میخواهد تا ۵سال دیگر به سود یک میلیارد تومانی در روز برسد. بعد بازنشسته شود و به سبک زندگی شخصیاش برسد و از دور، دستی بر آتش کارخانههای استارتاپیاش داشته باشد. در شماره این هفته «شنبه» میخواهیم داستان کسبوکار علی حاجیمحمدی، بنیانگذار همیار وردپرس و ژاکت را روایت کنیم.
صبح زود دوشنبه نهم بهمنماه ۱۳۹۶ که برف حسابی بر تهران باریده و ۹۰درصد زندگی مردم را به خوابی عمیق کشانده بود، من، عکاس و بنیانگذار همیار وردپرس بیدار بودیم و البته راننده اسنپی که با ۵۰درصد افزایش کرایه، من را از ترس لیزخوردن اتومبیلش سر کوچه پیاده کرد. یکی از بوستانهای منطقه پاسداران جایی است که اهالی همیار با داشتن دو دفتر ۲۰۰متری در آنجا ساکن شدهاند.
کسبوکاری که در زمینه آموزش صفر تا صد راهاندازی وبسایت و چگونگی کسب درآمد از وبسایتها کار میکند. علی حاجیمحمدی بهعنوان بنیانگذار این استارتاپ میگوید با صفر تومان سرمایه شخصی شروع کرده و اکنون که کسبوکارش گسترش هم یافته و تاکنون به ۱۷هزار نفر آموزش داده هم سرمایهای جذب نکرده است.
همیار را در حال حاضر کسبوکاری با ارزش بیش از ۲۰میلیارد تومان ارزیابی میکند و میگوید تا همین امروز حدود ۳ میلیارد تومان برایش هزینه کرده و این هزینه را از درآمد خود همیار تامین کردهاست؛ همیاری که در سال ۹۲، ماهی ۱۵ میلیون تومان فروش داشته الان حتی فروش روزانه تا ۳۰۰میلیون تومان را هم تجربه کرده و حاجیمحمدی میگوید این آمار یعنی اینکه ما رشد ۱۰هزار درصدی داشتیم. در ادامه با خواندن گفتوگوی ما با این جوان ۲۵ ساله، از مسیری که برای موفقیت طی کرده و برنامههایی که برای آیندهاش دارد، آگاه میشوید.
-
وضعیت امروز کسبوکارت میگوید که احتمالا با سرمایه بالایی شروع کردهای و با این سن کم توانستهای روند رو به رشدی را تجربه کنی؛ سرمایه اولیهات چقدر بود؟
بدون شعار میگویم که سرمایه اولیهام صفر تومان بود و تاکنون هزینههای همیار از درآمدش پرداخت شده است.
-
این روند چگونه آغاز شد و الان در چه مسیری حرکت میکند؟
در ابتدا کار همیار این بود که با مطالب آموزشی، پروژه طراحی سایت بگیرد اما ۲ سال که گذشت با خودم فکر کردم که این شیوه نمیتواند کسبوکارم باشد و گرفتن پروژههای طراحی سایت را متوقف کردم و آموزش را آغاز کردم. در کنار کلاسهای حضوری، دورههای غیرحضوری را هم داشتم؛ یعنی از کلاسهای حضوریام فیلمبرداری میکردم و بهصورت پکیج میفروختم. درآمد آموزش غیرحضوری بسیار زیاد بود و چندین برابر طراحی سایت بود. به همین دلیل تمرکزمان را روی آموزش گذاشتیم.
-
چنین کارهایی یعنی آموزشی، چقدر رواج داشت؟
خیلی کم و ما از سراسر کشور پیشنهادهایی برای آموزش داشتیم. آن زمان تنها مجتمع فنی بود که دورهاش طولانی بود و کیفیتش پایین اما دوره ما با نام «صفر تا صد طراحی سایت» خیلی فراگیر شد و از شهرهای دور و نزدیک مشتری داشتیم. بعدها شاگردان همیار در شهرهای مختلف این آموزشها را منتقل کردند. الان بازار آموزش بسیار شلوغ شده و کسبوکارهای زیادی در این حوزه ایجاد شدهاند.
-
آموزشی که شما به متقاضیان منتقل میکنید، با سایر مراکز چه تفاوتی دارد؟
اتفاق جالبی که افتاد این بود که وقتی برای ادامه تحصیل به دانشگاه علمی-کاربردی رفتم، بسیاری از اساتید، کاربران سایت همیار بودند و تعداد زیادی از همکلاسیهایم از شاگردانم در همیار بودند. یعنی در دانشگاه به نتیجه نرسیده بودند. تفاوت دانشگاهها با مراکزی چون همیار این است که دانش روزآمد ندارند. در محیطهای دانشگاهی، دانشجو همیشه در حال یادگیری است و در فرایند عملی یک پروژه قرار نمیگیرد. آموزشهای همیار قیمت پایینی ندارد اما مردم استقبال میکنند و هزینه آموزششان را میپردازند؛ چون اعتقاد دارند که آموزش باکیفیتی دریافت میکنند.
-
همه کلاسهای همیار در حال حاضر غیرحضوری است؟
یک دوره حضوری هم داریم به نام وبمستران هوشمند که سه ماه و نیم است. دوره دیگر که صفر تا صد طراحی سایت است که غیرحضوری است. هر سه روز یک بار بسته آموزشی برای افراد ارسال میشود. کار افراد هم در قالب یک پروژه است و طی این دوره یک سایت طراحی میکنند.
-
هزینه این دورهها چه میزان است؟
دوره وبمستران هوشمند، تا ۵ میلیون تومان است که اگر نقدا پرداخت شود ۳ میلیون و ۷۰۰هزار تومان است. دوره غیرحضوری طراحی سایت هم یک میلیون و ۹۰۰ هزار تومان است.
-
چه آمار و ارقامی در مورد تعداد کلاسهایی که برگزار شده یا افرادی که شرکت کردهاند، میتوانید به خوانندگان «شنبه» ارائه کنید؟
اگر بخواهم در مورد افرادی که از خدمات آموزشی همیاروردپرس استفاده میکنند، به شما آمار بدهم باید بگویم که روزانه بیش از ۱۰هزار نفر از خدمات سایت ما استفاده میکنند.
-
آماری که اشاره کردید بیشتر برمیگردد به بازدیدکنندگان سایت که لزوما خریدار هم شاید نباشند. منظورم این است که به آمار افرادی که از دورههای حضوری و غیرحضوری شما استفاده کردهاند و بابتش هزینه پرداختهاند، اشاره کنید؟
تاکنون به صورت حضوری و غیرحضوری مجموعا به ۱۷هزار نفر در ایران و حتی در سطح جهان آموزش دادهایم. مثلا مشتریانی از ایرانیان ساکن آمریکا هم داریم، چون معتقدند که تجربه بازار ایران را به آنها منتقل میکنیم و این تجربه را در خود آمریکا نمیتوانند به دست بیاورند.
-
به لحاظ درآمدزایی اگر امسالتان را با شروع کارتان مقایسه کنید، چه تغییراتی رخ داده است؟
به جرات میتوانم بگویم که طی سه سال اخیر رشد ۱۰هزار درصدی داشتیم. مثلا الان و در سال ۹۶، پیش آمده که درآمدزایی همیار در یک روز معادل کل سال ۹۳ یعنی سال دوم شروع جدی همیار بوده است؛ یعنی روز ۳۰۰میلیونی داشتهایم. در حالی که در سال ۹۲، ماهانه ۱۵میلیون تومان فروش داشتیم. ۱۵میلیون تومان آن زمان هم پول خیلی کمی بود و برای تبلیغات میخواستم اتومبیلم را که یک پراید بود، بفروشم.
-
رقبای همیار در بازار چه کسبوکارهایی هستند؟
در حوزهای که ما هستیم، مجتمع فنی خوب کار میکند. البته چون مشتریانش زیاد هستند، شبیه دانشگاه شده و مدرسان زیادی دارد که شاید تجربه زیادی نداشته باشند. در حالی که شیرینی آموزش به این است که خود مدرس هم تجربه کار داشته باشد. الان مشکل برخی از اساتید دانشگاهها این است که خودشان صاحب کسبوکار نیستند و تنها تئوری تدریس میکنند.
-
امثال همیار را رقیب خود نمیدانند؟ چالشی نداشتید تاکنون با آنها؟
چالش قابلاشارهای نه. اما بسیاری از افرادی که دورههای مجتمع فنی را گذراندهاند، دورههای همیار را هم شرکت میکنند.
-
در بازار همیاروردپرس، چه چالشهایی وجود دارد؟
همیار در بازار آموزش حضور دارد؛ بازاری که روزبهروز در حال بزرگشدن است، یعنی افرادی که به آنها آموزش میدهیم به رقبای ما تبدیل میشوند. البته من آنها را رقیبی میبینم که بازار را بزرگ میکنند و این مسئله مهم و مثبتی است.
شاید کمی سیستم کاری را مختل کنند اما برای تداوم بزرگشدن، وجودشان اهمیت دارد. مسئله دیگر مربوط به درک عموم مردم از این آموزشهاست. اینکه هنوز تعداد افرادی که برای آموزش و توسعه دانششان هزینه میکنند، زیاد نشده است. در واقع فرهنگسازی در حوزه آموزش هنوز بهطور جدی انجام نشده.
-
به نظر میرسد که رقیب بزرگی در بازار ندارید؟
تعداد کسبوکارهایی که در حوزه آموزش حضور دارند کم نیست اما تا ما بخواهیم آنها را رقیب بدانیم یا از بازار حذف میشوند یا تمرکزشان از یک حوزه به حوزههای دیگر متوجه میشود و سرعت رشدشان کند میشود.
-
کسبوکارهایی مانند فرانش رقیب شما محسوب نمیشوند؟
نه. چون ما در یک نیچمارکتی به نام بازار آموزش راهاندازی کسبوکارهای اینترنتی و دیجیتال مارکتینگ کار میکنیم که بخشی از بازار آموزش است و مانند فرانش در همه زمینهها کار نمیکنیم.
-
ولی بالاخره در این بازار حضور دارند و مثلا شاید آموزش مشابه شما هم داشته باشند؟
فرانش که به بازار آمد، ما در همیار دورههایی با قیمت ۲۰ تا ۳۰هزار تومان زیاد داشتیم. برای اینکه با آنها رقابت کنیم، دوره آموزش تلگرام را هم اضافه کردیم اما در ادامه متوجه شدیم که فرانش مثلا دوره آموزشی برگزار میکند که افراد با وردپرس آشنا میشوند یا سایت را راهاندازی کنند. اما بعد از چنین آموزشهایی باید آموزشی وجود داشته باشد که چگونه یک وبسایت را به بنگاه پولسازی تبدیل کنیم.
ما دوره جامعتری طراحی کردیم بر این اساس که مشتریان و مخاطبان امثال فرانش و مجتمع فنی بعد از آموزشهای اولیه، نیاز به دورههایی دارند که بتوانند صاحب درآمد شوند. بنابراین رقیب ما نیستند و ما روی بخش قابلتوجهی از بازار تمرکز کردهایم و جامعه هدف متفاوتی را برای همیار وردپرس تعریف کردهایم. شعار ما هم این است که با ساخت وبسایتتان به درآمد میلیونی برسید.
