در یکی دو هفته گذشته در یکی از گروههای تلگرامی استارتاپی، بحثهای جالبی صورت گرفته بود درباره کپی موبهموی یکی از استارتاپهای کرادفاندینگ. بحثها باعث شد چند نکته به نظرم برسد که اینجا هم مطرح میکنم.
در زمینه کرادفاندینگ، چند استارتاپ خوب در ایران هست؛ مهربانه، فاندوران، حامیجو (که مدتی است خبر ندارم اوضاعشان چطور است) و دونیت. تمام استارتاپهایی که در ایران در این زمینه فعالیت میکنند در مقایسه با نمونههای آمریکایی و اروپایی مثل کیکاستارتر و ایندیگو هنوز در آغاز راه هستند.
در این میان چیزی هست که درست درک نشده. کپیکردن ایراد ندارد؛ حتی کپی موبهمو هم ایراد ندارد. ایده هم هیچ ارزشی ندارد؛ منتها گاهی وقتها کپیکننده فکرش را خاموش میکند و بدون فکر از روی دست الگویش کپی میکند؛ چه ایرانی، چه غیرایرانی.
این کار قاعدتا از نظر حقوقی ایراد دارد. اگر در یک جامعه پیشرفته از نظر حقوقی بودیم احتمالا بسیاری از کپیکاریها کارشان به دادگاه میکشید. گاه حتی میبینیم که بعضی استارتاپها حتی «درباره ما» یک سایت دیگر را هم کپی کردهاند! منتها در کشوری هستیم که همه در یک فرهنگ عاری از قانون کپیرایت مشترکیم و خودمان هم بخشی از آنیم. مثل وضعیت رانندگی ما. همه ما از شیوه رانندگی بقیه مردم شاکی هستیم، منتها همه ما هم بخشی از این جریانیم. نمیتوانیم نباشیم.
بخواهیم نباشیم هم جریان اجازه نمیدهد. زمانی کمپینهایی راه میافتد که «بین خطوط برانیم» ولی این کمپینها یا موقتی هستند یا به جایی نمیرسند. سادهتر بگویم. در جایی مثل هند بیقانونی و بینظمی خود قانون و خود نظم است. برای یک خارجی مشاهده خیابانهای بینظم هند وحشتناک است اما برای خود مردم به اندازه خارجیها وحشتناک نیست. خیابانهای تهران هم آنقدر که برای خارجیها وحشتناک است، برای ما وحشتناک نیست.
کپیکردن موبهمو از روی دست همدیگر هم برای ما چیز عجیبی نیست. شاید اگر بخواهیم با استانداردهای جاهای دیگر به ماجرا نگاه کنیم، قابل قبول نباشد. تاکید کنم که در حال دفاع از کپیکاری و کپیکردن از روی دست دیگران نیستم. ببینید کرهایها و چینیها در این سالها چقدر کپی کردند ولی هم توان حقوقی داشتند که از خودشان دفاع کنند و هم در این سالها خودشان را ارتقا دادند. الان دیگر نمیتوان گفت که هوآوی از اپل کپی میکند یا اپل از هوآوی.
نکته مهم دیگر روندهایی است که در جهان فراگیر میشود و همه را یکشکل میکند. به عنوان نمونه الان روند طراحی فلت همهگیر شده است. به صورت دیوانهواری در چند سال گذشته همه طراحیها فلت بوده است. گاهی وقتها این روند به حدی دیوانهوار میشود که افراد حتی از کد رنگهای ثابت بدون اندک تغییری استفاده میکنند.
نمونههای موفق ایرانی ممکن است کپیبرداری از روی یک نمونه موفق غیرایرانی باشند، در هر چیزی، در مدل کسبوکار، در ظاهر و طراحی؛ منتها حتما یک ویژگی داشتند که تا امروز دوام آوردند؛ آنها این کار را به صورت محلی انجام دادند. امکان ندارد کسانی دور هم جمع شوند و بخواهند با استانداردهای جای دیگری کار کنند و محیط را در نظر نگیرند.
به عبارتی کسی موفقتر است که بهتر بتواند کپی کند و آن را متناسب با محیط کند. شما اگر بهترین ایده را هم داشته باشی، ولی نتوانی برای محیط آن را سفارشیسازی کنی، به هیچ دردی نمیخورد.