برای اینکه آدمهای اطراف شما، از دوست گرفته تا همکار و همسایه، کمتر با برخوردهایشان آزردهتان کنند، باید خودتان پیشقدم شوید و برای معرفی بهتر خود به آنها تلاش کنید. ناتوانی شما در روشنکردن مواضعتان با دیگران، پیشبردن رابطه در مسیری که آزردهتان نمیکند و بیان درست خواستهها و انتظاراتتان، شما را به گردابی از سوءتفاهمها وارد میکند و دیگران را هم دچار سردرگمی و ابهام میکند.
اگر شما هم از این رابطه پرسوءتفاهم و گیجکننده خسته شدهاید، به توصیههای ما عمل کنید. باور کنید از همین امروز هم میتوانید خیلیچیزها را در روابطتان تغییر دهید.
شماره یک: آنها از شما کاری میخواهند و شما برخلاف میلتان آن را انجام میدهید؟ همین شروع ناراضیشدنتان از ارتباطی است که به دلیل اشتباهات شما به این مسیر وارد شده است.
چه باید کرد؟
کاری که نمیخواهید را انجام ندهید! حتی اگر به قیمت اخم همکارانتان تمام میشود. شمایی که برای به دست آوردن دل دیگران، مدام بار مسئولیتهای آنها را به دوش میکشید، نهتنها خود را خسته و کلافه میکنید، بلکه به دیگران هم فرصت درککردن محدوده درست این رابطه را نمیدهید.
شماره دو: برای شما رابطه کاری، یعنی یک رابطه صمیمانه که در آن رازی از زندگیتان پنهان نمیماند؟ از همان روز ورودتان به این دفتر، همه اعضای خانوادهتان را میشناسند، از مشکلات روزانهتان باخبرند و جزئیات وضعیت اقتصادی شما را میدانند؟ اینکه برای شما همه همکارانتان، در هر محیط کاری، دوستان صمیمی تلقی میشوند، اشتباه دیگری است که زمینه را برای واردشدنتان به بحرانهای ارتباطی فراهم میکند.
چه باید کرد؟
بعید نیست که شما در محیط کارتان دوستان صمیمی را هم پیدا کنید، اما این یک پیشفرض نیست. یعنی قرار نیست همیشه دوستان خانه شما، از محیط کارتان انتخاب شوند و قرار هم نیست به بهانه صداقت و صمیمیت، همه رازهای زندگیتان را در محیط کار فاش کنید. اگر تازه به این محیط وارد شدهاید، به خودتان فرصت دهید. باور کنید اگر حتی یک دوست صمیمی هم در فضای کاریتان نداشته باشید و همه چیز در رابطههای خوشایند کاری خلاصه شود هم اتفاق غمانگیزی در زندگیتان نمیافتد. قرار نیست روابط کاری شما یا در قالب صمیمیت بیش از اندازه شکل بگیرند و یا در قالب دشمنی. شما میتوانید ارتباطی خوشایند، صمیمانه، اما بدون رازهای مگو را شکل دهید.
برای اینکه آدمهای اطراف شما، از دوست گرفته تا همکار و همسایه، کمتر با برخوردهایشان آزردهتان کنند، باید خودتان پیشقدم شوید و برای معرفی بهتر خود به آنها تلاش کنید
شماره سه: از نظر شما راز پیشرفت شغلی، رازآلودبودن است؟ درست در همان لحظهای که میخواهید سر همکارتان را از بدنش جدا کنید، به او لبخند میزنید و برای خوشگذرانی آخر هفته با هم قرار میگذارید؟ همکاران شما هیچ وقت نشانهای از دلخور یا آزرده بودن شما را ندیدهاند؟
چه باید کرد؟
سیاستورزی را بهانه نکنید! درست است که خود کنترل بودن و مهار احساسات یکی از اصول اساسی زندگی جمعی است، اما قرار نیست به این بهانه، ماسکی دروغین را روی چهرهتان نگهدارید. اگر از همکارانتان رنجیدهاید، نه نیازی به پنهانکردن کامل این موضوع است و نه دلیلی برای اخم و قهر وجود دارد. به جای دامن زدن به سوءتفاهمها، بهتر است شفاف، آرام و بدون پرداختن به حواشی، در مورد ناراحتیتان با هم صحبت کنید. اگر شما توان بیان درست مسئله را داشته باشید، کمتر احتمال دارد که به یک دلیل، بارها و بارها آزرده شوید.
شماره چهار: یا کار میکنید یا رفاقت؟ یعنی یا سختگیر و خشک و تلخ هستید، یا اینکه به نام رفاقت، قید انجام کارها را میزنید؟ شما نتوانستهاید چهره یک همکار صمیمی اما جدی را به خود بگیرید و به همین دلیل هر زمانی که از همکارانتان، گزارش کارهای انجام شده را طلب میکنید، پاسخی ناخوشایند و غیردوستانه دریافت میکنید؟
چه باید کرد؟
مشکلات اینچنینی در محیط کار، به دلیل ناتوانی شما در ساختن رابطه همکاری صمیمانه ایجاد میشوند. اگر صمیمیت برای شما در شکست قانونها خلاصه شده باشد، هیچ وقت نمیتوانید بدون رنجاندن همکارانتان، انتظار انجامشدن کارها را داشته باشید. اگر قرار است مسئولیت تازهای را برعهده بگیرید، از همان ابتدا مرزی را میان کار و همراهی با همکاران قائل شوید. دوستان کاری شما باید بدانند که حاضر شدن در هر موقعیتی، اقتضائات خاص خود را دارد و قطعا شمایی که نگران انجام شدن یک پروژه هستید، با شمایی که در مهمانی مشغول خاطره تعریف کردن هستید، چهره متفاوتی دارید.