انتخاب سردبیر چگونه استارتاپ راه اندازی کنیم؟

چرا استارتاپ‌مان شکست خورد؟

6 استارتاپ شکست خورده که هر یک داستانی دارند

6 استارتاپ شکست خورده
از این منظر آشنایی با تجربیات شکست استارتاپ‌ها، باعث کاهش اشتباهات خواهد شد. بر همین اساس نیز در ادامه توجه شما را به 6 مورد شکست در حوزه استارتاپی جلب می‌کنیم که خواندن آنها خالی از لطف نخواهد بود.

گاهی اوقات تنها راه پیروزی، عبور از تجربه شکست است. افراد شاخصی در اکوسیستم استارتاپی جهان وجود دارند که قبل از موفقیت، شکست را پشت سر گذاشته‌اند. نمونه بارز چنین رویکردی شکست بنیانگذار لینکدین، Reid Hoffman، است که در استارتاپ قبلی خود به نام SocialNet شکست خورده بود؛ نکته‌ای که هافمن روی آن تأکید دارد، تجربیات ارزشمندی است که در شکست قبلی خود به دست آورده بود و قطعا در روند موفقیت لینکدین تأثیر قابل توجهی داشتند.

همه ما به کرات این موضوع را شنیده‌ایم که میزان شکست استارتاپ‌ها بسیار زیاد است و این مسئله ممکن است برای کسانی که در آغاز راه‌اندازی کسب‌وکار خود هستند، تا حدی ترسناک به نظر برسد، اما اگر این نکته را در نظر بگیریم که تجربیات شکست همچون چراغی راه استارتاپ‌ها را روشن می‌کنند، قطعا آشنایی با این تجربیات و خواندن سرگذشت شکست‌ استارتاپ‌ها، می‌تواند فرصت بهبود و پیشرفت را برای کسانی که در آغاز راه هستند، فراهم کند.

از این منظر آشنایی با تجربیات شکست استارتاپ‌ها، باعث کاهش اشتباهات خواهد شد. بر همین اساس نیز در ادامه توجه شما را به 6 استارتاپ شکست خورده جلب می‌کنیم که خواندن آنها خالی از لطف نخواهد بود.

Beepi؛ قربانی سوء‌مدیریت شد

beepi

استارتاپ آمریکایی Beepi بیشتر شبیه یک سرمایه‌گذاری امیدوارکننده روی کاغذ بود تا اینکه بتواند در واقعیت نیز به اهداف توسعه‌ای خود دست یابد. این کمپانی که در قالب خرید و فروش اتومبیل‌های دست‌دوم کار خود را آغاز کرد، زمانی پا به بازار گذاشت که استارتاپ‌هایی از این دست پتانسیل زیادی برای رشد داشتند.

این کسب‌وکار فعالیت خود را به طور موفقیت‌آمیزی ادامه داد و حتی در دور دوم نیز موفق به جذب سرمایه ۶۰‌میلیون دلاری شد. استارتاپ Beepi در سال‌۲۰۱۷ و با داشتن بیش از ۴‌سال سابقه فعالیت در صنعت خرید و فروش خودرو، از صحنه این تجارت کنار رفت.

حتی تلاش‌های شرکت DGDG که در حوزه فروش ماشین فعالیت می‌کرد، به منظور خریداری این استارتاپ به جایی نرسید و سرانجام این کسب‌وکار از بازار خرید‌وفروش ماشین‌ کنار رفت. مهم‌ترین نکته‌ای که در روند شکست این کسب‌وکار وجود دارد، سوء‌مدیریت است، به طوری که می‌توان Beepi را نمونه کاملی از رهبری و مدیریت اشتباه قلمداد کرد.

شکی نیست که این استارتاپ رشد سریعی داشت و بنیانگذاران آن نیز توانستند سرمایه زیادی را در همین مدت کوتاه جمع‌آوری کنند؛ اما آنها موفق نشدند از این سرمایه مراقبت کرده و آن را در راه درستی صرف کنند.

یکی از اشتباهات این کمپانی در راستای صرف هزینه‌ها، در نظر گرفتن دستمزدهای بالا بود، به طوری که ماهانه ۷‌میلیون دلار را برای حقوق مدیران ‌ارشد خود اختصاص داده بود. مهم‌ترین درسی که می‌توان از استارتاپی مثل Beepi آموخت، مدیریت هزینه‌هاست، واقعیت این است که اگر از پول به‌درستی مراقبت نکنیم، خرج خواهد شد.

مصرف نادرست سرمایه و ناکارآمدی در حوزه مدیریتی منجر به شکست استارتاپی شد که در زمان مناسب و با سرمایه قابل توجه کار خود را آغاز کرد؛ اما توانایی مدیریت هزینه‌ها و اداره کسب‌وکار خود را نداشت.

حتی گوگل هم شکست می‌خورد

GoogleGlass

اگرچه گوگل یکی از شرکت‌های بزرگ و موفق جهان به شمار می‌رود، اما در عین حال سهم قابل توجهی نیز در شکست دارد. پروژه Google Glass که به پروژه عینک گوگل نیز معروف شده بود، یکی از همین موارد است.

این پروژه که در سال2013 و در قالب یک برنامه تحقیقاتی کار خود را آغاز کرد، از نمونه‌های غیرموفق پروژه‌های گوگل محسوب می‌شود. گوگل‌گلس که از تکنولوژی واقعیت افزوده استفاده می‌کرد، در قالب عینک‌هایی بدون شیشه ارائه می‌شد که وزنی کمتر از عینک آفتابی داشتند و قادر به فیلمبرداری بودند؛ اما نکته اینجاست که این پروژه نوظهور که از سوی شرکت قدرتمندی مانند گوگل طراحی و اجرا شده بود، شکست خورد و حال، سؤال اساسی این است که چرا یک پروژه هوشمند و پیشرفته، آن هم در دستان یک شرکت قدرتمند به شکست انجامید؟

شاید بتوان 3 دلیل اصلی برای شکست گوگل‌گلس ذکر کرد؛ اول اینکه این برنامه شاید تا حدی جلوتر از زمان خود حرکت کرده بود و بر این اساس، کاربرد چنین تکنولوژی‌ای در میان مخاطبان کمی زود بود؛ دوم اینکه عینک‌های مذکور نگرانی‌هایی را در رابطه با حریم خصوصی افراد ایجاد می‌کردند و دلیل سوم نیز گران‌بودن این محصول بود.

در واقع باید بگوییم پروژه‌ای مانند گوگل‌گلس، اگرچه نام و آوازه گوگل را در پشت خود داشت، نتوانست با مصرف‌کنندگان ارتباط برقرار کند و ارزش واقعی خود به آنها نشان دهد.

نوآوری تنها زمانی می‌تواند منجر به موفقیت یک کسب‌وکار شود که به نفع مصرف‌کنندگان عمل کند، در حالی که پروژه مذکور با هزینه بالایی که داشت و دغدغه‌هایی که ایجاد می‌کرد، نتوانست مخاطبان را جهت کاربرد خود قانع کند.

استارتاپی که قربانی Overfunding شد

هنگامی که در مورد شکست استارتاپ‌ها صحبت می‌کنیم، شاید هیچ‌کدام در مقیاسی بزرگ‌تر از کمپانی انگلیسی Jawbone نباشند. این استارتاپ که در زمینه تولید محصولاتی مانند هدست، اسپیکرهای بلوتوث و ردیاب‌های تناسب اندام فعالیت می‌کرد، کار خود را در سال‌1999 آغاز کرد و با جمع‌آوری 930‌میلیون دلار سرمایه، توسعه چشمگیری داشت.

