اخبار استارتاپی انتخاب سردبیر گفتگو

کشاورزان در انتظار استارتاپ‌ها

فرید ادریسیان مدیرعامل کارانوبین بعد از ۱۵ سال به ایران بازگشته و معتقد است گره بحران‌های حوزه کشاورزی به دست بچه های استارتاپی باز خواهد شد

فرید ادریسیان مدیرعامل استارتاپ کارانوبین
ادريسيان طی مدت زمان حضورش در ايران ضعف‌های بزرگی در اکوسيستم استارتاپی ديده است؛ يکی از ضعف‌ها را مربوط به کمبود دانش می‌داند و اغلب مراکز نوآوری و شتابدهی ايران را پوسته‌هايی می‌داند که درون پوچی دارند. تفکر جزيره‌ای و خودهاب‌انگاری و خوداکوسيستم‌پنداری، ديگر مشکلی است که می‌گويد بعضی از مديران استارتاپی به آن دچار شده‌اند.

فرید ادریسیان بعد از ۱۵ سال به ایران برگشته و با همکاری برادرش و پدرام سلطانی نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران  شرکتی به نام کارانوبین را به آدرس اینترنتی karanobin.com راه‌اندازی کرده که می‌خواهد دانش مدیریت نوآوری را به مدیران ایرانی منتقل کند.

او در اتریش مدیریت نوآوری خوانده و ۱۰ سال با همین تخصص کار کرده و حالا در ایران به دنبال ایجاد تغییرات مهمی در نگرش مدیران شرکت‌ها و استارتاپ‌هاست. در این مسیر با سازمان‌ها و شرکت‌های دولتی و خصوصی و حتی استارتاپ‌های زیادی ارتباط برقرار کرده و تجارب زیادی اندوخته است.

افراد زیادی او و شرکتش را انکار کرده‌اند و چندین مجموعه نیز با درک اهمیت موضوع، با آنها همکاری می‌کنند.  از مهم‌ترین اهدافی که دنبال می‌کند، می‌توان به انتقال تجربه بین‌المللی به اکوسیستم ایران اشاره کرد.

حتی به واسطه اعتباری که شرکت همکارشان یعنی «واتِ ونچر» اتریش دارد، استارتاپ‌های خارجی را هم برای شرکت در پروژه‌ها به ایران آورده‌اند. فرید می‌گوید چنین فرصتی برای استارتاپ‌های ایرانی بسیار ارزشمند است چون می‌توانند خودشان را با رقبای خارجی بسنجند و براساس استانداردهای بین‌المللی محصول تولید کنند.

ادریسیان طی مدت زمان حضورش در ایران ضعف‌های بزرگی در اکوسیستم استارتاپی دیده است؛ یکی از ضعف‌ها را مربوط به کمبود دانش می‌داند و اغلب مراکز نوآوری و شتابدهی ایران را پوسته‌هایی می‌داند که درون پوچی دارند. تفکر جزیره‌ای و خودهاب‌انگاری و خوداکوسیستم‌پنداری، دیگر مشکلی است که می‌گوید بعضی از مدیران استارتاپی به آن دچار شده‌اند.

ضمن اینکه به ضعف‌های دیگری چون نبود زبان مشترک بین بنیانگذاران و سرمایه‌داران نیز اشاره می‌کند و ارائه‌های بچه‌های استارتاپی از کسب‌وکارشان را بعضا غیرحرفه‌ای می‌داند. یکی دیگر از مشکلاتی که به آن اشاره می‌کند، کمبود استارتاپ‌های B2B در ایران است.

فرید می‌گوید استارتاپ‌های محصول‌محور و تکنولوژی‌محور باید در ایران بیشتر شوند و در زنجیره ارزش سازمان‌های بزرگ قرار بگیرند و نیازهای اساسی را برطرف کنند. اما در حال حاضر بچه‌ها اغلب راه آسان‌تر یعنی کپی‌کردن ایده‌ها و کسب‌وکارها را در پیش گرفته‌اند. گفت‌وگوی مفصل «شنبه» با فرید ادریسیان را در ادامه بخوانید.

کار ما به وجود آوردن زیرساخت‌های مدیریت نوآوری برای سازمان‌ها و شرکت‌هاست. به این صورت که هر سازمان و هر کمپانی برای اینکه در مسیر رشد قرار بگیرد و از آینده بازار هم سهم قابل ملاحظه‌‌ای را به دست بیاورد، باید ترندهای روز دنیا را رصد کند، براساس ترندها ایده‌پردازی کند، برای پیشبرد ایده‌ها تیم‌های تخصصی تشکیل دهد و ایده‌ها را به سرعت و با هزینه اندک اعتبارسنجی کند.

الان سازمان‌ها به این سمت حرکت می‌کنند که اگر مثلا یک میلیون یورو پول دارند و می‌خواهند این پول را بابت نوآوری هزینه کنند، به جای اینکه روی دو پروژه ۵۰۰ هزار یورویی سرمایه‌گذاری کنند، ترجیح می‌دهند که روی ۱۰۰ پروژه ۱۰ هزار یورویی سرمایه‌گذاری کنند. چون معتقدند که احتمالا از ۱۰۰ پروژه، چند تا موفق شود بیشتر از دو پروژه پرهزینه است.

برای اینکه بتوانی چنین سرمایه‌گذاری داشته باشی، لازمه‌اش این است که ۱۰۰ پروژه در یک مدت زمان کوتاه بررسی کنی تا متوجه شوی که کدام ویژگی‌های مورد نیازت را دارند.

