باهمتا طی ۳ سالی که از راهاندازیاش میگذرد، توانسته آمار و ارقام قابل توجهی ایجاد کند؛ ۵۰۰ هزار تراکنش توسط بیش از ۱۰ هزار نفر به ارزش بیش از ۲ هزار میلیارد ریال روی باهمتا انجام شده است. همبنیانگذار باهمتا در گفتوگو با «شنبه» ضمن تشریح روند کار این استارتاپ، از فیلترشدنها، مالیاتهای غیرشفاف، مشکلات جذب دوباره سرمایه از سرمایهگذار خارجی، چگونگی ماندگاری در فضای کسبوکار و… صحبت کرده است.
سال ۹۶، ۵۰۰هزار یورو از شرکت پامگرانت جذب سرمایه داشتید. بعد از آن پول دیگری هم بهعنوان سرمایه جذب کردهاید؟
قبل از شرکت پامگرانت، شرکت رهنما با دریافت ۱۲درصد از سهام، ۵۰۰میلیون تومان روی باهمتا سرمایهگذاری کرد. بعد از پامگرانت هم دیگر سرمایه جذب نکردهایم. پامگرانت هم حدود ۱۴درصد سهم گرفت و مابقی سهم باهمتا در اختیار تیم خودمان است.
بعد از گذشت ۲سال، جذب سرمایه دیگری نداشتهاید؛ نیازی نبوده یا مشکلاتی موجب شده تا نتوانید سرمایه جذب کنید؟
سرمایهگذار خارجی به دلیل مشکلاتی که همه میدانیم، بعد از راند نخستش نتوانسته سرمایه دیگری به باهمتا تزریق کند. البته برنامههایی برای گسترش کار داریم که حتما به سرمایه جدید نیاز دارند و بنابراین باید راهکارهای جذب سرمایه از خارج از کشور را بررسی کنیم و مشکلاتش را حل کنیم، چون با دریافت سرمایه خارجی، الان دچار مشکلی اساسی شدهایم.
چه مشکلی؟
چون جذب سرمایه خارجی داشتهایم، اداره مالیات از ما میخواهد که ۳۰درصدش را بهعنوان مالیات پرداخت کنیم. اول این نکته را بگویم که ما استارتاپها هم میخواهیم مالیات پرداخت کنیم و این کار را بخشی از فرایند قانون کسبوکار میدانیم و حتی شاید در این زمینه بهتر از شرکتهای سنتی هم عمل کنیم.
داستان از این قرار است که ما در سال ۹۶، سرمایه خارجی جذب کردیم که قبل از انتقال سهام به سرمایهگذار به حساب شرکت آمد؛ اداره مالیات در این زمینه قانون مشخصی ندارد و آن را درآمد اتفاقی میداند و میگوید باید ۳۰درصد این درآمد اتفاقی را بهعنوان مالیات پرداخت کنید؛ یعنی ۳۰درصد از این ۵۰۰هزار یورو که بهعنوان سرمایه جذب شده را باید به اداره مالیات بپردازیم. در حالی که این سرمایهای است که ما جذب کردهایم و درآمدمان نیست.
در واقع گرفتن مالیات به چند صورت است؛ یا مالیات بر درآمد است، یا مالیات بر عملکرد و… سرمایهگذاری خارجی، مدل جدیدی از سرمایهگذاری است و قانون خاصی برایش وجود ندارد و به همین دلیل این مشکلات برای ما ایجاد شده است. این مسائل در حالی رخ داده که احساس ما این است که برای کشورمان ارزشآفرینی کردیم اما با مشکل مواجه شدهایم.
سرمایهگذار شما شرکت سوئدی پامگرانت است. همین شرکت در کسبوکارهای دیگری هم در ایران سرمایهگذاری کرده؛ علاوه بر این، استارتاپهای دیگر هم از شرکتهای دیگری جذب سرمایه خارجی داشتهاند. تجربه آنها در این زمینه چه میگوید؟ اداره مالیات با آنها چه برخوردی داشته است؟
من صحبت زیادی در این زمینه با آنها نداشتهام، اما معضل فعلی این است که مالیات بخشهای زیادی دارد و معلوم نیست کدام بخش در مورد استارتاپها صدق میکند. در کشورهای دیگر قوانین مالیاتی مشخصی برای سرمایهگذاری خطرپذیر تعریف کردهاند، اما در ایران هنوز این زیرساختها وجود ندارد.
یعنی درخواست اداره مالیات از شما کاملا بدون منطق است و نص صریح قانونی ندارد؟
مالیات درآمد اتفاقی، ۳۰درصد است. اداره مالیات میگوید براساس قانون این پول که سرمایهگذار خارجی به حساب شما واریز کرده، چون زمانی که پول را واگذار کرده، سهامدار شما نبوده است، این پول، درآمد اتفاقی محسوب میشود و باید ۳۰درصدش را بهعنوان مالیات پرداخت کنید.
