آنا سانتوز که یک پرتغالی-استرالیایی است، در لندن متولد و بزرگ شده و تنها چند سالی است که در سیدنی ساکن است. او از ابتدا شیفته سفر و دنیای دیجیتال بود. چندین سال برای شرکتهای بزرگ در حوزه دیجیتال کار کرده اما همیشه علاقهمند به سفر در اوقات فراغت بوده و به همین دلیل به بیش از ۵۰ کشور سفر کرده.
او در سفرهایش دریافت که بهترین منبع اطلاعات و نکتههای کاربردی درباره نقاطی که سفر میکند، دوستانش و افرادی هستند که به آن نقاط رفتهاند. بنابراین با کمک ۲نفر از دوستانش تصمیم گرفت که oenpagetrip را ایجاد کند، اما کسبوکار آنها شکست خورد.
آنا پس از این ناکامی بار سفر را بست و برای رهایی از هزینه گزاف زندگی در سیدنی به لیسبون برگشت و با شرکت در یک برنامه شتابدهی، اطلاعاتش درباره ایجاد و اداره یک کسبوکار را افزایش داد. نتیجه آن راهاندازی کسبوکار نوپای دیگری به نام talkifly است.
تجربه شکست استارتاپ آنا
کار ما ایجاد یک جامعه ارتباطی برای به اشتراک گذاشتن برنامه سفر بود. در آن وبسایت امکان پیداکردن برنامه سفر از طرف افراد مختلف فراهم شده بود تا کاربر یکی را انتخاب کرده و با استفاده از ابزار برنامهریزی سفر، برنامه خودش برای سفر را بسازد.
من گروه همکاران خوبی شامل ۲نفر داشتم و ما هر سه بنیانگذار آن وبسایت بودیم. خوزه فردی بود که با شرکت مسافرتی اکسپدیا کار میکرد و لوکاس که فردی با اطلاعات ارزشمند فنی و ۲۰ سال سابقه و تجربه بود، انسان و همکار فوقالعادهای است که من از او چیزهای بسیاری آموختم.
آنا ادامه میدهد: ما به مدت یکسال با هم کار کردیم تا خدمات سایت را مهیا کنیم اما نتوانستیم از آن درآمدی کسب کنیم. ما محصولی را آماده کردیم بدون اینکه طرح را از ابتدا ارزیابی کنیم. رقبای خود را دستکم گرفته بودیم.
من و خوزه کار روزانهمان را نگه داشته بودیم که این اشتباه بزرگی بود، ما در دنیای کسبوکار نوآموز بودیم. ما ۳نفر در مدت یکسال روی ساخت بهترین محصولی که میتوانستیم کار کردیم و توانستیم با بودجه محدودی که داشتیم، آن را به بهترین شکل ممکن معرفی کنیم.
تصمیم آنا و همکارانش این بود که وبسایت را به یک محل فروش تبدیل کنند، بنابراین به افرادی نیاز داشتند که برنامه سفر را بنویسند تا سایر افراد آنها را استفاده یا دریافت کنند. برای همین از خانواده و دوستان خواستند که درباره سفرهایی که داشتند، یافتههایشان و آنچه که فکر میکنند برای به اشتراک گذاشتن مفید است، برنامه بنویسند.
اما این نوشتهها بازدیدکنندگان سایت را جذب نکرد. آنها تعداد زیادی برنامههای تبلیغاتی در گروههای اجتماعی اجرا کردند اما گویا هیچچیز درست از آب درنمیآمد و بودجه گروه برای ادامه کار خاتمه یافته بود.
تبلیغ در گوگل و سایر برنامههای تبلیغاتی تعدادی بازدیدکننده به سمت آنها آورد اما کسی مایل به خرید از سایت نبود.
آنا معتقد است که درکنار برخی اشتباهات کوچک، آنها نمیدانستند که چگونه از سایت خود درآمد کسب کنند. آنها نرمافزار خوبی ساخته و روی بهبود امکاناتش تمرکز کردند اما تصویر بزرگتر را فراموش کرده و ندیدند و آن اینکه چگونه بازدیدکنندگان را به صرف پول در سایت تشویق کنند.
در حالیکه تصور میکردند با تبلیغ در گوگل میلیونها بازدیدکننده سراغشان خواهد آمد و قادر هستند بهترین بهینهسازی برای جستوجوگرها را انجام دهند، اما رتبه سایتشان هرگز بین نخستین ۵۰ سایت این حوزه قرار نگرفت.
رقبای بزرگی در این حوزه وجود داشتند و رقابت نیازمند صرف زمان زیادی بود که آنها در اختیار نداشتند. گرچه آنا معتقد است بزرگترین مشکل آنها بیاطلاعی درباره چگونگی راهاندازی یک کسبوکار نوپا بود.
آنا میگوید لازم است از ابتدا برای کسبوکار خود برنامه درآمدزایی داشته باشید یا دستکم برنامهای برای انجام آن در نخستین فرصت آماده کنید.