اخبار استارتاپی انتخاب سردبیر مقالات اکبر هاشمی

اکوسیستم استارتاپی در خطر است!

سرمقاله 99 هفته نامه شنبه به قلم اکبر هاشمی

‌نزد مردم عامه نقل‌قولی هست به این مضمون که اگر می‌خواهید فردی را به همسری برگزینید، صبح خیلی زود سر‌زده به خانه دختر بروید و از خواب بیدارشان کنید. دختر را پیش از آنکه صورتش را بشوید و آرایش کند، ببینید. فلسفه‌اش کاملا روشن است. تاکید دارد بر خود واقعی آدم‌ها؛ آدم‌هایی که به یاری لوازم آرایش تبدیل به زیبارویی وسوسه‌برانگیز می‌شوند.

در دنیای دیجیتال هم این مفهوم را در عکس  پروفایل‌های شبکه‌های اجتماعی ‌تجربه کرده‌ایم؛ آدم‌هایی که خودشان هیچ ربطی به خودشان ندارند. وقتی از استارتاپ حرف می‌زنیم، از مفهومی پرهیجان، جذاب و زیبا سخن می‌گوییم؛ روشی که می‌تواند زندگی فردی و جامعه ما را متحول کند. استارتاپ‌ها آمده‌اند که زندگی را بر ما سهل کنند و هرآنچه را که پوسیده است، از بن برکنند.

ما ساکنان اکوسیستم استارتاپی کوچکی هستیم که کوچکی آن هنوز شباهتی به دهکده مک لوهان ندارد؛ اگرچه برخوردار از تکنولوژی مک لوهانی است و جغرافیایش به وسعت ایران بزرگ است اما تعداد ساکنانش به اندازه یک روستای ۲ تا ۳ هزار سکنه‌ای است. همه تقریبا همدیگر را می‌شناسیم.

مثل لوکیشن سریال پزشک دهکده می‌توانیم تصور کنیم که اگر همه ما را در یک دهکده جمع می‌کردند، هر روز صبح در حالی که با همسرمان قدم می‌زدیم «سلام آقای ….»، «سلام خانم….»  چشم‌مان به چشم مدیران وی‌سی‌ها، شتاب‌دهنده‌ها، استارتاپی‌ها و… می‌افتاد. حسن یا عیب جوامع کوچک روستایی در این است که آدم‌ها سیر تا پیاز زندگی یکدیگر را می‌دانند؛ حتی خصوصیات اخلاقی و تخصص و مهارت یکدیگر را.

 اما وقتی انسان روستایی پا به شهر می‌گذارد، همه چیزش؛ حسن و عیبش، توانایی  و ناتوانی‌اش، سابقه و سوءسابقه‌اش  و زشتی و زیبایی‌اش در بزرگی شهر گم می‌شود.

تعبیرم این است که ما ساکنان سیلیکون ایران اگرچه در وسعت بزرگ کشورمان گم شده‌ایم، اما اینقدر فضای اکوسیستم کوچک است که صدر و ذیلش را می‌توان با چشم غیرمسلح دید.

بر این باورم ما ساکنان سیلیکون ایران در خطر هستیم. خطر تحریم؟ نه‌؛ خطر افسار‌گسیختگی دلار که نایمان را بریده و دولتی‌ها هم به اندازه فهمشان از استارتاپ‌ها که واردات و صادرات ندارند، آدم حسابمان نمی‌کنند و دلار دولتی به ما تخصیص نمی‌دهند؟ نه، تعدد مجوزها و موانع؟ نه …

آنچه ما را تهدید می‌‌کند، تظاهر به دانستن است. ابتدا از خودم شروع می‌کنم. در پاره‌ای از موارد کم می‌دانم و در پاره‌ای هیچ نمی‌دانم. آنچه ما را تهدید می‌کند استوار‌شدن بنای اکوسیستمی است که آجرهایش روی کم‌دانشی به ثریا می‌رود. آن چیزی که ما و همه بیزینس‌های استارتاپی را تهدید می‌کند، رشد آدم‌های کوتوله‌، تکثیرشان در نسل‌های بعدی و ارتقای سیستماتیک آنها در کمپانی‌ها و نهادهاست؛ پادشاهانی در شهر کورها.

دراین چند سال همیشه از امید نوشته‌ام و اینکه وقت نقد‌کردن اکوسیستم نوپا و نحیف ایرانی نیست. هنوز هم بر این باورم، اما در این مورد خاص معتقدم اکوسیستمی با مدیران ارشد و میانی  کم‌دانش، منتورهایی که در زندگی‌شان حتی تجربه مدیریت یک استارتاپ نداشته‌اند، بار کجی است که به مقصد نمی‌رسد‌ و سکوت در این مورد اگر نگویم خیانت، اشتباه نابخشودنی است.

بیش از آنکه نگران این باشیم که اکوسیستم استارتاپی ایران حباب دارد که اصلا و ابدا ندارد، باید نگران کم‌دانشی و رشد و تکثیر آدم‌های کم‌سواد و بی‌پشتی باشیم که در بزرگی شهر عیب‌هایشان را پنهان کرده‌اند. این اکوسیستم با ادا و اطوار فرنگی، قهوه و نسکافه خوردن و با لهجه حرف‌زدن و انگلیسی بلغور‌کردن  توسط آدم‌های فرنگ‌ندیده  و دیده ره به جایی نمی‌برد.

استارتاپ با ورق‌های های‌ام‌دی‌اف، «های گلاس» و میز و صندلی و مانیتورهای بزرگ ، در و دیوار و موس‌های رنگی ساخته نمی‌شود. استارتاپ با انسان با‌سواد و با‌تجربه ساخته می‌شود. ما نیاز به آدم‌های باسواد داریم؛ آدم‌هایی که باید پرورش دهیم. اگر هستند پاس بداریمشان و بر صدر بنشانیم و از نعمتشان استفاده‌ها ببریم.

برای ساخت انسان‌های باسواد اولین گام اعتراف به ندانستن است. اگر مدیر وی‌سی هستید، اگر مدیر فضای اشتراکی هستید یا شتاب‌دهنده، اگر تصمیم‌گیرنده دولتی و خصوصی یا مدیر استارتاپ یا مدیر مارکتینگ، منابع انسانی، روابط عمومی‌، فنی و… در خلوت‌تان صادقانه به خودتان بگویید چقدر می‌دانید و آنگاه در پی دانستن، هسته‌های کوچک فکری را در شرکت‌ها بنا کنید.

هر هفته دورهمی بگذارید و افراد دانسته‌هایشان را باهم شیر کنند، تشویق کنید کتاب بخوانند، مجله بخوانند، سایت‌های مهم استارتاپی را زیر و رو کنند، همان‌طور که برای فروش شرکت‌تان کی‌پی‌ای می‌گذارید و پاداش می‌دهید، برای نیروهایتان بودجه آموزشی  و پاداش تعیین کنید.

حرف آخر:

آبشخور همه ما در این روستای کوچک سیلیکونی به یک مخزن ختم می‌شود که اگر آلوده باشد، همه‌مان باهم در خطر هستیم.

بیایید در این دوران نوپایی زیست‌بوم  یک روز صبح اکوسیستم استارتاپی ایران را صورت نشسته ببینیم؛ بدون بزک و دوزک.

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *