وقتی آستینهایمان را بالا میزنیم و عزم جزم میکنیم که استارتاپی راه بیندازیم، در ذهنمان حلاجی میکنیم که استارتاپ چیست و ایدهمان استارتاپی هست یا نه. مقیاسپذیری یکی از پارامترهایی است که به آن میرسیم. به این معنا که آیا ایده قابلیت رشد سریع و نامحدود را دارد. بعد هم تیم در بیزینس مدل و شیتهای اکسل همه چیز را برای این رشد سریع و مقیاسپذیر تدارک میبینند. چگونه و با چه روشی اتفاق بیفتد.
کسانی که وزن کم کرده باشند، میدانند ابتدای رژیم لاغری، وزن به سرعت کاهش مییابد، اما بعد از مدتی این روند کند و حتی متوقف میشود. استارتاپ شکل میگیرد و هر روز آدمها میآیند و میروند. رشد اتفاق میافتد اما یک جایی زمین سفت میشود.
تیم بدون آنکه متوجه شوند زیر پایشان نقالهای فرضی پهن شده، مدام در آمد و شدند. برای هم جشن تولد میگیرند، سخت کار میکنند، میجنگند و عرق میریزند. با این تفکر که در حال رشد هستند اما عملا روی تردمیل بیزینسشان راه میروند و در ذهنشان رشد را تصور میکنند در حالی که هر روز بیشتر از قبل از مقصد دور و رقبا نزدیکتر میشوند.
همیشه بر این باورم که اگر کودک ما سخن نادرستی بر زبان آورد یا عملی ناپسند از او سربزند، قبل از هرگونه سرزنش و تنبیهی باید جلوی آیینه بایستیم و به خودمان نگاه کنیم و ببینیم ما چه اشتباهی مرتکب شدهایم؛ چراکه فرزند هر انسانی محصول مشترک او و همسرش است. بیزینس ما هم کودک ماست.
وقتی کارکنان یک بیزینس مودب هستند با مشتریها یا برعکس تند و پرخاشگر و بیادباند، یا آدمهایی کاسبمنش یا پیچیده به نظر آیند. کافی است با فاندر آن استارتاپ دیداری داشته باشید. تناسخ فرهنگی و اقتصادی را بعینه خواهید دید.
جلوی آیینه بایستید و به مقیاسپذیری بیزینستان فکر کنید و بعد نگاهی به خودتان بیندازید و ببینید خودتان چقدر مقیاسپذیرید. چقدر ذهنتان و جسارتتان مقیاسپذیر است. باید باور کنیم استارتاپ مقیاسپذیر محصول ذهن و اندیشه مقیاسپذیر است.
مشکل آنجاست که از ایستادن مقابل آیینه پرهیز داریم و راحتترین کار به جای نقد ذهن مقیاسناپذیرمان، متهمکردن اکوسیستم نوپا و بازیگران محدود آن است؛ غرولندهای ویروسی بازدارنده که مدام عبثبودن و سراببودن اکوسیستم را نشر میدهند و جمعی چون خویش را گردهم میآورند و میشوند لشکر درجازنان مقیاسناپذیر.
آنهایی که حوصله بزرگی ندارند، باید بپذیرند که رشدشان براساس تواناییشان همین است و خودشان را به همین مقیاس با بازار تطبیق دهند. اما آنها که دلشان برای استارتاپ واقعی میتپد و میخواهند رهبر بازار یا رقیب جدی برای رهبران بازار شوند، باید قبل از اصلاح بیزینسمدل و هک رشد، ابتدا خودشان را ادیت کنند.
یک بیزینس انحصاری زمانی قدرتمند میشود که بزرگتر شود. تنها راه یا اصلیترین راه موفقیت، بزرگشدن است. دارم میشنوم صدای لشکر درجازنان را «به هر قیمتی»؛ میگویم نه به هر قیمتی «به هر جان کندنی» چگونه میشود با ذهنی مقیاسناپذیر استارتاپ مقیاسپذیر ساخت!
این اصل فقط برای استارتاپها نیست، شامل ویسیها هم میشود. ویسی عافیت طلب و بیخطر هرگز بهرهای از سرمایهگذاری خطرپذیر نخواهد برد. همه اضلاع اکوسیستم از من رسانهدار تا مدیران ویسیها، از شتابدهندهها تا برگزارکنندگان همایشها و ورکشاپها و… مسئولان دولتی این حوزه را نیزدربرمیگیرد.
ما برای برخورداری از یک اکوسیستم بزرگ ابتدا باید تفکراتمان را تغییر بدهیم و بزرگ فکر کنیم و جسارت داشته باشیم. یلدای کارآفرینان استارتاپی محلی است برای بزرگ اندیشیدن؛ برای مواجهشدن با مدیران استارتاپها و ویسیهای بزرگ کشورمان که میخواهند از آمارها و ارقام رشد و سرمایهگذاریشان بگویند.
حرف آخر:
نمیخواهم بگویم قصه و خاطرهگویی بس است. برای موفقیت همیشه نیاز به استوری داریم. اما میخواهیم در یلدا از سرمایهگذاری برای سال ۱۴۰۰ و ترسیم اکوسیستم استارتاپی ایران در آینده بگوییم. میخواهیم سالی یکبار همه آمارهای زیستبوم را توسط خود مدیران استارتاپها رفرش و بهروز کنیم.
یلدا حامل این پیام بزرگ است اگرچه اکوسیستم موانع و اشکالات متعددی دارد اما واقعی است، فیک نیست. میخواهیم بگوییم ما با امیدواری واقعبینانه به رشد سریع و مقیاسپذیر اکوسیستم استارتاپی ایران و جذب سرمایههای داخلی و خارجی و موفقیتهای بزرگ جوانان استارتاپی میاندیشیم. دغدغهمان آبادانی این آب و خاک عزیز و کاستن از رنج شهروندان جان است.