ما چنین زیرساخت‌هایی را برای این شرکت‌ها ایجاد می‌کنیم؛ یعنی کاری می‌کنیم که موضوعات چالش‌برانگیز مورد نظرشان شناسایی شود، میزان و شیوه تعامل‌شان با استارتاپ‌ها برای رفع چالش‌ها را بررسی می‌کنیم، ظرفیت‌های درون‌سازمانی‌شان برای ایده‌پردازی را به‌کار بگیرند و شناسایی کنند. ما با رصد این مسائل ایده‌های لازم را برای حل چالش‌ها با استفاده از ظرفیت‌های درون‌سازمانی یا خارج از سازمان یا ترکیبی از این‌آپ دو را طی یک فراخوان و غربالگری طی یک فرایند کوتاه‌مدت و بهینه به آنها پیشنهاد می‌دهیم.

بنابراین آنها طی یک مدت‌زمان کوتاه و با هزینه بسیار کمتر از آنچه خودشان باید هزینه می‌کردند، ایده‌های‌شان را بررسی می‌کنند و می‌دانند که کدام ایده را باید پیش ببرند و چه اقداماتی را در اولویت قرار دهند.

  • شاید بهتر باشد بیشتر توضیح بدهی که مدیریت نوآوری یعنی چه؟

نوآوری یکی از مهم‌ترین اصول کسب‌وکار در دنیای امروز به شمار می‌رود برای اینکه شرکت‌ها بتوانند رقابت‌پذیر بمانند و در بازار رقابتی امروز، حرفی برای گفتن داشته باشند. برای رسیدن به این اصل و برای اینکه بتوانند رقابت‌پذیر باقی بمانند، باید اصول و سازوکار تدوین‌شده‌ای در این سازمان‌ها وجود داشته باشد که چگونه به مسائل جدید فکر کنند.

شرکت‌ها از یک طرف باید توانمندی‌های لازم را داشته باشند که بتوانند ساز وکار روزمره کسب‌وکارشان را با بهره‌وری، اثرگذاری و مدیریت خوب پیش ببرند و از طرفی باید بدانند که طی ۵ یا ۱۰سال آینده باید چه کاری بکنند و چه برنامه‌ریزی‌هایی داشته باشند. با بررسی شرکت‌های بزرگ دنیا می‌بینیم که طی روند کاری‌شان، چندین بار حوزه فعالیت‌شان عوض می‌شود.

این تغییرات اتفاقی و براساس فال گرفتن و حدس و گمان نیست، بلکه با برآورد ظرفیت‌ها و توانایی و آینده بازار است که تغییرات و ترندهای روز دنیا را رصد و پیش‌بینی می‌کنند و برای روزآمدشدن و همراه شدن با تغییرات، در روندهای خودشان تغییر ایجاد می‌کنند. چنین سازمان‌هایی با یک نگرش بلندمدت مثلا برای ۱۰ سال آینده‌شان برنامه‌ریزی می‌کنند. بنابراین رابط‌های نوآوری جداگانه‌ای در چنین سازمان‌هایی شکل می‌گیرد که کارشان این است که در مورد مسائلی غیر از هسته اصلی کسب‌وکار آن سازمان، فکر کنند، ایده‌پردازی کنند، ایده‌ها را اعتبارسنجی کنند و بعد برای اجرایی‌کردن و پیاده‌سازی ایده‌ها گام بردارند.

  •  اشاره کردی به شرکت‌ها و کمپانی‌هایی چون آدیداس، آئودی، دی‌اچ‌ال و… که برای آینده‌شان و برنامه‌ریزی برای سال‌های بعد، از خدمت شرکت‌های مشاوری همچون «واتِ ونچر» استفاده می‌کنند. هر کدام از اینها غولی در صنعت و حوزه خودشان محسوب می‌شوند. چه تفکری براین شرکت‌ها و مدیران‌شان حاکم است که مثلا به فرید ادریسیان جوان اعتماد می‌کنند و از او می‌خواهند که برای آینده به آنها کمک کند؟

یکی از مهم‌ترین نکاتی که در کمپانی‌های بزرگ دنیا رعایت می‌شود، تخصص‌گرایی است. آنها این باور را دارند که مثلا در یک حوزه متخصص هستند و تمرکزشان را هم روی همین حوزه تخصصی قرار می‌دهند و هر آنچه را که در آن تخصص ندارند، به متخصصان دیگر می‌سپارند.

اما در ایران هر مجموعه‌ای که یک نفر را دارد که مثلا یک عنوان نوآوری هم در سمت شغلی‌اش دارد، دیگر خود را بی‌نیاز از همکاری با شرکت‌ها و مجموعه‌هایی می‌دانند که در این زمینه تخصص دارند.

الان هر سازمانی که مرکز نوآوری و مرکز رشد تشکیل داده، فکر می‌کند که به واقع نوآوری را انجام داده و در حال طی‌کردن این روند است. نوآوری به ایجاد یک دفتر کار با این عنوان نیست.

در حالی که دی‌اچ‌ال یا آئودی که ما با آنها کار می‌کنیم، هر کدام یک مرکز نوآوری دارند که حداقل ۲۰۰ نفر در آن مشغول به کار هستند و میانگین سنی‌شان هم دو برابر ماست اما خود را بی‌نیاز از خدمات مشاوره تخصصی نمی‌دانند.

[bs-quote quote=” تعجب‌برانگیز است که در ایران منتورینگ یک شغل تمام‌وقت برای فرد بیست و سه ساله‌ای است که تازه درسش تمام شده و تجربه کاری هم ندارد ‌‌” style=”style-4″ align=”left” author_name=”فرید ادریسیان” author_job=”مدیرعامل کارانوبین” author_avatar=”https://shanbemag.com/wp-content/uploads/2019/01/DSC_04321.jpg”][/bs-quote]

  • استفاده از مشاوره‌های تخصصی چه سودی برای این کمپانی‌ها دارد؟

این کمپانی‌ها تجربه ما را مد نظر قرار می‌دهند. ما با ده‌ها شرکت در سطح جهان کار کرده‌ایم، چالش‌ها را می‌شناسیم و می‌توانیم راه کوتاه‌تر، درست‌تر و با بهره‌وری بهتر را پیش پای آنها بگذاریم.

بنابراین در زمان، انرژی و هزینه‌ها صرفه‌جویی بالایی صورت می‌گیرد. نکته دیگری که می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که گرفتن مشاوره‌های مدیریتی و تخصصی یک امر روزمره در کشورهای پیشرفته و در مورد کمپانی‌های مختلف است. بنابراین دیگر نیازی نیست که آنها را توجیه کنیم که چرا مشاوره‌گرفتن خوب است و چه فوایدی برای‌شان دارد.

  • اما ظاهرا در ایران در ابتدا باید بعضی از مدیران را توجیه کنید که چرا باید مشاوره تخصصی بگیرند.

اینجا اوضاع کاملا متفاوتی وجود دارد؛ برای معرفی خدمات شرکت به یکی از سازمان‌ها رفته بودم و توضیحات را به مدیر ارشد آن سازمان ارائه می‌کردم که گفت: در ایران یا مدیر به دنیا می‌آیی و بنابراین نیازی نداری که کسی به تو مدیریت یاد بدهد یا مدیر به دنیا نمی‌آیی و اگر کسی هم به تو مشاوره مدیریتی بدهد، یاد نمی‌گیری!

  • پس چالش اول این است که باید توجیه کنید که چرا مشاوره مدیریتی خوب است؟

بله و بعد از این مرحله باید از راهکارها و خدماتی که داریم و اهمیت مدیریت نوآوری، صحبت کنیم. در واقع در کشورهای دیگر به این نتیجه رسیده‌اند که هیچ مدیر عقل کلی وجود ندارد.

  • چند سال در اتریش در این زمینه کار کردی؟

۱۰ سال.

  • چه سالی و چرا به ایران آمدی؟

حدود ۲سال است که به ایران آمده‌ام و شرکت مشاوره‌ای کارانوبین را راه‌اندازی کرده‌ایم.

  • ارتباطت که با  What a venture قطع نشده، چون در وب‌سایت شما دیدم که همکاران غیرایرانی زیادی دارید؟

What a venture شریک تجاری کارانوبین است و سهامدار هم هست؛ هر چند سهام حداقلی دارد. در واقع ما تجربه بین‌المللی این شرکت را به ایران آورده‌ایم. حتی تیم‌شان ارتباط تنگاتنگی با ما دارد و در پروژه‌ها مشاوره‌های لازم را می‌دهند. مدیر عامل این شرکت چندین بار به ایران آمده و در پروژه‌های مختلف همکاری کرده است.

  • پس به نوعی می‌خواستی که آن تجربه را به ایران بیاوری؛ خودت و همکاران اتریشی‌ات از شرایط کار در ایران چقدر شناخت داشتید؟

من حدود ۱۵ سال ایران نبودم اما اکوسیستم ایران را رصد می‌کردم و شاهد شکل‌گیری اکوسیستم ایران هم بودم. بنابراین به شرکت وات‌ا‌ونچر پیشنهاد دادم که فعالیت این‌چنینی را در ایران هم ادامه بدهیم. خودم هم دوست داشتم که اگر تجربه‌هایی را که دارم، به اکوسیستم ایران بیاورم تا آزمون و خطاهایی که در نقاط دیگر دنیا انجام شده، دیگر نیازی به تکرارش در اکوسیستم ایران نباشد.

شرکای اتریشی هم کار در ایران برای‌شان جذاب است. از این جهت که کاری که ما می‌کنیم در کشورهایی چون اتریش، آلمان و به طور کل اروپا، خیلی روتین و معمول است اما در ایران هنوز چنین روندهایی وجود ندارد.

بنابراین حضور در ایران و کار با شرکت‌های ایرانی برای‌شان مانند یک ماجراجویی جذاب هم به شمار می‌رود. ایرانی‌ها را بچه‌های بااستعدادی می‌دانند که ایده‌های جذابی هم دارند.

  • خودت چقدر در جریان شکل‌گیری اکوسیستم استارتاپی ایران بودی؟

شور و هیجان زیادی در اکوسیستم ایران می‌دیدم و آن زمان گشایش‌های سیاسی هم در ایران انجام شده بود و من فکر می‌کردم که باید پل‌های ارتباطی بین ایران و اروپا ایجاد کنم. چون تجربه‌های زیادی با شرکت‌های مختلف دنیا داشتیم و در بسیاری از آن پروژه‌ها مسئولیت رصدکردن استارتاپ‌ها و غربالگری‌شان با من بود.

بنابراین با خودم فکر می‌کردم که وقتی برای رفع مشکلات شرکت‌ها، استارتاپ‌ها را به آنها معرفی می‌کنیم که با ایده‌های‌شان مشکلات آن سازمان‌ها و کمپانی‌ها را رفع کنند، شاید در ایران هم استارتاپ‌هایی وجود داشته باشد که بتوانیم مثلا به دی‌اچ‌ال یا آدیداس یا هر کمپانی دیگری معرفی کنیم.

در این صورت ابعاد جهانی به کسب‌وکارهای ایرانی اضافه می‌شد و توانمندی‌های را در مجموعه خودمان می‌دیدیم که بتوان این پل ارتباطی را ایجاد کنیم. این کار وجه مهم دیگری هم دارد و آن اینکه برای استارتاپ‌های ایرانی چشم‌اندازی بین‌المللی ترسیم می‌کند.

در این صورت می‌توانند با استارتاپ‌های بین‌المللی رقابت کنند و در گستره وسیع‌تری کسب‌وکارشان و توانمندی‌های‌شان را بسنجند.

  • همانطور که می‌گویی یکی از اهداف شما معرفی استارتاپ‌های ایرانی به کمپانی‌های مختلف جهانی بوده. چنین تجربه‌ای ایجاد شد؟ اینکه استارتاپی از ایران را به خارج از کشور معرفی کنید؟

در حوزه گردشگری یک استارتاپ‌ را به اتریش معرفی کردیم که پذیرفته هم شدند اما به دلیل مشکلات مربوط به ویزا نتوانستند در آنجا حاضر شوند! یعنی مشکلات دیگری غیر از مسائل کسب‌وکار وجود دارد که مانند مانع عمل می‌کند و از حوزه اختیارات ما خارج است!

  • با وجود نیروی انسانی بااستعداد و ایده‌های جذاب، چرا اتفاقات شگفت‌انگیز و بزرگ زیادی در اکوسیستم ایران کمتر رخ می‌دهد؟

افراد بااستعداد و ایده‌های خوب به‌تنهایی نمی‌توانند کارساز باشند؛ برای حمایت از آنها باید زیرساخت‌های درستی وجود داشته باشد، مجموعه‌های تخصصی زیادی موجود باشد و نکته مهم دیگر اینکه بخش صنعتی یعنی به تعبیری سنتی وارد اکوسیستم استارتاپی ایران نشده است.

اگر به اکوسیستم‌های سایر کشورها توجه کنید، می‌بینید که عضو ثابت آن اکوسیستم و در کنار استارتاپ‌ها قرار دارند اما در ایران این بخش هنوز نقشش را در اکوسیستم بازی نکرده و به نوعی نقشی بر عهده نگرفته است. انگار هنوز نگرش مثبت و اعتمادمحوری به استارتاپ‌ها ندارند.

  • بخش صنعتی یا سنتی چه نقشی باید در اکوسیستم بر عهده بگیرد که تاکنون این اتفاق نیفتاده است؟

بخش صنعتی باید در قامت سرمایه‌گذار و برای تکمیل زنجیره‌های ارزشی‌اش از توان، ایده‌ها و فکر بچه‌های استارتاپی استفاد کند. یکی از مشکلاتی که من همیشه به آن اشاره می‌کنم، کمبود استارتاپ‌های B2B در ایران است؛ یعنی استارتاپ‌هایی که خرده‌فروشی نباشند و خدمات آنلاین و… نباشند، بلکه کسب‌وکارهایی باشند که مشتریان‌شان بنگاه‌های اقتصادی و شرکت‌ها باشند و در زنجیره ارزش سازمان‌های بزرگ‌تر قرار بگیرند.

در واقع چالش این است که در اکثر شتابدهنده ها بیشتر پوسته کار رعایت می‌شود و در سطح می‌ماند. بنابراین ساختارها، محتوایی تخصصی و علم مورد نیاز برای رشد استارتاپ‌ها در آنها پررنگ نیست؛ یعنی ما پوسته‌ای می‌بینیم که از درون پوچ است

  • حالا که به این موضوع اشاره کردی، این سوالم را هم اینجا مطرح می‌کنم که دیدگاهی وجود دارد که معتقد است، نخبه‌ها و تحصیل‌کرده‌های ایرانی که طی سال‌های اخیر از کشورهای دیگر به ایران برگشته‌اند، از تجربه و تخصص‌شان استفاده لازم نشده و آنها بیشتر یا فروشنده آنلاین غذا شده‌اند یا بلیت‌فروش یا در حوزه‌هایی مانند خدمات آنلاین فعالیت می‌کنند و کمتر محصول‌محور هستند. البته ناگفته پیداست که مواردی که به آنها اشاره شد، قطعا نیاز به استعداد و هوش و زحمت زیادی دارد اما مشکل زمانی شروع می‌شود که همه می‌خواهند مانند کسب‌وکارهای تجربه‌شده را تکرار کنند. نظرت در این مورد چیست؟

بله کسب‌وکارهایی مانند آنچه اشاره شد حتما زحمات خاص خود را دارد اما خطر در تکرار ایده‌هاست. به نظر من مهم‌ترین دلیل اینکه کسب‌وکارهای مشابه زیادی در ایران شکل می‌گیرد، این است که راه‌اندازی کسب‌وکار B2B و تکنولوژی‌محور سختی‌های خاص خود را دارد و در کنار آن سروکار داشتن با سازمان‌های ایرانی آسان نیست.

شاید خیلی از بچه‌ها قصد داشته‌اند در زمینه اینترنت اشیاء یا هوش مصنوعی کاری بکنند اما روند سخت‌تری و طولانی‌تری را باید طی کنند و همین امر هم انگیزه‌ها را کم می‌کند. اما راه‌اندازی یک کسب‌وکار برای سفارش یک کالا یا خدمت خیلی آسان‌تر است و بچه‌ها به این سمت متمایل می‌شوند.

  • همانطور که خودت هم گفتی انگار سازمان‌های بزرگ هم آمادگی و ذهنیت همکاری با استارتاپ‌ها را ندارند و همین هم مانع بزرگی برای راه‌اندازی کسب‌وکاری B2B در ایران است.

این مانع وجود دارد و بسیاری از سازمان‌ها اصلا نیازی احساس نمی‌کنند که باید استارتاپ‌ها همکاری داشته باشند. آنها اغلب با خودشان می‌گویند که ما سازمان بزرگی هستیم، فلان تعداد نیروی کار داریم، ده‌ها ساختمان داریم و بنابراین حتما موفق هستیم.

مدیران بعضی از سازمان‌ها این اعتقاد را ندارند که ما با چنین سازمان بزرگی، نیازی به ایده‌ها و حرف‌های چند جوان نداریم و آنها چیزی ندارند که به ما اضافه کنند. حتی بعضا می‌گویند آن تکنولوژی را که این جوانان می‌خواهند به سازمان ما اضافه کنند، خودمان با راه‌اندازی بخش آر.اند.دی به سازمان‌مان اضافه می‌کنیم.

این تفکر از یک سو و کم‌صبری جوانان استارتاپی و اینکه معمولا می‌خواهند از راه آسان‌تر موفق شوند، موجب شده تا کسب‌وکارهای استارتاپی در ایران بیشتر جنبه‌های B2C داشته باشد.

  • از مدیریت نوآوری حرف زدی؛ حدود ۲سال است که در ایران در حال کار با سازمان‌های بزرگ و برقراری ارتباط با آنها هستی؛ چقدر بحث‌هایی مانند بهره‌وری، نوآوری و مزیت رقابتی و… برای‌شان مطرح است؟

بعضا اصلا ذهنیتی نسبت به این مسائل ندارند. یعنی تعریفی از بهره‌وری ندارند. آنها بیشتر به ساختمان‌های بزرگ و آمار و ارقام متنوعی توجه دارند که سالانه لیست می‌کنند و به نهادهای بالاتر از خودشان ارائه می‌کنند بدون اینکه میزان بهره‌وری‌شان سنجیده شود.

در حالی که افزایش بهره‌وری، پرشتاب‌کردن روند رشد چنین سازمان‌هایی و افزایش‌‌ سهم‌شان از بازار، کارهایی است که باید به استارتاپ‌ها سپرده شود. اما فعلا در این زمینه اتفاقات مثبت زیادی رخ نداده است. در واقع بیشتر ظاهر کار و شوآف مد نظر است تا اینکه خروجی‌ها سنجیده شود.

الان مد شده که مسئولان دائما در حال افتتاح مراکز نوآوری یک سازمان یا نهاد در یک ساختمان چندین طبقه هستند، بدون اینکه بعدا نتایج این افتتاح‌ها بررسی و نقد و داوری شود.

  • به افتتاح مراکز رشد و نوآوری اشاره کردی. در خود اکوسیستم هم نقدهایی به این مقوله وارد است. از طرفی خودت هم می‌گویی که برای رشد یک اکوسیستم وجود مجموعه‌هایی تخصصی نیاز است. آیا این مراکزی که راه‌اندازی شده و می‌شود، رسالت اصلی‌شان را انجام نمی‌دهند؟ اینکه می‌گویی بیشتر شوآف است، براساس بررسی‌هایی است که انجام داده‌ای؟ اشکال کار را در کجا می‌بینی؟

من به این مراکز نقد جدی دارم. هر چند نفس راه‌اندازی چنین مراکزی قطعا مفید است. با بسیاری از این مراکز صحبت کرده‌ایم و ارتباط داریم؛ شتاب‌دهنده‌ها و وی‌سی‌های خوب و قوی داریم هر چند کم اما نمونه‌های ضعیف هم بسیار است. در واقع چالش این است که اکثر این مراکز بیشتر پوسته کار رعایت می‌شود و در سطح می‌ماند.

بنابراین ساختارها، محتوایی تخصصی و علم مورد نیاز برای رشد استارتاپ‌ها در آنها پررنگ نیست؛ یعنی ما پوسته‌ای می‌بینیم که از درون پوچ است. شما توجه کنید به آمار شتاب‌دهنده‌ها در ایران! آمار دقیقی ندارم اما انگار بیش از ۶۰ شتاب‌دهنده در ایران داریم و شاید دارند شعار هر ایرانی، یک شتاب‌دهنده را عملی می‌کنند. اما وقتی بررسی‌شان می‌کنیم که آیا مفهوم واقعی شتابدهی را دارند یا نه، به نتایج درخشانی نمی‌رسیم.

  • با توجه به سابقه کار بین‌المللی‌ات و تجربه‌ای که داری، می‌توانی اکوسیستم ایران را از بیرون نگاه و بررسی کنی. حرف‌هایت هم به نوعی نقدهایی است که به اکوسیستم استارتاپی ایران داری؛ اگر بخواهی این ضعف‌ها را در چند مورد بگویی، به چه مواردی می‌توانی اشاره کنی؟

ضعف‌های اکوسیستم ایران را می‌توان در دو بخش تقسیم‌بندی اصلی کرد؛ یکی ضعف دانشی است و شاید بخشی از این ضعف به طول عمر کوتاهش مربوط باشد و اینکه اجزای این اکوسیستم هنوز شکل نگرفته‌اند. یکی از مصداق‌های شعف دانشی، برمی‌گردد به منتورها.

برای من تعجب‌برانگیز است که در ایران منتورینگ یک شغل تمام‌وقت است برای افراد بیست و سه یا چهار ساله‌ای است که به تازگی درس‌شان را تمام کرده‌اند؛ یعنی بدون هیچ تجربه‌ کار عملی. اما در ایران اغلب منتورها مانند یک کتاب گویا عمل می‌کنند که مطالبی را حفظ کرده‌اند.

در حالی که محال است خارج از ایران کسی را که سابقه و تجربه کار ندارد، به‌عنوان منتور بشناسند. این ضعف اساسی، آسیب‌های جدی به اکوسیستم زده است که بخشی از نتایج ناگوارش در سال‌های آینده مشخص می‌شود.

مصداق دیگر ضعف دانشی این است که کپی‌برداری‌های سطحی از نمونه‌های اصیل خارجی انجام می‌شود. نمونه‌اش هم شتاب‌دهنده‌ها هستند که هر هفته در گوشه‌ای از ایران در حال راه‌اندازی است. اما در سطح دنیا این مدل شتاب‌دهنده‌ها در حال منسو‌خ‌شدن است چون ضعف‌هایش را دیده‌اند و به مدل‌های دیگری فکر می‌کنند که بازدهی بیشتری دارد.

