اخبار استارتاپی انتخاب سردبیر مقالات اکبر هاشمی

استارتاپ با طعم گیلاس!

سرمقاله 18 هفته نامه شنبه به قلم اکبر هاشمی

اکبر هاشمی

 سال‌ها پیش وقتی یکی از اعضای شورای شهر تهران ترور شد، بچه‌های تحریریه روزنامه‌ای که در آن کار می‌کردم، شروع به گریه ‌کردند. یکی از همکاران به‌آرامی و با تعجب پرسید: «برای چه گریه می‌کنند؟» گفتم: «برای ترور فلانی…»

کمی تامل کرد و باز با تعجب بیشتر گفت: «او که مدیرمسئول ما نیست! پس چرا گریه می‌کنند؟» از آن روز تابه‌حال این موضوع لطیفه‌ای شده بود برای ما که به‌سادگی آن دوست محترم کمی بخندیم. اما دیشب با مرگ عباس کیارستمی فهمیدم این موضوع اصلا خنده‌دار نبوده و کاملا سوال آن همکارم درست و هوشمندانه بوده است. چرا؟

دوشنبه شب که خبر تلخ مرگ عباس کیارستمی، فیلم‌ساز نوگرا و یگانه ایران، در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست شد، برای ساعاتی هنگ‌هنگ بودم. باور نمی‌کردم. بی‌صبرانه دنبال تکذیب این خبر بد بودم. کم پیش آمده برای مرگ طبیعی فردی غیر از بستگان یا دوستان اینقدر متاثر شوم. با خود اندیشیدم چرا باید از مرگ کیارستمی اینقدر متالم و متاثر شوم!

بعد گفتم هنرمند بزرگی بود، اما این دلیل نمی‌شد، چون هنرمندان بزرگی در حوزه‌های مختلف در این سال‌ها چشم از جهان فروبسته‌اند. پس چه چیزی مرا اینقدر متاثر کرده بود؟ آنچه می‌خواهم بگویم کاملا به حوزه کسب‌وکارمان یعنی استارتاپ‌ها ربط دارد. متاثر و ناراحت شدم، چراکه عباس کیارستمی بخشی از خاطرات شیرین زندگی‌ام بود؛ یعنی او برای من و نسل من با «مشق شب»، «خانه دوست کجاست؟»، «زیر درختان زیتون»، «کلوزآپ نمای نزدیک» و فیلم‌های دیگرش خاطرات و لحظات به‌یادماندنی خلق کرده است.

ما نسل سوخته دهه پنجاه روزهای سیاه‌وسفید پس از جنگ را با مزه‌مزه کردن «طعم گیلاس» عباس کیارستمی سپری کردیم. حالا که می‌گویند عباس برای همیشه رفت، حس می‌کنم بخشی از خاطرات چند نسل را کند و با خود برد. خاطراتی که از این پس طعم خوش گیلاس نخواهد داشت. طعم حسرت و اندوه دارد. می‌خواهم بگویم آن روز اگر همکارم از گریه بچه‌های تحریریه تعجب کرد، امروز شاید شما خوانندگان خوب شنبه از اندوه من و ماها برای مرگ کیارستمی متعجب شوید.

این تعجب در دو مقطع تاریخی از کجا می‌آید؟ از آنجا که عباس کیارستمی به‌عنوان یک انسان چه ارزش‌افزوده‌ای برای جامعه‌اش و جامعه جهانی ایجاد کرده است؟ چه ارزش‌آفرینی کرده که حالا با رفتنش آدم‌ها حسرت می‌خورند که چرا رفت، اینقدر زود و ناگهانی… ساعت‌ها در خودشان می‌نشینند و افسوس می‌خورند. و آن روز هم فرد ترور شده در نظرگاه همکارم ارزش‌افزوده‌ای که چشمانش را به نم بنشاند، نداشت.

عباس کیارستمی الگویی است از یک انسان ارزشمند و ارزش‌آفرین که برای نسل و نسل‌هایی خاطره آفریده، لحظاتی زیبا و تامل‌برانگیز ساخته و صحنه‌هایی ماندگار خلق کرده است. با تحسین فیلم‌هایش در جهان غرور ما بالید و قد کشیدیم و با هر موفقیتش طعم گیلاس را با هم چشیدیم.

حرف آخر:

حال از خودم می‌پرسم، ما در زندگی‌مان چه چیزی را خلق کرده‌ایم و آیا پس از رفتن ما، نه به خاطر فقدانمان بلکه، به خاطر ارزشمندی ما کسی متاثر خواهد شد؟ دوستان خوبم را دعوت می‌کنم در این پرسش تامل کنند و در راه‌اندازی استارتاپشان این سوال را مطرح کنند که «ارزش‌افزوده و ارزش‌آفرینی کسب‌وکار من برای مردمم و جامعه جهانی چیست؟»

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *