کارمندان منزوی و بیتفاوت، آفت هر کسبوکاری هستند؛ همانهایی که هر صبح بیصدا پشت میزشان مینشینند، مثل ماشین، چند کار برنامهریزی شده را انجام میدهند و عصرها به خانه برمیگردند.
کارکنانی که برای بهبود شرایط روانی حاکم بر محیط کار قدمی برنمیدارند، به فکر اجرای ایدههای تازه نیستند و حتی روابط گرمی با همکارانشان ندارند، میتوانند بیانگیزگی و سستی را مثل یک آفت در محیط کار سرایت دهند.
اگر شما هم سرپرستی گروهی از این کارکنان را برعهده دارید، میتوانید از ابزار قدرتمند «گفتوگو» کمک بگیرید. شما با سه روش موثر مکالمه، میتوانید انگیزه کارکنانتان را برای مشارکت در ایدهپردازیها و فعالیت پویا و موثرتر بالا ببرید.
-
گفتوگوی باز
مکالمه باز، میتواند افق دید کارکنان را گسترش دهد و دریچههای تازهای را به روی چشمان آنها باز کند. کارکنانی که الگوی فکری مشخصی ندارند، اهل تحلیلکردن وقایع نیستند، یادگیری دغدغهشان نیست و میانهای با مطالعه ندارند، بیشتر از هر کسی از این گفتوگوهای باز بهره میبرند.
مدیرها و رهبران گروه، باید گاه و بیگاه جریان گفتوگوهای باز را با اعضای تیم کاریشان به راه بیندازند تا از این طریق نهتنها موتور فکری کارمندان منزوی و همیشه بینظر را روشن کنند، بلکه زمینه را برای افزایش صمیمیت در گروه ایجاد کنند.
اگر شما هم قصد دارید فضا را برای این نوع گفتوگو فراهم کنید، باید به چند نکته مهم توجه کنید:
گفتوگوی باز قرار نیست حول عقاید مذهبی، سیاسی یا فرهنگی افراد طرح شود.
قرار نیست در این گفتوگو ها به طور مستقیم افراد و عقایدشان را نشانه بگیرید.
این جلسات باید فضایی برای تنفس و آرامش گروه شما باشند، نه جایی برای ایجاد اضطراب و هراس از مورد قضاوت قرار گرفتن.
در این جلسات سوالاتی با پایان باز را طرح کنید تا افراد بعد از جلسه همچنان به موضوع بیندیشند.
قرار نیست بعد از این جلسه به نتیجه خاصی برسید. آنچه نتیجه کار شماست، ایجاد مستمر همین بحثها و مکالمات است.
-
گفتوگوی بالقوه
مدیران مقتدر و محبوب، از پس توانمندکردن نیروهای کار برمیآیند و میتوانند نیروهای بالقوه آنها را بالفعل کنند. آنها در گفتوگوهایی که با کارمندانشان دارند، وضعیت امروز را مورد توجه قرار نمیدهند بلکه چشماندازی گستردهتر را به تصویر میکشند و کارمندانشان نیز برای تحقق انتظارات آنها، به فکر گسترش دامنه تواناییهای خود میافتند.
مدیران مقتدر این نکات را در گفتوگو در خصوص تواناییهای بالقوه و چشماندازهای محقق نشده رعایت میکنند:
اهداف بزرگی را به تصویر میکشند؛ اما نه آنقدر بزرگ که دانش و توانایی کارمندانشان توان اجرای آن را نداشته باشد.
با قدرت حرف میزنند و این قدرت را به نیروهای کار نیز انتقال میدهند.
به جای «من» از «ما» استفاده میکنند و حس اتحاد را در میان کارمندانشان تقویت میکنند.
اولین قدم را خودشان برمیدارند و منتظر نمیشوند که الف تا ی کار را کارمندانشان به انجام برسانند.
آنها نقاط قوت اعضای تیمشان را میدانند و بحث را به شکلی پیش میبرند که باعث گسترش این نقاط مثبت شود.
نقاط منفی تیمشان را برجسته نمیکنند و کسی را بهخاطر ویژگیهای منفیاش خطاب قرار نمیدهند بلکه به صورت کلی و بیاشاره به فردی خاص، این موضوعات را طرح میکنند.
به شکلی جریان بحث را پیش میبرند که کارمندان تهییج و در جریان گفتوگو دخیل شوند.
مثالهایی از تجربیات موفق را طرح میکنند و با بیان نقاط قوت کارکنان، سعی میکنند احساس شباهت را میان آنها و کارکنان بنگاههای موفق جهان ایجاد کنند.
-
گفتوگوی هدفمند
احساس خوشایند دیدهشدن و مورد توجه قرار گرفتن، میتواند انگیزه کارکنان را برای فعالیت بیشتر کند. کارکنانی که احساس میکنند از ارکان مهم و موثر یک بنگاه اقتصادی هستند، مدام به ایدههای تازه میاندیشند و از بیان دیدگاههایشان هراسی ندارند.
برای اینکه کارمندان شما، چنین احساسی در مورد فضای کاریشان داشته باشند، میتوانید از گفتوگوهایی که با هدف ایجاد حس مثبت انجام میشود، کمک بگیرید و با استفاده از این نکات جریان گفتوگو را به مسیری خوشایند هدایت کنید.
درمورد احساسی که کارمندتان در زمان انجام کار دارد، از او سوال کنید. بگویید «از میان ساعاتی که مشغول کار هستی، در چه زمانهایی حس بهتری داری؟» هرگز جریان این گفتوگو را شخصی نکنید. پرسیدن سوالهایی مثل «از همکارانت راضی هستید؟» میتواند سر درددل را باز کند و گفتوگو را از جریان مثبت و موثر خود خارج کند.
میتوانید از طریق این سوالها، روحیه همکارتان را بهتر بشناسید و در آینده او را به فضای کاری که سنخیت بیشتری با حال و هوایش دارد، هدایت کنید. پس بپرسید «از انجام چه کاری لذت میبری؟ با چه بخشهایی از کارت احساس راحتی کمتری داری؟»
در این گفتوگو، به فکر توجیهکردن شرایط کاری نباشید. گاهی شنونده خوب بودن، بهتر از تلاش برای قانعکردن فرد مقابل است.