسیم، چون ماندنمان به نوعی درجازدن است. پس باید به دنبال گسترش آگاهیهایمان باشیم.
منتورها و بنیانگذاران استارتاپها باید به اکوسیستمهای استارتاپی سایر کشورها بروند، در آنجا تجربه کسب کنند و این دانش را به ایران برگردانند.
ما نباید امید واهی داشته باشیم. بنابراین من اصلا راهاندازی استارتاپهای تکراری و مشابه دیگر استارتاپهای ایرانی را پیشنهاد نمیکنم، مگر اینکه ارزش افزودهای ایجاد کنند. در غیر این صورت راهاندازی استارتاپهای تکراری سرنوشتی جز شکست ندارند.
ضمن اینکه مدیریت هزینهها باید سرلوحه کار هر استارتاپی در سال ۹۸ باشد. اگر در سالهای قبل هر ۳ ماه یک بار این مسئله را بررسی میکردیم، الان و در سال۹۸ باید هر هفته روند مدیریت هزینهها را بررسی کنیم.
به فکر جذب سرمایه خارجی باشیم
در سال ۹۸ کار دیگری هم باید بکنیم و آن این است که به دنبال جذب سرمایه خارجی باشیم و مهمتر اینکه سرمایهگذار خارجی را مجاب کنیم که سرمایه را به ارز خارجی به ما بدهد. در مقابل هزینههایمان را به ریال تعریف کنیم تا شاید فاصله بین دو مقوله بتواند به پوشش هزینهها و مدیریت بهتر کسبوکارمان کمک کند.
البته به لحاظ تکنیکال حسابداری این نوع محاسبه اشتباه است؛ یعنی اگر سرمایهای را به عنوان سرمایه خارجی وارد کسبوکارتان میکنید، باید بیزینسپلن شما هم حداقل معادل آن به ریال باشد اما باید با تیزهوشی سعی کنیم فاصلهای بین این دو مقوله ایجاد کنیم تا در زمان تغییرات قیمت ارز و افت قیمت ریال، هزینهها را بهتر مدیریت کنیم، چون سال ۹۸، سال رشدهای تصاعدی و چندبرابری نخواهد بود.
در واقع چنین رشدی را شاهد نخواهیم بود مگر اینکه کلیت اقتصاد ایران به ثباتی برسد که بتوان براساس آن برنامهریزی و هدفگذاری کرد.
1 دیدگاه