شب است، شب چهارم محرم… در تحریریه «شنبه» داریم صفحهها را میبندیم تا بفرستیم چاپخانه؛ از بیرون صدای دستههای عزاداری میآید. طبلها و سنجها تاریخ را بههم میکوبد. این صدا انعکاس صدایی است که ۱۴۰۰ سال است در هستی چرخیده و هنوز امتداد دارد و گویی تا بشریت هست، صدای مظلومیت حسین بن علی و یارانش به گوش خواهد رسید. دلم میخواهد بزنم بیرون، بروم توی دستههای عزاداری و در ازدحام مردم سیاهپوش، گم شوم.
اما گویی سرنوشت ما روزنامهنگاران چنین است: در روزهایی که همگان مشغول استراحتند یا در راه سفر یا عزاداری، باید برای فردا بنویسیم؛ برای فردایی که تمامی ندارد. نمیدانم شمایی که این نوشتهها را میخوانید، چه باور یا عقایدی دارید اما معتقدم آدمی، با هر عقیدهای باید خودش باشد و هرگز خود واقعیاش را انکار نکند.
من از نسلی هستم که در دهه ۵۰ و ۶۰، جهانمان همه سالهایش محرم بود و عاشورا در همه روزهایش امتداد داشت. اول انقلاب شد و بعد هم هشت سال جنگ تحمیلی؛ نسل ما شاهد رنجهای یک ملت بود، شاهد رفتن و بازنگشتنهای پسران جوان همسایه، شاهد اشکهای زنان شوهرمرده، مادران و پدران داغدیده، ضجههای کودکان بیبابا و… ما با تماشای درد و رنج یک ملت بزرگ شدیم، بزرگ…
هرگز از درد و رنج خوشحال نبودهام و حالا هم نمیخواهم رنج و درد را تقدیس کنم اما معتقدم آدمی که رنج یا غمی بزرگ در زندگیاش نداشته باشد و تجربه نکرده باشد، موفق نخواهد شد. شما میتوانید مخالف حرف من باشید، این تفکر من است و میتواند از دیدگاه شما حتی اشتباه باشد؛
اما تجربه زیسته بشریت چنین نشان میدهد و بهصورت خاصتر، تاریخ کسبوکار میگوید آنهایی به بزرگی رسیدهاند که رنج و غم بزرگی را تجربه کردهاند. آدمی یا به قد بزرگ میشود یا به غم؛ غمی که انتهایش پروانه شدن است و پریدن و اوج گرفتن، نه گوشه عزلت گزیدن و در خود خمیدن و خرد شدن و نابود شدن.
بزرگان دین میگویند واقعه عاشورا اگرچه یک تراژدی تمامعیار غمانگیز بود اما همین واقعه دردآور و همین رنج و غم بزرگ، تشیع را زنده نگه داشت. هر سال شیعیان بر طبل میکوبند تا آیندگان این واقعه را فراموش نکنند.
حرف آخر:
همانقدر که شادیهایمان را بزرگتر میداریم، باید اندوه و غمهایمان را هم پاس بداریم تا روحمان بزرگ شود، بزرگتر. بهجای آنکه مدام موفقیتمان را برای دیگران تعریف کنیم که درست هم هست، باید بر طبل شکستهایمان هم بکوبیم تا آنها که مأیوس شدهاند، بدانند موفقیت مانند زایمان کودکی است که بدون درد به دنیا نمیآید.
صدای دستههای عزاداری، نزدیک و نزدیکتر میشود؛ ذکر «حسینحسین» توی تحریریه میپیچدگویی تحریریه، میزبان عزاداران حسینی است. با احترام و اندوه، دست بر سینه میگذاریم و میگوییم «سینهزنان شاه دین خوش آمدید، خوش آمدید…»