صبح تا شب داره توی برنامههاش تبلیغت رو میکنه؛ ولی به سرویسهای فارسی که میرسه، صد جور قیقاج میرن که اسممون رو نبرن. وقتی اپلیکیشن برای دانلود دارن میگن «گوگلپلی و نمونههای داخلی»، وقتی کانال روی آپارات دارن و از دهن مجری میپره، براش توبیخ کتبی میفرستن! اصلا میدونی توبیخ چیه؟!»
این نوشته نسبتا طولانی دو واکنش متفاوت در پی داشت؛ موافقان این نگاه نوشتند «با این همه محدودیتی که برای ما وبمسترها و شما صاحببرندان عزیز و پرتلاش اعمال کردن، باور کنید که ادامه سخته…» و مخالفین گفتند «اگه همین محدودیتها و باعثوبانیهاش نبودن، چه کسی یوتیوب با این عظمت رو ول میکرد بیاد سراغ آپارات؟!»
۱٫ بیایید کمی به عقب برگردیم؛ زمانی که استارتاپهای نسل اول ایران متولد شدند، وقتی چشم باز کردند در اوج تحریمهای ظالمانه قرار داشتیم. در اینکه استارتاپهای موفق ایرانی و از جمله آپارات، محصول دوران انحصار هستند، شکی نیست. اما انحصاری ناخواسته که تحریمها برایشان رقم زد. میخواهم بگویم اگر این تولد، زمانی اتفاق میافتاد که تحریمی در کار نبود و شرکتهای خارجی در ایران حضور داشتند، بازهم آپارات و دیگر برندها شکل میگرفتند اما با ماهیتی متفاوت.
اینکه آپارات، کافهبازار، دیجیکالا، ایسام و… در نبود برندهای مطرح و رقیب جدی خارجی، شکل گرفتند و از فرصت پیشآمده نهایت استفاده را بردند، کاملا درست است؛ اما اینکه این تولد را نوعی سوءاستفاده و رانتخواری تصور کنیم، اشتباه است؛ این واکنش طبیعت بیزینس است. هر کس در بود یا نبود برندی به نیاز مخاطب پاسخ بگوید، موفق و جایگزین دیگری میشود.
۲٫ حالا دوران پساتحریم را پیش رو داریم و زمزمه آمدن برندهای مهم، مطرح است. ما نیز با شکوریمقدم و همه مدیران استارتاپی که در سالهای سخت تحریم، با چنگ و دندان برندشان را ساختهاند، همداستان هستیم و نگرانی آنها را در مورد ورود شرکتهای خارجی با سرمایههای عظیمشان را درک میکنیم و کاملا با این موضوع موافقیم.
چرا باید صدا و سیمای ملی ما در نام بردن از تلگرام یا گوگلپلی و آمازون و ایبی محدودیت نداشته باشد اما از بردن نام برندهای ایرانی امتناع کند؟ با این بهانه که اگر از برند ایرانی نام ببریم تبلیغ محسوب میشود! اینجاست که باید ما هم بگوییم «خوش به حالت آقای پاول!»
۳٫ همه اینها را گفتیم اما اگر با این بحثها از نکته مهم یعنی انحصار فارغ شویم، آسیب جدی خواهیم خورد. سالها است که با شعار حمایت از تولید داخلی، برای خودروهای بیکیفیت ایرانی انحصار و حاشیه امنیتی ساختهایم که جز مرگ هموطنانمان و آلودگی هوا و… نتیجهای عایدمان نشده است.
روزگاری نهچندان دور، در دوران مدیریت حسین انتظامی بر روزنامه جامجم، همین صدا و سیما صاحب پرتیراژترین روزنامه کشور بود. اما حالا چه بر سر این روزنامه آمده است؟ جز این است که بزرگترین شکستخورده مطبوعات ایران است؟ روزنامهای که از بزرگترین رانت برخوردار بود و هنوز هم هست.
در هیچ فیلم، سریال و برنامه تلویزیونی حتی در آگهیها، اجازه نشان دادن لوگو نشریهای را ندارید، جز روزنامه جامجم! فارغ از سوءمدیریت مدیران بعد از حسین انتظامی، آیا این انحصار توانست تضمین موفقیت جامجم باشد؟ از طرفی در آن سوی انحصار و رانتخواری و در همین شرایط تحریمهای خارجی و تحریم مطبوعات از سوی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، روزنامه دنیای اقتصاد بهعنوان روزنامه بخش خصوصی شکل گرفت و امروز موفقترین روزنامه کشور است، آن هم بدون داشتن رانت! چرا؟! راز مانایی، فقط توجه به نیاز مخاطب است.
حرف آخر:
حالا که تحریمها برداشته شده، صدا و سیما هم باید دست از تحریم مطبوعات ایران و تولیدکنندگان داخلی بردارد. دیگر رسانهها نیز باید به کمپین نام بردن از برندهای ایرانی بپیوندند. اما این بهمعنای آن نیست که به بهانه اینکه باید از ما حمایت شود، خواستار فیلتر شدن رقبای خارجی یا عدم ورورد آنان به ایران شویم. انحصار در هر شکلش مذموم و آسیبزا است؛ چه پادشاهی بر شهر کورها لذتی ندارد.
وقتی کامتان شیرین میشود که میشنوید استارتاپ ایرانی مثل تسکولو که در نبود نمونه خارجیاش شکل گرفت، برای رقابت با تریلو به قلب اروپا میرود. ما به کافهبازار، دیجیکالا و آپاراتی میبالیم که نگران یا منتظر آمدن گوگلپلی، آمازون و یوتیوب نباشند؛ پایشان را از ایران بیرون بگذارند و در رقابتی آزاد به توسعه بازار جهانی فکر کنند.