-
با توجه به این شعار همیار، چند درصد از افرادی که دورههای شما را گذراندهاند، از این آموزشها به شغل رسیدهاند؟
واقعبینانه اگر بخواهم بگویم تا حدود ۳۰درصدشان به شغل رسیدهاند.
-
آمار بالایی نیست؛ خودتان دلیلش را چه میدانید؟
مشکل از آموزشها نیست. تعداد زیادی از این افراد ریسک راهاندازی یک کسبوکار را نمیپذیرند، چون مواردی بوده که با ریسکی که داشتند، توانستند درآمدزایی ایجاد کنند. مثلا یکی از افرادی که به ما مراجعه کرد، راننده اسنپ بود و میگفت هزینه دوره را با جمعکردن ۱۰هزار تومانهای روزانه قرار است بپردازد. اما من به او گفتم تضمین میکنیم در صورتی که تلاشت را بکنی، به درآمد برسی. جالب است که از اواسط دوره به درآمدزایی رسید.
-
با چند جمله کوتاه میتوانید بگویید که دقیقا چه آموزشی به افراد میدهید؟
یاد میدهیم که چگونه سایت را بسازند، چگونه بازدیدکننده جذب کنند و در نهایت به آنها آموزش میدهیم که چگونه بازدیدکنندهها را به خریدار تبدیل کنند.
-
بازار آموزشی که همیار در آن حضور دارد، چه حجمی دارد؛ آیا تحقیقاتی در این زمینه داشتهاید؟
بهطور کلی و در مورد بازار آموزش نمیتوانم رقم مشخصی ارائه کنم اما سالانه بیش از ۶هزار نفر در همیار حضور دارند که حاضر هستند برای آموزش بین ۲ تا ۳ میلیون تومان هزینه کنند. این عدد سالانه در حال افزایش است.
اگر براساس بازدید روزانه همیار هم بخواهیم حساب کنیم، میبینیم که روزانه ۱۰هزار نفر از سایت بازدید میکنند و در طول سال تا ۳ میلیون و ۶۰۰هزار نفر یاد میگیرند که چگونه کسبوکارشان را راهاندازی کنند.
-
از همین بازار، سهم شما چند درصد است؟
۲ یا ۳ درصد؛ یعنی ۳ میلیون و ۶۰۰هزار نفری که سالانه از همیار بازدید میکنند، ۲ تا ۳درصدشان بابت خدمات پول پرداخت میکنند.
-
به رقیبی جدی در بازار اشاره نکردید؛ بقیه سهم بازار دست چه کسبوکاری است؟
در بازار آموزش ایرانی کسبوکارهای زیادی هستند که آموزشهای بسیار ارزانتری ارائه میکنند. سایر سهم بازار در اختیار آنهاست. مجتمع فنی، فرانش و … درصدهای دیگر را در اختیار دارند.
-
یکی از مسائلی که در اکوسیستم کارآفرینی ایران دائما به آن اشاره میشود، کمبود نیروی انسانی آموزشدیده و ماهر است. چقدر وجود چنین دورههایی به تربیت نیروی انسانی ماهر منجر میشود؟
در اینکه آموزش از ارکان پایداری اکوسیستم است، شکی در آن نیست. وقتی هم آموزش در فرایندی عملی به افراد منتقل شود، تاثیر چندبرابری دارد و این افراد دارای تجربه ادارهکردن یک پروژه یا راهاندازی یک کسبوکار، دانش ارزشمندی دارند که در صورت پیوستن به تیمها، بار مثبتی به تیم اضافه میکنند.
-
بازار آموزش در سطح جهان چه وضعیتی دارد؟
در آنجا هم بسیار ضروری است. یکی از دوستان من که از سیلیکونولی برگشته بود، به من میگفت در آنجا یا آدمها عضو تیمها هستند و در حال فعالیت یا در حال یادگیری و پیشرفت. چون آدمهای معمولی نمیتوانند عضو تیمهای استارتاپی بزرگ آنجا بشوند و باید آموزشهای زیادی دیده باشند. در ایران هم رفتهرفته هر کسی نمیتواند به تیمهای استارتاپی ورود کند و باید دانش و تجربه زیادی چاشنی کارش کرده باشد.
-
میخواهم برگردم به آن صحبت شما که اشاره داشت به فروش ۱۵میلیون در ماه و رسیدن به فروش ۳۰۰میلیونی در روز. این اتفاق قطعا با سحر و جادو ایجاد نشده. طی این مسیر با چه سختیهایی همراه بود؟
مهمترین مشکلی که من داشتم این بود که وادی موفقیت شخصی را نمیشناختم. مثلا هر کسی را میدیدم که اتومبیل گرانقیمتی دارد، با خود میگفتم که حتما خانوادهاش برایش خریدهاند. اما در ادامه با تغییر این ذهنیت و با تمرکز روی کار توانستم رشد کنم. هر چند مشکلات دیگری هم چون تحریمها، بستهشدن اکانتها و … داشتیم. بحث مجوزها، بیمهها، حقوق دادن و … از دیگر مشکلات هر کسبوکاری است.
اما مزیت کار ما این بود که به این مشکلات فکر نکردم بلکه براساس قانونی که خودم دارم پیش رفتم. چون معتقدم که معذرتخواهی راحتتر از اجازهگرفتن است. به همین دلیل قبل از اینکه به سراغ مجوزگرفتن و طی این مراحل بروم، کارم را شروع کردم و مراحل اولیه آزمایش ایده را پشت سر گذاشتم. بعد به سراغ ثبت شرکت و گرفتن مجوزها رفتم. عادتی هم دارم که منتظر کسی نمیمانم و سریع به سراغ انجام کار حرکت میکنم.
-
تیمتان الان چند نفره است؟
من علاوهبر همیار استارتاپ دیگری را با نام ژاکت راهاندازی کردهام و کل تیم همیار و ژاکت ۲۰ نفره است.
-
گفتید که با صفرتومان سرمایه کار را شروع کردید؛ در ادامه کار سرمایه جذب شد؟
نه تاکنون سرمایهای به کسبوکارمان تزریق نکردهایم و کل هزینههای همیار تاکنون از درآمدی که ایجاد کرده، به دست آمده است. تنها در ابتدای کار که به تهران آمده بودم، ۱۰میلیون تومان برای یکی از محصولاتم قرض کردم. البته در آن مقطع زمانی تحت فشار زیادی بودم و هزینههایم زیاد شده بود و حتی قصد کنارگذاشتن کار را هم داشتم.
احساس میکردم ایدههایم ته کشیده و دیگر نمیتوانم جلو بروم. پولی را هم که قرض کرده بودم باید پس میدادم. اما دوباره شروع کردم و با ایدهپردازیهای دوباره توانستم، رونقی به کسبوکارم بدهم و نجات پیدا کردم.
-
۴ سال بدون سرمایهگذار جلو آمدید. احتمال دارد که در ادامه کار سرمایهگذار جذب کنید؟
بله این امکان وجود دارد اما بعید میدانم به این زودی چنین تصمیمی بگیرم.
-
تاکنون چقدر برای همیار هزینه کردهاید؟
خیلی زیاد.
-
مثلا چقدر؟
بیش از ۳ میلیارد تومان که همه این هزینهها از درآمد خود همیار بوده است. هر چند پشتوانه چند میلیاردی الان نداریم اما در حال توسعه کار هستیم و بیشتر از اینکه پول زیادی در حساب بانکیمان باشد، آینده درخشانی پیش رو داریم.
-
چه آینده درخشانی پیش روی خود میبینید؟ میتوانم سوالم را اینگونه هم بپرسم؛ شما الان با ۴سال فعالیت، حدود ۳درصد از بازار را در اختیار دارید. مثلا تا ۵ سال دیگر همیار چه سهمی از بازار را در اختیار میگیرد؟
من اعتقاد دارم همانگونه که امسال پیش آمده که درآمد یک روزمان به اندازه کل درآمد سالهای قبل بوده، در آینده هم همین اتفاق میافتد؛ یعنی اینقدر خلق ارزش میکنیم در کسبوکارمان تا جایی که عدد درآمدیمان خیلی توسعه خواهد یافت. من اعتقاد دارم که کسبوکار سه وجه دارد؛ وبسایتش، سازمانش و تیمش.
اگر این سه وجه با همدیگر رشد مشخصی داشته باشند، درآمد افزایش زیادی خواهد یافت. اما هستند سازمانهایی که تنها وبسایت خوبی دارند و نیروی انسانی قوی ندارند و روابط درون سازمانی ازهمگسستهای دارند. در حالی که هر چقدر اعضای تیم قوی باشند و رشد کرده باشند، به همان میزان امکان موفقیت افزایش مییابد. در همیار حتی نیروی خدماتی ما در حال رشد است.
-
به اینکه قرار است چه سهمی از این بازار داشته باشید، اشاره نکردید؟
اگر الان از بازار ۲ تا ۳ میلیون نفری که سالانه از وبسایت ما خدمات دریافت میکنند، ۲ تا ۳ درصد را در اختیار داشته باشیم که از ما خرید میکنند که رقم ریالی قابلتوجهی هم دارد، هدف من این است که همیاروردپرس به سمتی حرکت کند که به تنهایی ۲۰درصد از سهم بازار را بگیرد. سعی داریم این بازار را بزرگتر هم بکنیم.
-
میخواهم کمی شفافتر از عدد و رقم درآمدی که الان دارید و هدفگذاری که برای آینده در نظر دارید، بگویید؟
واقعا هدفگذاری من، هدفگذاری برای رسیدن به پول نیست.
بله درست است اما کسبوکاری که چرخه مالیاش نچرخد، پایدار نیست.
اجازه بدهید به این صورت پاسخ بدهم که ایدهآل من این است که در سن ۳۰ سالگی بازنشسته شوم! یعنی مستقیما خودم کار نکنم و از دور مدیریت بکنم و نقش مشاور را برای کسبوکارهایم بازی کنم. به لحاظ مالی هم هدفگذاریام این است که به درآمد روزانهای با یک میلیارد تومان سود برسم یعنی ۳۰میلیارد تومان سود خالص کسبوکار در هر ماه باشد.
-
فکر میکنید چه زمانی به این درآمد میرسید؟
درآمدی که اشاره کردم مربوط به همیاروردپرس و دیگر استارتاپم یعنی ژاکت است؛ براساس برنامهریزیها و تفکری که دارم، تا ۵سال دیگر به این درآمد میرسیم.
-
با توجه به اعداد و ارقامی که کسبوکارتان دارد باید برای سرمایهگذاران خیلی جذاب بوده باشد؛ اما گفتید که سرمایه جذب نکردهاید. آیا تاکنون به شما پیشنهاد سرمایهگذاری ندادهاند؟
از یک صندوق سرمایهگذاری دولتی و خارج از اکوسیستم پیشنهاد سرمایهگذاری داشتیم و تا عدد ۳۰میلیارد تومان هم پیشنهاد دادند. اما بهشخصه ترجیح میدهم که عدد کمتری جذب سرمایه داشته باشم اما سرمایه را از داخل اکوسیستم جذب کنم.
چون سرمایهگذاری که از داخل اکوسیستم باشد، علاوه بر پول، ارزش بالایی به کسبوکار ما اضافه میکند و مهمتر اینکه شیوههای خلق ارزش برای کسبوکارمان را به ما میآموزد. من فکر میکنم این وجه جذب سرمایه یعنی خلق ارزش بسیار مهم است.
-
به ژاکت اشاره کردید. روی چه حوزهای کار میکند؟
ژاکت در سهسال گذشته بخشی از همیاروردپرس بوده. وردپرس به این صورت است که هستهاش رایگان است و اگر کمی امکانات بگیرید، باید هزینهاش را بپردازید. بهشخصه بخشی از محصولات را به دلار میخریدم و ترجمه میکردم و به فروش میرساندم. بعد از مدتی این بخش را جدا کردم و وبسایت جداگانهای با عنوان ژاکت راهاندازی کردم که هر کسی میتواند در آن محصولش را بفروشد. رشد خوبی هم داشته و سیکل درآمدی قابل توجهی هم دارد.
-
چه آیندهای را پیش روی این محصولتان میبینید؟
به نظر من در آینده، یک بازار بزرگ مجازی ایجاد میشود که حوزههای زیادی را شامل میشود و ژاکت در این حوزه رشد بزرگی را تجربه خواهد کرد. جالب است به شما بگویم که در ابتدای راهاندازیاش، وقتی ژاکت را در گوگل جستوجو میکردیم، فروشگاه پوشاک بامیلو و مدیسه و … بالا میآمدند و ژاکت پوشیدنی را نشان میداد، ولی الان اوضاع متفاوتی دارد و هویتش شناخته شده است.
-
در مورد سازوکاری که دارد کمی صحبت کنید؟
کسبوکار ژاکت به این صورت است که برنامهنویسها و طراحان سایت محصولاتشان را در آن عرضه میکنند و ۸۰درصد درآمد هم برای خودشان است و ۲۰درصد به ژاکت میرسد.
-
به لحاظ درآمدی و رشد تاکنون چه وضعیتی داشته است؟
ژاکت دو سال پیش بین ۵میلیون تا ۱۰ میلیون تومان فروش داشت که ۲ میلیون برای ما سود داشت و این مقدار هم برای سرور و مدیریت ژاکت هزینه میشد. اما درآمدش از ۱۰ میلیون تومان ۲ سال پیش به ۱۲۰میلیون تومان ماهانه در حال حاضر رسیده که رشد هزار درصدی را نشان میدهد. الان فروش کلیاش از یک و نیم میلیارد تومان عبور کرده است.
-
الان از ژاکت چه میتوان خرید؟
الان تنها قالب و افزونه اما در آینده عکس، موزیک و فیلم و … را افراد میتوانند به اشتراک بگذارند و دیگران خریداری کنند. به نظر من این نوعی کارآفرینی بااصالت است و افراد زیادی از این طریق میتوانند صاحب شغل و درآمد شوند. همانطور که الان از بیش از ۱۰۰میلیون درآمد ماهانه، ۸۰میلیون تومان به افراد صاحب محصول برمیگرداند و چرخه کارآفرینی بزرگی ایجاد میکند.
-
باز هم برگردیم به عقبتر و آن بخشی از گفتوگو که مربوط به جذب سرمایه بود. گفتید همیار تاکنون سرمایهگذار نداشته. چه زمانی برایش سرمایه جذب میکنید؟
به نظر خودم همیار همچنان با درآمدی که دارد، میتواند به راهش ادامه دهد. البته همانطور که اشاره کردم در آینده شاید جذب سرمایه برای همیار هم داشته باشیم. اما شاید طی چند سال آینده. اما برای استارتاپ ژاکت قصد جذب سرمایه را داریم.
-
بحثی کلیشهای در زیستبوم کارآفرینی ایران وجود دارد به نام ارزشگذاری استارتاپها. البته میدانم که عناصر مختلفی در این میان تاثیرگذار هستند اما بالاخره هر کسی در ذهنش عدد و رقمی برای کسبوکارش در نظر دارد؛ علی حاجیمحمدی در حال حاضر چه رقمی را به عنوان ارزش ریالی همیار در ذهن دارد؟
متاسفانه در این حوزه عدد و رقمهای نامعقول زیاد گفته میشود؛ اعدادی که بیشتر شبیه توهم هستند تا واقعیت کسبوکارها. اگر بخواهم به صورت سنتی حساب کنم و مشتریان و درآمد و هزینهها و سودی ماهانه را جمع بزنم، شاید بتوانم بگویم که همیاروردپرس الان کسبوکاری با ارزش ۲۰میلیارد تومان است.
-
شما در حوزه طراحی وبسایت کار میکنید. الان عمدهترین مشکلاتی که وبسایت استارتاپهای ایرانی به آن دچار است، چه میتواند باشد؟
مشکل استارتاپها این است که با واقعیت زندگیشان روبهرو نیستند.
-
منظورتان از واقعیت زندگی چیست؟
یعنی خیلی شفاف به کسبوکارشان نگاه نمیکنند؛ یعنی مثلا ممکن است وبسایت خوبی داشته باشند و ایده نو باشد اما نمیدانند به چه شیوهای از کسبوکارشان درآمدزایی داشته باشند. گاه محصولاتی عرضه میکنند و کاربریهایی روی سایتشان دارند که اصلا برای مخاطبشان اهمیتی ندارد و آنها تنها وقت و هزینهشان را صرف میکنند بیآنکه با واقعیت مشتریانشان آشنا باشند. حتی گاه اصرار دارند که حتما براساس نمونه خارجی کسبوکارشان عمل کنند و وبسایت و شیوه کارشان را برآن اساس تنظیم میکنند.
-
در حالی که این روش اشتباه است و مشتری ایرانی خواستههای دیگری دارد. بنابراین صرف توجه به این نکته که نمونه خارجی درآمد میلیارد دلاری دارد، نمیتواند تضمینکننده موفقیت آن در ایران هم باشد.