ضعف دومی که من در اکوسیستم ایران می‌بینم، ضعف فرهنگی است؛ ما با خیلی از شرکت‌ها و استارتاپ‌ها که صحبت می‌کنیم، دچار خودهاب‌پنداری یا خوداکوسیستم‌پنداری هستند. با این توضیح که فکر می‌کنند که اکوسیستم استارتاپی ایران در آنها خلاصه می‌شود و دوستان دور و برشان و دیگران هم اصلا به چشم نمی‌آیند.

یکی از جوانان استارتاپی می‌گفت که من وزیر استارتاپی هستم! و هر نظری مثبت یا منفی هم در مورد کسب‌وکاری بدهم، قطعا درست است. این یک چالش جدی است که دیدگاه‌ها را محدود می‌کند و در کوتاه‌مدت یا طولانی‌مدت زمینه‌های شکل‌گیری رانت‌ها را در اکوسیستم فراهم کند. در حالی که همه امید ما این است که در حوزه استارتاپی از چنین مسائلی دوری شود. این فرهنگ غلط است.

  • یعنی فکر می‌کنی الان در اکوسیستم استارتاپی ایران جزایری در حال شکل‌گیری است و جداسازی‌هایی در حال رخ‌دادن است؟

بله. این جزایر تنها خودشان را استارتاپ و تنها خودشان را حرفه‌ای می‌دانند و به هر نحوی می‌خواهند در بازار حضور داشته باشند. حتی شده به شیوه‌های رقابتی ناسالم.

این یک آفت جدی است و موجب می‌شود که هم‌افزایی‌ها رخ ندهد. اکوسیستم ایران هنوز نابالغ است و جا برای همه هست و نیازی به اینگونه رفتارها نیست. اکوسیستم جوان ایران الان نیازی به جنگ و جدل ندارد بلکه الان همه باید در کنار هم رشد کنند و از رشد همدیگر استفاده کنند.

  • در این بخش از گفت‌وگو می‌خواهم برگردم به آن قسمت از حرف‌هایت که به کمبود استارتاپ‌های B2B در ایران اشاره کردی؛ کارانوبین روی حوزه کشاورزی وارد شده. شما تخصصی در حوزه کشاورزی دارید که به شکل‌گیری کسب‌وکارهای B2B  منجر شود؟

ما تخصص خاصی در هیچ صنعتی نداریم بلکه تخصص ما در زمینه مدیریت نوآوری و به وجودآوردن زیرساخت‌های لازم، ولی به واسطه اینکه چندین پروژه در اتریش و آلمان با مجموعه‌های بزرگ انجام داده بودیم، در ایران هم با مجموعه پرسال همکاری کردیم.

اصطلاحی داریم به نام استارتاپ فکتوری و در واقع کلیت کار ما به این صورت است که نیازهای‌ شرکت‌ها را شناسایی می‌کنیم و براساس نیازهای‌شان فراخوانی می‌دهیم برای حضور استارتاپ‌ها. بعد غربالگری انجام می‌شود و بعد مدل تعامل استارتاپ‌های انتخاب‌شده را با سازمان مورد نظر بررسی می‌کنیم که به پروژه برد-بردی منتج شود.

خروجی‌ها را هم در یک دوره سه-چهار ماهه بررسی می‌کنیم و در پایان در یک رویداد دمودی، سازمان براساس خروجی‌ها و نتایج، استارتاپ موردنظرش برای همکاری را انتخاب می‌کند. چنین روند را بیش از ۲۰ بار به صورت بین‌المللی انجام دادیم و نتایج خوبی هم گرفتیم.

نخستین پروژه بین‌المللی استارتاپ فکتوری را با شرکت پرسال که در حوزه کشاورزی فعالیت می‌کند، انجام دادیم و ۱۰۰ شرکت از حدود ۲۸ کشور تقاضا دادند و در نهایت ۸ شرکت در تیرماه گذشته از کشورهایی چون آلمان، ایتالیا، کنیا و… به ایران آمدند.

۲ استارتاپ هم از ایران حاضر بودند. ما برای موضوعاتی چون مصرف بهینه آب و انرژی و… فراخوان داده بودیم. الان ۵ استارتاپ‌ انتخاب شده‌اند و در فاز پایلوت هستیم که تکنولوژی‌هایی که معرفی کرده‌اند، تست شوند که آیا اعتبار لازم را دارند یا نه.

  • اینکه استارتاپ‌های خارجی به ایران آمده‌اند، اتفاق خوبی محسوب می‌شود و نشان می‌دهد که هر چه تعاملات بین‌المللی ما بیشتر باشد، فواید بیشتری خواهیم برد. چطور حاضر به همکاری شدند؟

بله این اتفاق خوبی بود در حالی که کسی فکر نمی‌کرد که در شرایط کنونی ایران، استارتاپی حاضر به همکاری با ایرانی‌ها باشد اما به خاطر اعتبار شرکت «واتِ ونچر»، در ایران حاضر شدند. ضمن اینکه با جذابیت‌‌های بازار ایران هم آشنا شده‌اند.

نتیجه مهم دیگری که حضور استارتاپ‌های خارجی در ایران دارد، این است که موجب می‌شود استارتاپ‌های ایرانی این فرصت را به دست بیاورند که خودشان را با استارتاپ‌های بین‌المللی قیاس کنند و حضور خارجی‌ها در ایران برای استارتاپ‌های ایرانی، یک تجربه گرانبهاست که محصولات خودشان را با استانداردهای بین‌المللی تولید کنند.

  • تعاملاتی هم با بانک کشاورزی داشته‌اید. در این مورد هم بیشتر توضیح بده. چون از مشکلات کار با سازمان‌های سنتی ایران گفتی، آیا کار با این بانک سخت نبوده و کلا این همکاری چه ابعادی داشته است؟

با بانک کشاورزی پروژه فین‌تک فارم را انجام دادیم که یک پروژه ملی بود با رویکرد استارتاپ‌های داخلی که ۲۰۰ ثبت‌نام داشتیم و ۱۷ کسب‌وکار را انتخاب کردیم و همان فرایندی را که در مورد پرسال اشاره کردیم، در این پروژه هم به کار بردیم.

در مورد سختی یا آسانی کار با بانک کشاورزی هم باید بگویم که نوع برخورد حرفه‌ای و دید باز مدیران این بانک نسبت به ایده‌ها و نسبت به استفاده از ظرفیت استارتاپ‌ها، موجب شد که من به ادامه کار در ایران دلگرم شوم.

یکی از مدیران سازمان‌های بزرگ ایران به من می‌گفت، وقتی تو می‌گویی اینوویشن، همین که «ا» را بگویی، من تا «ن» را رفته‌ام. درست مثل همان حرف معروف که می‌گوید، ف را که بگویی، من تا فرحزاد می‌روم. چنین نگرشی مانع بزرگی برای برقراری ارتباط است

  • با توجه به تجاربی که از حوزه کشاورزی دارید، در این بخش چه ظرفیت‌هایی دیده‌اید و چه کسب‌وکارهای B2B  می‌توانند در این حوزه فعالیت کنند؟

بحران‌ها و مسائل جدی در حوزه کشاورزی ایران وجود دارد که گره خیلی‌های‌شان به دست بچه‌های استارتاپی باز می‌شود. یکی بحران آب است. باید محصولاتی تولید شود که روش‌های هوشمند آبیاری را رواج دهد. حذف واسطه‌ها یا ساماندهی واسطه‌ها یکی دیگر از کارهایی است که باید در حوزه کشاورزی انجام شود. فرآوری محصولات کشاورزی، بحث مهم دیگری است.

اینکه مثلا چگونه از هسته‌های خرما که دور ریخته می‌شود، محصولات دیگری تولید شود. یا در مورد محصول ارزشمند دیگری چون زعفران کارهای اساسی می‌توان کرد.

در مورد نهاده‌های ارگانیک و کودهای ارگانیک هم ایده‌های خوبی در فین‌تک فارم ارائه شد. یا ایده‌هایی مثل استفاده از پهباد برای سم‌پاشی یا پایش فضایی برای بررسی مزارع.

همه این ایده‌ها‌ قابل بررسی است و هر‌کدام می‌تواند مشکلی را حل کند. مسئله مهم این است که بچه‌های استارتاپی از ریسک‌کردن و تحمل سختی‌ها نترسند و به سمت راه‌اندازی استارتاپ‌هایی بیایند که محصول تولید کند.

کشور ما به این استارتاپ‌ها نیاز مبرم دارد. باید نگرش کوتاه‌مدت را کنار بگذاریم و تفکر «امروز استارتاپ راه‌اندازی کنم و سال بعد پولدار شوم» را کنار بگذاریم.

  • رویکرد بانکی مانند کشاورزی برای سرمایه‌گذاری روی استارتاپ‌هاست یا در اختیارگذاشتن ظرفیت‌ها و داده‌ها و زمینه‌ها؟

بسته به ایده‌ها و نیازها، بانک کشاورزی در هر دو مورد حاضر به همکاری است، اما یک نکته هم وجود دارد. بعضا بانک‌ها و حتی بعضی از نهادهایی که خود را حامی استارتاپ‌ها معرفی می‌کنند، شیوه وامدهی را در پیش گرفتند و در نهایت جز تعداد استارتاپ مقروض نتیجه دیگری نداشت.

اما بانک کشاورزی به کشاورز تسهیلات می‌دهد که از خدمات استارتاپ‌ها و محصولات‌شان که شاید به دلایل قیمتی استفاده از آنها در توان کشاورزان نباشد، استفاده کنند.

  • پس ایده‌های خوبی که نیازی اساسی را حل کنند، می‌توانند نظر سازمان‌های بزرگ را برای سرمایه‌گذاری هم جلب کنند.

با بررسی‌هایی که من داشته‌ام و تجاربی که طی این دو سال از حضور در اکوسیستم ایران کسب کرده‌ام، دو نکته را متوجه شدم؛ یکی اینکه وقتی با وی‌سی‌ها حرف می‌زنم هیچ‌کدام از نداشتن سرمایه حرف نمی‌زنند بلکه از نبود ایده‌ها خوب و آینده‌دار می‌گویند.

بخشی از نظر برمی‌گردد به اینکه اغلب این وی‌سی‌ها اصلا ویژگی‌های یک وی‌سی واقعی را که خطرپذیری است، ندارند.

بخش دیگر این قضیه که استارتاپ‌ها از نبود سرمایه گلایه دارند، برمی‌گردد به ارائه‌های ضعیف بنیانگذاران در رویدادهای مختلف. اغلب بچه‌ها هنوز از انجام یک ارائه حرفه‌ای عاجزند و حاشیه می‌روند و نمی‌توانند در مدت زمان چنددقیقه‌ای، محصول‌شان را به سرمایه‌گذاران، صاحبان شرکت‌ها و سازمان‌ها معرفی کنند.

یا خیلی تخصصی حرف می‌زنند که تنها خودشان متوجه می‌شوند یا از مبحث اصلی دور می‌شوند که این خود نشان می‌دهد که ضعف دانشی زیادی در این مورد هم داریم. در حالی که باید زبان مشترکی ایجاد کرد که سرمایه‌داران سنتی و مدرن متوجه منظور بنیانگذاران شوند.

  • یکی از سهامداران کارانوبین، پدرام سلطانی است که از افراد برجسته در اتاق بازرگانی و بخش صنعت یا سنتی است. شیوه آشنایی شما با او به چه صورت بوده و چگونه به این نتیجه رسیدید که با هم چنین کسب‌وکاری را راه‌اندازی کنید؟

آشنایی من با آقای سلطانی مربوط به همکاری برادرم در ایران با ایشان است. وقتی تصمیم گرفتم که به ایران بیایم، با شرکای‌مان در ایران مانند دکتر سلطانی مشورت کردیم که ایشان از دید مسئولیت اجتماعی و حرکت اجتماعی هم به قضیه نگاه می‌کرد و معتقد بود که آوردن تجربه‌های بین‌المللی به ایران راه بسیاری از آزمون و خطاها را ‌روی سازمان‌ها و شرکت‌های بخش خصوصی می‌بندد و اتفاق خوبی است.

هم اینکه راه‌اندازی کسب‌وکار در ایران نیاز به شناخت داشت و پدرام سلطانی و برادرم شناخت خوبی از محیط کسب‌وکار در ایران داشتند و بنابراین شرکای خوبی بودند که با همکاری آنها و شرکت اتریشی کارانوبین را راه‌اندازی کردیم. آقای سلطانی به خاطر تجاربی که از بخش صنعت دارد و نقطه ضعف‌هایی که می‌شناسد، دید بسیار خوبی ارائه می‌دهد و معتقد است که این ضعف‌ها را با ایده‌های استارتاپ می‌توان برطرف کرد.

نوگرایی و ارزش‌ قائل‌شدن برای دانش بچه‌های استارتاپی از مهم‌ترین ویژگی‌ها اوست و همین هم موجب شده که ما بتوانیم همکاری خوبی با هم داشته باشیم.

  • شما پلتفرمی هم راه‌اندازی کردید. قرار است چه کار کند؟ اینقدر بی سروصداست که ما فکر کردیم، موفق نبوده و کنار رفته است؟

این پلتفرم الان در حال کار است و توسعه‌دهنده‌اش هم واتِ ونچر است. وقتی بنیانگذار واتِ ونچر با تعداد زیادی از استارتاپ‌ها کار می‌کرد، متوجه شد که همگی اشتباهات یکسانی را مرتکب می‌شوند؛ مثلا محصولی تولید می‌کردند بدون اینکه نیازسنجی کرده باشند یا رقبا را رصد کرده باشند و… بنابراین به این فکر کرد می‌توان با یک فرایندی مانع از این اشتباهات یکسان شد.

بنابراین روش شش‌مرحله‌ای تدوین کرد و توسعه داد که ترکیبی از مدل‌های مختلف نوآوری و استارتاپی است. مثل استراتژی‌ اقیانوس آبی و… منتها اینها را به صورت ساختارمندی در کنار هم قرار داد که استارتاپ‌ها را هدایت می‌کند از زمانی که ایده‌ای به ذهن‌شان می‌رسد تا زمانی که ایده را به یک کسب‌وکار تبدیل کنند. در واقع این پلتفرم یک منتور آنلاین است.

  • پلتفرم واتِ ونچر سال گذشته در ایران راه‌اندازی شده، درست است؟ الان چه وضعیتی دارد؟

پلتفرم واتِ ونچر که سال‌ها پیش راه‌اندازی شد اما ما از سال گذشته آن را در ایران ترجمه کردیم و سرورها را به ایران آوردیم و با نام پلتفرم نوآوری کارانوبین راه‌اندازی کردیم. وضعیت فعلی‌اش خوب است و چندین شتاب‌دهنده مانند سریر، تریگ‌آپ، کوانتوم و… در حال استفاده از آن هستند.

  • با سازمان‌های داخلی چه چالش‌هایی در این زمینه داشتید؟

یکی از چالش‌ها‌ برمی‌گردد به مدیران سن و سال‌دار سازمان‌های دولتی و حتی بخش خصوصی. آنها چون سن‌شان از ما بیشتر است، فکر می‌کنند ما چیزی برای یاددادن به آنها نداریم. مثلا یکی از مدیران سازمان‌های بزرگ ایران به من می‌گفت، وقتی تو می‌گویی اینوویشن، همین که «ا» را بگویی، من تا «ن» را رفته‌ام.

درست مثل همان حرف معروف که می‌گوید، ف را که بگویی، من تا فرحزاد می‌روم. چنین نگرشی مانع بزرگی برای برقراری ارتباط است. پروژه‌های عملیاتی ندارند و حتی مطالعات اندکی دارند ولی چون در معرض پاسخگویی نیستند و بهره‌وری و بازدهی برای‌شان تعریفی ندارد، بنابراین خودشان را بی‌نیاز از حرف‌های جدید می‌دانند.

  • ۲ سال پیش به ایران آمدی، مسائل زیادی را به چشم دیدی و تجربه کردی؛ شرکتی را تاسیس کردید که شاید الان باید رشد خیلی بیشتری می‌کرد. آنجا دستمزد خوبی هم حتما می‌گرفتی. از برگشت به ایران خوشحالی؟

قطعا خوشحالم. من آنجا ‌چندین هزار یورو دستمزد می‌گرفتم اما کشورم را دوست دارم و دنبال فرصتی بودم برای برگشت به ایران. الان شرکتی ایرانی داریم که همکاران بین‌المللی دارد و تجارب بسیاری را به کشورمان منتقل می‌کنیم و معتقدم که مسیر درستی را انتخاب کرده‌ام.

شاید خیلی از برنامه‌های ما به خوبی پیش نرفته اما من امید زیادی دارم، چون همین تلاش‌هایی که ما و سایر مجموعه‌ها و بچه‌های استارتاپی دارند انجام می‌دهند، موجب شده تا سازمان‌ها و مجموعه‌های بزرگ دولتی و بخش خصوصی رفته رفته حتی به ظاهر هم که شده، حرف از نوآوری، شتاب و بازدهی بزنند. بنابراین قطعا در آینده نزدیک فضای روشن‌تری ایجاد می‌شود.

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *