هفته پیش اتفاق خوبی در اکوسیستم استارتاپی ایران روی داد و بعد از ماهها برای اولینبار مونولوگ شبنامهای، در یک فضای دوستانه در دانشگاه صنعتی اصفهان و به دعوت بسیج دانشجویی و با شرکت پژوهشگر شبنامه و نماینده سفیر فیلم،علیرضا مهری و بنده بهعنوان مدیر مسئول هفتهنامه شنبه به یک دیالوگ تبدیل شد. در طی این دیالوگ دریچهای از دیدگاهها و تفکرات شبنامهنویسان گشوده شد و زاویه برخورد و نگرانیهای آنها را دریافتم.
در طی مناظره به این نتیجه رسیدم که هر دو نگرانیهای مشترکی در دفاع از امنیت ملی و تعهد به تحقق اقتصاد مقاومتی داریم. هر دو بر این موضوع اتفاق نظر داریم که امنیت ملی، حاکمیت مرزها و صلح داخلی کشورمان را مدیون جوانانی هستیم که در جنگ تحمیلی و جنگ منطقه، جان خود را فدای استقلال ، یکپارچگی، انقلاب و امنیت ما ایرانیان کردهاند و میکنند. هر دو پیادهسازی اقتصاد مقاومتی کشورمان را مدیون جوانان مبتکر و غیور ایرانی میدانیم که توانا و خستگیناپذیر در ایجاد اشتغال و ارزش، بر محور دانش هستند و با شکلدهی استارتاپهای نوپای خود به رشد اکوسیستم جوان واقتصاد نوین ایران کمک می کنند.
همانطور که در شرایط سخت تحریم ها دفاع از امنیت ملی را با کمترین امکانات و تحت سختترین شرایط یاد گرفتیم، شرکتهای استارتاپی را نیز درست در همان تحریمها ساختیم، آنهم در زشرایطی که کوچکترین تکنولوژی و حتی اندک سرمایهای را از ما دریغ کردند. من با توجه به این واقعیت زیر سوال بردن یا شک و شبهه ایجادکردن در مورد نیت پاک و تلاش بیدریغ این نسل از جوانان کار افرین و شریف را نادرست میپندارم و تضعیف روحیهشان را تضعیف سربازان اقتصاد مقاومتی میدانم.
معتقدم و تلاش کردم علیرضا مهری را بهعنوان نماینده شبنامهایها و سفیر فیلم قانع کنم، همانطور که در معرض خطر جنگ آشکار و پنهان با صهیونیسم و عوامل منطقهای همچون داعش قرار داریم، استارتاپهای ملی ما نیز در معرفی جنگ و تهاجم برندهای پرقدرت شرکتهای چندملیتی قرار دارند.
ایشان را به سرمقاله دوهفته پیش شنبه ارجاع دادم که گفته ام چگونه ایران عزیز مورد هجوم همه جانبه برندهای چند ملیتی است. از شمال با تهاجم «علیبابا» که بازار روسیه را در دست دارد، از غرب تحت فشار برندهای اینترنتی ترکیه که توسط ایبی و امثال آن خریداری شدهاند و اخیرا هم آمازون بزرگترین فروشگاه اینترنتی خاورمیانه «سوک» را در امارات متحده عربی خریداری کرده است و…همگی آنها قصد نفوذ و تهاجم اقتصادی به کشورمان را دارند.
تلاش کردم توضیح دهم که در چنین شرایطی نهتنها نباید شک و شبهه در مورد جوانان کار افرین و غیرتمند و برندهای ملی کشورمان ایجاد کنیم بلکه باید متحد و یکپارچه حامی و پشتیبان آنان شویم.از ایشان سوال کردم، به نظر شما کدامین برند ملی ما قدرت و توان مقابله و جلوگیری از این تهاجم به کشور را دارد؟
تلاش کردم در این مناظره روشن کنم، همانطور که جوانان رشید ما برای حفاظت از امنیت ملی مان در مرزها میجنگند و در نبرد ناعادلانه در سوریه و فلسطین اشغالی جان خود را از دست میدهند، جوانان پاک ما در دیجیکالا، کافهبازار، آپارات و شتابدهندههای متعدد کشورمان مشغول حفاظت از اقتصاد مقاومتیاند. آنها نه در پی تغییرند و نه عامل نفوذ، سد مستحکم کشورمان در مقابل نفوذ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دشمنان هستند.