حتی در ادامه کار نیز نظر سرمایه‌گذاران بیشتری را به سوی خود جلب کرد و موفق به جمع‌آوری میلیون‌ها دلار شد، اما در نهایت در سال‌2017 شکست خورد و انحلال دارایی‌های خود را اعلام کرد.

بسیاری از کارشناسان معتقدند که دلیل اصلی شکست استارتاپ Jawbone، سرمایه‌گذاری بیش از حد نیاز (Overfunding) بود. این اصطلاح زمانی به کار می‌رود که یک کسب‌وکار به صد‌در‌صد تأمین مالی خود دست یافته باشد، اما کماکان روند جذب سرمایه را ادامه دهد.

استارتاپ مذکور نیز به‌رغم تأمین اعتبار خود، به جذب بودجه پرداخت و نیروی خود را از طریق اعتباراتی که داشت، تأمین کرد؛ اما رشد این شرکت، یک رشد مصنوعی بود که تنها بر پایه پول شدت پیدا می‌کرد و بنابراین در درازمدت نتوانست در مقابل رقبای قدرتمند دیگری مانند سامسونگ دوام بیاورد و در نتیجه از صحنه تجارت به کنار رفت.

جالب است بدانید که این استارتاپ در سال‌2018 از سوی CB Insights به عنوان دومین شرکتی که به‌رغم برخورداری از پشتیبانی VC شکست خورده بود، شناخته شد. شاید مهم‌ترین درسی که بتوان از شکست این استارتاپ آموخت، این باشد که پول زیاد همیشه هم خوب نیست. خصوصا اگر آینده محصولات یک کسب‌وکار روشن نباشد، به صرف داشتن سرمایه، نمی‌توان به موفقیت دست یافت.

Yik Yak از قافله دیجیتال عقب ماند

Yik Yak

هنگامی که استارتاپ Yik Yak در قالب یک برنامه چت ناشناس در سال2013 کار خود را در آتلانتا آغاز کرد، به سرعت پله‌های ترقی را پیمود و در میان مخاطبانی که گوشی‌های هوشمند در دست داشتند، محبوبیت زیادی به دست آورد.

سال‌2013 سال رونق گوشی‌های هوشمند بود و طبیعتا طراحی و ارائه یک برنامه در زمینه چت، می‌توانست در میان دانشجویان و به طور کلی جوانان، محبوبیت زیادی به دست آورد‌ اما چه شد که این استارتاپ خیلی زود از قله اوج و پیشرفت به پایین کشیده شد؟!

با ظهور رقبای قدرتمند دیگری که Snapchat در رأس آنها قرار داشت، افول استارتاپ Yik Yak نیز شروع شد. نکته‌ای که در فرایند صعود و سقوط این استارتاپ وجود دارد، این است که اگرچه کسب‌وکار مذکور توانست یک روند مورد قبول را برای مخاطبان ارائه کند، اما در ادامه، با تغییر انتظارات هماهنگ نبود و پویایی و انعطاف لازم را نشان نداد؛ این در حالی بود که دیگر برنامه‌های مشابه مانند Tinder، Grindr و Snapchat با جذابیت بیشتری پا به میدان گذاشتند و در نتیجه در سال‌2017 صدای Yik Yak در میان همهمه آنها خاموش شد.

استارتاپ Yik Yak روی محور اولیه خود حرکت کرد و متوجه تغییرات نشد، در نتیجه نتوانست در مقابل انتظارات فزاینده دنیای دیجیتال پاسخگو باشد و تغییرات لازم را به منظور بقای خود اعمال کند.

Canadadrugs؛ مشتریان خود را فریب می‌داد

Canadadrugs

استارتاپ کانادایی Canadadrugs ، در سال 2001 کار خود را در قالب تهیه و فروش اینترنتی دارو آغاز کرد، اما خیلی زود، به دلیل اقدامات غیرقانونی، از سوی دولت فدرال آمریکا تعطیل شد. این استارتاپ که تهیه داروهای سفارشی برای میلیون‌ها بیمار را در دستور کار خود قرار داده بود، پیش از آنکه بتواند موفقیت خود را در سفارش و خرید اینترنتی دارو تثبیت کند، دچار سازوکارهای حقوقی شد و در نهایت از صحنه تجارت دارو به کنار رفت.

