میخواهم امروز در این نوشتار با بچههایی حرف بزنم که میخواهند استارتاپ راهاندازی کنند. با کسانی که از ترس دزدیده شدن ایده هایشان آن را برای همیشه در سینه حبس میکنند. یا کسانی که شروع کردهاند اما در میانه راه ماندهاند و برای ادامه نیاز به سرمایه دارند، اما با خیال آنکه همه چیزشان را از دست خواهند داد حاضر نیستند سهمشان را با سرمایهگذاری تقسیم کنند و نگاهشان به همهچیز صفر و صدی است.
اینکه فکر کنیم یک ایده فقط به ذهن ما رسیده و کسی در جهان یا در ایران هرگز به آن نیندیشیده اشتباه محض است. در حالی که شما ذهنتان درگیر یک ایده است، چندین نفر همزمان به آن فکر میکنند یا حتی آن را اجرا کردهاند. میان کسی که از ترس ایدهاش را مطرح نمیکند و کسی که بدون واهمه ایدهاش را بیان میکند، شک نکنید دومی موفقتر است.
نمیخواهم بگویم کپیبرداری از یک ایده امکانپذیر نیست، اما اینکه از ترس تصادف هرگز از خانه خارج نشویم دیوانگی محض است. اینکه از ترس دزدیده شدن ایدهمان را مطرح نکنیم اشتباه بزرگی است، چراکه چند وقت بعد در خبرها خواهید خواند که فردی دیگر ایده شما به ذهنش رسیده و آن را اجرا کرده است.
تا پیش از پیدایش استارتاپها، و حتی همین حالا هم، ما با فرهنگ اقتصاد سنتی زندگی میکردیم مَثل غلط و بیربطی هست که «اگر شریک خوب بود خدا هم شریک داشت»….
مثلی که مثالش بیربط است، چراکه خداوند متعال بینیاز است اما بشر نیازمند مشارکت جمعی است و همشان کردن انسان نیازمند کمک، با خداوند بینیاز اشتباه هولناکی است.. ما با این تفکر غلط سنتی بزرگ شدهایم و خانوادههایمان مدام در گوشمان خواندهاند که مبادا با کسی شریک شوی! سرت کلاه میگذارند! و…
برای همین روحیه فردگرایی، انحصارطلبی و دیکتاتوری در محیط کسبوکارمان بسط یافته است. اگر واقعا میخواهید وارد فضای استارتاپی شوید، با تفکر سنتی خداحافظی کنید و وارد دنیایی شوید که میگوید تو باید به جای یک ایده دهها ایده داشته باشی و هرگز نگران دزدیده شدن ایدههایت نباشی.
حرف آخر:
اگر میخواهی موفق شوی زود شروع کن، چون همزمان با تو دیگران هم دارند شروع میکنند یا درصدد آن هستند. میگوید برای ادامه حیات استارتاپت باید آن را توسعه دهی و برای این کار باید سرمایه لازم را جذب کنی. پس قبل از آنکه استارتاپتان را شروع کنید، ابتدا فرهنگ استارتاپی را بیاموزید. حتی اگر اعتماد کردید و از اعتماد شما سوءاستفاده شد، باز هم اعتماد کنید. نگذارید چیزی شما را از رفتن و رفتن باز نگه دارد. شنیدهاید که «ترس برادر مرگ است»