اداره مالیات میگوید که باید در همان لحظه شرکت سرمایهگذار صاحب سهام میبود، اما از نظر ما سرمایهگذار خارجی حسن نیت به خرج داده و قبل از گرفتن سهام، سرمایه را در اختیار ما قرار داده و یک سال بعد سهام دریافت کرده است.
این پول را براساس برنامهای که به سرمایهگذار ارائه دادیم، دریافت کردهایم. حالا شما فرض کنید که قرار باشد ۳۰درصد از این پول را نداشته باشیم. چه پیامدهایی برای ما دارد؟! چه دیدگاهی برای سرمایهگذار میسازد؟ چقدر میتوانیم به آینده و سرمایهگذاری مجدد این سرمایهگذار امیدوار باشیم؟
در واقع مشکلات زیادی برای ما ایجاد میشود. در حالی که همه تلاش ما این بوده که شفاف باشیم. در حالی که من میتوانستم این پول را به حساب شخصی خودم واریز کنم و الان این مشکلات را نداشته باشم. الان مبدا پول، مقصد پول و سهامداران مشخص هستند اما اداره مالیات مبنا را بر زمان واریز پول میگذارد و این درآمد را اتفاقی میداند چون با کار و درآمد شرکت هم همخوانی ندارد.
ما قرارداد بین شرکت و سرمایهگذار داریم. مامور امور مالیاتی هم به شرکت ما آمده و بررسیهایش را انجام داده و شفافیت را دیده و تعریف و تمجید هم کرده است، اما در زمان عمل، نمیتوانند تصمیم نهایی را بگیرند از ترس اینکه بعدا آنها بازخواست شوند، چون قانون در این زمینه شفاف نیست.
این مشکل چگونه باید حل شود؟
این یک درد مشترک است. استارتاپها در این زمینهها باید متحد عمل کنند تا قوانین مختص کسبوکارهای استارتاپی ایجاد و تدوین شود.
من هنوز این سوال برایم وجود دارد که چرا از دیگرانی که جذب سرمایه خارجی داشتند، مشورت نگرفتهاید؟
در اکوسیستم، بچهها مشکل دیگران را مشکل خودشان نمیدانند. بیشتر ترجیح میدهند چراغ خاموش حرکت کنند و به صورت شخصی و حتی ریشسفیدمأبانه مسائلشان را حل کنند. در حالی که این یعنی دید کوتاهمدت و در هر صورت مشکل سر جای خود باقی مانده است.
من این تجربه را دارم که وقتی به دنبال پرداختیارشدن بودیم، کسبوکار بزرگی چون دیجیکالا خیلی موافق این فرایند نبود و ترجیح میداد از مجوز اتحادیه استفاده کند و ترجیح میداد چنین اتفاقی نیفتد. اما الان خوشحالم که دیجیپی هم مجوز پرداختیاری دریافت کرده است. بنابراین ما دید کوتاهمدت نداشتیم و برای کل اکوسیستم جنگیدیم و پرداختیاری تثبیت شد.
من نباید بهتنهایی برای مالیات تلاش کنم در حالی که این بحث، مشکل همه است و اکوسیستم باید با صدای مشترک، به دنبال مطالبهگری باشد. این مشکل نبود صدای مشترک در همه ارکان جامعه ما به چشم میخورد. اگر ما اصولی رفتار کنیم، بازار شکل میگیرد و بازار بزرگتر میشود. این مشکل جمعی است و باید به صورت جمعی حل شود.
آشنایی با قوانین کسبوکارها کجای کار استارتاپها قرار دارد و این آشنایی برای پیشبرد کارشان چقدر مهم است؟
ما استارتاپها باید قوانین کسبوکار را به خوبی بشناسیم. ما قوانین خوب و کارآمد زیادی داریم که با استناد به آنها میتوانیم کارهای خوبی انجام بدهیم، اما حتی در اکوسیستم فعلی خیلی از بچهها فرق انجمن کسبوکارهای اینترنتی را با اتحادیه یا نظام صنفی نمیدانند.
الان بیمه، مالیات و… مسائلی است که همه با آنها دست به گریبان هستند اما در زمان اقدام برای حل این مشکلات، هر کسی بهتنهایی عمل میکند.
[bs-quote quote=”از طرفی ما اکوسیستمیها وقتی برای یکی از کسبوکارها مشکلی ایجاد میشود، باید آن مشکل را مشکل خودمان بدانیم و من نباید بگویم به باهمتا ربطی ندارد.
فکر میکنم که همگی باید نقشمان را ایفا کنیم و این نقشایفاکردن بخشی از کسبوکار است.
حتی در شرایط کنونی که بچهها در حال مهاجرت هستند، باید کاری بکنیم. هر یک نفری که از ایران میرود، بخشی از ارزش فضای کسبوکار ایران از بین میرود.
ما هم نقش داریم و باید به ما هم بربخورد که افراد صاحب تجربه و دانش در حال رفتن هستند” style=”style-13″ align=”left” author_name=”میلاد جهاندار” author_job=”بنیانگذار باهمتا” author_avatar=”https://shanbemag.com/wp-content/uploads/2019/09/jahandar.jpg”][/bs-quote]
سوال من هنوز سر جایش است؛ اینکه سایر کسبوکارهایی که سرمایه خارجی جذب کردهاند، چگونه این مشکل را حل کردهاند؟
این مسئله برای خود ما هم سوال است؛ یعنی این کسبوکارها با این حجم از جذب سرمایه خارجی، در خاموشی ۳۰درصد از سرمایه خود را به اداره مالیات دادهاند و اعتراضی هم ندارند؟ یا از راههای دیگری برای آوردن پول به کسبوکارشان استفاده کردهاند که نمیتوانند از آن حرفی بزنند.
در حالی که این حرفها باید شفاف بیان شود و این تجربیات به اشتراک گذاشته شود تا امثال من هم بدانند که در چنین مواردی چه باید بکنند. من فکر میکنم نگرانیهایی وجود دارد که بقیه نمیخواهند در موردش حرف بزنند. در اداره مالیات به من گفتند که مشکل تو این است که شفاف عمل میکنی!
اگر حیات اکوسیستم استارتاپی ایران را ۱۰ساله در نظر بگیریم، باید تا الان بسیاری از مشکلات مربوط به بیمه و مالیات حل شده باشد. به نظرت چه نهادها یا مراکزی باید در زمینه بیمه و مالیات استارتاپها اقدامی بکنند؟
اکوسیتم متولی زیاد دارد اما کار موثری نمیبینیم. من فکر میکنم که آقایان وزارت ارتباطات، آقایان در معاونت علمی ریاست جمهوری و… باید توجه کنند که نیاز امروز اکوسیستم، افتتاح پیدرپی مراکز نوآوری در شهرهای مختلف نیست.
الان الفبای زیرساختها در کشور ما وجود ندارد. هنوز بحثهایی مثل بیمه و مالیات و قوانین این حوزه درست نشده اما مسئولان همچنان روبان افتتاحیه مراکز نوآوری را قیچی میکنند. این قیچیکردنها نیاز امروز ما نیست. اگر بخواهم که به معاونت علمی نمره بدهم، صفر یا نهایتا یک، نمرهای است که برایشان در نظر میگیرم، چون فکر میکنم این افراد از فضای واقعی استارتاپ دور هستند و مشکلات جدی را نمیبینند.
بپردازیم به خود باهمتا و اینکه چگونه کار میکند و قصد دارد به کجا برسد. توضیح در مورد سازوکار باهمتا میتواند شیوه کار این استارتاپ و بازارهای هدفش را روشن کند.
ما تجربه بهتری از دریافت و پرداخت پول برای مشتریان ایجاد میکنیم. این تجربه بهتر، نوع پرداخت یواکس، پرداخت بدون خطا و گزارش جذاب و دقیق است. ایجاد پرداخت اختصاصی برای یک سایت و یک کسبوکار از کارهای ماست.
شناخت بازار از مهمترین رکنهای پیشبرنده در کار ماست. از نقاط قوت ما شناخت دقیق بازار است که توسط تیم خوبمان انجام میشود. ما تیم بزرگی نداریم و تیممان ۹ نفره است اما همین ۹نفر با دقیقترین شکل ممکن کار میکنند.
ما روی سگمنتهای خاصی کار میکنیم. الان محصولات مختلفی داریم که هر کدام برای مشتریان خاصی کارکرد دارد. مثلا اپلیکیشن موبایل داریم که روی پرداختهای شخص به شخص متمرکز شده است.
پول با تاخیر یکروزه وارد حساب مشتری میشود. آنلاینبودن برای انجام این کارها لازم است. چرا مشتری باید سیستم کارت به کارت بانکی را رها کند و از اپ موبایلی باهمتا استفاده کند؟
کار ما خیلی به سگمنت بازار مرتبط است؛ یعنی شاید تمرکز ما روی پرداخت شخص به شخص نباشد. ضمن اینکه پیمنت در دنیا، سریع اتفاق نمیافتد. دستگاه پوز هم همین است و پول سریع به حساب پذیرنده نمیرود.
ما هم میدانیم که این تاخیر خوشایند مشتری نیست اما این مسئله به سیستم شاپرک مربوط است و نه باهمتا. البته در همه جای دنیا، پرداخت تاخیر دارد. ما باید توضیحات درست به مشتریان بدهیم و آنها را با سایر سیستمهای پرداخت آشنا کنیم. ضمن اینکه تاخیر نمیتواند نگرانی بزرگی باشد. نگرانی باید بابت عدم انجام کار یا عدم پرداخت و دریافت پول باشد.
