اوبر از حیاط کوچک The Yard شروع کرد
بیش از یک دهه پیش بود که گرت کمپ و تروایس کالانیک به دنبال ارائه یک راهحل مقرونبهصرفهتر برای هزینه تاکسی، ایده اوبر را به صورت اشتراکی پایهگذاری کردند. جالب است بدانید این کار مشترک در یک فضای کاری مشترک رقم خورد و فضای کاری اشتراکی به نام The Yard در نیویورک، اولین مکان رسمی این استارتاپ بود. دستاندرکاران اوبر خیلی زود به اهمیت فضای کار اشتراکی پی بردند، به طوری که حتی بعد از نقل مکان به سانفرانسیسکو، یعنی زمانی که این استارتاپ 8 نیروی قوی و زبده را به دست آورده بود نیز به سمت فضای کار اشتراکی پیش رفت و در یک محل اشتراکی به نام RocketSpace مستقر شد.
در حال حاضر استارتاپ اوبر ریشه خود را در اکثر مناطق جهان دوانده است، به طوری که خیلی سخت میتوان کشور پیشرفتهای را پیدا کرد که استارتاپ اوبر در آنجا فعالیت نکند.درک تجربه کار تیمی و به دست آوردن روحیه همکاری، شاخصترین پیامد مثبتی است که فضای کار اشتراکی برای هر شرکتی میتواند به ارمغان بیاورد و در این میان، هنگامی که متوجه میشویم شرکت بزرگی مانند اوبر نیز کار خود را از یک فضای مشترک کاری آغاز کرده است، به اهمیت این نوع محیط کاری، خصوصا برای استارتاپها، پی خواهیم برد. اینطور نیست که شرکتهای بزرگ، برخلاف تصور بسیاری از ما، در فضاهای کاری بزرگ و پیشرفته شکل گرفته باشند، بلکه بسیاری از کمپانیهای بزرگ و مجهزی که امروز در مقابل ما قرار دارند، زمانی پشت یک میز مشترک در یک فضای کوچک نشسته بودند، اما از موقعیت مذکور استفاده کرده و با تمرکز بر ایده خود و تقویت فرایند شبکهسازی که همان میز کوچک در اختیارشان قرار میداد، به بسیاری از اهداف خود جامه عمل پوشاندند.
اسپاتیفای؛ گذر از سوئد و رسیدن به یک فضای اشتراکی در آمریکا
استارتاپ اسپاتیفای برای بسیاری از مردم جهان، به عنوان یک رسانه جاری پخش موسیقی، پادکست و ویدئو، نامی شناختهشده به شمار میرود و یکی از بزرگترین سایتهای پخشکننده موسیقی حال حاضر جهان محسوب میشود. جالب است بدانید علیرغم اینکه اسپاتیفای در کشور سوئد راهاندازی شده است، اما خیلی زود به فکر تسخیر بازار آمریکا افتاد و دقیقا پس از آنکه به این بازار بزرگ دسترسی پیدا کرد، به یکی از رسانههای برتر موسیقی و پادکست جهان تبدیل شد. رفتن به آمریکا برای اسپاتیفای با کار کردن در یک فضای اشتراکی مصادف شد. این شرکت در فضای کار اشتراکی RocketSpace در سانفرانسیسکو که اوبر نیز مدتی در آنجا حضور داشت، کار خود را آغاز کرد.
در حال حاضر شرکت اسپاتیفای بیش از 100میلیون مشترک دارد که برای محصولات آن هزینه پرداخت میکنند. این استارتاپ بزرگ، زمانی در یک فضای اشتراکی در کنار سایر کسبوکارها، فعالیت خود را آغاز کرده بود. این کمپانی میتواند از سابقه فعالیت خود در یک فضای کار اشتراکی به عنوان یک افتخار نام ببرد و تجربه درخشان آن دوران را در اختیار نیروهای جدید خود قرار دهد. اهمیت فضای اشتراکی بیشتر از این جهت است که استارتاپهای موفق را در معرض تجربیات مختلفی قرار میدهد؛ تجربهای که شاید توسط شخص آنها لمس نشده باشد، اما همسایه بدون دیوار آنها در یک فضای مشترک درگیر آن بوده و بنابراین میتواند برای آنها نیز یک تجربه ملموس محسوب شود.
اتفاقات بزرگ همیشه از دل شرایط بزرگ متولد نمیشوند، بلکه گاهی ممکن است شرایط بسیار محدود و کوچکی مانند یک فضای کار اشتراکی، دربردارنده اتفاقات مهمی در فرایندهای اقتصادی جهان باشند. زمانی اعضای اسپاتیفای پشت یک میز در یک محیط مشترک، رؤیای خود را عملی میکردند و امروز، شاید اگر گذری به فضاهای کار اشتراکی جهان داشته باشیم، در هر یک از آنها حداقل یک نفر را پیدا کنیم که از طریق اسپاتیفای در حال گوشدادن به موسیقی یا پادکست باشد. نکته مهم این است که گروه اسپاتیفای، هنگامی که در یک فضای مشترک کار میکردند، تمرکز خود را از دست نداده بودند و به جای اینکه رؤیای اتاقهای بزرگ مدیریتی را در سر بپرورانند و از وضعیت فعلی خود ناراضی باشند، تمرکزشان را روی اهداف خود قرار داده و سعی میکردند از فرصتهایی که این فضای اشتراکی برای آنها ایجاد میکرد، بهرهمند شوند.
Hootsuite در یک محیط اشتراکی، کار اشتراکی خود را آغاز کرد
شاید هیچ استارتاپی مانند Hootsuite با فضای کار اشتراکی همخوانی نداشته است، به طوری که میتوانیم بگوییم نفس این استارتاپ بر پایه اصول همکاری و اشتراک پایهگذاری شده و طبیعتا آغاز کار در یک فضای اشتراکی نیز در تقویت روحیه همکاری و درک بهتر اعضای سازمان نسبت به مفهوم اشتراک، بسیار تأثیرگذار بوده باشد. اما Hootsuite دقیقا چیست؟ شاید سادهترین تعریف از این استارتاپ، یک بستر جامع از تمام شبکههای اجتماعی باشد. Ryan Holmes در سال2008 استارتاپ خود را با هدف ادغام تمام شبکههای اجتماعی مانند یوتیوب، لینکدین، اینستاگرام، فیسبوک و تويیتر در یک نرمافزار، راهاندازی کرد. اگر بخواهیم با زبان استعاره صحبت کنیم، میتوانیم اینطور بگوییم که انتخاب یک فضای اشتراکی محیطی برای آغاز کار، به نوعی یک همتای بیرونی برای فضای اشتراکی مجازی این استارتاپ به شمار میرود؛ یعنی همانطور که مخاطبان میتوانستند در فضای مجازی تمام شبکههای اجتماعی خود را ادغام کرده و در کنار هم قرار بدهند، تیم Hootsuite نیز کار خود را در یک محیط اشتراکی انجام میداد.از سوی دیگر، بنیانگذاران این استارتاپ که کار خود را در یک فضای اشتراکی مستقر در سانفرانسیسکو آغاز کرده بودند نیز اذعان میکنند که کار کردن در فضای اشتراکی مذکور، شبکههای ارتباطی ارزشمندی را برای آنها ایجاد کرده که با استفاده از آنها روند رشد و توسعه کسبوکار خود را سرعت بخشیدهاند.
گذر از Burbn و رسیدن به اینستاگرام در یک فضای اشتراکی
شاید هیچ استارتاپی بهتر از اینستاگرام، قدرت فضای اشتراکی و همکاری را نشان ندهد. اینستاگرام که امروز تقریبا توسط اکثر کاربران اینترنتی مورد استفاده قرار میگیرد، کار خود را در یک محیط اشتراکی آغاز کرد و دقیقا همین فضای اشتراکی نیز باعث شد در روند خود تغییراتی ایجاد کند و به عنوان یک پلتفرم منعطف در روند به اشتراکگذاری عکس، محبوبیت زیادی به دست آورد؛ به طوری که سرانجام به قیمت یک میلیارد دلار توسط فیسبوک خریداری شود.
داستان اینستاگرام از اینجا آغاز شد که مایک کرایگر و کوین سیستروم، یک شبکه اجتماعی را با عنوان Burbn راهاندازی کردند. اما فرایند تغییر Burbn به اینستاگرام، زمانی محقق شد که این دو بنیانگذار در یک فضای اشتراکی موسوم به Dogpatch Labs کار خود را آغاز کردند. شاید اگر این دو نفر در یک فضای اشتراکی حضور پیدا نمیکردند، هیچگاه متوجه جنبههای محبوب برنامه خود نمیشدند. آنها دریافتند که فیلترهای عکس، جالب توجهترین قسمت برنامه آنها به شمار میرود و بنابراین 2ماه در فضای کار اشتراکی مذکور زمان صرف کردند و در نهایت موفق شدند استارتاپشان را با عنوان اینستاگرام راهاندازی کنند. به نظر میرسد کار کردن در یک فضای اشتراکی، علاوه بر اینکه فرایند ارتباطی افراد را تسهیل میکند، مفهوم همکاری را نیز بهخوبی منتقل میکند و حتی باعث میشود استارتاپی مانند اینستاگرام با تمرکز بر مفهوم اشتراک، شکل بگیرد.
فضای کار اشتراکی و کمک به رشد استارتاپها
4 روایتی که در بالا خواندیم، نمونههای موفقی از داستانهای استارتاپی هستند که کارکردن در یک فضای مشترک، موجب رشد و توسعه آنها شده است. این استارتاپها که نفس بیزینسشان نیز بر اساس همکاری، خصوصا به اشتراکگذاری در فضای مجازی، شکل گرفته است، با حضور در یک محیط فیزیکی اشتراکی، به درک بهتری از مفهوم همکاری و ارتباطات دست یافتند. اینستاگرام در زمینه به اشتراکگذاشتن محتوای متنی و تصویری و ویدئویی، یک کانال ارتباطی مهم به شمار میرود؛ کسبوکاری مانند اوبر نیز از طریق همکاری بین رانندهها و مسافرها شکل گرفته است؛ Hootsuite تمام شبکههای اجتماعی را در یک بستر اشتراکی در کنار هم قرار میدهد و اسپاتیفای نیز حق اشتراک در یک فضای پر از موسیقی، پادکست و ویدئو را در اختیار کاربران قرار میدهد. بر این اساس، حضور در یک فضای کار اشتراکی برای موفقیت کسبوکارهای آنلاینی که ماهیت آنها بر ارتباط استوار است، یک عامل مهم و تأثیرگذار به شمار میرود و این استارتاپها که هر کدام در حال حاضر به یک کمپانی بزرگ تبدیل شدهاند، از فعالیتهای آغازین خود در فضای اشتراکی با افتخار نام میبرند.
فضای کار اشتراکی علاوه بر اینکه به درک مفهوم ارتباطات و همکاری کمک زیادی میکند، مزایای قابل توجه دیگری نیز برای کسبوکارهای نوپا به دنبال خواهد داشت. عموما استارتاپها، خصوصا در دورههای اولیه فعالیت خود، با کمبود بودجه روبهرو هستند و حضور در یک فضای کار اشتراکی، تا حد زیادی از هزینههای آنها را کاهش میدهد. ضمن اینکه سازوکارهای پیچیده اداری نیز کمتر میشود و در مقابل، افرادی که در این فضا حضور دارند، میتوانند از تجربیات یکدیگر استفاده کرده و حتی در فرصتی که برای نوشیدن قهوه صرف میکنند نیز در بهبود فرایند شبکهسازی کسبوکار خود مؤثر واقع شوند.