از این رو اگر دشمن را به درستی تشخیص ندهیم، از طریق کمآگاهی و با جهالت، دوست را هدف قرار میدهیم و در مقابل دشمن واقعی را تقویت میکنیم. این دو اصل حرف بنده در مناظره با پژوهشگر محترم شبنامه و دوستان فیلمساز سفیرفیلم بود. اما ما بر سر شناسایی دشمن واقعی و حمایت و پشتیبانی از نیروهای خودی، اختلاف نظرهایی داشتیم.
بحث دیگرمان روی حساسیتهای مطرحشده در مورد نگهداری از دادهها توسط شرکتهای استارتاپی و به خصوص شرکتهای بزرگ کشورمان بود. هر دو در مورد اهمیت دادههای کاربران تاکید کردیم و به یک نسبت به حفاظت از این دادهها حساس بودیم. اما دوباره بر سر اینکه کدام دادهها در دسترس کدامین شرکتها باشد، اختلاف نظر داشتیم.
به اعتقاد نماینده محترم سفیرفیلم و شبنامه، شرکتهای خودی یعنی استارتاپهای ایرانی مورد شک و ظن هستند، آنهم بهویژه به این دلیل که شاید بخشی از سهام آنها در اختیار خارجیها قرار گرفته باشد. تلاش کردم روشن کنم که طبق تمامی اسناد و شواهد سهامی از این شرکتها و بیزینسهای ملی به خارجیها واگذار نشده است.
در ضمن ایشان شرکتهایی را که سهامشان بهصورت صددرصدی متعلق به خارجیهاست را نمیشناسند یا شاید هم به روی مبارک نمیآورند. تاکید کردم که ما خلأ قانونی داریم و باید به دنبال قانونگذاری برویم، زیرا در حال حاضر هیچ محدودیتی در به تملک درآوردن صددرصدی سهام شرکتهای دانشبنیان وجود ندارد.
این در حالی است که در بخشهای مختلف اقتصادی از جمله نفت و گاز این امر محدود به حداکثر ۴۹ درصد است. اما در حوزه استارتاپها شرکتهای خارجی میتوانند به هر میزان سرمایهگذاری کنند و این کار را هم کردهاند و سهام صددرصدی شرکتهای استارتاپی ما را مفت و یا با رقم ناچیزی خریداری و استارتاپ شان را از دستشان خارج کرده اند.
در این نشست متذکر شدم که آیا نباید نگران حفاظت از دادههای کاربران ایرانی، معطوف به شرکتهایی چون گوگل و تلگرام باشیم؟! از ایشان سوال کردم مگر نمیدانید که هربار که از گوگلمپ برای یافتن مسیری استفاده میکنید و از طرح ترافیک آن برای یافتن مسیر مناسبتر بهره میبرید، شرکت آمریکایی گوگل را از اطلاعات بسیار حساس خود مستفیض میکنید؟
و یا اینکه اطلاعات، فایلها و عکسها و… ۴۵ تا ۵۰ میلیون مردم ایران دست دوستان تلگرام چه میکند!؟ به جای حساسیت روی این شرکتها و پاسخگویی به این مسائل مهم چرا به استارتاپهای ایرانی تهمت میزنیم آنهم شرکتهایی که طبق قوانین کشورمان و با مدیریت ایرانی و مالکیت ایرانی در خاک مقدس کشورمان مشغول کار هستند و دادههای آنها در دیتاسنترهای ایرانی همچون فرانت، پارسآنلاین، شاتل و یا غیره نگهداری میشود؟ واقعا کمآگاهی داریم؟ یا خواسته یا ناخواسته آگاهیمان را در راه کمک به دشمنان به کار میبریم؟!
بحثهامان طولانی بود ولی در اکثر موارد دیالوگ به همین نحو سپری شد. نگرانی آقای مهری و دوستان و همکارانشان، نگرانی ما هم هست ولی با داشتن اطلاعات مشابه به نتایج کاملا متفاوتی رسیدیم. مثلا در مورد سرمایهگذاری خارجی من بر این باورم که اگر سرمایه گذار خارجی به صورت حمایتی و در کنار سرمایه داخلی و در حمایت از کارآفرینان ایرانی به میدان بیاید و اگر متعهد به انتقال دانش و تجربه باشد، باید از آن استقبال کرد.
ایشان در کانال و فیلم شب و نامه و این نشست از یک سرمایه گذار خارجی نام بردند.با تکیه بر اسناد و شواهد توضیح دادم که شرکتی که شما از آن نام میبرید یعنی پاماگرنت(یا انار) توسط عدهای کارآفرین اروپایی شکل گرفته، آن هم در دوران تحریمهای ظالمانه، و در ترکیب آن هیچ سرمایهگذار آمریکایی و سرمایه آمریکایی وجود ندارد و این شرکت سرمایه گذاری تعهد داده است به انتقال تجربه و دانش و سهمی هم از شرکتها نگرفته و دسترسی هم به دادههای کاربران ندارد و یک بنگاه اقتصادی است و رابطهای با دولت و سفارت هم ندارد.
تاکید کردم با حدس و گمان سرمایهگذاران را دلسرد نکنید وگرنه گرفتار شرکتهای چندملیتی امثال راکت اینترنت میشویم که هدفش قبضه بازار محلی است و موجودیتاش در تضاد با استارتاپهای ملی است.
در موضوع اخلاقیات هم با هم اختلاف نظر داشتیم. به ایشان بارها متذکر شدم که تهمت ناروا و تلقیح نادرست است. اسم کارآفرینان و حامیانشان را بدون هیچ سند و شاهدی خدشهدار نکنید. این اگر جرم نباشد گناه است. من از ایشان خواستم که استارتاپهای کشورمان را سیاسی نکنند، اقتصاد مقاومتی متعلق به این جناح و آن دولت و متکی به پول نفت نیست.
چراکه همین جوانان نزدیک به یک دهه است که فعالیت میکنند. همین سرمایهگذاران ۵ سال پیش در دوران آقای احمدینژاد شروع به کار کردند، آن هم دورانی که اکثریت غریب به اتفاق سرمایهداران سرمایه خود را تبدیل به طلا و دلار کرده و از کشور خارج میکردند. درخواست من از نماینده شبنامه این بود که حرمت و شخصیت خود و دیگران را حفظ کنید.
تاکید کردم که حساسیتهای شما بهجای خود، ما هم حساس هستیم، ما هم جلوی نفوذ را میگیریم، ما هم دشمن واقعی را میشناسیم و در مقابل آن از هیچ عملی ابایی نداریم، ولی خواهش میکنیم که اخلاق بد و ناشایست نارواگویی، تهمت زدن و خالهزنکبازی را در بین جوانان برومند و غیرتمند استارتاپی اشاعه ندهید، تجربه ثابت کرده اگر چنین کنید روزی همین روش بر علیه خود شما به کار گرفته میشود. این نسل شما را مسئول این نابسامانی، ایجاد ترس و رعب و وحشت، این تهمتزدنهای بیاساس و این بداخلاقیها میداند.
حرف آخر:
مقاله بنویسیم، فیلم بسازیم، کانالهای تلگرامی داشته باشیم ولی مونولوگ را به دیالوگ تبدیل کنیم. حرفهای هم را بشنویم، برهم تاثیرگذار باشیم، دشمن واقعی را هدف حملات خود قرار دهیم، از دوستان حمایت کنیم، آنها را روشن کنیم و از اشتباه آگاهشان کنیم. با هم از تاریکی شب و شبنامهنویسی بیرون بیاییم و در روز روشن روزنامهنگاری کنیم واز دیالوگهای شنبه استقبال کنیم.
دوستدار شما اکبر هاشمی
گزارش مناظره اصفهان را می توانید از اینجا بخوانید.