نکته مهم دیگر این است که شناخت مردم نسبت به سیستمهای مالی کم است. الان محبوبترین و پراستفادهترین سیستم، کارتبهکارت است چون عموم مردم از سیستمهایی چون ساتنا یا پایا و… شناختی ندارند.
به همین دلیل یکی از کارهای سنگینی که داریم، فرهنگسازی و بازارسازی است. ما باید بتوانیم مزایایی را که ایجاد میکنیم، به مشتریان معرفی کنیم. از بیرون که به فعالیتهای باهمتا نگاه میشود، شاید این ذهنیت وجود داشته باشد که چرا دیگران باید از ما استفاده کنند وقتی به راحتی میتوان از سیستم کارتبهکارت استفاده کرد.
حتی شاید بگویند این کسبوکار ظرفیت بزرگشدن ندارد اما باید توجه کنند که بازارشناسی از مهمترین نیازهای امروز استارتاپهاست. بازار مورد نظر من، سگمنت خیریهها یا مدیران ساختمان است. ما براساس همین دیدگاه، محصولات تخصصی ارائه کردهایم.
مثلا فروشندگانی که در شبکههای اجتماعی کار میکنند، مشکلات زیادی در زمینه پرداخت دارند. محصولی که به آنها ارائه کردهایم، اینقدر وابستگی و ارزش ایجاد کرده که حتی اگر سیستم ما برای ساعاتی قطع هم بشود، حاضر نیستند به سیستم کارت به کارت برگردند.
ما قصد نداریم که همه مردم را به مشتریان خودمان تبدیل کنیم. روی گوشههایی از بازار تمرکز کردهایم و محصولات ویژه آنها را طراحی کردیم که به نیازهایشان پاسخ بدهیم.
از سگمنتهای دیگر حرف زدید؛ چه حوزههای دیگری را پوشش میدهید؟
ما محصولات دیگری مانند «باکریمان» داریم که مخصوص خیریههاست و تجربه خوبی از باهمتا دارند. یا «همپلاک» که برای مدیران ساختمانها و مدیریت واریزی شارژ توسط ساکنان ساختمان است. محصول دیگرمان «دستیار فروش» است.
این محصول مخصوص افرادی است که فروشگاه آنلاین دارند یا در شبکههای اجتماعی فعالیت میکنند و خرید و فروش محصولات دارند و میخواهند گزارشی از دریافتها و پرداختهایشان داشته باشند. همچنین در حال راهاندازی سرویسی هستیم برای افرادی که صاحب وبسایت هستند و مشکل پرداخت دارند.
وقتی از پول و مباحث مالی حرف میزنیم، بحث اعتماد به میان میآید. در جامعه ایران هم طی سالهای گذشته در ارتباط با موسسات مالی و اعتباری اتفاقاتی رخ داده که اعتماد مردم بهشدت خدشهدار شده است. شما بهعنوان یک استارتاپ چگونه توانستهاید اعتماد مردم را جلب کنید؟
در بازار پرداخت، مشکلات چند برابر صنایع دیگر است. همانطور که شما گفتید، با پول سروکار دارند و پول مسئله جدی است. به صورت مشخص، ما چوب ندانمکاری زیرساختهای اشتباهی را میخوریم که دیگران کردهاند.
هر کسبوکاری حق دارد که شکست بخورد. ما همه چیز را میخواهیم آرام نگه داریم. حاکمیت به مردم میگوید جای پولتان امن است و یا نماد اعتماد یا علامت استاندارد را تعریف میکنند و به مردم میگویند که هرجا این نشانها را دیدید، اعتماد کنید. همین کار مردم را به نوعی تربیت میکند که زحمت هیچ بررسی دیگری را به خودشان نمیدهند.
با این اقدامات، امکان و فرصت تحقیق از استفادهکنندگان گرفته میشود. به کسبوکارها اجازه توسعه نمیدهیم و به هر ضرب و زوری میخواهیم کسبوکارهایی وجود داشته باشد که با چنگ و دندان نگهشان داریم. ما برای جلب اعتماد مردم، دانهدانه آجر اعتمادسازی روی هم میچینیم.
مهمترین کاری که میکنیم این است که سعی میکنیم که از مشتریانمان تمام و کمال حمایت کنیم. شفافعملکردن هم کار دیگری است که انجام میدهیم. اعتقاد داریم که آگاهیبخشی از رسالتهای ماست و ما در مورد بحثهای امنیتی توضیحات زیادی به مشتریانمان میدهیم و همین هم موجب جلب اعتماد بیشتر مردم شده است.
