در زمانی که به نظر میرسد بسیاری از شرکتها قوانین گاهی ظالمانهای را برای کارمندان خود به اجرا میگذارند، شنیدن این خبر که تعدادی از کارمندان به شغل خود بسیار علاقهمند هستند، میتواند خوشایند باشد. این علاقه نهتنها بهوسیله نوع کار انجام شده توسط کارمندان ایجاد میشود بلکه با داشتن رفتار بهتر و محترمانهتر از سوی کارفرما نیز تقویت میشود. قسمت زیادی از این علاقه به این موضوع وابسته است که یک کارفرما تا چه میزان از به اشتراک گذاشتن صادقانه مسئولیتهای اجتماعی، از طریق برنامههای داوطلبانه کارمندی استقبال میکند. هنگامی که یک کسبوکار با زندگی افراد رابطه بهتری برقرار کند، نتیجه آن علاقهمندی به کار و پیشرفت آن تجارت خواهد بود. حال توجه شما را به سه داستان جلب میکنیم:
- داستان اول: از تو حرکت، از خدا برکت…
هنگامی که جیل کالهون، مدیر تدارکات شرکت داویتا(Da Vita)، مامور به انجام یک پروژه درباره همکاری داوطلبانه برای شرکت خود بود، هیچوقت گمان نمیبرد که این کار به خرید کفش منجر خواهد شد!
بنا بر توصیه یکی از همکاران، جیل یک سازمان غیرانتفاعی به نام «کفشهای مناسب» تاسیس کرد. این سازمان کودکانی را که برای رفتن به مدرسه نیازمند کفش هستند، شناسایی و برای آنان کفشهای مناسبی تهیه میکند تا بتوانند بهآسانی و بدون حس سرخوردگی به تحصیل بپردازند. موسسه کفشهای مناسب بعدها به شرکت داویتا پیوست. این موسسه کار خود را با مدرسه ابتدایی لینکلن در شهر سن آنتا، کالیفرنیا، در نزدیکی دفتر جیل آغاز کرد. جیل در ابتدای کار اهدای 200جفت کفش را برنامهریزی کرده بود و پتاسیل تهیه این تعداد را در خود و همکارانش دیده بود. اما او پس از ملاقات با مدیر مدرسه، دریافت که آنان به 1000 جفت کفش نیاز دارند. جیل میگفت: «وقتی که متوجه شدم 800 کودک بدون کفش مناسب باقی میمانند، به فکر چارهای دیگر افتادم.» جیل با در اختیار داشتن اسامی و شماره کفش تمامی دانشآموزان کار خود را آغاز کرد و همکاران خود را در موقعیتهای دیگر این شرکت مانند لسآنجلس، سندیگو و حومه آنان به کار گرفت. این جنبش که «رژه جنون» نام گرفت، در یک بازه زمانی 10روزه و با تلاش فراوان جیل و همکارانش، شرکت داویتا را برای اهدای 1000 جفت کفش آماده ساخت. پس از خرید و تهیه کفشها، جیل و دستیارانش آنها را همراه با جوراب (که جورابها نیز توسط داویتا تهیه شده بود) درست پیش از تعطیلات بهار به مدرسه ابتدایی لینکلن تحویل دادند. دانشآموزان بسیار خوشحال و غافلگیر شدند. پس از این فعالیت خیرخواهانه، نامههای سپاسگزاری بسیاری از سوی دانشآموزان برای این شرکت ارسال شد. مولینا بیکر – مدیر مدرسه– بیان کرد که تا به حال چندین موسسه خیریه کالاهایی را به مدرسه ما اهدا کردهاند اما با این حال هیچگاه برای هر یک از دانشآموزان بهتنهایی هدیهای دریافت نکرده بودیم.
جیل در این فعالیت مدیون همکارانش است. او باید شکرگزار داویتا برای انتخاب او برای این کار باشد. جیل بر این باور است که داویتا نهتنها حامی بزرگی در زمان انجام این پروژه بود بلکه این اطمینان را به او میداد که همه کاستیها با یاری و کمک قابل حل هستند؛ 20 جفت کفش دیگر یا نیروی کار بیشتر! او گفت: «مدیریت این ضمانت را به من داد که حتی اگر هزینهها بیش از توان مالی شرکت باشد، آنان مقدار کمبود را از جیب خود خواهند پرداخت.» اراده مصمم جیل و روحیه تیمی شرکت باعث به انجام رسیدن ایده این پروژه غیرانتفاعی شد و نتیجه آن یک نتیجه دوسر برد بود. جیل میگوید: «داویتا مانند یک خویشاوند برای من محسوب میشود، ما مراقب یکدیگر هستیم.» مشخص است که آنان به جامعه خود نیز اهمیت میدهند.
- داستان دوم: فعالیت داوطلبانه در وقت اداری
میلنیالها(جوانان) شهرت بهخصوصی در تعهد به خدمات اجتماعی دارند. شرکت «مشاوره انرژی گرینیویت»، با استفاده از برنامههای داوطلبانه کارمندی، بر این موضوع صحه میگذارد. این سازمان که نخستین بار توسط 3نفر کارآفرین زیر 30 سال تاسیس شد، فعالیت خود را از کلمبیا- مریلند آغاز کرد. گرینیویت برای افزایش بازده سیستمهای انرژی در خانههای شهروندان راهکارهایی ارائه میدهد. برد ایزنبرگ، چهارمین کارمند استخدام شده شرکت، در لحظهای که برای نخستین مرتبه از درب ورودی شرکت عبور کرد، نهتنها متوجه کار، فرهنگ و ارزشهای مشترک خود و این شرکت شد، بلکه بر این باور بود که روح کارآفرینی در گرینیویت منحصربهفرد است.
برد علاوه بر مدیریت توسعه، داوطلبهای مستعد را نیز هدایت میکند. در زمانی که تجارت در حال پیشرفت بود برخی کارمندان گرینیویت اعتقاد داشتند که آنان مسئولیت کافی برای انجام یک کار تمام وقت را ندارند. بنابراین به منظور فراهمآوردن دستمزدی منصفانه، مدیران گرینیویت تصمیم گرفتند تا کارمندان را در ساعات بیکاری به کارهای داوطلبانه مشغول کنند. پس برنامه داوطلبانه کارمندی به وجود آمد. 4 سال بعد، گرینیویت علاوه بر ادامه فعالیتهای اجتماعی و داوطلبانه، توانست تا مسئولیت کافی برای 50 نفر کارمند تازه را نیز فراهم آورد.
آخرین فعالیت اجتماعی گرینیویت همکاری با یک شرکت بینالمللی است که به صورت غیرانتفاعی و از طریق اعطای وام به شرکتهای کوچک واقع در کشورهای در حال توسعهای است که سعی در شکستن زنجیره فقر دارند. گرینیویت سهام وامهای کوچک را خریداری میکند و به عنوان کارت هدیه بین کارمندان خود توزیع میکند. افراد به دلخواه میتوانند در تجارتهای مختلف سرمایهگذاری کنند و سهمی در این فعالیت بشردوستانه شرکت داشته باشند.
گرینیویت علاوه بر حمایت از تجارتهای جهان سوم، از بازرگانی کارمندان خود نیز پشتیبانی میکند. این شرکت اجازه میدهد که کارمندانش مالک و گرداننده یک شرکت دیگر نیز باشند (شرکت برد یک سیستم اجاره دوچرخه را کنترل میکند به نام ویبایک). برد بر این عقیده است که «رئیسهای من نهتنها محرک و انعطافپذیر هستند، بلکه به عنوان مربی در تجارتم مرا یاری کردهاند.» من هیچوقت گرینیویت را ترک نخواهم کرد و پس از موفقیت در ویبایک برای به دست گرفتن یک شغل در گرینیویت برنامه ریزی میکنم.