پدرم کارگر بود؛ مردی که تا به یاد دارم همه عمرش شبها سر کار بود و صبحها تا ظهر میخوابید. برای همین مهمترین کار مادر این بود تا ما را آرام کند که «بازی نکنید، دعوا نکنید، پدرتان خسته است». با اینکه قدمان کوچک بود ولی عقلمان قد میداد که سلامتی پدرمهم است و باید بخوابد تا سالم و تندرست باشد و بتواند با قدرت کار کند تا سایه پدر بالای سرمان باشد.
چه امنیت و زندگی ما بستگی به سلامت و بقای او داشت. هر چه به انتخابات ریاست جمهوری نزدیکتر میشویم، رفتارهای شاز و عجیبی را شاهد هستیم که ماهیت انتخاباتی و سیاسی آن با امنیت ملی در تعارض کامل است.
رقابت چه در چارچوب انتخاباتی یا حتی در روند عادی امری معمول و قابل پذیرش است اما حد و حدود این رقابتها کجاست؟
ما در رقابت با هر شرکتی چه داخلی و چه خارجی میتوانیم با ارائه کار مطلوب و حرفهای، تولید محصول قوی یا تعامل و ارتباط بهتر و… سهم بیشتری را از رقیب به دست بیاوریم یا حتی به واسطه عملکرد مطلوبمان، رقیب ناچار به ترک زمین بازی شود.
اما وقتی عملکرد رقابتی به کلیت منافع ملی کشور آسیب بزند، این دیگر رقابت نیست و به نوعی خواسته یا ناخواسته به ورطه خیانت سقوط میکند. بهخصوص این موضوع وقتی بیشتر پررنگ میشود که برای این رقابت و بیرون راندن حریف و زمینزدن او، از ارزشها و خطوط قرمز نظام استفاده ابزاری شود.
هفته گذشته شاهد لغو همایش و نمایشگاه بینالمللی پرداخت ایران از سوی یک جریان خاص بودیم. صرفنظر از اخبار غیررسمی، رقابتیبودن این موضوع وقتی بیشتر قوت میگیرد که مراحل قانونی این رویداد پیشتر طی شده بود و مراجع ذیصلاح اقدام به صدور مجوزهای لازم کرده بودند.
فعلا بنا نداریم که بگوییم چه کسانی و با چه انگیزههایی اقدام به این کار کردند اما لغو یک رویداد بینالمللی درست در آستانه برگزاری چه تبعاتی برای کشورمان دارد.آنهم در شرایطی که دغدغه رهبرمعظم انقلاب، رئیس جمهور و همه مسئولان امر، شکوفایی اقتصاد مقاومتی و ملی است. جز این است که اینگونه اقدامهای تخریبی به ایرانهراسی در نزد سرمایهگذاران خارجی دامن میزند.
عدهای در این مملکت به هر دلیلی حتی قابل احترام، موافق سرمایهگذار خارجی نیستند اما یادمان باشد سرمایه فقط پول نیست که زمینهایمان را بفروشیم یا پولهای تنبلمان را از بانکها بیرون بکشیم و بگوییم ما بدون خارجیها هم میتوانیم. بله، میتوانیم اما در حوزههای تکنولوژی و فناوریهای نوین و در این مورد خاص «فینتک» موضوع تکنولوژی روز از اهمیت بیشتری نسبت به آورده مادی برخوردار است.
عدهای هم هستند که با سرمایهگذار خارجی مخالفند، مگر اینکه با آنها کار کند و اگر چنین نکند سرانجامش آن میشود که در هفته گذشته شاهدش بودیم و نتیجه آن ضربه به شرکت و یا شرکتهای ایرانی برگزارکننده بود که «عید» را برای رقیب به ارمغان آورد اما این «عید» برای مملکت چه آوردهای داشت؟
جز این بود که شرکتهای خارجی به جای سرمایهگذاری در ایران و عقد قرارداد برای انتقال تکنولوژی روز به فرانسه رفتند چرا که در آنجا در کاخ جشنواره کن قرار است برایشان فرش قرمز پهن شود و «ولکام ولکام» خواهند شنید و در اینجا علیرغم اینکه نهادهای نظارتی مجوز یا موافقت خود را صادر کرده بودند، عدهای با فریاد «جاسوس جاسوس» آنها را از ایران فراری دادند.
یادمان باشد در هر معاملهای هر دوطرف به یک نسبتی سود میبرند. وقتی ما معاملهای را ازدست بدهیم و معامله در جای دیگری و با طرف دیگری شکل بگیرد، بازنده ما هستیم. برای آنها ایران نشد، میروند فرانسه! اما ما چه سهمی بردیم؟ حالا سرمایهگذاران خارجی رفتند و خودمان ماندیم و خودمان.
چه میخواهیم بکنیم؟ با این حوزه عقبمانده پرداخت الکترونیک، چرخ را میخواهیم دوباره اختراع کنیم!؟ از طرفی در آن سو مسئولان دولتی هم آنقدر مشکل و البته مشغله انتخاباتی دارند که سرشان گرم است به جاهای دیگر و آنچه در این میان مغفول و مهجور مانده، بخش خصوصی مظلوم و بیپشتوانه و در نگاه کلاننگرتر منافع ملی کشور است.
چند هفته پیش نوشتیم که به «آیبریج» نروید و هر سرمایهگذاری میخواهد در ایران سرمایهگذاری کند بیاید در کشور خودمان همایش برگزار کند حالا با چه منطقی بگوییم به «تراستک» فرانسه نروید؟!
حرف آخر:
پدرم بازنشسته شده، وقتی راه میرود، قدمهایش سنگین است اما هست، با اینکه در کودکی لحظات شوخ و شنگی را از دست دادیم ولی به بودن پدر میارزد. لطفا به این کشور خدمت کنید نه ….