جیسن رایتمن (Jason Reitman) در سال ۲۰۰۹ با ساخت فیلم «بالا در آسمان- Up In The Air» تحولاتی را در بخش منابع انسانی نشان داد. در این فیلم جورج کلونی به مناطق مختلفی سفر میکرد تا افرادی را اخراج کند.
همه ما میدانیم که سختترین بخش از زندگی کاری مدیران بهخصوص مدیران منابع انسانی، اخراج کارمندان است. با این وجود، گاهی تعدیل نیروی کار به نفع شرکتهاست و هزینهها را به طرز قابل توجهی کاهش میدهد.
اکنون با رشد چشمگیر فناوری شاهد ورود نسل تازهای از امکانات هستیم. واقعیت مجازی یکی از این فناوریهای کاربردی در هر زمینهای است. دیگر نیازی نیست بار سنگین عاطفی و فشارهای سخت روانی را برای اخراج کارمندانتان به دوش بکشید، حتی به فرد خوشقیافهای چون جورج کلونی که بتواند به اعصاب خود مسلط باشد نیز احتیاجی ندارید.
دانشمندان واقعیت مجازی کار را برایتان آسان کردهاند. آنها با ساخت بری (Barry)، شیوههای سنتی اخراج را به چالش کشیدهاند. بری توسط شرکت تلاسپین (Talespin)، به وجود آمد. تلاسپین در سال ۲۰۱۵ به منظور توسعه محیط کار با استفاده از واقعیت مجازی، واقعیت افزوده و واقعیت ترکیبی تاسیس شد.
کافی است وارد سایت https://www.talespin.company شوید تا با اهداف تلاسپین بیشتر آشنا شوید. از نظر متخصصان تلاسپین، در آینده، ما انسانها در محیط کار عملکرد بهتری خواهیم داشت و فرهنگ انعطافپذیری، رهبری و ارتباطات با استفاده از هوش مصنوعی و واقعیت ترکیبی شتاب بیشتری خواهد کرد.
تلاسپین آموزش محیط کار مجازی را ارائه میدهد و راهحلهای مناسبی را برای مشکلات مربوط به محیط کار فراهم میکند. بری یکی از محصولات کاربردی تلاسپین است که میتواند چشمانداز این شرکت را به خوبی نشان دهد.
با بهرهگیری از بری شما میتوانید اخراجکردن را بارها و بارها تمرین کنید. تنها هدف بری در زندگی، صبورانه گوشکردن است و سپس اعتراض به اخراجشدن و در نهایت گریهکردن. بری قهرمانی یکبارمصرف است.
بری و دیگر شخصیتهای واقعیت مجازی برای کمک به آموزش مهارتهای مدیریت نرم توسعه یافتهاند. به عنوان مثال، بری به صاحبان مشاغل امکان اخراج بیحاشیه را میدهد. در چنین شرایطی درصد کمی از کسانی که اخراج شدهاند، دردسر ایجاد میکنند.
اگر شما بیش از اندازه با بری رک باشید، او سر خود را روی دستهایش قرار میدهد. همچنین اشتباهات دیگر باعث میشود که او داد و فریاد کند.
کیل جکسون(Kyle Jackson) مدیر و همبنیانگذار تلاسپین میگوید: «پشت صحنه امیدبخش این نرمافزار ساخت فضایی امن برای به چالشکشیدن روابط بینفردی است. زمانی که شما از هوش مصنوعی برای شخصیتهای واقعی و با احساسات حقیقی استفاده میکنید، این نرمافزار به شما آموزش میدهد.»
بری تامپسون (Barry Thompson)، شخصیتی در حال اخراج است. ممکن است شما نسبت به بری احساس تاسف نکنید زیرا بری شخصیتی مجازی است، ولی وقتی شما او را اخراج میکنید، به شما نشان میدهد که اشتباه میکردید و رفتارهایی واقعگرایانه نشان میدهد.
به نظر میرسد ابزارهایی مثل بری، عجیب یا حتی ضدآرمانشهری هستند، در صورتیکه واقعیت مجازی همچون یک ابزار آموزشی است. فناوری واقعیت مجازی میتواند حس بالایی از واقعگرایی را فراهم کند که سرعت یادگیری را بالا میبرد
علاوه بر این، واقعیت مجازی به مردم اجازه میدهد تا کارهای غیرممکن را انجام دهند. یکی از نمونههای قابل استفاده از واقعیت مجازی آموزش به افراد برای انجام وظایف ایمنی است.
شما میتوانید انتظار داشته باشید که این روند در سالهای آینده گسترش یابد و دفاتر کاری بیشتری از واقعیت مجازی برای انجام کارهای داخلی شرکتشان استفاده کنند.
از نظر کیل جکسون، مدیر عامل شرکت تلاسپین، ساخت محصولات آموزشی منافع بسیاری دارد. همچنین مهارتهای مصاحبه، گفتوگوهای دشوار، فروش مشورتی، بازبینیعملکردها و شناسایی تنوع را افزایش میدهد.
از آنجا که محصولاتی چون بری احساس غیرواقعی دارند، دانشمندان به دنبال بهبود کارکرد آنها هستند. یکی از راههای مملوس بررسی عملکرد کارگران از طریق کامپیوترهاست. گاهی اوقات نیز از الگوریتمها برای نظارت بر خروجی و عملکرد کارگران استفاده میشوند. بری یک شبیهساز انسانی است که برمبنای کارکرد کارگران عمل میکند.
جکسون درباره کارایی بری میگوید: «مهارتهای نرم در میان دیگر مهارتها جایگاه برتری دارند و در رتبهبندیها مهمترین جزء هر سازمانی شناخته میشوند؛ درست به همان اندازهای که شرکتها درباره نیازهای خود برای آینده کاریشان بحث میکنند.»
کار با بری و دیگر شخصیتهای مجازی بیشتر شبیه تحقق یک رویا میماند. بری به مدیران منابع انسانی میآموزد که چگونه با سیستم سنتی اخراج کارمندانشان خداحافظی کنند و به آنها اعتمادبهنفس لازم برای گوشدادن به درد دلهای کارمندان اخراجی در دقایق آخر را میدهد.
درست همانطور که رایان بینگهام که نقش آن را در فیلم بالا در آسمان جورج کلونی بازی میکرد با خونسردی به کارمندان شرکتها در سراسر کشورش اعلام میکرد که اخراج شدهاند.
بری همچنین همانند دستگاهی میماند که ناتالی کینر با بازی آنا کندریک به مدیران معرفی میکند تا بدون نیاز به سفر به شعب مختلف شرکتها و از پشت میز مدیریت کارمندانشان را اخراج کنند.
رفتار آواتارها در صورتی که با یادگیری ماشین قدرتمند شده باشند، طبیعیتر خواهد بود؛ هرچند مدتی طول میکشد تا این شخصیتها بروز کنند یا به زبان بدن با روشهای واقعگرایانه پاسخ دهند.