زنگ‌ها برای چه کسی به صدا در‌می‌آیند؟

سرمقاله 166 هفته نامه شنبه به قلم اکبر هاشمی

0

ما نبودیم حتی وقتی بودیم. ابتدای دهه۹۰ ‌هنگامی که اولین سرمایه‌گذاری‌های ونچر‌کپیتال ‌روی استارتاپ‌های بزرگ ایران اتفاق افتاد، سال‌۹۵ وقتی اولین یلدای کارآفرینان استارتاپی در کتابخانه ملی با حضور اکثر مدیران شرکت‌های استارتاپی، شتاب‌دهنده‌ها‌ و صندوق‌های خطر‌پذیر برگزار شد، ما برای بخش خصوصی و صاحبان صنایع و دولتی‌ها وجود خارجی نداشتیم. به تعبیر سورنا ستاری، معاون رئیس جمهور، حتی به ما فکر هم نمی‌کردند.

نهادهای انتظامی و امنیتی نیز دورا‌دور رصد می‌کردند که این جوان‌ها در کتابخانه ملی چه می‌گویند. ۲سال بعد اتاق بازرگانی اصلی‌ترین جریان کار‌آفرینی کشور در بدعتی مهم نشان امین‌الضرب،معتبرترین نشان کار‌آفرینی بخش خصوصی که به مدیران و صاحبان صنایع بزرگ و‌ کارخانه‌داران اهدا می‌شود، را به سینه مدیران جوان استارتاپی سنجاق کردند.

۴سال بعد در یلدای چهارم در سالن وزارت کشور رئیس و نایب رئیس سابق و رئیس اتاق بازرگانی تهران در پنل‌های یلدا در کنار مدیران جوان استارتاپی حضور پیدا کردند و این‌بار آنها از دست جوانان استارتاپی تندیس یلدا دریافت کردند و ‌تکریم شدند. این‌بار دیگر کسی برای نهادهای نظامی و امنیتی گزارش نبرد.

آنها در بالاترین سطح در یلدای چهارم در بین جمعیت نشستند و با چشمان خود نظاره‌گر جوانان عاشق کارآفرینی بودند که چگونه از امید، ساختن و توسعه می‌گویند در زمانه‌ای که شاه‌بیت مجالس ناامیدی و رها‌کردن است.

پیش از یلدا هم چند تن از مدیران شرکت‌های استارتاپی و دانش‌بنیان برای اولین‌بار به هیات نمایندگان اتاق بازرگانی تهران راه یافتند. رئیس جمهور و‌معاون اول ایشان، همچنین رئیس قوه قضاییه و وزیر نفت دیداری خصوصی با استارتاپ‌ها برگزار کردند و از کارها، عملکرد و ‌تکنولوژی‌های به کار‌گرفته، خلق ارزش، ثروت و ایجاد اشتغال توسط شرکت‌های استارتاپی و دانش‌بنیان آگاه شدند.

اگرچه هنوز سهم ما از اقتصاد ایران همان یک درصد است و متاسفانه سهم اینترنت در اقتصاد ایران نیز اندک است، اما ما یعنی نسل قبل از ما و همه کسانی که از ابتدای شکل‌گیری این زیست‌بوم تا امروز خون دل خورده بودند، کارمان را نمی‌گویم تمام کردیم، اما اتفاق بازگشت‌ناپذیری را برای کشور و اقتصاد ایران رقم زدیم.

کار ما در این مقطع تمام شد. ما سنگ کوچکی در ‌برکه اقتصاد ایران رها کردیم. موج این انعکاس روز‌به‌روز بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و به زودی همه اقتصاد سنتی را در‌برخواهد گرفت. روزگاری جنگیدیم تا ما را به اتاق‌های بازرگانی راه بدهند و حرف‌هایمان را در مورد استارتاپ بشنوند.

ماه‌ها پشت درها می‌ماندیم، اما امروز خوشبختانه بدون حضور ماها نشست‌های تخصصی در حوزه‌های مختلف استارتاپی در اتاق‌های بازرگانی، سازمان‌ها، نهادهای دولتی و خصوصی و حتی خصولتی برگزار می‌شود، کمیسیون‌های تخصصی استارتاپ‌ها شکل گرفته است.

از این به بعد مسئولیت و نقش اصلی برعهده اتاق‌های بازرگانی، مدیران اقتصادی روشن‌نگر بخش خصوصی که این راه را ادامه بدهند. ما یک ماموریت بزرگ داشتیم؛ فرهنگ‌سازی و نهادینه‌کردن جریان کارآفرینی و استارتاپی مبتنی بر نوآوری، خلاقیت و‌ انسان‌مداری؛ جریانی که نظم نوین سرمایه‌داری را برهم زده است.

نظام سرمایه‌داری شهروندان جهانی را به دو دسته تقسیم می‌کند؛ کارگران و سرمایه‌داران. کارگران در طبقات پایین جای دارند و صاحبان سرمایه در بالادست. امکان ورود کارگران به طبقه بالا دست میسور نبود، اما تخریب خلاقانه، نظم نوین را برهم زد؛ جف بزوس فرزند یک دوچرخه‌فروش و بیل گیتس فرزند یک وکیل دادگستری را برصدر و سر بالادستی ها نشاند.

آنها شدند اولین و دومین مرد پولدار جهان تمام نشدنی، ایضا آقایان محترم استیو جابز، مارک زاکر‌برگ، جک ما و… حالا هر بچه کارگری می‌داند برای ثروتمند‌شدن دیگر لازم نیست که نیازمند میراث خانوادگی یا برنده‌شدن در بلیت بخت‌آزمایی و لاتاری باشند؛ می‌توانند با خلاقیت و بیزینس‌مدل استارتاپی، پولدارترین و مشهورترین فرد جهان شوند.
حرف آخر:
فعالان اقتصاد سنتی فرکانس صدای مارا نمی شنوند. امروز رسالت مردان بزرگ اقتصاد خصوصی، اعلام خطر به تمامی صنایع و تولید‌کنندگان است.

چه؛ بهمن بزرگی به راه افتاده ‌که دیر یا زود این بهمن بر سر اقتصاد سنتی، فشل و رانتی فرود خواهد آمد. اگر تحریم‌ها را از طریق مذاکره و توافق با یک رئیس جمهور آمریکایی یا چند اروپایی چشم آبی بتوان حل کرد، بهمن پس از برجام را با هیچ امضاء و برجامی نمی‌توان مهار کرد.

اقتصاد و صنایع سنتی و رانتی بی‌بهره از نوآوری، تکنولوژی، هوش مصنوعی، بلاکچین، رمز‌ارز، بیگ دیتا و… در رقابت با اقتصاد جهانی محکوم به شکست است. اقتصاد ایران بارها هم‌آغوشی با اقتصاد جهانی را کمی مزه مزه کرده است اما دیگر خبری از هم‌آغوشی و معاشقه نیست؛ این‌بار ما بلعیده خواهیم شد.

تنها راه نجات اقتصاد نفتی، رانتی با ساختارها و تفکر سنتی و نخ‌نما و‌ پوسیده فقط و فقط روی‌آوردن به نوآوری، تکنولوژی و بهره‌جستن از ترندهایی مثل هوش مصنوعی، بلاکچین، رمز‌ارزها، بیگ دیتا،بیزنس مدل استارتاپی و… در نهایت اینترنت است.

به غیر از زمین اینترنت هر زمین دیگری زیر پای ما سست و ‌با‌تلافی است. اینترنت نه به مفهوم اینکه هر شرکت یک سایت اینترنتی داشته باشد منظور مهاجرت کامل اقتصادمان به سرزمین اینترنتی است. اگر دیر بجنیم نه زمینی برای تصاحب وجود دارد و نه مایی.
ماموریت جدید ما و ‌همه فعالان ‌‌اقتصادی این است که زنگ‌های خطر را به صدا در‌بیاوریم و در اندک زمان باقیمانده، همه صنایع را تشویق به نوسازی استارتاپی و رفتن به بستر اینترنت کنیم وگرنه کارمان تمام است.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.