البته از نیمه هفته پیش بورس تهران دوباره احیا شد و روند سقوط شاخص متوقف شد. تحلیلگران بورسی معتقدند کاهش قیمت دلار و بحثهایی سیاسی که درباره پیوستن ایران به کنوانسیون در سطح جامعه شکلگرفته بود، باعث شد بسیاری از سهامداران حقیقی ناآشنا با بورس برای محافظت از سود و بازدهی کسبشده سراسیمه و هیجانی از بورس خارج شوند.
تقریبا هیچ کارشناس بازار سرمایهای نیست که بگوید ریزشهای اخیر دلیل بنیادی روشن و مشخصی دارد. نکته جالب این ریزش همزمانی ریزش بورسهای آمریکا یعنی نزدک و بورس نیویورک و شیکاگو و میانگین صنعتی داوجونز است.
باوجود این همزمانی این دو رویداد دلایل متفاوتی دارند. آن چیزی که در آمریکارخداده، به زبان ساده به این دلیل است که کاهش بیشازحد بیکاری و رسیدن این عدد به پایینترین سطح در ۵۰ سال گذشته باعث شده سیاستگذار آمریکایی نرخ بهره در اوراق بهادار را افزایش دهد.
همین موضوع بازار بانکی که ریسک کمتر و بازدهی ثابتی دارد را برای سرمایهگذارآمریکایی جذابتر کرده و سرمایهها از بورس خارج و روانه بازار بانکی شدهاست.
قانون اصلی اقتصاد عرضه و تقاضاست و طبیعی است که با افزایش عرضه و ثابتبودن تقاضا قیمت کاهش مییابد. اقتصاد آمریکا این روزها در اوج شکوفایی خود قرار دارد. این نکته را هم تأکید کنم که اندکی بیکاری برای روانبودن اقتصاد لازم است، چون با کاهش بیشازحد بیکاری بهمرور شاهد روانهشدن افراد کشورهای دیگر به کشوری که بیکاری در آن پایین است، خواهیم بود.
اما قصه بورس تهران متفاوت است. در این مدت هیچ دلیل بنیادی بهجز افزایش قیمت دلار برای رشد وجود نداشته و از آنسو با هرگونه تغییر هیجانی قیمت دلار در بازار کمعمق دلالی مردمی که سواد مالی اندکی ندارند سراسیمه شده و تصور میکنند سرمایههایشان در بورس بهزودی از بین میرود.
این در حالی است که کارشناسانی که درآمدهای دلاری کسبوکارهای بورسی را با نرخ جدید ارز در محاسبه یا به عبارتی تسعیر کردهاند، هیچکدام قیمت آن را بیشتر از ۱۲هزار تومان در نظر نگرفتهاند. قیمت دلار در بازار دلالی بهصورت پایدار پایینتر از ۱۲ هزار تومان نبوده.
نکته مهم سیگنالهای اشتباه برخی مدیران دولتی و برخی رسانههای دولتی است. برخی مدیران دولتی بیربط به دلار این روزها سرمست از پایینآمدن قیمت دلار پیروزمندانه از این میگویند که قیمت دلار پایینتر هم میآید.
این عزیزان که در روزهای سخت خبری ازشان نبود، بوی خر کبابکردن به مشامشان رسیده و میخواهند در این افتخار سهیم باشند و اظهارنظر غیرکارشناسی میکنند. این در حالی است که سکاندار اصلی یعنی رئیسکل بانک مرکزی بهدرستی سکوت پیشه کرده است.
مشکل اصلی : فقدان سواد مالی
آن چیزی که در این میان مهم است ، فقدان سواد مالی نهتنها در میان مردم، بلکه در بین مسئولان است. مدیران دولتی زیادی هستند که به هیچوجه با اقتصاد و مبانی کسبوکار آشنا نبوده و متوجه موقعیت و تأثیر کوچکترین صحبتهای خود نیستند.
بورس شفافترین و سالمترین بازاری است که میتواند سرمایههای سرگردان را جذب کند. ارزش بورس به این است که سرمایههایی که وارد بورس میشود، میتواند به چرخیدن چرخ کسبوکارها و اقتصاد کشور کمک کند. جالب است بدانید که از سهام شرکتهایی که در بورس حضور دارند، به طور متوسط حدود ۱۵ درصد آنها قابل معامله در بورس است و اکثریت سهام شرکتهای بورسی در اختیار نهادهای مختلف دولتی و عمومی است.
در هر حال ، بورس بازار مهمی است که در سالهای گذشته در ایران مورد توجه عامه مردم قرار نگرفته و قطعا فناوری و کاربرد نوآورانه آن بهترین فرصت برای آشنایی مردم با بورس است. اکنون و به لطف کسبوکارهای مبتنی بر فناوری به آسانی میتوان درباره بورس دانش به دست آورد و با کمک ابزارهای مختلف وارد این بازار مولد شد. نکته مهم اینجاست که همگام با مردم، بسیاری از مدیران دولتی نیز باید با بورس آشنا شوند. وقت تنگ است!