جذب سرمایه

خطاهای شایع عاشقان استارتاپ‌های فین‌تک

جمعه پیش دوستان قدیمی‌ام در دانشگاه صنعتی شریف به بنده لطف داشتند و این فرصت فراهم شد که به‌عنوان داور در پنجمین رویداد «استارتاپ تریگر» شریف با موضوع فین‌تک حضور داشته باشم. بررسی ۱۶ ایده در این رویداد من را یاد تمام رویدادهایی که طی یک سال گذشته در زمینه فین‌تک برگزار شده، انداخت و به این فکر افتادم که در بین همه این رویدادها و ایده‌ها، چه خطاهایی به‌صورت مشترک وجود دارد. آنچه در این متن نوشته‌ام برداشت یک سال گذشته من از مشاهده ایده‌های مختلف است.

  •  در فهم فین‌تک دچار خطا شده‌ایم

هفته گذشته درباره مفهوم فین‌تک در همین صفحه نوشتیم و سعی کردیم با ذکر مصداق‌هایی در جهان امروز، یادآوری کنیم که وقتی از فین‌تک صحبت می‌کنیم، دقیقا از چه چیزی صحبت می‌کنیم. علت اینکه در سال‌های اخیر فین‌تک را به‌صورت جدا از دیگر استارتاپ‌ها بررسی می‌کنند را باید بدانیم. چرا استارتاپ‌های صنعت مالی و آن چیزی که مربوط به بانکداری و پرداخت است، جدا از بقیه استارتاپ‌ها است؟ اینکه واژه فین‌تک در جهان اختراع ‌شده، بی‌دلیل نیست. البته فین‌تک واژه‌ای جدید و مفهومی نسبتا قدیمی است. برخی از پژوهشگران ریشه‌های فین‌تک را در بیش از ۱۵۰ سال پیش جست‌وجو می‌کنند. فین‌تک ماهیت پیچیده‌تری نسبت به دیگر بخش‌های کسب‌وکارها و استارتاپ‌ها دارد و نباید صرفا آن را در حد الکترونیکی شدن یا حتی دیجیتال شدن بانک‌ها دانست.

  •  قوانین و رگلاتوری را در نظر نمی‌گیریم

قوانین در فضای مالی به‌شدت خشک، پیچیده،‌ تودرتو و گیج‌کننده است. بیشتر مردم در برابر بانک‌ها صرفا ماشین امضایی هستند که معمولا از کاغذهایی که جلوی رویشان گذاشته می‌شود سر درنمی‌آورند. همان‌طور که بسیاری از ما زمان نصب نرم‌افزارها، تیک‌ها را بدون خواندن یک خط از توافقنامه می‌زنیم، در برابر بانک‌ها هم همین‌طور هستیم. در دنیا بانکداری از پیچیدگی بیشتری نسبت به ایران برخوردار است. با این‌حال تصور دقیقی از حسابداری، مدیریت مالی، اقتصاد، بانکداری و مسائل آن‌ها نداریم و تصور می‌کنیم که همه‌چیز خلاصه ‌شده در یک راه‌حل فناورانه؛ از کسانی که می‌خواهند تغییر ایجاد کنند هم انتظار نمی‌رود که به همه‌چیز مسلط باشند. علت اینکه وقتی یک استارتاپ مانند استرایپ در ایرلند موفق می‌شود و بعد به سیلیکون‌ولی نقل‌مکان می‌کند، همین است. در سیلیکون‌ولی طیف وسیعی از تخصص‌ها به کار ایده‌های برهم‌زننده می‌آید و کسی قرار نیست به‌تنهایی همه‌چیز را تغییر دهد. در ایران هنوز فضاهایی که قرار باشد زیرساخت‌های حقوقی و قانونی را فراهم کند، وجود ندارد. کسانی که می‌خواهند در این حوزه فعالیت کنند، لازم است حداقل‌ها را بدانند؛ حداقل از قوانین بانک مرکزی و شاپرک و جاهای مرتبط مطلع باشند. گاهی ایده‌هایی مطرح می‌شود که از اساس غلط و مغایر قوانین موجود است. توجه داشته باشید که همه استارتاپ‌های فین‌تک موفق جهان، ضد قوانین نبوده بلکه در همان چارچوب توانسته‌اند تغییر ایجاد کنند.

  •  همه‌چیز نوآوری، فنی نیست

در مطلب دیگر این صفحه اشاره ‌شده است به‌ جاهایی مثل وارتون و  MIT. از نظر محیط‌های دانشگاهی وقتی جایی مثل دانشگاه MIT که یک دانشگاه صنعتی است، خودش را به‌عنوان مرکز فین‌تک آمریکا جا انداخته، پیام روشنی دارد: مهندس‌ها دارند بانکداری را تغییر می‌دهند! اما این‌همه‌اش نیست؛MIT یکی از قوی‌ترین دانشکده‌های مدیریت جهان (اسلون) را در کنار خودش دارد. درست است که ماهیت فین‌تک مبتنی بر توانایی‌های فنی است که فناوری اطلاعات در اختیار ما قرار داده اما بارها و بارها گفته ‌شده که همه‌چیز مسائل فنی نیست. باز برگردیم به استرایپ. استرایپ اساسا یک مسئله فنی را حل کرده است. در استرایپ دریافت پول برای کسب‌وکارهای اینترنتی آسان‌تر از همیشه شده است و آن‌ها صرفا با چند کلیک ساده، فرمی برای پرداخت از طریق مشتریانشان آماده می‌کنند و این فوق‌العاده است؛ اما کسب‌وکار فقط این نیست. یا مثلا اسکوایر که شیوه پرداخت در نقاط فروش را تغییر داده است. بسیاری از استعدادهایی که در این ‌یک سال دیده شدند، بیش ‌از اندازه شیفته راه‌حل‌های فنی‌شان شده‌اند و به مسائلی مانند مقیاس‌پذیری، تضمین کیفیت، ایجاد خط درآمدی ثابت، تجربه کاربری، مدل کسب‌وکار مناسب و خیلی از مسائل دیگر کم‌تر توجه می‌کنند.

  •  استارتاپ همان کسب‌وکار کوچک نیست

بسیاری از ایده‌هایی که در این‌ یک سال دیده‌ایم، می‌توانند در شرکت‌های بزرگ به یک SBU تبدیل شود. در همین ایران تجربه‌های متعددی هم داریم از کسانی که ایده‌ای درخشان را درون یک سازمان بزرگ رشد دادند و آن را به یک واحد کسب‌وکاری مستقل تبدیل کردند و بعد حتی این امکان را پیدا کردند که آن را به‌جاهای دیگر ارائه کنند. اگر بخواهیم مثال بزنیم می‌توانیم به آدانالس و پیشخوان بانک آینده اشاره‌ کنیم که ایده‌ای بود که چند نفر از جوان‌ها در این بانک جلو بردند و به‌مرور به یکی از ابزارهای اصلی این بانک تبدیل شد. امروز این بچه‌ها دنبال ارائه این محصول به بانک‌های دیگر هستند. لزوما نباید یک کسب‌وکار موفق را بیرون از بانک‌ها شروع کرد. مفهومی که در سال‌های گذشته کم‌تر به آن توجه شده، کارآفرینی درون‌سازمانی است. کارآفرینی معادل Entrepreneurship و کارآفرینی درون‌سازمانی معادل Intrapreneurship  است. این روزها می‌توان در برخی از سازمان‌های بزرگ مانند یک کارآفرین کار کرد. این امکان به بلوغ سازمان‌ها و افراد بستگی دارد. یک نکته کوچک دیگر هم اینکه بسیاری از ایده‌ها مقیاس‌پذیر نیست و امکان رشد سریع ندارد. تفاوت استارتاپ با کسب‌وکار کوچک در رشد سریع است. برخی کسب‌وکارها برای بزرگ شدن نیاز دارند همین‌طور منابع‌شان را هم افزایش دهند؛ اما استارتاپ‌ها می‌توانند بدون افزایش منابع، به افراد بیشتری سرویس دهند.

  •  بر روی یک مسئله مردم تمرکز نکرده‌ایم

بسیاری از ما شیفته نوآوری‌ها و فناوری‌های جذاب می‌شویم. مدام کسانی را می‌بینیم که بدون توجه به فلسفه فناوری، آن را تجویز می‌کنند. یک‌بار یکی از متخصصان راه‌حل‌های بانکداری تعریف می‌کرد که چند سال پیش از یک کارخانه تولید کارتخوان در چین بازدید کرده بود. می‌گفت در بسیاری از کامپیوترها ویندوز ۹۸ نصب بود! باورکردنی نیست! همان زمان در ایران، ما در حال استفاده از ویندوز ۷ بودیم و در تب‌وتاب ویندوز ۸؛ ولی داشتیم از کارخانه‌ای از چین کارتخوان وارد ایران می‌کردیم که کامپیوترهایشان با ویندوز ۹۸ کار می‌کرده است. بسیاری از ما مدام فراموش می‌کنیم که فناوری و ابزارها هدف نیست. علت اینکه این روزها شبکه‌های اجتماعی باعث شده ما در جمع باشیم اما تنهاتر از گذشته شده‌ایم این است که فلسفه را فراموش کرده‌ایم؛ قرار بود این ابزارها کارهای ما را آسان‌تر کند که ما بتوانیم به کارهای مهم‌تر برسیم اما آن‌ها به کارهای مهم ما تبدیل‌شده‌ است. درباره فین‌تک هم همین است؛ اینکه ما بتوانیم با اسکناس و سکه، کارت یا موبایل پرداختمان را انجام دهیم، چه تفاوتی دارد؟ بسیاری از بچه‌های بااستعدادی که دیدیم کمتر به این فکر کردند که کارت ‌بانکی چه ایرادی دارد که ما باید سراغ موبایل برویم؟ این موضوع را می‌توان در بخش‌های دیگر هم دید. مدام می‌شنوم که می‌گویند کتاب‌های چاپی در حال از بین رفتن است، در حالی‌که آمارها این را نمی‌گوید. یا مثلا برخی از مرگ تلویزیون در برابر سینما یا بالعکس می‌گویند. مهم‌ترین نکته در کسب‌وکارها فلسفه حاکم بر آن‌هاست. سینما یک فلسفه دارد، تلویزیون فلسفه‌ای دیگر. کتاب چاپی یک فلسفه دارد و کتاب الکترونیکی فلسفه‌ای دیگر. اسکناس یک فلسفه دارد، کارت‌ بانکی و موبایل هم فلسفه‌ای دیگر! خودمان را دعوت می‌کنم به فلسفه و اندیشیدن!

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *