یک.
دعوا و مرافعه راه نیندازید. معمولا در خانههایی که صاحب عزا هستند، به حرمت روح عزیز درگذشته تا مدتی اهل و عیال خانه تلاش میکنند هرچقدر هم که با هم اختلاف داشته باشند یا بر سر تقسیم میراث آن مرحوم یا مرحومه مغفوره با یکدیگر کاردوپنیر باشند، باز جلوی دروهمسایه و قوم و خویش حفظ آبرو کنند و بر طبل اختلافها نکوبند.
برای یک جمع که سروتهش را بزنید، چیزی حدود ۳۰۰ استارتاپ تاثیرگذار بیشتر نیستند، شاید زیاد خوشایند و پسندیده نباشد که هر روز بخواهند دست به یقه شوند و با ادبیات افشاگرانه یا بدتر از آن لحن و واژههایی که خشونت از آن میبارد، همدیگر را از دم تیغ اتهام و برچسبهای ناپسند بگذرانند!
بیتعارف این روزها، روزهای کسادی و رکود هر نوع فعالیتی است؛ روزهایی که بیرحمیهای اقتصادی در اشکال مختلف خود را به تن رنجور کسبوکارها تحمیل میکنند.
مردم و مخاطبان کسبوکارها هم بیش از هر زمان دیگری محافظهکاری منطقی پیشه کردهاند و عقل معاش خود را بیشتر به سوی پسانداز و پستوها سوق دادهاند تا سرمایهگذاری و فعالیت مولد اقتصادی.
درست در همین روزهاست که نباید اجازه داد لحن مونولوگها و اظهارنظرها تلخ باشد و بدون آنکه کمکی برای حل مسائل باشند، صرفا کوه دلخوریها را انباشتهتر از قبل کنند.
در روزهایی که همه سردرگریبانند اگرچه امید، دستگیره مطمئنی برای هر تلخی مزمنی است، اما زبان به تندی بازنکردن هم رسالتی است که همه ما بر دوش داریم.
دو.
الان وقت انتقامگیری نیست. درک نمیکنم کسانی را که در روزهای رونق و خوشی و وفور سرمایه و برگزاری رویدادهای رنگووارنگ، خطی در ستایش یا حتی تحلیل اوضاع نمینوشتند اما این روزها با همهجور حرکت تحریمی و بایکوتکردن و سنگزدن به استارتاپها، راحت و بیپروا همراه میشوند.
استارتاپهای ایرانی آنقدر سوراخسنبه دارند که آتو گرفتن از آنها کار شاقی نباشد اما در روزهای ناخوشی، مروت نیست که به فکر تسویه خردهحسابها بیفتیم. به خصوص وقتی که این حسابها خیلی شخصی باشند.
لگد زدن به تن استارتاپهایی که برخی از آنها در احتضارند و اگر تامین سرمایه نکنند باید ریق رحمت را سر بکشند، رسم جوانمردی و انصاف که نیست هیچ، خیلی هم بزدلانه است.
پس بهتر است هوشیار باشیم و با آدمها و گروههایی که کمترین سنخیتی با ارزشها و معیارهای این اکوسیستم ندارند، به اشتباه همراهی نکنیم.
سه.
خودخواه نباشیم. وقتی صحبت از اکوسیستم و یا جامعه میشود، باید دقت کرد که یکی از مهمترین وجوه تمایز آن با گروه وحزب و دسته و باند و فرد این است که ضرر و زیان و منافع آن جمعی است؛ یعنی اگر نفعی حاصل شود، خیر آن به همه میرسد و اگر شری به پا شود، دامنش همه را میگیرد.
از همینروست که تکروی و به خود اندیشیدن صرف و فکرکردن به اینکه کسبوکار شما محور همه عالم و آدم است و نجات آن مقدم بر هر چیزی، تنها ما را به راهی میاندازد که ته آن توجیهکردن هر کردار و رفتاری با توسل جستن به هدف است.
سادهتر اینکه هیچ استارتاپ و هیچ فعال و غیرفعال استارتاپی حق ندارد این روزها فقط به خودش فکر کند. هیچ استراتژیفروشی نباید به بقیه استارتاپها آسیب بزند، هیچ شیوه قیمتگذاری نباید کلیت اکوسیستم را زیادهخواه و بیانصاف و فرصتطلب به تصویر بکشد.
ما یک کل بههم پیوستهایم. یا با تلاش تک تک استارتاپها به رونق دوباره این فضا برمیگردیم یا همه با هم سر در چنبره رکود و ورشکستگی روحی فرو میبریم. اجازه ندهیم خودخواهی و خودبینی، ما را به اجزای چندپارهای تبدیل کند که نیرویشان صرف خنثیسازی یکدیگر میشود.
چهار.
قدمی برداریم. به سهم خودمان کاری کنیم. اگر سرمایهگذار و منتور و رسانه هستیم یا صاحب استارتاپ یا یک برنامهنویس، به جای منفعتهای کوتاهمدت شخصی یا فرورفتن در لاک ناامیدی و نقزدنها، قدمی برداریم.
هر کس به سهم خودش و توان و ظرفیتی که دارد، باید در بازسازی شرایط اقتصادی دوروبرش تلاشی کند. از هیچکس هم پذیرفته نیست که با توسل جستن به تجربههای ناکام دیگران بخواهد به یک منتقد عافیتطلب صرفا نقنقو بدل شود!
اگر فکر میکنید سرمایهگذارها دیگر میل و رغبتی به هر استارتاپ ریز و درشتی از خود نشان نمیدهند، باید بدانید که همه، مقصر بهوجود آمدن این وضع هستند وشما هم بخشی از این همه هستید. پس برای تغییر این جو، باید گامی بردارید.
اگر دیجیکالا هستید باید ببینید چرا نارضایتیها به فضای مجازی کشیده شده، اگر اسنپ هستید باید از حال رانندههایتان باخبر باشید و اگر تیمی که تازه در حال شکلگیری است، به این فکر کنید که جدا از سودی که قرار است به جیب شما برود، همسایه ناخوشتان، از استارتاپ شما چه عایدش میشود.