به زمستان اقتصاد ایران خوشآمدی
پاسخ سیدجواد سیدپور عضو انجمن اقتصاددانان ايران به سرمقاله اکبر هاشمی
اساسا آنچه در حباب داتکام رخ داد با آنچه حضرتعالی به عنوان حباب داتآیآر مطرح کردید دو جنس و مقوله مختلف و کاملا متفاوت از همدیگرند. تنها وجه تشابه این دو، آسیب دیدن شدید اکوسیستم استارتاپی و پاپسکشیدن سرمایهگذاران خطرپذیراست که باعث تعمیق بیشتر بحران میشود. درک بحران داتآیآر از نقطهنظر استراتژیک و همچنین «تحلیل بازیگر» برای دستابی به راه حل نهایی فوقالعاده حاِئز اهمیت است.
سلام اکبرجان، امروز توفیق دست داد و یادداشتت را در شنبه با عنوان«حباب داتآیآر»در راه است را خواندم. جسارتا ذکر چند نکته را به آن دوست فرهیخته ضروری می دانم.
اساسا آنچه در حباب داتکام رخ داد با آنچه حضرتعالی به عنوان حباب داتآیآر مطرح کردید دو جنس و مقوله مختلف و کاملا متفاوت از همدیگرند. تنها وجه تشابه این دو، آسیب دیدن شدید اکوسیستم استارتاپی و پاپسکشیدن سرمایهگذاران خطرپذیراست که باعث تعمیق بیشتر بحران میشود.
به نظرم جذابیت تیتر«حباب داتآیآر» شما را به نوشتن و مقایسه این دو مقوله کشانده باشد؛ چنانکه بنده را هم به خواندنش تهییج کرد.
درک بحران داتآیآر از نقطهنظر استراتژیک و همچنین «تحلیل بازیگر» برای دستابی به راه حل نهایی فوقالعاده حاِئز اهمیت است.
از نقطه نظر تولید ارزش در اقتصاد، وقتی به بحران داتآیآر نگاه میکنم، میبینم استارتاپهای ایرانی قربانی دو مسئله شدهاند:
اول تشخیص نادرست از رنج مشتری
دوم قرارگرفتن در مسیر تندباد ارزی
که دومی تمام بنیادهای تعادل اقتصاد ملی و کانونهای تولید سود را دست خوش تغییرات رادیکال کرد.
هیچ تئوری و ارزشی در اقتصاد نمیتواند از پس«تولید سود» برآید. هر تئوری، نظریه، کار و اقدامی که سودآور نباشد بدون تردید محتوم به حذف از اکوسیستم حیات اقتصادی است.
نرخ ارز و تغییرات ناشی از آن باعث دگرگونی بنیادی در مدل کسب وکار و شریان های درآمدی استارتاپها شده و این است که بزرگترین شرکت پلتفرمی ایران مثل دیجیکالا قادر به تامین نیازهای مشتری نیست، بخشی از فروشش را از دست میدهد، درآمدش کم میشود و دست به تعدیل نیرو میزند.
متاسفانه بزرگان استارتاپی ایران آنقدر مفتون تکنولوژی شدهاند که ابتداییترین اصول اقتصاد را فراموش کردهاند و شگفتانگیز اینکه برای مقابله با بحرانها هیچ طرح خلاقانهای در چنته ندارند.
دیجیکالاها همانقدر از فضای تازه آسیب دیدهاند که کسبوکارهای سنتی!
پس چه فرقی است بین شرکتهای تکنولوژیمحور و روزآمد عصر ما و یک حجره بازاری؟!
آینده فقط در فناوری خلاصه نمیشود، آینده یعنی درک درست از مگاترندها ومیکروترندهای موثر بر اکوسیستم اقتصاد ملی.
اگر دوستان استارتاپی آنقدر که دلبسته فناوری تازه هستند درک بهتری از متغییرهای اقتصاد کلان و خرد جامعه داشتند، یا حداقل با متخصصین این حوزه مشورت میکردند الان وضعیت بهتر و مناسبتری داشتند.
فقدان تفکر فیوچرستیک و آیندهنگر به مثابه یک دانش میان رشتهای اگر در کسبوکارهای معمولی بروز یابد جای سرزنش نیست ولی تلخکامی آنجاست که پیشروان جامعه، پس افتادهاند و توانایی تطابق یافتن با شرایط جدید برایشان سخت جانکاه شدهاست.
انتظار این است اکوسیستم استارتاپی ایران از این واقعه درس بگیرد و برای اصلاح خطای شناختی خود قدمی بردارد و نیک بداند حتما بعد از پاییز، زمستان فرا خواهد رسید! پس لطفا غافلگیر نشوید، انجماد ذات زمستان است!
به زمستان اقتصاد ایران خوشآمدی اکبر جان! چوبهای اسکیت را هم بیار!
ارادتمند
سیدجواد سیدپور
۳۱ شهریور ۱۳۹۷
مشورت نگرفتن و استفاده نکردن از خرد جمعی اگر نگوییم مهم ترین، یکی از مهم ترین ریشه های وضعیت نابسامان امروزی است. ما استاد تلاش های نافرجام برای اختراع دوباره چرخ های از پیش ساخته شده هستیم.
اگر قرار بود مشاوره اقتصاددانان عزیز کمکی به اقتصاد استارت آپ ها بکنه ، اول از همه گلی به جمال اقتصاد مملکت می زدند تا کسب و کارهایی که جا افتاده بودند تعطیل نمی کردند. چه برسه به استارت آپهایی که همین جوری در بحران هستند …
در حال حاضر کار برای بر روی یک استارت آپ مانند ساختن خانه ای در منطقه ی جنگی است که علاوه بر ساختن خانه دغدغه زد گلوله کردن را هم باید داشته باشی …
شاید هم فعلا بهتره تو این منطقه خانه ای نساخت ؟!
من با شما کاملا موافقم
اقتصاددانان های جزوه محور زندگی خودشان را هم نمی توانند اداره کنند چه رسد به تبیین آینده های محتمل!
ما با شکلی از دانایی مواجه شدیم که نمود جدید نادانی است
بنده به عنوان کوچک همه اساتید اقتصاد ایران عرض می کنم دانشی که به درد حل مشکلات ما نخورد همان به درد عمه آدام اسمیت می خورد!
دانش یا باید راه حل محور باشد یا نباشد وگرنه می شود زینت المجالس بی خاصیت و عناوین خالی از محتوا
ساقیا هشیار کن مستان پشت میز را
ارادتمند
سیدپور
جالب بود .کاش از ایشون دعوت میکردید مباحث اقتصادی مرتبط با استارت آپها و مفاهیمی که نیاز هست یادبگیریم در قالب مقاله و آموزشهای کوتاه و کاربردی در هفته نامه شنبه منتشر کنند تا ما هم بیشتر یادبگیریم .
طبیعتا هیچ زمستانی ماندگار نیست و بعد هر زمستانی بهاری پیداست، حال مسئله این است که استارت آپ ها برای عبور از زمستان مانند آمازون به ضد یخ مجهز شوند یا تبدیل به خاطره شوند.
وقتی عبارت جامعه اقتصاددان را میبینم در جایی ناخودآگاه پوزخندم می گیرد، دست خودم نیست، آخر عبارت اقتصاد دان در کنار کلمه ایران یک جوری می شود، مثل شترگاوپلنگ یا عسل و خربزه برای من یکی لااقل غیر قابل هضم است!
وقتی عبارت جامعه اقتصاددانان یرانی را میبینم در جایی ناخودآگاه پوزخندم می گیرد، دست خودم نیست، آخر عبارت اقتصاد دان در کنار کلمه ایران یک جوری می شود، مثل شترگاوپلنگ یا عسل و خربزه برای من یکی لااقل غیر قابل هضم است!
شما اقتصاد دانی یا فیلسوف یا اقتصاد شاعرانه تحصیل فرمودید دوست عزیز اینجا کالیفرنیا نیست دیجی کالا هم از سیلیکون ولی جوانه نزده است شما چنانچه مکتب کسبتان در جاذبه فرموده شده در متن نیست چنانچه اگر احتمالا احیانا مطلب مفید و بدرد بخوری غیر از خط خطی کردن اشعار زمانه اقتصاد دارید بفرمایید جمیعا فیض جامع ببریم
ممنون از جناب آقایان سید پور و هاشمی
دوستان عزیزم، سوال من اساسی تر از این موضوعاته، کدام اکوسیستم؟؟؟؟
از دوستانم خواهش میکنم از بیرون به فضای استارتاپی ایران نگاهی واقع بینانه بیندازند، کسب و کارهای انحصاری، رانت، VCهای بدون استراتژی و اکثرا دولتی و …
این اکوسیستم اگر تونست رو پای خودش بایسته، تندبادهای ارزی هم چنین تاثیری در اون نمی گذاشت. اساسا قیاس «بابل داتکام» و «حباب داتآیآر» قیاس درستی نیست. وقتی پیش فرض هاشون کاملا با هم متفاوته. هر اقتصادی که بر پایه دولت بنا شود محکوم به نابودیست.
خیلی از خواندن این مطلب متعجب شدم. به نظر من ایشان از دور دستی بر آتش دارند و بسیار مشتاق هستم بدانم در یک موقعیت فرضی و پیش از اتفاقات حاضر با علم به در پیش بودن بحران ها ایشان چه راهکاری مدنظرش بوده که شرکتها نکردن. متاسفانه بسیار از افرادی در این روزها اظهارنظرهای عاقل اندر سفیه می کنند در همچین موقعیتی و در مقام عمل هیچ حرفی برای گفتن ندارند. معمولا هم دم خروس در انتهای گفته های همچین دوستان اقتصاددانی بیرون می زنه.بیشتر در تلاش برای کارآفرینی برای خودشان هستند.
من مطلب آقای هاشمی را نخواندم اما این مطلب هیچ حرف خاصی نداشت. تصمیم خلاقانه و رو کردن راهکرد تازه نسبتی با شرایط و واقعیت دارد. بهترین کارآفرینیان هم نمی توانند از مردمی که اساسا پولی ندارند پول در بیاورند.
«اول تشخیص نادرست از رنج مشتری»
«اگر دوستان استارتآپی آنقدر که دلبسته فناوری تازه هستند»
درباره این دو مورد حرف دارم:
۱- فقط دوستان استارتاپی نیستند که دلبسته فناوری تازه هستن، این سرمایهگذارها و سایر بزرگان اکوسیستم هستند که دوستان را به این سمت سوق میدهند. کافی است به سبک پذیرش و سرمایهگذاری های انجام شده نگاه کنید. چند تیم از مهندسین کامپیوتر با محصول صرف تکنولوژی سرمایهگذاری شدند؟ چند ایدهی واقعا نوآورانه که میتواند اتفاقی در دنیا رقم بزند؟
ما تا الان بارها شنیدیم که شما محصولتون از لحاظ فنی خفن نیست و خطوط کد آن حاصل تلاش شخصی خودتان نیست! پلت فرم نوآوری باز هنوز در دنیا هم شکل نگرفته، شما چطور میخواید آن را توسعه دهید؟! شرکت های ایرانی که اصلا نوآور نیستن، چرا فکر میکنین میتونین متقاعدشون کنین از خرد جمعی برای حل مسئله های غیرمحرمانه خودشون کمک بگیرن؟! …؟
و این سخنان رو از بزرگان اکوسیستم شنیدیم. پس بیاین جهت فلش رو درست انتخاب کنیم.
در اکوسیستم استارتاپی ایران، عموم محصولات کپی هستن. دوباره به چند دلیل که یکیش جهت دهی شدن توسط بزرگان اکوسیستم هست! در چنین بازاری، دیگه حرف از تشخیص نادرست از رنج مشتری زدن درست نیست. صرفا جا انداختن محصول به زبان مخاطبان در فرهنگ جدید است که مطرح است، یعنی هنر مارکتینگ و شناخت مشتری.
با تشکر از مواردی که نوشتید.
به نظرم ۱۰۰٪ غلط هست و از روی توهمات و کتابهای درسی نوشته شده و مشخص هست که نویسنده هیچ تجربهی کارآفرینی و یا «استارتآپی» نداره.
جایی که شما دارید روی لبهی تکنولوژی حرکت میکنید و نیروی انسانی مناسب در کشور بسیار محدود عه.
جایی که شما به خاطر ضعف زیرساختی کشور، مجبور به استفاده از زیرساختهای موجود در خارج از کشور و پرداختهای طاقتفرسای دلاری و یورویی هستید.
جایی که …
راهحل استارتآپی چی میتونه باشه؟
تا الان نیروی انسانی مستعد رو با امید یک آیندهی بهتر نگه میداشتید، به این امید که وضعیت اجتماعی بهبود پیدا میکنه و وضعیت اقتصادی به همین صورت.
در مورد زیرساختها هم سعی میکردید اول پیچیدهگی های بیزینس خودتون رو حل کنید بعد برسید به انتقال و ایجاد زیرساخت به داخل کشور (که در بسیاری مواقع اصلا نباید اتفاق بیفته! اما در ایران هستیم به هر حال و هر لحظه احتمال تحریم وجود دارد! خرجش یک تهدید یک کشور همجوار هست که جوانان و کارآفرینان کشور لطمهاش رو ببینند، عزیزان هم پوز اقتدارش را بدهند)
و ناگهان دلار در طی ۷ ماه از ۳.۸ هزار تومان، به ۱۵ هزار تومان، آن هم غیر قابل دسترس بو با اعمال شاقه تبدیل میشود. هزینهی چند ۱۰ میلیونی زیر ساختها تبدیل به چند صد میلیون میشود. از آن طرف کشور تحریم میشود، امید اجتماعی از بین میرود. از آن ور Offer ماهی ۲ هزار دلار دانشگاههای خارجی برای کارکنان ارشد کشور از ماهی ۷ میلیون تومان، به ماهی ۳۰ میلیون تومان میرسد، در کنار تجربهی کشور جدید، شانسهای بهتر و زندگی بهتر و …
حال راه حل استارتآپ چیست؟ هیچی، به زمستان وارد میشود. شاید آخرین زمستانش.
نگاه فیوچریستیک داشتن وقتی ممکن هست که index های اقتصاد کلان در کمتر از ۱ سال دستخوش تغییرات ۴۰۰٪ی نشوند.
نگاه فیوچریستیک در ایران واقعا به یک شوخی تلخ میماند.
و من و امثال من فقط برای کشور و آیندهی آن تاسف میخوریم و با امیدی بارها کمتر به مسیر خود ادامه میدهیم، اما آرزوهای ما کوچک شده، و امیدمان برای آینده بسیار کمرنگتر.
این که تمامی کامنت ها به این اشاره دارند که مطلب بدون عمق و از بیرون گود نوشته شده پیامی در خود داره که امیدوارم نویسنده و بچه های شنبه این پیام رو بگیرند.
جالب بود
ممنونم عالی بود