حرفهایی دارد که به مذاق همگان خوش نمیآید. او هنوز هم بر این عقیده پا سفت کرده و تاکید میکند که اکوسیستم استارتاپی ایران باید مستقل از دولت و تسهیلات و کمکهای دولتی به راه خودش ادامه میداد.
ناصر غانمزاده را در اکوسیستم استارتاپی ایران خیلیها میشناسند. شاید بهتر باشد بگوییم که او را همه میشناسند و با لحن صریح و شفافش آشنا هستند؛ میتوان گفت یک فرد همیشه منتقد. البته راهکارهایی هم ارائه میدهد. او که میخواست ویسی راهاندازی کند، حالا به فضای استارتاپی برگشته و مدیریت یک استارتاپ در حوزه فینتک را بر عهده دارد.
غانمزاده در حال حاضر مدیرعامل استارتاپ نیوُ است که در حوزه فینتک فعالیت میکند. اما او با رویای راهاندازی ویسی وارد اکوسیستم استارتاپی ایران شده بود. اصلا خودش از آن اولین افرادی است که در شکلگیری ادبیات این حوزه هم نقش داشته است. برای راهاندازی شتابدهنده هم تلاش کرده اما در نهایت نه با شتابدهندهای که در شکلگیریاش نقش داشت ادامه داده و نه موفق شده ویسی راهاندازی کند.
حالا او استارتاپ نیو را دارد که میگوید بهعنوان یک دستیار هوشیار، قصد دارد سلامت مالی را برای کاربرانش رقم بزند. در حال حاضر نیو بیش از 100هزار نصب فعال دارد که حدود 5درصد از آنها بابت خدماتی که دریافت میکنند، هزینه میپردازند. همچنین نیو تاکنون 500میلیون تومان سرمایه جذب کرده و الان درآمدزاست.
غانمزاده معتقد است که استارتاپش این ظرفیت را دارد که طی 2سال آینده، به 5میلیون نصب برسد. میگوید وقتی نیوُ به این تعداد از نصب برسد، به همان نسبت هم تعداد افرادی که بابت فیچرهای پولی این اپ پول پرداخت میکنند، افزایش خواهد یافت.
مدیرعامل نیو در گفتوگو با «شنبه» از موضوعات مختلفی حرف زده است. از روند و شیوه کاری این استارتاپ گرفته تا در مورد موضوعاتی چون عدم کارآمدی ویسیهای فعلی و دلایل این ناکارآمدی و نقدهایی که به اکوسیستم استارتاپی ایران دارد.
گفتوگو با ناصرغانم زاده
همچنین به این پرسش پاسخ داده که با وجود سابقه کاری، چرا استارتاپ بزرگی ندارد. عدم موفقیت در راهاندازی ویسی، خروج از فینوا و برگشت دوباره به فضای استارتاپی و قبول مدیریت یک استارتاپ، از دیگر مباحث مطرحشده با ناصر غانمزاده بوده که در ادامه میخوانید.
اسفندماه سال 94، برای گذراندن دوره سرمایهگذاری جسورانه در دانشگاه استنفورد، عازم آمریکا شدید و چند ماه بعد با این تفکر که در ایران ویسی راهاندازی کنید، به ایران برگشتید ولی ما هنوز هم ویسی ناصر غانمزاده را در ایران ندیدهایم؛ چه شد و چرا ویسی شما هیچگاه راهاندازی نشد؟
حضور در آن دوره برای من اهمیت و ارزش حیاتی داشت. در آن زمان هزینه آن دوره، 24هزار دلار بود و من تمام اندوخته شخصیام را با خودم بردم. آن دوره 2هفته بود اما 2ماه بعد از آن هم در آنجا ماندم و گفتوگوهای زیادی با افراد مختلف داشتم. سرنخهای زیادی هم پیدا کردم که خطوط مطالعاتی بعدی من را مشخص کرد. مثلا قبل از رفتن به سیلیکونولی، پادکست گوش نمیدادم ولی بعد از آن دوره، دائما پادکست گوش میکنم.
اواخر فروردین سال95 به ایران برگشتم که ویسی راهاندازی کنم؛ یک ویسی مدرن با رویکردهای درست و حرفهای. اما ویسی راهانداختن با شکل استانداردی که من مدنظر داشتم، خیلی سخت بود، چون با دوستان قبلی برای راهاندازی ویسی به توافق نرسیدم، تصمیم گرفتم که خودم ویسی راهاندازی کنم. اما همین که انجام کارهای مقدماتی برای راهاندازی ویسی آغاز شد، اتفاقات مربوط به شبنامه پیش آمد.
پیامدهای مربوط به این اتفاق هم دامنهدار شد و هر چه رشته بودم، پنبه شد. در این میان کل انرژی من از بین رفت، چون با افرادی برای راهاندازی ویسی توافق کرده بودم اما با وجود شبنامه، همه ترسیدند و پا پس کشیدند. تا جاییکه اوضاع و احوال من متغیر شد و تا مرز افسردگی هم پیش رفتم. در واقع شبنامه با لودر از روی ما رد شد و من هر چه تلاش کردم که باز هم این کار را انجام بدهم، کمتر نتیجه گرفتم.
همکاریتان با فینوا کجا به خط پایان رسید؟
آخر سال95، از فینوا جدا شدم. البته دوستان خوبی جایگزین من شدند و مدیریت فینوا را به عهده گرفتند و هر چه را من در ذهن داشتم، خیلی بهتر از من اجرایی کردند.
چرا از فینوا جدا شدید؟
چون در مورد مسائلی با هم تفاهم نداشتیم و نتوانستیم با هم به توافق برسیم. من انتظارات و توقعاتی داشتم که هیچکدام برآورده نشد اما مهم فینوا بود که قویتر از قبل به کارش ادامه داد. فینوا حکم بچهای را داشت که برای من ارزش زیادی دارد و من دوست نداشتم با ماندن و اختلافنظرداشتنها، به آن آسیبی برسد، بنابراین تصمیم گرفتم که از فینوا جدا شوم.
شما الان یک استارتاپ دارید که مفصلا در موردش حرف میزنیم. اما میخواهم بدانم که چه زمانی تصمیم گرفتید که دیگر دور راهاندازی ویسی را خط بکشید؟
البته من چندبار هم به صورت سرمایهگذار فرشته، روی کسبوکارهایی سرمایهگذاری کردم اما در نهایت نتوانستم ویسی راهاندازی کنم. نهایتا در تابستان سال97 به این نتیجه رسیدم که دیگر قصد ندارم ویسی راهاندازی کنم.
به چه دلیل؟ همان مسائل مربوط به شبنامه یا دلایل دیگری هم در این تصمیمتان دخیل بودهاند؟
دلیل سادهای داشت؛ راهاندازی ویسی، تعهد 10 ساله نیاز دارد. من آدمی هستم که خیلی صاف و ساده حرف میزنم، بنابراین این پرسش را بهسادگی پاسخ میدهم. من در آن سال به این نتیجه رسیدم که شاید نخواهم 10 سال روی این موضوع متعهد باقی بمانم یا اصلا در ایران حضور داشته باشم، بنابراین اندیشه راهاندازی ویسی را کنار گذاشتم.
از راهاندازی ویسی منصرف شدید و به نیوُ رفتید. چه شد که به نیو نزدیک و مدیرعامل این استارتاپ شدید؟
اواخر سال96 با علیرضا علیدوست آشنا شده بودم و او برای عضویت در هیات مدیره نیو از من دعوت کرد. البته این فرایند طول کشید و در سال97 این اتفاق افتاد. در زمستان همان سال، علیرضا و همبنیانگذارش از ایران رفتند و نیو را به من سپردند؛ یعنی از من خواستند که مدیرعامل نیو بشوم و من در کمتر از 5دقیقه به آنها پاسخ مثبت دادم. در حالی که نیو در آن زمان دچار چالش بود، چون همبنیانگذارش که تخصص فنی هم داشت، از ایران میرفت ولی من به اصطلاح سرم درد میکند برای مواجهشدن با چالشها و مدیرعاملی نیوُ را پذیرفتم.
در مورد نیوُ صحبت کنیم؛ خیلی ساده میپرسم که نیو چه است و چه میکند؟
نیو کمک میکند که سلامت مالی به جامعه کاربریاش برگردد. ما در نیو اعتقاد داریم که یک انسان سالم برای اینکه به تعادل برسد، باید سه نوع سلامت داشته باشد؛ سلامت جسم، سلامت ذهن و سلامت مالی. چون این سهتا در کنار هم به تعادل هر انسانی کمک میکنند. چشمانداز ما در نیو این است که کمک کنیم تا مردم به سلامت مالی دست پیدا کنند تا به تعادل برسند.
همچنین نیو از نظر تعریفی و دستهبندی و فنی، یک استارتاپ در حوزه فینتک است. ما میگوییم مدیریت مالی شخصی؛ یعنی نیو یک سرویس مدیریت مالی شخصی است که به افراد و خانوادهها کمک میکند تا خرجها و دخلهای خود را دستهبندی کنند و حساب و کتاب خرج و دخل خود را داشته باشند.
در این زمینه به لحاظ تجربه کاربری، نیو بهترین نرمافزار موجود در بازار است. کاربران میتوانند با نیو خرجها را بشناسند، خرجها را کم کنند و بین خرج و دخل فاصلهای ایجاد کنند و پسانداز داشته باشند. چون انسانی که پسانداز داشته باشد، خیال راحتتری هم دارد. در آینده هم به حوزههای مدیریت مالی و مدیریت سرمایهگذاری وارد خواهیم شد.
مدل درآمدی نیو به چه صورت است؟
مدل درآمدی خیلی سادهای داریم و به صورت فریمیوم است؛ یعنی کاربر وارد اپ میشود و از قابلیتهای پایه به صورت رایگان استفاده میکند. اما نیو قابلیتها و ابزارهای پیشرفتهتری هم دارد و درصدی از کاربران بابت آن قابلیتها به نیو پول میپردازند.
این قابلیتها و ابزارها چه است و کاربران چقدر بابت آنها هزینه میکنند؟
ابزارهای قسطبندی، گرفتن خروجی اکسل، مشخصکردن بدهی و طلب، بودجهبندی، پساندازکردن، اتصال روی فضای ابری و… البته نسبت به قابلیتهایی که به کاربران ارائه میکنیم، قیمت بالایی نداریم.
کاربران برای استفاده از فیچرهای پیشرفتهتر، چقدر هزینه میکنند؟
در حال حاضر هر کاربر به صورت ماهانه 11هزار تومان بابت استفاده از ابزارهای پیشرفتهتر پرداخت میکند. ما مفهومی داریم به نام دفتر خرج. به این صورت که مثلا یک زوج که هر کدام نیو را روی موبایلشان دارند، هزینهای را که برای خانه میکنند، در این فضای ابری بارگذاری میکنند، یعنی حساب و کتاب خانه را با هم به اشتراک میگذارند. برای شرکتها هم این قابلیت ایجاد دفتر خرج وجود دارد و بسیار کارآمد است.
پس ویژگی ابری نیو ظرفیتی برای یک نفر با دستگاههای مختلف و همچنین قابلیت اشتراکگذاری بین چند نفر را دارد. اتصال امن به بانکها را هم در نیو داریم. در آینده نیز قابلیتهای دیگری به این استارتاپ اضافه میشود. مثلا در حال حاضر بحث بورس خیلی داغ شده است و ما در حال صحبت با یکی از استارتاپهای بورسی هستیم که بخشی از قابلیتهایی که دارند، در نیو دیده شود.
کار در حوزه مالی حساسیتهای خاص خود را دارد؛ نیو یک نرمافزار پرداخت نیست اما از آنجایی که به مسائل مالی مربوط است، بفرمایید که چه خدمات مالی به کاربران ارائه میکنید؟ و اینکه نوع همکاری نیو با بانکها به چه صورت است؟
چون نیو یک نرمافزار پرداخت نیست، اطلاعات پرداخت کاربران را نمیگیرد. پس جای نگرانی در این زمینه وجود ندارد. همچنین گاه خود بانکها و گاه شرکتهایی هستند که به صورت اپنایپیآی (open API) و طی قراردادی که با بانکها دارند، در همکاری با نیو و در یک کانال امن و با اجازه خود کاربر، کاربر را به سایت بانک مورد نظرش وصل میکند. ضمن اینکه در حالت عادی هم تراکنشهای مشتریان را رمزگذاری میکنیم. در هر صورت اتصال به بانک با امنیت بالایی انجام میشود.
الان چه تعداد کاربر دارید و از فیچرهای پولی نیو چه تعداد از کاربران شما استفاده میکنند؟
ما در حال حاضر بیش از 100هزار نصب فعال داریم و از این تعداد، حدود 30هزار کاربر به صورت ماهانه فعال هستند. همچنین کمتر از 5درصد از کاربران ما بابت فیچرهای پولی نیو، هزینه پرداخت میکنند. البته این میزان استاندارد است و این درصد در ارتباط با نرمافزارهای فریمیوم، قابل توجه است.
حتی نرمافزارهای فریمیومی وجود دارد که کاربرانش زیر یک درصد بابت فیچرهایش هزینه پرداخت میکنند. البته اسپاتیفای را هم داریم که بیش از 5درصد از کاربرانش هزینه پرداخت میکنند.
از میزان درآمدزایی نیو راضی هستید؟ چه چشماندازی برای رشد نیو در نظر دارید؟
نیو با اینکه درآمدزاست اما هنوز به مقدار درآمدی که من برایش در نظر دارم، نرسیده است. به لحاظ چشمانداز رشد، به نظر من در فضای فعلی اقتصادی ایران که مردم به پسانداز و میزان هزینههایشان حساستر شدهاند، نیو ظرفیت 5میلیون نصب را دارد و اگر منابع مالی مورد نیازمان را داشته باشیم، فکر میکنم که طی 2سال آینده میتوانیم به 5 میلیون نصب برسیم.
بنابراین همانقدر هم تعداد افرادی که بابت فیچرهای پولی نیو هزینه پرداخت میکنند، افزایش خواهد یافت. ما میخواهیم که نیو برای مردم یک دستیار باهوش باشد که مسائل مالیشان را سامان میدهد و تعادل سلامت مالی افراد را رقم میزند.
رقبای نیو در بازار چه کسانی هستند؟
رقبای زیادی در بازار داریم. مانند پارمیس، قیاس و… ما فکر میکنیم که این بازار فعلا به رقبای زیادی نیاز دارد، چون بازاری است که در حال شکلگیری است و چه بهتر که رقبای بیشتری در این حوزه حضور داشته باشند تا هزینه ساخت بازار بین رقبا سرشکن شود.
البته در بین رقبا و در بازار فعلی که در آن حضور داریم، تنها نرمافزاری که خیلی جدی از کاربران پول دریافت میکند، نیو است چون بسیاری از رقبا خدمات رایگان ارائه میکنند. با این حال نیو توانسته است که رشد خوبی داشته باشد و کاربران زیادی به آن اعتماد کرده و از خدماتش استفاده کنند.
تیم نیو الان چند نفره است؟
الان تیم کوچک شده و تلاشمان این است که تیم را کوچک نگه داریم. در حال حاضر تیم نیو حدود 15 نفر نیروی کار دارد.
بنیانگذاران نیو از ایران رفتند و به نوعی کار را به شما سپردند؛ روند کار در نیو به چه صورت ادامه یافت؟
بعد از علیرضا و همسرش که همبنیانگذارش بود، نیو را با یک نفر دیگر ادامه دادیم. بعد یک نفر را هم بهعنوان پشتیبان استخدام کردم. قبل از آن هم خودم به بسیاری از مشتریان زنگ زدم و با آنها صحبت کردم، چون اعتقاد دارم که ارتباط با مشتری هیچگاه نباید قطع شود. بنابراین قبل از اینکه نیروی پشتیبان استخدام کنیم، خودم پشتیبانی از مشتریان را هم انجام دادم.
از آنجایی که اعتقاد دارم در فضای کار استارتاپی، روحیه استارتاپی بهتر شکل میگیرد، به فضای کار اشتراکی فینوا نقل مکان کردیم. پول زیادی هم نداشتیم. برای جذب سرمایه، با سرمایهگذاری به توافق رسیدیم اما در نهایت پول زیادی به نیو تزریق نشد.
اما با تغییراتی که روی مدل درآمدی و مدل کسبوکار نیو ایجاد کردیم، درآمدزایی نیو شروع شد. به نحوی که از ابتدای سال97 به صورت مرتب درآمدمان در حال رشد است.
الان نیو چه تعداد کاربر دارد؟
نیو دو محصول دارد. اما محصولی که همه آن را میشناسند، بیش از 100هزار نصب فعال دارد.
گفتید که برای جذب سرمایه با سرمایهگذارانی صحبت و مذاکره داشتید. در نهایت برای نیو چقدر سرمایه جذب کردید؟
در سال97 جهت جذب سرمایه برای نیو با یک شرکت خصوصی وارد مذاکره شدیم. قرار شد که یک میلیارد تومان روی نیو سرمایهگذاری کنند، اما تا اوایل سال98 این اتفاق نیفتاد و در نهایت هم تنها 500میلیون تومان سرمایه جذب کردیم.
برای دریافت سرمایه دیگری تلاشی نکردهاید؟
حقیقتا همین الان هم در حال مذاکره هستیم. اما تمرکزمان روی این نکته است که درآمدزایی نیو را افزایش بدهیم. البته برای گسترش کار و رسیدن سریعتر به اهدافمان نیاز به جذب سرمایه داریم.
کمی هم در مورد اکوسیستم استارتاپی ایران صحبت بکنیم؛ شما از قدیمیهای این زیستبوم هستید. الان هم خیلی در فضای مجازی فعال هستید و نقدهای زیادی را هم به اکوسیستم وارد میکنید. الان من این سوال را از شما دارم که به نظرتان اکوسیستم استارتاپی ایران در کجای مسیر قرار دارد؟
اگر بخواهم واقعیت را بگویم این است که اصطلاح اکوسیستمهای استارتاپی را من سر زبانها انداختم، اما متاسفانه خود این اصطلاح هم نابجا استفاده میشود.
در پاسخ به سوال شما میتوانم بگویم که اکوسیستم به آنجایی که ما فکر میکردیم و دوست داشتیم، نرسیده است. من با اکوسیستمهای بیرون از ایران مقایسه نمیکنم چون هر مقایسهای با آمریکا، چین و… اشتباه است. اما خودمان را با ترکیه که میتوانیم مقایسه کنیم.
به نظر من اتفاقاتی طی سالهای اخیر رخ داده که به اکوسیستم استارتاپی ایران ضربه زده است. الان اکوسیستم کمجان و کمتوان است. آن تعداد سرمایهگذار جسور که باید داشته باشد، ندارد و آن تعدادی هم که حضور دارند، چندان جسور نیستند.
بعضی از این اتفاقات مربوط به مسائل درونی اکوسیستم بوده است. برخی از اتفاقات هم مربوط به خارج از اکوسیستم است. مثل تحریم.
وقتی برجام شکل گرفت، امید داشتیم که پول و دانش خارجی هم وارد ایران شود. چون این دو در کنار هم میتوانست بسیار کمککننده باشد، اما به محض اینکه درها و مرزهای ایران به روی سرمایهگذاران و افراد صاحب دانش کسبوکارهای استارتاپی باز شد، این درها به سرعت بسته شدند. در همان مدت اندک هم سرمایههای خوبی جذب شد. شرایط خاص امروز و کرونا هم روی اکوسیستم تاثیر گذاشته است و این دسته از مسائل هم جزو مسائلی هستند که شرایط بیرونی محسوب میشوند.
اما درون اکوسیستم هم مسائلی وجود دارد. واقعیت این است که از روز نخست، نهاد خصوصی باید به فکر خودش باشد. اما شاهد بودیم که در اکوسیستم استارتاپی ایران، از روز نخست، خودخواهی صورت گرفت. یعنی بعضی از نهادها به دنبال رانتهایی بودند که از دولت بگیرند و ارتباط با دولت شکل گرفت. همین رانتها سرعت ورود افراد جدید به اکوسیستم را کند کرد.
منظورتان کدام نهادهاست؟
سرآوا کارهای بسیار مهمی برای شکلگیری اکوسیستم انجام داد. چون قبل از سرآوا افرادی به اسم سرمایهگذار وجود داشتند اما جرات سرمایهگذاری روی پدیدههای جدیدی به نام استارتاپها را نداشتند اما سرآوا وارد گود شد و به طور واقعی و ملموس شروع به سرمایهگذاری کرد.
واردکردن پول و دانش خارجیها به ایران را هم سرآوا شکل داد که بسیار ارزشمند است. پس من قصد ندارم که ارزشهایی را که سرآوا داشته و دارد، زیر سوال ببرم و از این منظر به اصطلاح باید دست سرآوا را هم بوسید. اما حرکت به سمت برقراری ارتباط با دولت در اکوسیستم، مسیری نبود که اکوسیستم باید به سمتش حرکت میکرد.
اکوسیستم میتوانست بدون پولهای دولتی هم به راهش ادامه دهد اما توجه به بخش دولتی و کشاندن آنها به حوزه استارتاپی موجب شد تا رانت ایجاد شود؛ از رانت پولی گرفته تا رانت برای در اختیارگرفتن فضای کاری. مثلا آواتک که راهاندازی شد، مکان آن را به صورت مجانی در اختیار گرفت و معاونت علمی ریاست جمهوری کمک مالی در این زمینه انجام داد.
در نهایت هم همین موارد موجب شد که کارخانه نوآوری از دست سرآوا خارج شود و دوباره به دست دولتیها بیفتد. وقتی دیگران هم دیدند که چنین رویهای وجود دارد، آنها هم خودشان به دولت وصل شدند.
آسیب ارائه تسهیلات دولت به شرکت های استارتاپی چه بود؟
من پاسخ این سوال را با بیان یک مثال میدهم. فرض کنید که شما و من قصد راهاندازی شتابدهنده را داریم. شما آدم سالمی هستید اما من فضا را به صورت مجانی از دولت میگیرم. اما شما بابت ایجاد فضا و مکان، مثلا یک میلیارد تومان هزینه میکنید. پس تا اینجای کار، یک میلیارد تومان از من عقب هستید.
دوم اینکه فرض کنیم که در ادامه من چون بابت فضا هزینهای نکردهام، بابت حضور افراد در فضای کار اشتراکیام پول کمتری میگیرم. اما شما باید هزینه بیشتری دریافت کنید. همین امر در نهایت من را جلو میاندازد چون من قیمت پایینتری دارم و خواهان و طرفداران بیشتری پیدا میکنم.
همین الان هم بسیاری از کسبوکارها به دنبال گرفتن تسهیلات یا گرفتن فضای کار و تولید هستند و از دولت انتظار دارند که کمکشان کند. کلیت نفس این کار را شما غلط میدانید؟
این کارها در ادبیات دنیا یک تعریف و یک مفهوم بیشتر ندارد و آن رانت است.
در کشور ما همیشه این دولت است که سهم خودش را از هر پدیده اقتصادی و تجاری طلب میکند و اصولا بخش خصوصی خیلی معنای واقعی در ایران ندارد. هر چند بخش دولتی در ابتدا نسبت به استارتاپها بیتفاوت بود ولی بدونشک در ادامه و با رشد کسبوکارهای نوپا، خواهناخواه سروکله بخش دولتی پیدا میشد و سهمش را میخواست. شاهد مثال این مدعا، سهمخواهی شهرداریها از تاکسیهای آنلاین است و دهها شاهد دیگر.
با وجود همه این مسائل، به نظر من نباید پای دولتیها را به استارتاپویکندها و فضاهای کار اشتراکی باز میکردند. وقتی هم دولت در جایی سرمایهگذاری میکند، انتظار سهم و درآمد دارد. همچنین وقتی دولت طعم دخالت را میچشد، حاضر نیست کنار بکشد. بنابراین راه برای دخالت دولتیها در اکوسیستم باز شد. در نهایت اینکه به نظر من این حرکت به سمت دولتیها از سمت اکوسیستمیها اشتباه بود.
حالا شما این روند را نادرست میدانید؛ روند درست از نظر شما چیست و چه باید میکردند؟
روند درست به نظر من این بود که دولت، نهادهای سرمایهداری را به سمت سرمایهگذاری روی ویسیها تشویق میکرد اما دولت همه افراد را به راهاندازی ویسی تشویق کرد و افرادی ویسی راهاندازی کردند که ادبیات ویسی را نمیدانستند.
آنها باید الپی میشدند تا ویسی که کارش ترجمه و فهم استارتاپهاست و با استارتاپها رابطه برقرار کند؛ یعنی آنها باید سرمایه ویسیها را تامین میکردند نه اینکه خودشان وارد گودی بشوند که چیزی از آن نمیدانستند. از این راه افراد غیرمتخصص به عنوان سرمایهگذار وارد اکوسیستم شدند که عملا تاثیرگذاری ویژهای هم نداشتند.
راهکار دیگر، استفاده از ظرفیتهای صندوقهای بازنشستگی بوده و است. این همه صندوق بازنشستگی در ایران داریم.
دولت باید صندوقهای بازنشستگی را جمع میکرد و به آنها میگفت که هر کدام چند درصد از پولشان را به اکوسیستم استارتاپی بیاورند، اما چنین کاری انجام نشد. در حالی که پولهای خیلی کلانی در صندوقهای بازنشستگی در جریان است.
اتفاقی که رخ میداد این بود که الان صدبرابر میزان فعلی، پول در اکوسیستم داشتیم، چون کوچکترین صندوق بازنشستگی ایران حداقل هزار میلیارد تومان گردش مالی دارد.
در حال حاضر برای برونرفت از وضعیت بیپولی فعلی، ما حداقل به 40 ویسی فعال نیاز داریم که هر کدام حداقل 100 میلیارد تومان پول به اکوسیستم بیاورند. اما الان ویسیهایی هستند که فقط در حد چند کارت ویزیت فعالیت میکنند و کل هزینهای که میکنند تا 200 هزار تومان است که بابت چاپ و تکثیر کارت ویزیتی که آنها را ویسی معرفی میکند و عملا نهتنها پولی به استارتاپها تزریق نمیکنند بلکه صاحبان ایدهها و صاحبان استارتاپها را در جلسات متعدد فرسوده میکنند.
در این میان استارتاپها به جای اینکه به دنبال کسب دانش واقعی باشند، به دنبال سخنوری و حضور در رویدادهای مختلف هستند. الان کمدانشی، دیگر مسئلهای است که گریبان اکوسیستم را گرفته است. این کمدانشی هم در نزد صاحبان استارتاپها دیده میشود و هم در نزد سرمایهگذاران.
کمدانشی اکوسیستم و بعضی از استارتاپها را در بحران کرونا بیش از پیش دیدیم، چون بودند استارتاپهایی که سروصدای زیادی داشتند و مدعی رشد و پیشرفت بودند اما با شروع کرونا، نیروهایشان را تعدیل کردند و خودشان بسیار ضعیف شدند و به اصطلاح ترکیدند.
علاوه بر اینکه الان به ویسیها نقدهایی وارد میشود، کارآمدی شتابدهندهها هم عملا زیر سوال رفته است. با توجه به این موضوع که خود شما در مسیر راهاندازی یک شتابدهنده قرار داشتهاید، دلیل عدم کارآمدی بسیاری از شتابدهندهها در ایران را چه میدانید؟
دخالتهای دولتی در این زمینه هم آسیب زده است. شاید برای شما هم جالب توجه باشد که در میانه کار چون دولت پول میداد، فضا میداد و کمک میکرد، بعضی از افراد شتابدهنده راهاندازی میکردند که پول و تسهیلات از دولت بگیرند؛ یعنی باز هم فضایی ایجاد شده بود که افرادی با داعیه راهاندازی شتابدهنده، صرفا پول و تسهیلات دولتی دریافت کنند و هیچ کاری هم از پیش نبرند.
البته زمان راهاندازی شتابدهندهها درست و مناسب بود، اما باید توان و ظرفیتهای اکوسیستم را هم در نظر بگیریم. مهمترین مسئله در یک شتابدهنده، شبکه منتورهای داخل شتابدهنده است. اما مگر ما چند استارتاپ واقعی در حدود سالهای 92 تا 93 داشتیم که بهعنوان منتور تجربیاتشان را در اختیار دیگران قرار بدهند. در حال حاضر هم دیگر دادن 30 میلیون تومان پول به استارتاپها ارزشی ندارد. شتابدهنده در حال حاضر، حداقل 100 میلیون تومان باید به استارتاپها بدهد.
همچنین باید استارتاپی پرورش بدهد که این استارتاپ بتواند در مراحل بعدی موفق به جذب سرمایه بشود اما این روند موثر در ایران شکل نگرفت و الان چنین روندی نداریم بلکه شتابدهندهها هم کارایی و عملکرد مطلوبی را که از آنها انتظار میرفت، ندارند.
این مسائل در حالی است که بنیانگذاران شتابدهندههای بزرگ دنیا، همگی خودشان تجارب بزرگی داشتند؛ یعنی کسی که شتابدهنده راهاندازی میکند، باید سابقه کاری پر و پیمانی داشته باشد و جنس کسبوکارها و فضای کاریشان را بشناسد وگرنه به وضعیت امروز شتابدهندههای ایرانی دچار میشود.
میخواهم برگردم به روند کاری خود شما. شما سالها کار کردهاید و از قدیمیهای حوزه استارتاپی ایران هستید. همچنین تجارب شکست و موفقیت زیادی هم دارید و… چه تصمیمات اشتباه یا درستی در این مسیر گرفتهاید؟
به نظر خودم، 90درصد تصمیماتی که تاکنون گرفتهام، اشتباه بوده است.
مثل چه؟
مثلا مکتوبنکردن قول و قرارهایی که در نهایت به ضررکردن من منجر شده است و موجب شده تا من از مجموعههایی جدا شوم.
مثل جداشدن از فینوا؟
بله. البته این مشکل من بوده که توقعات و خواستههایم را مکتوب نکردهام و در نهایت عملیاتی نشدهاند و من مجبور شدهام که مجموعه را ترک کنم. ضمن اینکه من با دلخوری از فینوا جدا نشدم بلکه توقعاتم برآورده نشد. الان هم استارتاپ نیو در فینوا حضور دارد.
همچنین شاید باید زودتر در مورد اینکه نمیخواهم ویسی داشته باشم، تصمیم میگرفتم و به دنیای استارتاپها میآمدم.
مثلا باید به جای سال97، در سال96 به فضای استارتاپی برمیگشتم. من زیاد روی راهاندازی ویسی پافشاری کردم. حتی از یک جایی به بعد، خیلیها میترسیدند که با من ارتباط بگیرند. اشتباهاتی هم داشتم که موجب پختهترشدن من شدند. خیلی از کارها وقتم را تلف کرده ولی خیلی از داشتههای امروزم را هم دوست دارم.
مثلا ناصرغانمزادهبودن را دوست دارم؛ هر چند این شخصیت رُک شاید محبوب بعضی از افراد نباشد. اما تغییری که الان کردهام این است که به جای اینکه به افراد اشاره کنم، فعل و عمل بد را نشانه میروم. تعامل با من سخت است و سعی کردهام که خوشتعاملتر شوم!
وقتی به عقبه، سابقه و تجربه کاریتان نگاه میکنیم، حداقل انتظار این است که ناصر غانمزاده باید خودش یک استارتاپ بزرگ داشته باشد. چرا ندارید؟
واقعیت این است که من اصلا به دنبال راهاندازی استارتاپ نبودم. من طی دو سه سال اول اکوسیستم به دنبال این بودم که تاثیر مثبت بگذارم، اما این از اشتباهات من بود. چون الان فکرم این است که اول باید پولدار شوید و سپس از راه درست و بدون رانت تاثیرگذار باشید. طی دو سه سال بعد هم به دنبال راهاندازی ویسی بودم و نه راهاندازی استارتاپ.
با توجه به تجربیات و آموزشهایی که دیده بودم و علاقه و اشتیاقی که داشتم، اگر ویسی من راهاندازی شده بود، یکی از بهترین ویسیهای ایران میشد. وقتی هم متوجه شدم که تلاشهایم برای راهاندازی ویسی به جایی نمیرسد، چون توان راهاندازی و اداره استارتاپ را در خودم میدیدم، به فضای استارتاپ و مدیریت استارتاپ برگشتم.
اما در واقع بدموقع برگشتم چون زمانی برگشتهام که اقتصاد ایران و اکوسیستم استارتاپی ایران در سیر نزولی قرار گرفته است.
3 Comments