اشتباه اساسی این استارتاپ نقض قوانین بود، به طوری که مصوبات سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) را نادیده گرفت و مشتریان خود را فریب داد. به این صورت که به مردم می‌گفت این داروها در مراکز مورد تأیید سازمان غذا و دارو تولید شده‌اند، در حالی که اینچنین نبود.

به همین دلیل نیز این کمپانی به فروش داروهای غیرمجاز متهم شده و از سوی دادستان‌های فدرال محکوم شد. ورود به حوزه حساسی مانند دارو نیاز به تعهد کاری و رعایت قوانین و اخلاق دارد، چراکه در غیر این صورت، نه‌تنها جان مردم را به خطر می‌اندازد، بلکه مشکلات قانونی ایجاد کرده و منجر به محکومیت خواهد شد.

اتخاذ روند غیرقانونی در استارتاپ Canadadrugs این نکته مهم را گوشزد می‌کند که هیچ‌گاه نباید مشتریان را فریب داد، زیرا این امر نه‌تنها منجر به از‌دست‌دادن آنها خواهد شد، بلکه تبعات قانونی نیز در پی خواهد داشت.

Doppler Labs نتوانست محصول خود را مدیریت کند

استارتاپ Doppler Labs که به عنوان پرچمدار فروش هد‌فون‌ها و میکروفن‌های بی‌سیم شناخته می‌شد، کار خود را در سال‌2017 و در سانفرانسیسکو آغاز کرد، اما در نهایت نتوانست این پرچم را در دستان خود حفظ کند و علی‌رغم 4سال فعالیت و جمع‌آوری بیش از 51 میلیون دلار سرمایه، طعم تلخ شکست را چشید.

مهم‌ترین نکته‌ای که در شکست این استارتاپ قابل ذکر است، پیش‌بینی‌های نادرست صاحبان آن در زمینه فروش محصولات بود، به طوری که آنها فروش 100‌هزار محصول را پیش‌بینی کرده بودند، اما تنها موفق به فروش یک‌چهارم این تعداد شدند.

خطا در تولید محصول و تأخیر در انتشار آن، از عوامل اصلی شکست این کسب‌وکار محسوب می‌شوند، گروه Doppler Labs محصولی را تولید کردند که با وعده‌های آنها سازگار نبود و مشتریان خیلی زود متوجه شدند که محصولات این کمپانی تنها به مدت 2ساعت شارژ خود را نگه می‌دارند، در حالی که این ویژگی با محصول پیش‌بینی‌شده هماهنگی نداشت.

از سوی دیگر مشکلاتی که در فرایند تولید محصول ایجاد شدند نیز منجر به تأخیر انتشار آن شد، به طوری که آنها فروش مهم فصل تعطیلات را از دست دادند.

تولید محصول در حوزه‌های مربوط به سخت‌افزار، استانداردهای زیادی دارد و در نتیجه بسیار رقابتی است؛ بر این اساس، ورود به چنین زمینه‌هایی نیاز به دقت، تخصص و ظرافت زیادی دارد، این در حالی است که استارتاپ Doppler Labs نتوانست استانداردهای محصولات خود را در یک بازار رقابتی پوشش دهد؛ بر همین اساس به کسب‌وکارهای نوپا توصیه می‌شود، محصولی را که قادر به فروش آن نیستند، تولید نکنند، زیرا این محصول به فروش نمی‌رود و در نتیجه سرگذشتی مانند استارتاپ مذکور در انتظار آنها خواهد بود، به طوری که حجم زیادی از محصولات روی دست آنها باقی می‌ماند و نمی‌توانند به پیش‌بینی‌های فروش خود جامه عمل بپوشانند.

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *