بارسا و رئال در اسپانیا، منچستریونایتد و لیورپول در انگلیس، اینترمیلان و آثمیلان هم در ایتالیا و فقط یک جا هست که فوتبالیهای دوآتشه متعصب را با همه اختلافات دور هم جمع و کنار یکدیگر مینشاند. آنهم بازیهای تیم ملی هر کشور است؛ ضیافت اشکها و لبخندها.
ببرند و ببازند، در همه لحظات کنار یکدیگر لذت میبرند از یک چیز و آنهم فوتبال ملی است.
وقتی پای تیم ملی به میان میآید، همه اختلافات، طیفهای رنگی و اسمها رنگ میبازند.
بازیها که تمام میشود، برد یا باخت، دوباره رقابتها شروع میشود.
سالهاست در این اکوسیستم فعالیت و رقابت میکنیم. به هر طرف زیستبوم که نگاه کنید، از استارتاپ بزرگ و کوچک تا ویسی و شتابدهنده و … همه شبانهروزکار میکنند تا بیزینسشان موفق شود. برای به دست آوردن سهم بیشتر از بازار، هزاران ساعت صرف جلسه ، برنامهریزی شده و سالانه میلیاردها تومان هزینه مارکتینگ میشود.
از آن سو در اقتصاد سنتی آنهایی که از نوآوری و پیامدهایش آگاه هستند، به مرور خودشان را وفق داده و وارد این زمین بازی جدید میشوند، اما آنها که باور به این ترند جهانی نداشته و منافع اقتصادیشان که در عدم شفافیت به قطعیت رسیده، همه تلاششان را میکنند تا با سنگاندازی، مانعتراشی، مقابله و لابی، مانع از پیشرفت استارتاپها در اقتصاد ایران شوند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمیکنند؛ از وضع قوانین سفارشی تا سفارش ساخت فیلمی برعلیه کارآفرینان استارتاپی.
در این سو هم هر چه مخالفت و دشمنیهای بخش سنتی تنور رقابت را داغ میکند، استارتاپیها برای گرفتن سهم بیشتر از بازار سنتی ثابتقدمتر و حریصتر میشوند.
البته در این رقابت، استارتاپیها به شیوههای مدرن و روزآمد متوسل میشوند مثل استفاده از بستر وب و رسانههای آفلاین مثل تلویزیون و بیلبورد برای مارکتینگ و فروش بیشتر.
اما در آن سو دستاندازی به اطلاعات استارتاپها با عنوانها و نامههای جعلی منتسب به بخشهای دولتی و حاکمیتی، لابی برای وضع قوانین در مجلس و دولت، مسمومسازی و بدبینکردن ذهن مردم و حاکمیت نسبت به استارتاپها، بهخصوص متدینین و دغدغهمندان، سلب احساس امنیت و اعتماد در نزد افکار عمومی به خدمات استارتاپها، بسیج صنوف مختلف بر علیه استارتاپها و … از همه خطرناکتر انگ نفوذی و جاسوسی چسباندن به پیشانی اکوسیستم استارتاپی ایران، از شیوههای رقابت با استارتاپهاست.
اگر با دیده اغماض برخی از این رفتارها و کنشها را در چارچوب یک رقابت بدانیم و نه براندازی و خشکاندن ریشه کارآفرینی استارتاپی ایران که آرزوی دشمنان کشورمان است، این رقابت در کجا و چه زمانی به حد تعادل خواهد رسید و آیا چیزی به نام منافع ملی وجود ندارد؟
آیا هر کس این اجازه را دارد با استفاده از منابع ملی و رسانه ملی با شعار دغدغهمندی یکسره همه اکوسیستم استارتاپی ایران را با انگ نفوذی و جاسوس به گوشه رینگ ببرند، خفتگیر کنند و جوانان را از ایران فراری بدهند تا از آن سو شرایط برای صاحبان سیستمهای ناکارآمد رانتی و غیرشفاف مبتنی بر دلالی، فراهم و مردم را سرکیسه کرده و در مشارکتی به اصطلاح مدرن، راه ترکمنچای را برای تصاحب بازار ایران توسط کمپانیهای خارجی هموار کنند!
تیم ملی کارآفرینان ایران
ما مثل فوتبالیها در کنار رقابتهای یومیه نیاز به یک تیم ملی داریم.
این تیم میتواند متشکل باشد از فعالان اقتصادی بخش خصوصی، اتاقهای بازرگانی، اتحادیه و انجمنهای صنفی، دولت، مجلس، قوه قضاییه، سازمانهای حاکمیتی، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور و همچنین فعالان و کارآفرینان اکوسیستم استارتاپی ایران.
تیم ملی کارآفرینان ایران باید به منافع مشترک برای ترسیم خطوط رقابت، اصلاح و وضع قوانین مترقی، تسهیل موانع کسبوکار درجهت بالا بردن تولید ملی و خلق ثروت در داخل کشور و… بیندیشد و از آن سو در خارج از کشور برای توسعه بازار و ارزآوری بیشتر راهکارهایی کارآمد بیابد.
در بخش خصوصی تولیدگران نگران تامین منابع مالی تولید و پهن ماندن سفره کارگرانشان هستند. در زیستبوم استارتاپی جوانان در تندباد تحریمها و اوضاع نابسامان اقتصادی شبانهروز کار میکنند و میجنگند که کسبوکارشان زنده بماند.
در این سو عدهای در پروژه امیدکشی، افکار عمومی را می شورانند که این جوانان کارآفرین جاسوس هستند و نفوذی دشمن! تراژدی از این غمانگیزتر وجود دارد؟!
لطفا در این شرایط حساس کشور بیایید رقابتهای ایرانبرانداز را کنار بگذارید.
مبارزه با نفوذ و جاسوسی را هم به نهادهای امنیتی قانونی و سربلند کشورمان واگذارید. دوستان، ما دروازهبانان قوی باتجربه داریم.
الان نیاز به چند نفر در پست هافبک و فوروارد داریم که بتوانیم با بازیسازی و کارآفرینی به رقبای خارجیمان گل بزنیم. گل خوری و گل به خودی زدن بس است؛ دروازه رقیب خارجی تیم ملی آن طرف است.