«یووال نوح هراری» در کتاب انسان خردمند براین باور است، انسان امروزی که او انسان خردمند مینامد، بازمانده گونههای متعدد از انسانهاست. به این معنا که چندهزار سال پیش انسان به مانند حیوانات دارای گونههای متعددی بوده، شبیه شامپانزههای امروزی که به مرور زمان یک گونه از «انسان خردمند» بر گونههای دیگر پیروز میشود و همه آنها را از بین میبرد.
آنچه باعث از بین رفتن دیگر گونهها میشود یا بهتر است بگوییم باعث ماندگاری انسان خردمند میشود، دو چیز است؛ شناخت از خود «انقلاب شناختی» و ساختن روایت «انقلاب وراجی» است.
انسان خردمند ابتدا به شناخت از خود رسید؛ اینکه دستهایش چه توانمندیهایی دارند، سوزن را بهوجود میآورد، پدیدهای که زندگی بشر بدوی را متحول میکند و … دیگر آنکه اگر به زندگی شامپانزهها نگاه کنید، به غیر از مواقع خاص مانند حمله دیگر حیوانات یا بروز اختلافات هرگز مثل ما انسانها باهم سخن نمیگویند و به تعبیر خیلی راحتتر اهل وراجی نیستند. آنچه بشر امروزین را بر گونههای دیگر انسانی و حتی بر حیوانات غولآسا پیروز کرد، حرفزدن و ساخت روایت، ارتباطات و شکلگیری روابط اجتماعی و عمومی بود.
پل ریکور، یکی از مهمترین نظریهپردازان هرمنوتیک ادبی و صاحب نظریه روایت معتقد است که در جهان هیچ حقیقت و واقعیتی وجود ندارد، حقیقت و واقعیت آن چیزی است که من به شما میگویم. برهمین اساس؛ ایدئولوژیها، حکومتها و کمپانیها اقدام به ساخت روایت میکنند. پیشاروایتهایی که در نزد مردم ساخته میشود (بر اثر وراجی) سپس توسط (وراجی) نخبگان، اندیشمندان، روزنامهنگاران تبدیل به روایت میشود؛ روایتهایی غالب که شکستن آن بسیار سخت و دشوار است.
به یاد داشته باشید بر سردر استارتاپ، شرکت و بر بالای سر شما یک بوم سفید قرار گرفته است. یا خودتان روایتی را که دیگران باور کنند، خواهید ساخت. اگر این کار را نکنید، دیگران بالا خواهند رفت و آن را خط خطی یا روی آن خواهند نوشت. برهمین اساس استارتاپ و فردی که روایت ندارد، در منطق پل ریکور وجود خارجی ندارد و از منظر نظریه «یووال نوح هراری» به مرور آن فرد یا شرکت حتی اگر بهترین یا بزرگترین هم باشد، بازهم از بین خواهد رفت.
روایتسازی پیش از شناخت ابزار، نیاز به استراتژی دارد. شبکههای اجتماعی، رسانه و مجلات تخصصی، ایونتها، همایشها، جشنوارهها، دورهمیها و نشستهای کوچک و بزرگ و… تعامل و شبکهسازی با افراد مختلف و شخصیتهای تاثیرگذار و کلیدی از ابزارهای مهم روایتسازی هستند.
همیشه به یاد داشته باشید در یک روابط اجتماعی کسی که قهر کند، بازنده است. از اینرو در بیزینس روابط را باید مانند روابط فامیلی حفظ و نباید آن را قطع کرد؛ فقط میتوان روابط را کنترل و کم کرد.
اگر داستانی برای روایتکردن دارید، بگویید. اگر ندارید، مانند سیب گاززده اپل، روایتی بسازید که برای ما مخاطب جذاب، تاثیرگذار و البته قابل باور باشد. منظور از ساخت روایت، خلق دروغین یا بهوجودآوردن داستانهای تخیلی و غیرواقعی نیست. هر کسبوکاری یا بنیانگذارانش یا تیم موضوعی برای روایتکردن دارند.
اوتیسم بیزینسی
آنچه امروز استارتاپها از آن رنج میبرند، نوعی درخودماندگی و ابتلا به بیماری «اوتیسم بیزینسی» است. اینکه شما خجالتی هستید یا اصلا تمایلی به ابراز وجود و مصاحبه با رسانهها و یا ظاهرشدن در ایونتها ندارید و میگویید محجوب هستید، اگر برای خودتان این موضوع فضیلت است و با آن حال میکنید، اشکالی ندارد اما این فضیلت برای کسبوکار شما سم است. شاید این انزوا برایتان لذتبخش باشد. اما برای تیم شما رنجآور است. «ما استارتاپ …. هستیم، میشناسید که؟»، «نه، متاسفانه اسمتان را نشنیدهام»، «ما الان بهترین استارتاپ هستیم و…»، «جدی من فکر میکردم شما فیلد کردید.»
فرقی نمیکند خودتان یا کسبوکارتان ضعیف یا قوی باشد، بزرگ باشد یا کوچک. شما کی هستید؟ چه میکنید؟ چه ویژگیهایی دارید؟ این را تبدیل به استوری کنید. روایت بسازید. این روایت برندینگ شما را میسازد چراکه اگر تا دیروز گفته میشد روایت بخشی از برند است، امروز همه برند روایت است. پس داستانت را بگو. از طرفی در مذاکره با سرمایهگذار ارزش شما را دوچندان میکند.
اگر ویسی هستید یا شرکت بزرگ، خواهان بیشتری برای مشارکت، همکاری یا پذیرنده سرمایه با پول کمتر خواهید یافت. یک کاغذ بردارید و روایتتان را بنویسید و برایم بفرستید. این روایتها پیش من محفوظ و جایی منتشر نخواهد شد، اما شروع روایتسازی شما خواهد بود. ما هم در مجموعه شنبه کمکتان خواهیم کرد. جهان ما را حرفها و کلمات میسازند. فقط همین.
1 Comment