مشکل از کجا آب میخورد؟ چرا برای بالا رفتن از نردبان ترقی بیش از اندازه کند هستید؟ چرا دوستتان با همسرش زندگی عاشقانهای دارد اما شما احساس نگونبختی میکنید؟ چرا رئیستان هوای همکار دیگرتان را دارد اما برای شما هیچ پاداشی در نظر نمیگیرد؟ شاید مشکل شما از جملاتی که در مغزتان چرخ میزنند ناشی شده باشد؛ جملاتی که هر روز مرورشان میکنید و اجازه میدهید فرصت درست زندگیکردن را از شما بگیرند.
- اگر «آ» اتفاق بیفتد، «ب» هم اتفاق میافتد
اگر شما هم برای نادیدهگرفتن سهم خودتان در اتفاقات مدام به فکر ساختن چنین افسانههایی هستید، حتما زندگی خیلی سختی دارید. شما هیچ وقت از اشتباهاتتان درس نمیگیرید و هیچ وقت موقعیتها را آنطور که واقعا هستند، نمیبینید؛ به جای آن مدام به فکر این هستید که با چه جملهای میتوانید از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنید و نشان دهید که چه بخواهید و چه نخواهید، برخی اتفاقات آماده هجوم آوردن به شما هستند.
- من میتوانم عوضش کنم
به خودتان اعتماد داشته باشید اما مراقب باشید که این اعتماد به توهم شبیه نشود. شما خیلی کارها را میتوانید بکنید؛ درست است! اما شک نکنید که حتی اگر تحقق بسیاری از اتفاقها را با تمام وجود هم بخواهید، ممکن است باز هم محقق نشوند. ایده تغییردادن دیگران، یکی از همین اتفاقات نشدنی است. شمایی که میگویید میتوانید آدمها را آنقدر تحت تاثیر قرار دهید که چه بخواهند و چه نه تغییر کنند، خیلی زود به فردی آرام و سرخورده تبدیل خواهید شد که نهتنها نتوانسته کسی را تغییر دهد، بلکه انرژی برای تغییر دادن خودش هم برایش نمانده است.
- فردا اوضاع را درست میکنم
فردا روز بهتری است؟ ممکن است اینطور باشد اما با چنین ادعایی نباید خودتان را در حالت تعلیق قرار دهید و اجازه دهید که امروز ناخوشایند و پر از شکست بگذرد. اگر امروز هزار و یک اتفاق ناخوشایند برایتان افتاده است، اگر آدمها و اتفاقات حسابی ناامیدتان کردهاند و اگر ناخوشاحوالید، درست از همین لحظه که این جملات را میخوانید، برای ساختن لحظاتی متفاوت تلاش کنید و تا فردا دست روی دست نگذارید. مهم نیست که بیشتر از نیمی از این روز سخت گذشته، مهم نیست که تا فردا چیزی نمانده است، مهم این است که به لحظات سخت حتی ذرهای بیشتر از این اجازه ماندگارشدن ندهید.
- منظوری نداشت
همه ما در زندگیمان آدمهایی را داریم که آنقدر عزیز هستند که میتوانند بارها و بارها رفتاری اشتباه را انجام دهند اما واکنشی از سوی ما نبینند. در این شرایط با گفتن جملاتی مثل «منظوری نداشت» یا «یک بار هزار بار نمیشه» سعی میکنیم رفتار اشتباه این افراد را توجیه کنیم و بدون اینکه موضوع دلخوریمان را با آنها درمیان بگذاریم، اجازه دوباره اشتباهکردن را به آنها بدهیم. برای شما هم چنین وضعیتی پیش آمده است؟ شما هم دوستی دارید که همیشه بدخلق است اما هر بار که میرنجاندتان با خود میگویید «دوست عزیزم است دیگر…» و هیچ حرفی از این موضوع به میان نمیآورید؟ نمیخواهیم شمایی که به بخشیدن عادت کردهاید را به جان دوستانتان بیندازیم بلکه از شما خواهش میکنیم که مهارتهای ارتباطیتان را تقویت کنید و راه و رسم برقرار کردن گفتوگوی موثر با دیگران را بیاموزید. چرا فکر میکنید مطرحکردن دلخوریتان به معنای اعلان جنگ است؟
چرا تصور میکنید انتقادکردن از یک دوست، به پایانی برای آن رابطه تبدیل میشود. دست از این افکار بردارید و این بار که از کسی رنجیدید، کمی به خودتان برای آرام شدن فرصت دهید و بعد پای میز گفتوگو بنشینید. برایش توضیح دهید که این رفتار، حتی اگر از نظر او آزاردهنده نیست، شما را ناراحت میکند و ترجیح میدهید که دیگر اتفاق نیفتد.
- این خانه را که بخرم، کارم را کم میکنم
هر کدام از ما، مدام با خود وارد بازی میشویم و برای فرار از واقعیت، خود را فریب میدهیم. یکی از این بازیها، به تعویق انداختن انجام کاری است که تصور میکنیم درست است. اگر تصور میکنید که برای وقت گذراندن با خانوادهتان باید فرصت بیشتری داشته باشید یا اینکه باید به بدنتان بیشتر استراحت دهید، چرا این کار را نمیکنید؟ نمیتوانید از پول بیشتری که هر ماه به جای این وقتگذراندنها یا استراحت کردنها به حسابتان میآید، صرفنظر کنید؟ میدانیم. به همین دلیل هم هست که مدام برای خودتان یک هدف تقریبا دور از دسترس انتخاب میکنید و موضوع را تا آن زمان معلق نگه میدارید. وقتی هم که به آن هدف رسیدید اتفاق دیگری نمیافتد. شما آن بار هم راهی تازه برای فرار از این موضوع و فریب دادن خودتان پیدا میکنید. باور کنید برای انجام دادن کاری که از نظرتان درست است، نیازی به محقق شدن هیچ پیششرطی ندارید.
- من اراده فلانی را ندارم
با کوبیدن خودتان از زیر بار مسئولیت در نروید. باور کنید همه آدمها میتوانند جملاتی مثل «من نمیتوانم»، «من آدمش نیستم»، «من ارادهاش را ندارم» و … را به زبان بیاورند. خودتان را پشت این جملات قایم نکنید و به جای بافتن این افسانهها، مشکل اصلی زندگیتان را پیدا کنید. برای انجام دادن کارهایتان در اداره وقت کم میآورید؟ شاید مدام چک کردن تلفن همراه نمیگذارد درست کار کنید. مشکل اصلیتان چیست؟ آن را پیدا کنید و از شرش خلاص شوید. واقعا نمیتوانید؟ پس سراغ روانپزشک بروید. فقط یک روانپزشک است که میتواند دستتان را بگیرد و برای همیشه از این جملات خلاصتان کند.
منبع: سایکولوژی تودی