از آنجایی که قورباغه اصولا موجودی نسبتا دوستنداشتنی است، به طریق اولی فکرکردن به قورتدادنش هم کار بسیار سختی است، برای همین طبیعی است که از این کار یعنی قورتدادن، پذیرش تصمیمگیری سرنوشتساز، انجام یک کار و عمل بزرگ، حیاتی و چالشبرانگیز امتناع کنیم.
تا قبل از خروج آمریکا از برجام، در بیزینسمان بودیم و خودمان و در نهایت رقیب یا رقبایی که بایستی حواسمان به رشد آنها میبود. باید مراقبت میکردیم که از ما جلو نزنند یا اینکه فاصلهمان اندک باشد.
حتی گاهی این هم برایمان اهمیت نداشت و فقط به این فکر میکردیم که زیرساختها را بسازیم و توسعه پیدا کنیم، اما امروز رقیبی به آن معنا اگر هم هست، دیگر به اندازه گذشته پررنگ نیست، چراکه باید همه حواسمان به غضنفری به نام اقتصاد سیاستزده تحریمی و بیماری باشد که هر روز با تصمیمهای عجیب،غریب و ویرانگر مثل یک موج روی سرمان آوار نشود.
بدشانسی بیشتر نصیب کسانی است که کار اقتصادی میکنند. یکی به نام مستطاب ترامپ آن سوی دنیا نشسته و استاد قورتدادن قورباغه است و هر چند وقت یکبار یک قورباغه بزرگ قورت میدهد و این سو مدیران کشور ما هم به تبع آن و برای خنثیکردن تصمیمات آمریکا، قورباغههایی قورت میدهند و ما هم برای جلوگیری از ضربات هولناک این تصمیمات عجیب و غریب و هزینهزا مجبور هستیم قورباغه قورت بدهیم، خلاصه محفل قورباغهخوری دومینووار برپاست.
در ذهنتان یک شاتاسکرین از صفحه اول دیجیکالا در گذشته بگیرید و با امروزش مقایسه کنید. امروز صبح صفحه اول دیجیکالا: حلواارده ترنگ اردوان ۵۰۰ گرمی، شامپو تغذیهکننده ایو، انواع گوشت و مرغ، گوشی موبایل سامسونگ، بذر گوجه فرنگی قرمز و… و حالا برگردید به شاتاسکرین سالهای قبل.
موبایل آیفونxs ، انواع تبلت، مکهای جدید، خودرو و… تازگیها به سایت بامیلو سر زدهاید؟ اصلا بامیلو چه شد؟۲۰ شرکت حملونقل موتوری که مانده بودیم برای توزیع شنبه با کدام یک قرارداد ببندیم، الان کجا هستند؟ چه کسی برای ما نان میآورد؟ از کجا آب معدنی بخریم و… چه اتفاقی برای استارتاپهایمان افتاد؟!
همه این اتفاقات و تغییرات و تعطیلیها که گفتم و نگفتم، بخش قابل توجهشان نتیجه تلاطمهای اقتصای و سیاسی است و قورباغههایی قورت داده شده است. اگر تا دیروز مزیت رقابتی ما کیفیت بود، امروز فقط به قیمت پایینتر محصول فکر میکنیم. اما آیا این تصمیم یعنی کاستن از کیفیت و کاهش هزینهها درست است؟
در یک بیزینس میتواند درست باشد، در مورد دیگری نه. آیا باید امروز کسبوکارمان را توسعه بدهیم یا رشدمان را متوقف کنیم. آیا باید نیروهایمان را تعدیل کنیم یا بمانند و حتی بیش از گذشته به رفاهشان توجه کنیم؟ آیا محل کارم را ترک کنم و به تغییر شغل فکر کنم؟ آیا در این شرایط به شروع یک کسبوکار فکر کنم؟ آیا مهاجرت کنم یا بمانم؟
این روزها، روزهای آیاها و تصمیمهای سرنوشتساز است. در این شرایط سخت چه باید بکنیم؟
اولین مسئله، پذیرش مشکلات و آمادهکردن خودمان برای تصمیمهای بزرگ است؛ تصمیمهایی که امکان دارد درست یا غلط و ویرانگر باشند. باید یاد بگیریم اگر لازم باشد هر چند وقت یکبار، قورباغهای را قورت بدهیم.
تصمیمهای بزرگ مترادف است با تغییر ما و حتی کلیت بیزینسمان یا بیزینسمدلمان. پذیرش تغییر مهمترین اصل است. احساسی، هیجانی و در عصبانیت تصمیم نگیرید. اگر قرار است کسی را اخراج یا قراردادی را فسخ یا تغییر بیزینسمدل بدهید، یا هزینه سنگینی را خرج کاری کنید، مشورت بگیرید. سبک و سنگین کنید.
تصمیم را بگیرید ولی کمی با تاخیر اجرا کنید. مخصوصا اگر عصبانی هستید. حکم اخراج یا چتی که میخواهید ارسال کنید و جواب دندانشکن بدهید را در گوشیتان سیو کنید ولی ارسال نکنید، یکی دو روز بعد به سراغش بروید و بعد تصمیم به سندکردنش بگیرید.
اگر با کسی مذاکره کردید و پاسخ مثبت برای همکاری داد، بلافاصله اقدام کنید چون تاخیر باعث تغییر نظر خواهد شد، چون احتمالا چند روز بعد از مذاکره با شما آنها مراسم قورباغهخوری دارند! اما برای تغییر، پذیریش و اتخاذ تصمیمهای بزرگ و حیاتی، برای ادغام، برای تغییر بیزینسمدل یا برای شروع کسبوکار جدید یا برای تعطیلی استارتاپتان ابتدا باید خودتان را آماده و قوی کنید.
وقتی زنی تصمیم میگیرد مادر شود، میداند که آنتیبیوتیک برای جنین مضر است، برای همین قبل از بارداری باید خودش را آماده کند. دندانهایش را درست کند، اگر عمل جراحی لازم است، بایستی قبل از بارداری صورت بگیرد.
به وزن ایدهآل برسد و تغییراتی در سبک زندگی و خورد و خوراک به وجود بیاورد. شما هم برای قورتدادن قورباغه و تصمیمگیری باید ابتدا بدن سالم و قوی داشته باشید. روح و اراده قوی نیازمند جسمی سالم است در غیر اینصورت در میانههای راه کم خواهید آورد؛ ورزش، تغذیه و تفریح.
از طرفی اگر جسم سالم باشد اما از نظر روحی درگیریهای عاطفی و گرههای روحی و روانی داشته باشیم، امکان ندارد بتوانیم تصمیمهای بزرگ بگیریم و توسعه فردی و کسبوکاری موفق داشته باشیم. لطفا گرههای ذهنیتان را باز و اولویتهایتان را مشخص کنید. اگر لازم باشد این کارها را انجام دهید، رواندرمانی، سوگواری و پذیرش اشتباهات و واقعیتها و…
حرف آخر
زمانی مرحوم هاشمی رفسنجانی در دورهای که عدهای از تحلیلگران معتقد بودند ایشان نباید در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت کند، در یک تصمیم سرنوشتساز در انتخابات حاضر شد و در پایان به عنوان نفر آخر با کمترین آرا به مجلس راه یافت.
اگرچه او به مجلس راه یافته بود، اما راهیابیاش به مجلس با کمترین رأی، دوراهی ماندن یا استعفا را پیش رویش گذاشت. او باید تصمیم مهمی میگرفت که تضمینکننده آینده سیاسیاش بود. مسعود بهنود در مقالهای خطاب به ایشان نوشت یک سیاستمدار باید بهموقع تصمیم بگیرد و از روی صندلیاش بلند شود، قبل از اینکه خراب شود.
سنس درونیمان به ما دروغ نمیگوید؛ نترسید و تصمیم بگیرید. یادمان باشد در هر مقطعی درستترین تصمیم، همانی است که گرفتهایم. شما چه زمانی از روی صندلیتان بلند خواهید شد.
2 Comments