نیمه دوم سال همزمان با افزایش ترافیک ماشینها، ترافیک رویدادهای مرتبط با فینتک هم افزایش مییابد. جاهایی مثل اتاق بازرگانی و نهادهای صنفی و حتی سازمانهای دولتی اخیرا به فینتک توجه کردهاند. طبیعی است که چون من درزمینه فینتک مینویسم، تمرکزم بر فینتک است؛ وگرنه اینطور نیست که در دیگر حوزههای خبری سکوت خبری باشد. همه بخشهای مختلف کسبوکار به تکاپو افتادهاند. این تکه مثبت ماجراست. بخش منفی ماجرا این است که بسیاری از تحلیلگران و اقتصاددانها مدام درباره ایران ۱۴۰۰ هشدار میدهند. اما دانشآموزی که تنبل است و درس نمیخواند، با استیکر و صدآفرین دانشآموز خوبی نمیشود. اولین گام برای رسیدن این است که قبول کنیم فاصله زیادی با هدف داریم و نهتنها در مسیر نیستیم که در برخی موارد در حال خلاف جهت رفتن هستیم. این روزها برخی از اقتصاددانها صحبت از ابرچالشهایی میکنند که نه مردم و نه دولت به آنها توجه نمیکنند. در این شرایط چه باید کرد؟
هفته گذشته بحثهایی درباره اکوسیستم استارتاپی در ایران شده بود و برخی میگفتند ما اکوسیستم استارتاپی بالغی نداریم. حرفشان کاملا درست است. در ایران و در سالهای گذشته حجم تبلیغات درزمینه اکوسیستم استارتاپی آن را بزرگتر از چیزی که هست نشان داده. به همین اندازه بلوغ کسبوکاری و فکری نداشتهایم. چه باید کرد؟
هفته گذشته راه خبری را منتشر کردیم که یکی از بانکهای بزرگ دولتی در یکی از استارتاپهای حوزه حملونقل ۸۰ میلیارد تومان سرمایهگذاری کرده و ۲۵درصد سهم آن استارتاپ را گرفته است. همین موضوع ظاهرا ساده محل بحثهای زیادی شد. برخی معتقدند که بانکها اساسا نباید وارد سرمایهگذاری در حوزه استارتاپها شوند. این حرف اساسا غلط است و بانکها همانقدر حق دارند که در حوزههای مختلف سرمایهگذاری کنند که هر که پولی دارد و میخواهد آن را جایی سرمایهگذاری کند حق دارد. با نگاهی به سرمایهگذاری بانکها در استارتاپهای فینتک در جهان هم میبینیم که بانکها در استارتاپهای فینتک هم سرمایهگذاری کردهاند، چه برسد به استارتاپها و کسبوکارهای دیگر. حتی گاهی چند بانک در یک استارتاپ سرمایهگذاری میکنند. این خیلی هم خوب است.
منتها مهم این است که بلوغ کسبوکاری استارتاپهای ما افزایش یابد. در صورتی که این بلوغ افزایش پیدا نکند ما در سالهای آینده بحرانهای مختلفی خواهیم داشت. اگر بلوغ افزایش پیدا کند مطمئن باشید که بر ابرچالشها هم غلبه خواهیم کرد. البته دو نکته مهم را نباید فراموش کنیم.
یکی اینکه مسیر کسبوکارهای نوپای ایرانی باید به سمت تولید برود و از خدمات فاصله بگیرند. بیشتر کسبوکارهای نوپای ایرانی و حتی آنها که اسم در کردهاند صرفا کسبوکارهای خدماتی هستند. حتی بهسختی میتوان آنها را درزمینه فناوری اطلاعات تولیدکننده خطاب کرد. منظورم از تولیدکننده در فضای فناوری اطلاعات این است که یک شرکت تولید نرمافزار کند. وقتی صحبت از نرمافزار میکنیم یعنی الگوریتمها و برنامههایی که میتوانند تغییر ایجاد کنند. وگرنه طراحی اپلیکیشن و وبسایت و نرمافزارهایی که خدمات را مدیریت میکنند، تولید نیست. شرکتهای استارتاپی ایران نتوانستهاند تغییر زیادی در فناوری ایجاد کنند و بیشتر مصرفکننده فناوری بودهاند. حالا این موضوع را از فناوری اطلاعات باید بسط داد به مفهوم کلیتر فناوری.
نکته دوم این است که نهادهای قانونگذار نباید فرصت را از دست بدهند و برای رگولاتوری عقب نمانند. بهعنوان نمونه اکنون چند هفته است که چارچوب «پرداختیارها» در بانک مرکزی تدوینشده اما هنوز خبری از ابلاغ آن نیست. متأسفانه زمان به ضرر اقتصاد ایران میگذرد و تا زمانی که نهادهای ناظر سعی نکنند چارچوبها را تدوین کنند، نمیتوان خیلی به آینده امیدوار بود.