چگونه استارتاپ راه اندازی کنیم؟ استارتاپ های خارجی پادکست های استارتاپی تکنولوژی

5 محصول گوگل که ‌محکوم به شکست شدند

استارتاپ‌ها چه چیزی می‌توانند از شکست استارتاپ های گوگل بیاموزند

5 محصول گوگل که محکوم به شکست شدند

تصور اینکه شرکت بزرگی مانند گوگل تجارب شکست زیادی را از سر گذرانده باشد، کمی سخت به نظر می‌رسد، اما سایه شکست بر سر این استارتاپ بزرگ نیز سنگینی می‌کند و گوگل هم، مانند هر کسب و کاری، در فرایند ارتقای محصولات و خدمات خود، طعم شکست را تجربه کرده است. در اینجا می‌خواهیم 5 محصول نوآورانه استارتاپ گوگل را معرفی کنیم که نتوانستند به اهداف مورد نظر خود دست پیدا کنند و از راهی که برای توسعه خود طراحی کرده بودند، به کنار رفتند. قطعا تجربه شکست استارتاپ بزرگ و شاخصی مانند گوگل می‌تواند درس‌های ارزشمندی برای سایر کسب و کارهای نوین داشته باشد.

ویدئو‌پلیر در مقابل یوتیوب دوام نیاورد

هنگامی که برنامه گوگل ویدئو در اواخر ژانویه سال‌2005 راه‌اندازی شد، هیچ‌کس انتظار شکست آن را نداشت، حتی برخی معتقدند که اگر این برنامه را ناکام بدانیم، ناعادلانه باشد؛ اما به هرحال این برنامه شکست خورد. چه اتفاقی افتاد؟ کمپانی گوگل 22 ماه بعد از راه‌اندازی ویدئو‌پلیر گوگل، یوتیوب را به مبلغ 1.65 میلیارد دلار خریداری کرد و به عقیده بسیاری از افراد، همین اکتساب، منجر به شکست گوگل ویدئو شد.
اگرچه ارزش یوتیوب رشد زیادی کرد و به مبلغی بالغ بر 45.7 میلیارد دلار رسید، اما برنامه ویدئو‌پلیر گوگل نتوانست در مقابل رقیب جدید خود دوام بیاورد، چراکه هر ویدئویی که مخاطبان در گوگل‌ویدئو جستجو کنند، در یوتیوب وجود دارد و بنابراین وجود برنامه مذکور محلی از اعراب نداشت. با توجه به ارزشی که یوتیوب برای کمپانی گوگل فراهم کرد، برکناری ویدئو‌پلیر گوگل، لزوما یک شکست تلقی نمی‌شود، اما به هرحال این محصول 10 ماه بعد از اکتساب یوتیوب توسط گوگل، رسما شکست خورد و دامنه فعالیت آن قطع شد.

 

google video player

آنچه استارتاپ ها از شکست ویدئوپلیر گوگل می‌آموزند

محصولی مانند گوگل ویدئو، مفهوم بدی نداشت. کاربران می‌توانستند فیلم‌های مورد نظر خود را از گوگل دانلود کرده و در تمام صفحه آن را مشاهده کنند؛ اما نکته مهمی که وجود دارد، این بود که با وجود محصول شناخته‌شده‌ای مانند یوتیوب، به یک پخش‌کننده ویدئوی دیگر نیازی نبود و این همان اشتباهی بود که کمپانی گوگل مرتکب شد و به فاصله 2سال نیز آن را منحل کرد. بر همین اساس، استارتاپ‌ها نیز در روند توسعه محصولات و خدمات خود باید به سایر محصولات و خدمات موجود در بازار توجه کنند و ببینند آیا با وجود رقبای دیگر، نیازی به توسعه یک محصول جدید خواهد بود یا خیر؛ چراکه در غیر این صورت، ارائه یک محصول تکراری در نهایت محکوم به شکست خواهد شد.

گوگل Buzz هیچ مزیت رقابتی نداشت

برنامه گوگل Buzz اساسا کلونی گوگل در توییتر بود، اما فرایند شکل‌گیری تا شکست این محصول نیز 22 ماه طول کشید. گوگل Buzz که نهایتا در جی‌میل ادغام شد، برای کاربران امکان ارسال عکس‌ها، لینک‌ها، ویدئوها و به‌روز‌رسانی استاتوس را فراهم می‌کرد. بر این اساس، محصول مذکور نیز در نوع خود قابل توجه بود، اما مانند نمونه قبل، همتایان دیگری نیز داشت و به همین دلیل نیز نتوانست عملکرد خوبی داشته باشد. به طور کلی، گوگل، در ارائه محصولاتی که برای اولین‌بار به بازار عرضه نمی‌شوند، توفیق چندانی ندارد و گوگل Buzz نیز یکی دیگر از این محصولات بود.

google-buzz

از شکست این محصول چه می‌آموزیم؟

نکته‌ای که وجود دارد، این است که Buzz نتوانست هیچ پیشرفت اساسی را در توییتر ایجاد کند. رابط این محصول شلوغ‌تر بود و از همه مهم‌تر اینکه محدودیت شخصی نداشت و از همان ابتدا نگرانی‌های زیادی را در رابطه با حفظ حریم شخصی ایجاد کرد. به همین دلیل نیز مردم هیچ دلیلی برای انتقال از توییتر به Buzz نداشتند و به طور کلی این محصول مزیت قابل توجهی نسبت به توییتر نداشت. در ادامه ادغام آن در جی‌میل نیز راه به جایی نبرد و همان نگرانی حفظ حریم خصوصی درباره آن وجود داشت. در واقع آن چیزی که باعث شد گوگل این محصول را منحل کند، نداشتن مزیت رقابتی بود. استارتاپ‌ها از شکست محصولی مانند Buzz درس مهمی می‌گیرند مبنی بر اینکه در صورت وارد‌شدن به یک بازار رقابتی، باید حتما یک مزیت رقابتی داشته باشند تا نظر کاربران را به سوی خود جلب کنند؛ چراکه کاربران در صورت مزایای یک محصول جدید به سمت آن خواهند رفت و در غیر این صورت، همان محصولات و خدمات قبل را ترجیح خواهند داد.

گوگل Answers و رقبای رایگان ‌آنها

Google-Answersمحصول دیگری که در فرایند رشد کمپانی گوگل ظاهر شد، Google Answers بود. این محصول نیز یک فرایند کاربردی را در زمینه جستجو برای کاربران فراهم می‌کرد، به این صورت که کاربران برای یافتن پاسخ سؤالات خود، وجهی را به پژوهشگر پرداخت می‌کردند در نهایت نیز وجه مربوط به پژوهشگر پرداخت شده و مقداری از آن نیز برای گوگل کسر می‌شد. رویکرد فوق نیز به رغم مفید‌بودن، نتوانست راه به جایی ببرد، زیرا کاربران پاسخ سؤالات خود را در یاهو یا انجمن‌های گفت‌وگو می‌یافتند، ضمن اینکه با اضافه‌شدن وب‌گاه پرسش و پاسخ Quora نیز امکان رایگان دیگری برای کاربران فراهم شد. به این ترتیب مردم پاسخ سؤالات خود را در یاهو، Quora و یا از طریق گفت‌وگو با دوستان خود در فیس‌بوک، پیدا می‌کردند و دیگر نیازی به پرداخت هزینه جستجو نبود. محصول Answers گوگل نیز با وجود رقبایی که روند جستجوی کاربران را به رایگان تسهیل می‌کردند، پس از 4 سال و 8 ماه متوقف شد.

 

استارتاپ‌ها چه درسی از روند شکست گوگل Answers می‌گیرند؟

مهم‌ترین دلیلی که می‌توان برای شکست این محصول ارائه کرد، بازار رایگان آن بوده است. به این معنا که سایر موتورهای جستجو و وب‌سایت‌های پرسش و پاسخ، به سؤالات کاربران به طور رایگان پاسخ می‌دادند و در این میان، اقدام گوگل مبنی بر پولی‌کردن پاسخ‌ها، چندان عاقلانه نبود. استارتاپ‌ها نیز در فرایند توسعه محصولات و خدمات خود باید به این نکته توجه کنند که اگر محصولی به صورت رایگان در بازار آنها وجود دارد، به سمت آن نروند. اگر هم مایل باشند که چنین محصولی را ارائه کنند، باید شاخص‌های افزودنی قابل توجهی در آن ایجاد کنند تا کاربران مایل به پرداخت هزینه، به منظور برخورداری از آن ویژگی‌ها، باشند.

نوت‌بوک گوگل محبوبیت عمومی نداشت

هنگامی که گوگل دفترچه یادداشت خود را به بازار عرضه کرد، کاربران زیادی هیجان‌زده شدند؛ کاربرانی که از نوت‌بوک‌های قدیمی مایکروسافت و یاهو چندان راضی نبودند و با آمدن نوت‌بوک گوگل، منتظر یک انقلاب قابل توجه در این زمینه بودند. اما این دفترچه یادداشت نتوانست نظر کاربران را به سوی خود جلب کند، طراحی آن ناامیدکننده و استفاده از آن نیز دشوار بود. در حالی که کاربران منتظر محصولی بودند که فرایند یادداشت‌برداری و تنظیم برنامه‌های آنها را تسهیل کرده و ویژگی‌های منحصربه‌فردی داشته باشد. به هرحال کسب محبوبیت عمومی در بین کاربران مهم‌ترین نکته‌ای بود که نوت‌بوک گوگل بعد از 5سال و 4 ماه فعالیت، به آن دست نیافت و سرانجام به Google Docs تغییر مکان داد؛ برنامه‌ای که این محبوبیت را در بین کاربران به دست آورد.

درسی که از شکست نوت‌بوک گوگل می‌آموزیم

برای اینکه رویکرد ناموفق این محصول را بهتر متوجه شویم، باید از یک محصول مشابه نام ببریم: Evernote؛ محصولی که به رغم شکست نوت‌بوک گوگل، موفقیت زیادی به دست آورد. مهم‌ترین دلیلی که برای رشد آن ذکر می‌شود، پشتیبانی از سیستم‌عامل‌های مختلف مانند دراپ‌باکس است. به طوری که کاربران می‌توانند تقریبا از هر دستگاهی به یادداشت‌های خود دسترسی داشته باشند. همچنین رابط Evernote بسیار کاربرپسند بوده و امکان ضبط صدا را نیز فراهم می‌کند.

با ظهور گوشی‌های هوشمند و تبلت‌ها، کاربران از طریق دستگاه‌های متفاوتی به فضای دیجیتال وارد می‌شوند و بر این اساس، دفترچه یادداشتی مهم است که بتواند نیاز همه آنها را پوشش دهد. نوت‌بوک گوگل، در صورتی که شما با یک رایانه شخصی از آن استفاده می‌کردید، بسیار عالی و کاربردی بود، اما با وفور دستگاه‌های هوشمند، این محصول نتوانست همه آنها را پوشش دهد و همین نکته نیز منجر به شکست آن شد. استارتاپ‌ها نیز در روند تولید محصولات و خدمات خود باید به عمومیت آنها نیز توجه داشته باشند؛ یعنی محصولی را ارائه دهند که کاربرپسند بوده و نسبت به پیشرفت روزافزون فناوری جهان، چه در حوزه سخت‌افزار مانند تلفن‌های هوشمند و چه در حوزه نرم‌افزار مانند سیستم‌عامل‌های مختلف، انعطاف داشته باشد تا در نهایت بتواند در کنار کاربران خود باقی بماند.
مفهوم دفترچه یادداشت به این معناست که به کاربران در زندگی روزانه‌شان کمک کند، در حالی که نوت‌بوک گوگل محدودیت‌های زیادی داشت و نمی‌توانست روند روزانه یادداشت‌های کاربران را پوشش دهد.

گوگل Wave یک MVP نبود

google-waveشاید توضیح این محصول کمی دشوار به نظر برسد. خود کمپانی گوگل، Wave را یک فرایند زنده معرفی کرد؛ یک فضای مشترک در وب که مردم می‌توانستند با استفاده از متن، عکس، فیلم و… با یکدیگر بحث و همکاری داشته باشند. همچنین یکی از توسعه‌دهندگان این محصول نیز گفته بود که این محصول چیزی شبیه ایمیل است، اگر امروز اختراع شده بود.
به هرحال محصول مذکور ایده‌آل‌های زیادی را برای صاحبان خود به وجود آورده بود و گوگل نیز امید زیادی به آن داشت، اما در نهایت بعد از 15 ماه فعالیت به ورطه خاموشی کشیده شد.

 

مشکل Wave چه بود؟

این محصول با ویژگی‌های زیادی همراه بود که گوگل فرض می‌کرد افراد به آنها نیاز دارند، به همین منظور نیز Wave یک برنامه پیچیده بود که برای درک عملکرد آن باید روی وقت کاربران سرمایه‌گذاری می‌شد. به بیان دیگر، این محصول در قالب یک MVP یا محصول کمینه ارائه نشد و پاشنه آشیل آن نیز همان بود. این درحالی است که هر استارتاپی باید در روند توسعه محصولات خود، با گام‌های کوچک شروع به کار کند و محصول مورد نظر خود را در قالب یک MVP ارائه دهد. بر این اساس، Wave محکوم به شکست شد، زیرا به جای اینکه در قالب یک محصول کمینه وارد شود و به مرور، روند توسعه‌ای خود را طی کند، در قالب یک محصول فنی گسترده ظاهر شد، اما در ادامه نتوانست رویکرد مورد نظر خود را ادامه دهد.

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *