بارها نوشتیم که بزرگترین مشکل استارتاپهای ایرانی فقر دانش است و بعد هم آدرس دادیم که باید به زیست جهانی و تجربههای شکست و موفقیت برندهای بزرگ رجوع کنید. آنچه از این آزمودهها برای موفقیت یک استارتاپ بیرون میآید خلاقیت و نوآوری، تلاش و خستگیناپذیری، ریسکپذیری و بیباکی، برنامهریزی و تمرکز و ارزشآفرینی… است.
اما امروز میخواهم آدرس دیگری را به کارآفرینان جوان نشان بدهم. بیست و هشت سال پیش در شرایطی که جوانان همسنوسال من و شما مشغول راهاندازی کسبوکارشان بودند، یا در محل کارشان به توسعه کارشان میپرداختند، هواپیماهای دشمن روی سرشان آوار شدند. برای دفاع از همه آنچه داشتند و باورهایشان، به جبههها رفتند.
نیروهای مردمی که در میدان جنگی نابرابر و تحمیلشده مجبور بودند با آزمونوخطا پیش بروند. آزمونی که موفقیتش جانی دوباره بود و شکستش دادن جان عزیز. در آن شرایط سخت و بحرانی بود که همان مولفههای موفقیت یک استارتاپ، که در بالا گفتیم (خلاقیت و نوآوری، تلاش و خستگیناپذیری، ریسکپذیری و بیباکی، برنامهریزی، تمرکز و ارزشآفرینی)، در جبهههای جنگ بروز پیدا کرد.
وقتی خرمشهر فتح و ارتش عراق مجبور به عقبنشینی سراسری شد، دشمن برای دستیابی به پدافند مطمئن، در مناطق کوهستانی ارتفاعات مرزی را همچنان در اشغال خود نگه داشت و در مناطق پست، با بهکارگیری موانع مصنوعی موقعیت خودش را تحکیم بخشید.
درعینحال، عراقیها از موانع طبیعی هم برای ایجاد اطمینان بیشتر بهره گرفتند. در این میان، رودخانه عریض اروند و منطقه وسیع هورالعظیم خیال عراقیها را از تهاجم قوای ایران راحت کرده بود. این آسودگی در منطقه هورالعظیم بیشتر معلوم بود، بهطوریکه عراقیها هیچگونه مانعی را برای ایجاد پدافند در غرب این منطقه در نظر نگرفته بودند.
آنها هرگز فکر نمیکردند یک مهندس جوان ایرانی به نام «بهروز پورشریفی» پلی طراحی کند تا بچههای ایران از روی آن بگذرند و به قلب دشمن بزنند. پل خیبر ۱۳ کیلومتری در ۷۵ روز با عشق و جا نبازی ساخته شد؛ طولانیترین پل شناور نظامی جهان با مواد جدید و پایدار در مقابل بمباران.
برای شناورسازی آن از مواد پلیمری استفاده شد تا در صورت حمله هوایی بهسرعت قابل تعمیر و تعویض باشد. در فواصل معینی از طول پل پارکینگ و محل توپ ضدهوایی تعبیه شد و قطعات یدکی نیز در طول مسیر به پل اصلی متصل شد تا در صورت نیاز بهسرعت عوض شود. جنگ تمام شده و نگاهها از جنوب به پایتخت برگردانده شده و همه این تجربهها در یک گفتمان رسمی گم شده است.
حرف آخر:
دو راه پیش رو داریم؛ چشم بر این نشانی ببندیم، یا آنکه بیتوجه به گفتمان رسمی که دوستش نداریم روایت جنگ ایران و عراق و تجربههایی را که جانهای بسیاری برای آن داده شده رامرور کنیم. معتقدم روحیه استارتاپی یعنی نوآوری، خلاقیت، آموزشپذیری، پشتکار و عشق و روحیهای که دیروز همسنوسالان من و تو در جبهه داشتند و امروز در اقتصادی مقاومتی باید برای موفقیت در استارتاپمان به آنها متوصل شویم.
اتکا به نیرو و توانمندیهای داخلی، درونزا و بروننگر باشیم و جهانی بیندیشیم. همانطور که دیروز بچهها در بخشهای مختلف جبههها مثل خط مقدم و عقبتر در آشپزخانه، تدارکات، فنی-مهندسی و عمران و… ارزشآفرینی میکردند امروزدر کسب و کارهای دانش بنیان و در استارتاپهای خدماترسان از دیجیکالا تا آفرینشگاههای علم و فنآوری مثل شزان این ارزشآفرینی ادامه دارد.
انگیزه و عشق هم ان است، فقط دیروز میخواستیم دشمن را از این خاک برانیم، امروز میخواهیم در امتداد خیبر گام برداریم و با کنار زدن موانع و تحریمها ایران را آبادتر سازیم و رفاه و زندگی بهتری را برای مردم عزیز کشورمان به ارمغان بیاوریم. ما مثل همه مردم دنیا شایسته دا شتن بهترینها هستیم.