رویه دیگری که در اکوسیستم ایران به چشم میخورد و در موارد زیادی مشکلآفرین است این است که یک بنیانگذار میخواهد خودش مدیر استارتاپ هم باشد. در حالی که هر بنیانگذاری نمیتواند مدیر خوبی هم باشد. بنابراین بهتر است که از مدیران با تجربه استفاده کند.
حتی پیش میآید که ظرفیت بنیانگذار تمام میشود. مثلا چون هدفگذاری بنیانگذار رسیدن به ۱۰۰میلیون تومان درآمد ماهانه بوده، وقتی به آن میرسند دیگر انگیزهای برای ادامه کار و صرف انرژی ندارند. خود من برای رشد و پیشرفت همیار و ژاکت از مشاورانی استفاده میکنم که تجربهشان از من بسیار بیشتر است. این مشاوران هم واقعیتها را به من میگویند و اگر کسی بخواهد آمار غیرواقعی به من بدهد، قطعا همکاریام را با او ادامه نمیدهم. اما نکته مهم استفاده از مشاوران باتجربه است که بخش زیادی از مسائل را حل میکنند.
-
تاکنون بررسی کردهاید که استارتاپهای ایرانی چقدر برای وبسایتشان هزینه میکنند؟
معمولا سرمایهگذاری بزرگی برای وبسایتها و بخشهای فنیشان نمیشود. اما مهمتر از بحث فنی دیدگاه مدیران و بنیانگذاران استارتاپها نسبت به واقعیتهای جامعه است؛ واقعیتهایی که دیده نمیشوند و برخوردها بسیار رویایی و دور از واقعیت است.
-
کمی هم به اخبار این روزهای اکوسیستم بپردازیم؛ طی یکی دو ماه اخیر اخبار زیادی در مورد جذب سرمایه از داخل و خارج کشور در حوزه استارتاپی ایران به گوشمان رسیده است. آخرینش به جذب سرمایه ۳۸میلیاردی یکی از استارتاپها برمیگردد. بعضی خوشحال هستند و بعضی انتقاداتی دارند در مورد غیرواقعی بودن این سرمایهگذاریها و… شما تجربه جذب سرمایه را ندارید و فعلا نیازی هم نمیبینید. اما میخواهم به عنوان یک فعال در این حوزه بفرمایید که نظرتان در مورد اخبار اخیر چیست؟
به نظر من بعضی از اعداد و ارقام سرمایهگذاری که گفته میشود، بیشتر شوآف است و قبل از اینکه واقعی باشد، آرزوی آن استارتاپ است.
-
استدلال شما برای بیان این جملات چیست؟
چون در همین اکوسیستم ۵ سال پیش ارقامی را از بنیانگذاران در مورد جذب سرمایه شنیدهایم که امسال توانستهاند به آن برسند؛ یعنی قبلا حرفشان واقعی نبوده است. در واقع بسیاری از استارتاپها اینقدر که خودشان میگویند، ارزش ندارند. در مورد جذب سرمایههای اخیر هم که در مورد چند نمونه خاص مطرح شد، مثلا من علیبابا را واقعی میدانم و بسیار هم بابت آن خوشحال شدم چون در حال خلق ارزش در اکوسیستم است و این حوزه را رشد میدهد.
اما در مورد بعضی دیگر، حداقل بسیاری از اطرافیان را که بررسی میکنیم، از آن کسبوکار استفادهای نمیکنند. از درآمدزاییاش هم عدد و رقم قابلتوجهی منتشر نمیشود. پس بر چه اساسی چنین سرمایهای جذب کرده؟ اصولا چنین اعدادی به این سادگی قابل جذب نیستند. شاید هم مسائلی وجود دارد که ما نمیدانیم.
-
بازار آموزش و رشد این حوزه قبل از اینکه به درآمدزایی برای دریافتکنندگان آموزشها منجر شود، به تربیت نیروی انسانی ماهر و کاربلد برای اکوسیستم منجر میشود. اکوسیستم چقدر به سمت داشتن همیاروردپرسهای دیگر حرکت خواهد کرد؟
اگر همیار را یک استارتاپ آموزشی در نظر بگیریم، به نظر من اکوسیستم این ظرفیت را دارد که تا ۳۰درصد استارتاپهای فوق درآمدزایش، از حوزه آموزش باشد. حتی در حد درآمدزایی کسبوکارهایی چون دیجیکالا و تکشاخ شدن. چون رفته رفته استارتاپها به دنبال بهترین نیروها خواهند بود و به افراد متوسط هم بسنده نمیکنند. هر چقدر نیروی انسانی آموزشدیده بیشتر شود، تعداد افراد متخصص افزایش مییابد، رشد اکوسیستم بیشتر خواهد بود و دیگر کسی دربهدر به دنبال یک برنامهنویس ماهر نمیگردد.
یک شروع خوب از استارتاپ ویکند
سوز سرمای قابلپیشبینی اما غیرقابل مدیریتی که بر تهران میوزید، یک طرف و در طرف دیگر چند دقیقه زودرسیدن بود که حسابی به سمت حیات قندیلی پیش میبردمان. چون قبل از همه اهالی این کسبوکار رسیده بودم و تا بنیانگذار کلید به دست از راه برسد، چنددقیقهای منتظر ماندم. جوانی با رگههایی از لهجه اصفهانی از راه رسید و شدیم مهمان دفتر کارش که از هر طرف به نور خورشید و دارودرخت پیوند خورده بود و خودش هم از این امر خوشحال.
دفتر کارش نشانههایی از روحیه لطیفش داشت. درختچه انجیری در گلدان و اثری میناکاری بر دیوار. لوحهای تقدیر زیادی هم دارد که چهره جوانش بر آنها خودنمایی میکند. از جوانان فعال و یادداشتنویس هم است و چند یادداشت از او در روزنامهای دیده بودم. علی حاجیمحمدی، بنیانگذار همیار وردپرس و ژاکت، روایت جذابی دارد از کوچکردنش از اصفهان به تهران و ادامهدادن به کسبوکارش.
به امید بیل گیتسشدن
متولد سال ۱۳۷۱ در خانوادهای فرهنگی و از اهالی دیار نصف جهان است؛ یعنی ۲۵ سال دارد، اما کسبوکاری با ارزش چندین میلیاردی را بنیانگذاری کرده و با سرمایه شخصی هدایتش میکند. داستان علیِ همیار وردپرس از رویداد استارتاپویکند در اصفهان آغاز میشود و به خانه مادربزرگش در تهران میرسد؛ جایی که به امید بیلگیتسشدن انتخابش میکند.
سال ۹۱ به تهران آمده به این دلیل که بتواند همیار وردپرس را قویتر بکند. یک سال از بنیانگذاری همیار گذشته بوده که به تهران میآید و میشود مهمان خانه مادربزرگی که تنها زندگی میکرده؛ مادربزرگی که خیلی زودتر از آنچه علی فکرش را میکرده، از دنیا میرود و علی میماند و تنهایی و هزینههای زندگی که افزایش مییابد. حالا دیگر روی سخت زندگی استارتاپی خودش را نشان میدهد.
متالورژی را رها کردم
علی از دانشگاه صنعتی مالک اشتر و از رشته متالورژی انصراف داده و به تهران آمده بود و دیگر نمیتوانست برگردد. هزینههای زندگی آغاز میشود و مشکلات قانونی در مورد دامین همیاروردپرس هم پیش میآید و دامنه را از او میگیرند و هزینههایی متوجهاش میشود.
از یک دفتر ۱۰۰متری شروع کرده و الان دو دفتر ۲۰۰ متری در حوالی پاسداران تهران دارد. البته باز به دانشگاه برگشته و الان در حوزه تجارت الکترونیک، رشته آیتی میخواند. از دوره راهنمایی به وبلاگ ساختن میپردازد و علاقهمند میشود و تا ۱۹سالگی درآمد اندکی از طراحی سایت هم نصیبش میشود. میگوید از اینکه ذرهای درآمد از این راه داشته خوشحال بوده و به نوعی هدفش همین درآمد اندک بود.
بهترین اتفاق زندگیام
خانوادهاش به سمت صنعت هدایتش میکنند و اصولا اعتقادی به طراحی سایت و درآمدزایی از این راه نداشتهاند. علی هم با خودش فکر میکرده که از رشته متالورژی به عسلویه و گرفتن پروژههای بزرگ میرسد. اما دانشگاه آن چیزی که میخواسته نبوده و دوباره کار طراحی سایت را شروع میکند. میگوید با اصطلاحاتی مانند خودساختهبودن، موفقبودن و… آشنا نبوده.
اما رویدادی موجب تغییر در زندگیاش میشود؛ رویدادی به نام استارتاپ ویکند در اصفهان. در نتیجه با فرایند کسبوکارهای آنلاین آشنا میشود. با اینکه سال ۹۰ همیاروردپرس را راهاندازی کرده بود اما هدفش این بوده که از کنار این سایت خودش را بشناسند و سفارش پروژه بگیرد.
اما هدفی برای اینکه خود همیار، کسبوکاری باشد، نداشته است. آن زمان برای هر پروژه بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان دریافت میکرده. میگوید آن زمان هزینه حضور در یک استارتاپ ویکند تا ۲۵۰هزار تومان بود و وقتی من این هزینه را پرداختم، نزدیکانم خرده میگرفتند که پول یک پروژه را برای استارتاپویکند هزینه کردی؟! اما این اتفاق بهترین اتفاق زندگیام بود.
با یک نفر از افرادی که در همان رویداد با او آشنا شدم، کارمان را شروع کردیم و الان طبقه بالای همین دفتر حضور دارد و استارتاپش در حوزه بورس و سرمایهگذاری است. از سال۹۲ همیاروردپرس جدی میشود. یکی دو نفر هم به کمکش میآیند و کار جدیتر میشود.
باید سخت و هوشمندانه کار کنیم
دوره راهنمایی مانند هر نوجوان دیگری میخواسته دکتر یا مهندس شود. میگوید تصویری از یک کارآفرین در ذهن نداشته و نمیدانسته شغلی بهجز شغل پدر خودش یا پدران دوستانش هم وجود دارد. نهایت آرزویش این بوده که مانند پدر دوستش شهردار شود. خانوادهاش کاملا مخالف انصراف از تحصیل بودهاند ولی الان به او افتخار میکنند.
علی میگوید از اینکه زیاد کار کند و انرژی زیادی بابت کسبوکارش صرف کند، اذیت نمیشود و هر روز حداقل ۱۲ ساعت کار میکند. میگوید مخالف این جمله است که میگوید سخت کار نکنید اما هوشمندانه کار کنید. «به نظر من باید سخت و هوشمندانه کار کرد.»
نیروی خوب یعنی همهچیز!
رشدکردن و موجب رشد دیگران شدن، از مهمترین دغدغههایی است که بنیانگذار همیاروردپرس در مجموعهاش دنبال میکند. جلسات همخوان را با همین اعتقاد آغاز کرده و میگوید تاثیرات ملموس بسیاری در این زمینه دیده است.
حالا تیم همیار، کتاب میخواند و با دیگران به اشتراک میگذارد. حاجیمحمدی میگوید: «از زمانی که جلسات همخوان را آغاز کردهایم، وفاداری کارمندان افزایش یافته و همگی خواهان رشد بیشتر و کسب درآمد بیشتر از طریق توسعه دانش فنی و شخصیتی هستند.»
-
چرا آموزش همه نیروهای انسانی فعال در یک کسبوکار مهم است؟
قبل از اینکه اکوسیستم استارتاپی ایران قوی شود، در کمپانیها به این صورت بود که همیشه مدیران قوی و سرشناسی داشتند؛ یعنی به جای اینکه فشار رشد یک کسبوکار روی چندین نفر باشد، روی یک نفر بود و آنها میدرخشیدند و پیش میرفتند.
تا اینکه اقداماتی مانند آنچه در رهنما و بامیلو اتفاق افتاده، انجام شد تا کارمندان بخشهای مختلف یک کسبوکار هم از حالت معمولی به سطح پیشرفتهای برسند. البته بعضا در مدیران کسبوکارها این ترس هم وجود دارد که مبادا کارمند اینقدر رشد کند که شناختهشده شود و مشتریان زیادی داشته باشد و بعد از مدتی کسبوکار را رها کند و برود.
اما بهطور کلی هر شرکتی اگر میخواهد رشد کند و از حالت خوب به عالی برود، باید زمینههای رشد همه اعضای تیم را فراهم کند و این رشد تنها نباید منحصر به بنیانگذار یا مدیر اجرا و سایر مدیران شرکت باشد. اگر استارتاپهای موجود، برنامهای برای رشد کارمندان کل اکوسیستم داشته باشند، این کار در زمره مسئولیت اجتماعی تعریف میشود.
اما وقتی یک شرکت منابع انسانی خود را رشد میدهد، نوعی سرمایهگذاری است و نوعی استراتژی برای شرکت است که به جای اینکه دائما افراد مختلفی را استخدام کند، نیروهای فعلیاش را به افراد توانمندی تبدیل کند.
-
از جلسات کتابخوانی همیار وردپرس بیشتر بگویید.
ما در حال حاضر دو ساعت و نیم در هفته، جلساتی به نام همخوان در همیار وردپرس داریم. طی این طرح بچهها باید کتابهایی را بخوانند و از نظر فردی یا موفقیت و تفکر بهبود پیدا کنند. انتخاب کتاب هم با خود بچههاست. کتابها از طریق همیار وردپرس تهیه میشود؛ کتابهایی که مشهور هستند و مثلا در آمازون هم فروش بالایی داشتهاند و در ایران هم اغلب ترجمه شدهاند
. بچهها این کتابها را میخوانند. روزهای یکشنبه هم بین ساعت ۵/۸ تا ۹ صبح زمانی را به مطالعه اختصاص دادهایم، بدون موبایل و بدون هر چیزی که حواسشان را پرت کند. در این زمان کار هم نمیکنند و تنها کتاب میخوانند. البته دستمزد همین ساعت کتابخوانی هم به آنها پرداخت میشود. روزهای دوشنبه هم از ساعت ۸ تا ۵/۹ صبح، زمان همخوان ماست که بچهها کتابهایی را که خواندهاند، ارائه میکنند.
زمان دیگری را هم روز بعدش اختصاص دادهایم که باز ارائههایی داشته باشیم چون تعداد بچهها زیاد است. خلاصه آنچه میخوانند، یادداشت میشود و در گروه تلگرامی منتشر میشود تا بقیه بچهها هم از این خلاصهها استفاده کنند. در واقع سه روز در هفته طی زمانهای متنوع بچههای همیار وردپرس روی رشد شخصیشان کار میکنند.
-
چه تاثیرات ملموسی طی مدتی که از برگزاری این جلسات میگذرد، دیدهاید؟
اگر بخواهم به تاثیر ملموس این اقدامات اشاره کنم، باید بگویم که همیشه دغدغه من رشدکردن و افزایش کیفیت فردیام بوده است. این دغدغه را با بچهها هم که مطرح کردم و متوجه شدم که آنها هم چنین دغدغههایی دارند و میخواهند مسئولیت بیشتری بر عهده بگیرند و درآمد بیشتری داشته باشند.
طی مدت برگزاری دورههای کتابخوانی، وفاداری بچهها بسیار بیشتر شده و دید بازتری نسبت به کار دارند. مهمتر اینکه متوجه شدهاند که دغدغه من برای موفقیت شرکت به نوعی مربوط به آنها و برای موفقیت آنهاست. الان هر شرکتی که به آنها پیشنهاد بدهد، همیار را رها نمیکنند، چون میدانند که به بخشی از هویت کسبوکار تبدیل شدهاند. این حس بسیار خوبی برایشان ایجاد میکند.
-
طی این مدت، کسی هم از همیار جدا شده است؟
- در همیار با جلسات همخوان حس یادگیری و رشد را برای افراد فراهم کردهایم و در پایان هر دوره هم جشن میگیریم و همین امر موجب شده تا بچهها انگیزه بیشتری برای خواندن کتابها به دست آوردهاند. حدود یک سال است که این دورهها را برگزار میکنیم و تاثیرش بسیار بوده است. طی این مدت از مجموعه همیار یک نفر جدا شده که حسابدار پارهوقت ما بود و البته در جلسات همخوان هم شرکت نمیکرد.
-
پیشنهاد شما به سایر فعالان اکوسیستم برای حرکت در چنین جهتی چیست؟
شرکتهای بزرگ و کوچک اکوسیستم میتوانند در این زمینه تاثیرگذار باشند و هر شرکتی در هر جایگاهی که قرار دارد، میتواند موثر واقع شود. به نظر من همه مجموعهها میتوانند چنین دورههایی را ابتدا در سازمان خود برگزار کنند و بعد سایر فعالان اکوسیستم را هم به چالش کتابخواندن دعوت کنند.