تا جایی که هر مشتری خودش به معرفی باهمتا به دیگران میپردازد. ما نباید حق شکست را از دیگران بگیریم. اگر شکست اتفاق افتاد، تجربه شکست را به اشتراک بگذاریم نه اینکه با هر شکست چنان برخوردهای منکوبکنندهای انجام میدهیم که هیچکس دیگری جرات نمیکند کسبوکاری راهاندازی کند. اما متاسفانه در ایران هر شکستی در نظر مردم جوری جلوه داده میشود که دیگر کسی به سرویسهای مشابه آن اعتماد نمیکند.
یکی از ریسکهای کسبوکارهای مالی در ایران که طی سالهای اخیر بارها شاهدش بودهایم، فیلترینگ این کسبوکارها بوده است. مدیریت این ریسک به چه صورت است و تکلیف مشتری چه میشود؟
بله، فیلترینگ مهمترین ریسکی است که همواره ما را تهدید میکند. ما ۳ بار فیلتر شدهایم و بیشترین زمانی که فیلتر شدیم، یک ماه طول کشید. ریزش مشتری یکی از عواقب این کار است. وقتی بحث مالی در میان است، مشتری دیر اعتماد میکند.
هرچند ما تلاش کردیم که با آگاهیسازی و ایجاد تعامل با مردم بتوانیم شفاف باشیم و اجازه ندهیم که نگران پولشان باشند. یکی از کاربران ما ویپیان میفروخت و به این دلیل باهمتا را فیلتر کردند؛ یعنی با خلاف یک کاربر، برای هزاران کاربر و مشتری دیگر مشکل ایجاد شد.
البته فیلترینگ فقط یکی از دغدغههای ماست. ما چندین برابر استارتاپهای دیگر مشکل داریم. یکی از این مشکلات بستهشدن حسابهای بانکی بنیانگذاران و صاحبان این استارتاپهاست. احضار این بچهها به دادسراها هم بسیار زیاد است و پروندههای زیادی برایشان تشکیل میشود.
بحث، بحث پول است و هر اتفاقی که بیفتد، گریبان صاحبان استارتاپها را میگیرند و حسابشان را مسدود میکنند. وقتی حساب کسبوکار را میبندند، با هیچ پذیرندهای نمیتوان تسویه انجام داد.
حتی مشکل بزرگتری وجود دارد و آن بستن حساب شخصی بچههاست. همین الان تمام حسابهای شخصی من بسته است. وقتی حساب شرکت بسته میشود، در واقع پول مردم است که در آنجا میماند و نارضایتی کاربران را در پی دارد. یک پروندهای داشتیم که پرداخت ۴۰میلیونی بود.
ما شناسایی کرده و بلاکش کردیم. اما برای ما پرونده تشکیل دادند. کافی است که قاضی با این فرایند آشنا نباشد. در آن صورت قرار صادر میشود و حسابها مسدود میشود.
خودت چه مواجههای با این مشکلات داری؟ اگر روزهای نخست را هم در نظر بگیریم، شاهد حضور فعال تو برای گرفتن امتیاز و قرارگرفتن زیر نظر بودیم.
چیزی که من به آن اعتقاد دارم این است که وقتی کاری را شروع کردهام، سختیهایش را هم میشناسم. برای این شرایط کاملا آماده هستم. وقتی حسابها بسته میشود، پلنهای دیگری داریم که از آنها استفاده میکنیم.
در طول روز بیش از ۵ بار از پلیس فتا با من تماس میگیرند. اما من اعتقاد دارم که وارد بازار شدهام و این مسائل خاصیت بازار است. اگر هدف مشخصی داشته باشید و بازار را بشناسید، ویژگی جنگندهبودن، یک ویژگی مهم برای هر فردی است که وارد بازار میشود.
تجربه سرمایهگذار خارجی این امکان را به ما داد که بتوانیم به صورت حرفهای رشد کنیم. سرمایهگذار خارجی اصلا وارد مسائل ریز مدیریتی نمیشود. سرمایهگذار داخلی نگاهش از بالا به پایین است. حتی آنهایی که ادعای ویسی بودن دارند، بعضا اصلا تجربه سرمایهگذاری هم ندارند و حتی معلوم نیست چقدر واقعا پول دارند. اما ما با وجود سرمایهگذار خارجی، انگار تیم ۹نفرهمان، ۱۰ نفره است. نگاه سرمایهگذار خارجی، نگاه کارفرمایی و پیمانکاری نیست
الان هستند بچههایی که گوشهای نشستهاند و خیلی کاری به کار این مسائل ندارند. یا بارها از مدیران و بنیانگذاران میشنویم که چرا باید وقتشان را برای ایجاد قانون یا تغییر قانون و این نوع از مسائل صرف کنند. تو چرا میخواهی حتما راهکار بلندمدتی ایجاد شود؟
ما قصد نداریم که یکشبه ره صدساله برویم و عملا چنین چیزی هم امکانپذیر نیست. بنابراین به دنبال راهکار پایدار میرویم تا مشکلات در درازمدت هم حل شود. همان زمان که برای پرداختیاری میجنگیدیم و میخواستیم نهاد رگولاتور حوزه فینتک، بانک مرکزی باشد و نه سازمان توسعه تجارت الکترونیک، پیشنهادهای زیادی به ما میشد که کار ما را حل میکرد اما نپذیرفتیم.
