منتور کسی است که علاوه بر داشتن دانش فنی و علمی یک حوزه، تجربه کاری و دانش کاری را هم داشته باشد. در واقع اگر کسی میخواهد در مورد شناکردن حرف بزند، حداقل باید پایش خیس شده باشد؛ یعنی در این مسیر تجربه داشته باشد. مهمتر از این دو مورد به نظر من حس نوعدوستی است که منتورهای واقعی دارند؛ یعنی به لحاظ اخلاقی و انسانی میخواهند و علاقه دارند که دانش خود را در اختیار افرادی قرار دهند که نیاز دارند چنین تجربیاتی داشته باشند. الان افراد زیادی هستند که دانش و تجربه دارند اما حس نوعدوستی و حس وظیفهداشتن نسبت به دیگران در آنها کمرنگ است. به نظر من بزرگترین ویژگی یک منتور همین داشتن حس نوعدوستی است. در کنار این مسائل باید شبکه ارتباطی گسترده نیز داشته باشد که بتواند در جهت تسهیلگری برای کسبوکارها بکوشد.
الان در اکوسیستم افراد زیادی وجود دارند که حس نوعدوستی لازم را ندارند و منتوربودن به عنوانی شغلی تبدیل شده است و افراد در مقابل راهنماییکردن دیگران درصدی از سهم کسبوکارشان را طلب میکنند یا دستمزد قابل توجهی میگیرند. الان این تب ایجاد شده و افراد بسیاری به منتوری به عنوان یک شغل نگاه میکنند. به نظر من اسم این داستان را نمیتوان منتورشیپ گذاشت بلکه اسمش کوچکردن یا راهنماییکردن است؛ یعنی فرد به ازای راهنمایی و مشاورهای که میدهد، پول دریافت میکند. اما در هیچ کجای جهان منتور بابت در اختیارگذاشتن تجاربش پولی دریافت نمیکند و درگیر ماجرای مادی نیست. بلکه به آتیه و پشتکار جوانان و بنیانگذاران کسبوکارها توجه میکنند و همین موجب میشود که خواهان راهنماییکردن دیگران باشند.
در حال حاضر داستان منتورشیپی که میبایست مسیری مثبت را طی کند و کمککننده باشد، به خودی خود به معضلی تبدیل شده و آسیبزا شده است. افراد برای شناخت منتورهای خوب تا حدودی دستوبالشان بسته است. تا حدود زیادی باید شانس داشته باشند که منتور خوبی به دست بیاورند. البته این مسئله دلیل نمیشود که صاحبان کسبوکارها چشم و گوش بسته افرادی را به عنوان منتور انتخاب کنند. بلکه همانقدر که در انتخاب همتیمی دقت و وسواس به خرج میدهند، در انتخاب منتور هم باید وسواس داشته باشند. چون انتخاب درست منتور هم مسیر کسبوکار را تعیین میکند و شاخصی برای موفقیت و شکست محسوب میشود. مسئله دیگر این است که بسیاری از افراد نمیدانند از منتور چه میخواهند و حتی سوال دقیقی ندارند، به همین دلیل پاسخ درستی دریافت نمیکنند؛ یعنی افراد نمیتوانند مسئله خود را بهدرستی منتقل کنند که پاسخ دقیقی دریافت کنند. یعنی گاه مشکل از صاحبان کسبوکار است که منتور را به اشتباه انتخاب میکنند و نمیدانند چه مشکلی را با منتور مطرح کنند.
منتور خوب بسیار تاثیرگذار است. بنده حسرت روزهایی را میخورم که ۱۵ سال پیش همه راهها را با آزمون و خطا کشف کردم و کسی نبود یا من به فکرم نرسید که از تجربه دیگران استفاده کنم. به همین دلیل سالهای زیادی را از دست دادم و حتی هزینههایی را بیآنکه نیاز باشد، در این مسیر متحمل شدم. در حالی که منتور واقعی یعنی کسی که در واقع تجربه انجام کاری را دارد، جرات و جسارت واقعی را به افراد جوان منتقل میکند و در مسیر کسبوکار داشتن جسارت و ریسککردن بسیار مهم است و مهمتر این است که ریسک در جهت درست انجام شود و به موفقیت هر چه بیشتر منجر شود.
الان بسیار مهم است که منتوری را انتخاب کنیم که از جنبههای مختلف دارای تجاربی هستند. منتور حتما نباید در زمینه کسبوکار باشد. یک منتور میتواند سبک زندگی افراد را هم شکل دهد. چون خود کسبوکار هم یک بخش از سبک زندگی است. بنابراین صاحبان کسبوکار برای بخشهای مختلف زندگیشان میتوانند منتوری داشته باشند. منتور سبک زندگی، منتور کسبوکار و… بنابراین همیشه استفاده از تجربه افرادی که برای خودشان کارهای مثبتی داشتهاند یا تجربهای را اندوختهاند، حتی اگر آن تجربه منجر به موفقیت نشده باشد، مفید خواهد بود.