موضوع این بود که ما به دنبال نفع شخصی در کوتاهمدت نبودیم و یک مشکل را برای درازمدت حل کردیم. ما اکوسیستمیها وقتی برای یکی از کسبوکارها مشکلی ایجاد میشود، باید آن مشکل را مشکل خودمان بدانیم و من نباید بگویم به باهمتا ربطی ندارد. فکر میکنم که همگی باید نقشمان را ایفا کنیم و این نقشایفاکردن بخشی از کسبوکار است.
حتی در شرایط کنونی که بچهها در حال مهاجرت هستند، باید کاری بکنیم. هر یک نفری که از ایران میرود، بخشی از ارزش فضای کسبوکار ایران از بین میرود. ما هم نقش داریم و باید به ما هم بربخورد که افراد صاحب تجربه و دانش در حال رفتن هستند. نبود این آدمها به کسبوکار همه ما ضرر میزند؛ یعنی لطمههای آن به همه ما میرسد و کسی نمیتواند به صورت جزیرهای کسبوکارش را اداره کند.
تلاش برای قرارگیری زیر نظر بانک مرکزی چه نتیجهای برایتان داشت؟
الان رگولاتور مشخص داریم و حداقل نهاد قانونگذاری را که در صورت بروز مشکل باید به آن مراجعه کنیم، میشناسیم. ضمن اینکه سازمان توسعه تجارت الکترونیک، وجاهت لازم را برای رگولاتوری در این حوزه نداشت.
اصلا کارش این نبود و قطعا چند وقت دیگر باز مشکلات بیشتری دامنگیر ما میشد. یکی از کارهای ما این است که مانع تصمیمگیری نهادها و ارگانهایی بشویم که ربطی به کسبوکارمان ندارند و حوزهمان را نمیشناسند.
به نتیجه رسیدن تلاش بچههای حوزه فینتک، چه پیامی برای اکوسیستم استارتاپی دارد؟
به نظر من کاری که ما کردیم، یک کار حرفهای و بهنوعی انقلابی بود که چند استارتاپ با کمک یکدیگر و حمایت از هم، توانستند هدف مشترکی را دنبال کنند و حرفشان را به کرسی بنشانند. اهمیت این کار زمانی بیشتر مشخص میشود که توجه کنیم که حوزه، حوزه مالی بود که حساسیت چندبرابری نسبت به آن وجود دارد.
اما ما قصد قانونگریزی نداشتیم و تنها دنبال قانون درست بودیم. الان من خوشحال میشوم که شاپرک اعلام میکند بیش از ۳۰۰ شرکت برای پرداختیاری درخواست دادهاند؛ یعنی علاوه بر ۱۰، ۱۲ شرکت فعلی، درخواستهای متعدد دیگری هم برای ورود به این بازار وجود دارد.
شاید یکی از دلایل علاقهمندی بچهها برای ورود به این بازار بزرگ، همین بحث مشخصشدن نهاد تصمیمگیر این حوزه باشد. باید توجه کنیم که قرار نیست کسی کار عامالمنفعه انجام دهد؛ بلکه انجام این کارها، بخشی از اصول کسبوکار است.
پس به دلیل نبود قوانین یا وفور قوانین بعضا ناکارآمد، بچههای استارتاپی باید بخشی از وقتشان را صرف تغییرات مورد نیازشان کنند.
دقیقا همینطور است. حرف من به سایر بچههای اکوسیستم هم این است که با همدیگر برای خواستههایتان تلاش کنید. تکصدایی به جایی نمیرسد. اما اگر در کنار یکدیگر و با دید بلندمدت برای هدفی و رسیدن به خواستهای تلاش کنید و قوانین کسبوکار را بهدرستی واکاوی کنید، میتوانید راهکارهای زیادی برای آینده کسبوکارتان به دست بیاورید.
وقتی شاپرک اعلام میکند که ۳۰۰ درخواست برای پرداختیاری وجود دارد، من خوشحال میشوم، چون من این بازار را بزرگ میبینم. چون اگر به جای ۱۰نفر، ۳۰۰ نفر و ۳۰۰ گروه دیگر هم از یک موضوع حرف بزنند، اعتماد مردم بیشتر میشود.
این اتفاق ارزشمند است و در حوزه همه کسبوکارها باید شاهدش باشیم. چون نشاندهنده یک مسئله مهمتر است و آن اینکه بچههای استارتاپی هم اگر روی خواستههایشان پافشاری کنند و دنبال مطالباتشان باشند، در نهایت نهادها و ارگانها مجبورند که پاسخی به آنها بدهند.
چرا اینقدر از واژه جنگیدن استفاده میکنی؟
چون واردشدن به حوزه فینتک و هر حوزه دیگری، روحیه جنگجویی میطلبد؛ چراکه باید با آدمهایی مواجه بشوید که سالهای سال است در مسیر کارشان تغییری ندادهاند. از تغییر میترسند و تصمیمنگرفتن بخشی از فرایند کاریشان است.
بنابراین سخت است که بخواهند در همان ابتدا با شما به اصطلاح راه بیایند. ضمن اینکه جنگیدن و تلاشکردن در محیط کسبوکار هم بخشی از عوامل پیشبرنده برای بیزینس است.
نکته مهم دیگر این است که شما در فرایند جنگیدن برای اهدافتان، به یادگیری عمیقی میرسید؛ یعنی طی این مسیر به خودی خود حاوی تجارب ارزشمندی است. همین الان من به این اعتقاد رسیدهام که حتی در ایران هم با این همه قوانین دستوپاگیر و مسئولانی که از تغییر میترسند، میتوان کاری از پیش برد.
برای یک کسبوکار، هیچ چیزی مهمتر از ثبات نیست. ثبات هم زمانی به دست میآید که کسبوکارها در فضایی امن با قوانین روشن و شفاف فعالیت کنند. من نمیگویم که الان کل مشکلات حوزه فینتک حل شده اما دستاوردهای خوبی داشتیم که نشان میدهد وقتی در حوزه حساسی چون حوزه مالی میتوان به نتایجی رسید، در سایر حوزهها هم میشود.
اگر قانونی خوب نیست، برای خوبشدنش بجنگیم. ما برای مذاکرات در مورد پرداختیاری تا مجلس هم پیش رفتیم و به درگیریها تن دادیم. ما قوانین و نهادهای موازی زیادی داریم و باید با شناخت دقیق قوانین، به دنبال قوانین خوب باشیم و اگر جایی خلأ قانونی وجود دارد، به دنبال ایجاد قانون باشیم؛ قوانینی هم که حیات کسبوکارمان را به مخاطره میاندازند، برای تغییرشان تلاش کنیم.
حرف من به سایر بچههای اکوسیستم هم این است که با همدیگر برای خواستههایتان تلاش کنید. تکصدایی به جایی نمیرسد. اما اگر در کنار یکدیگر و با دید بلندمدت برای هدفی و رسیدن به خواستهای تلاش کنید و قوانین کسبوکار را بهدرستی واکاوی کنید، میتوانید راهکارهای زیادی برای آینده کسبوکارتان به دست بیاورید
برگردیم به بحثهای امنیتی مربوط به امور مالی و مشکلاتی که گریبانگیر امثال باهمتا میشود. شما چقدر میتوانید مانع ایجاد کنید بر سر راه افرادی که مثلا میخواهند از طریق محصول شما کالا یا خدمات غیرمجاز بفروشند یا پول دزدی انتقال دهند و کار خلاف قانون انجام بدهند؟
ما یکی از دقیقترین پایشها و مانیتورینگها را خودمان انجام میدهیم و با بررسیها و پایشهایی که داشتیم، امسال دزدیبودن بیش از ۳میلیارد تومان پول را تشخیص دادیم و جلوی انتقالش را گرفتیم و به صاحبانش برگرداندیم.
اما قطعا ما باید هر روز بهتر از روز قبل باشیم. الان پیپال قویترین سیستم پرداخت دنیاست اما قطعا خطاهایی دارد. هرچند رگولاتوری در آمریکا هم بسیار سفتوسختتر از ایران است اما خطاهایی دارد. پس خطا همه جا وجود دارد اما نباید به خاطر خطاها، کسبوکارها را فیلتر کنیم یا حسابهایشان را ببندیم و اعتماد مشتریانشان را خدشهدار کنیم.
از آمارهای باهمتا بگویید. تاکنون چه میزان تراکنش روی باهمتا صورت گرفته است؟
الان بیش از ۵۰۰هزار تراکنش در باهمتا اتفاق افتاده است.
با این میزان تراکنش چه مقدار پول جابهجا شده است؟
تا الان بیش از ۲هزار میلیارد ریال روی باهمتا جابهجا شده است.
باهمتا چه تعداد کاربر دارد؟
ما بیش از ۱۵۰هزار کاربر داریم؛ یعنی کاربرانی که ثبتنام کردهاند.
یعنی نه لزوما کاربرانی که از خدمات شما استفاده کردهاند؟
بله. این تعداد افرادی هستند که روی باهمتا ثبتنام کردهاند.
۲هزار میلیارد ریال روی باهمتا جابهجا شده است. این رقم توسط چه تعداد کاربر یا شرکت صورت گرفته است؟
بیش از ۱۰هزار نفر اعم از شرکت یا فرد.
سقف جابهجایی پول روی باهمتا چقدر است؟
۵۰میلیون تومان است.
کارمزد باهمتا چقدر است؟
در بعضی از سرویسها کارمزد ثابت میگیریم که ۵۰۰ تومان است و در بعضی از محصولاتمان کارمزد درصدی میگیریم.
کارمزد درصدی شما چگونه محاسبه میشود؟
از یک درصد تا سقف ۵هزار تومان. در واقع کارمزد مبالغ تا یک میلیون تومان، ۵۰۰ تومان است و پس از آن به ازای هر یک میلیون تومان، ۲۰۰ تومان به کارمزد اضافه میشود. این مبلغ کارمزد مانند کارمزد کارت به کارت است که پرداختکننده آن را میپردازد.
چرا مشتری باید یک واسطه دیگر به نام باهمتا به موبایلش اضافه کند. وقتی با سیستم کارتبهکارت و بدون تاخیر میتواند پولش را جابهجا کند؟
اگر کاربر مدیر یک ساختمان یا صندوق قرضالحسنه خانوادگی باشد، چنین سوالی برایش ایجاد نمیشود. در واقع محصولات ما بیشتر روی سگمنتهای مشخصی تمرکز دارند. گزارشی که ما به مدیران و کسبوکارها میدهیم، قابل مقایسه با امکان کارتبهکارت نیست.
تجربه سرمایهگذار خارجی این امکان را به ما داد که بتوانیم به صورت حرفهای رشد کنیم. سرمایهگذار خارجی اصلا وارد مسائل ریز مدیریتی نمیشود. سرمایهگذار داخلی نگاهش از بالا به پایین است.
حتی آنهایی که ادعای ویسی بودن دارند، بعضا اصلا تجربه سرمایهگذاری هم ندارند و حتی معلوم نیست چقدر واقعا پول دارند. اما ما با وجود سرمایهگذار خارجی، انگار تیم ۹نفرهمان، ۱۰ نفره است. نگاه سرمایهگذار خارجی، نگاه کارفرمایی و پیمانکاری نیست.
حرف از بازار که باشد، باید از رقیب یا رقبا هم حرف بزنیم؛ رقبای شما در بازار چه کسبوکارهایی هستند؟
رقبای خوب و قوی داریم؛ زرینپال، پیپنگ، آیدیپی، حسابیت و… این بازار خیلی بزرگ است و به سادگی قابلاندازهگیری نیست. ما بازار بسیار بزرگ دیگری داریم که بازار ونت است؛ یعنی پرداختهایی که روی شاپرک نمیرود.
مثلا پرداخت کرایه تاکسی با گوشی یا پرداخت هزینه خرید با گوشی. این بازار در آسیای شرقی به شدت رشد کرده است. در ایران هم این بازار در حال بزرگشدن است. الان کسبوکارهای پرداخت خرد مانند کیفپولهای تومن و ریالو در این زمینه فعال هستند.
اما به نظر من این نوع از پرداخت هنوز نتوانسته بیزینسمدلهای متنوعی داشته باشد، چون فقط کرایه تاکسی نباید مد نظر باشد بلکه انواع مختلفی از کسبوکارها نیاز به پرداختهای خرد دارند و این زمینه میتواند مد نظر بچهها برای راهاندازی کسبوکار باشد. حوزههای پرداخت در بازار بزرگ کریپتوکارنسی یا رمزارز پولهای دیجیتال را هم باید در نظر بگیریم که روی شاپرک حضور ندارند.
نرمافزارهای همراه بانکها یا کدهای یواساسدی (USSD) مثل ستاره مربعها رقبای شما نیستند؟
در پرداختهای شخص به شخص، سیستم کارتبهکارت از جدیترین رقبای ماست. همچنین همراهبانکها هم رقیب جدی برای ما به شمار میروند، اما همه کار ما پرداخت شخص به شخص نیست. بنابراین همه تمرکز ما روی این حوزه نیست و وجود این رقبا موجب نمیشود که ما نتوانیم در بازار فعالیت کنیم.
البته ما مزایایی هم داریم. مثلا همراهکارتها در سرویسدهی به شبکههای اجتماعی یا وبسایت، مزیتی ندارند و نمیتوانند چنین خدماتی را تعریف کنند. در حالی که ما بخش مهمی از کسبوکارمان روی پرداختهای مربوط به فروشگاهها و کسبوکارهاست. البته پرداخت شخص به شخص از ابتدا هم مربوط به جابهجایی پرداختهای خرد بوده و به همین دلیل سقف انتقال روزانه دارد که عملا برای کسبوکار کارایی ندارد.
شما و سایر پرداختیارهای فعال بازار چه میزان تراکنش ماهانه دارید؟
من رقم دقیقی ندارم اما فکر میکنم میزان تراکنش این کسبوکارها در مجموع تا ماهی ۲میلیون تراکنش باشد.
1 Comment