قبل از هرچیز، بدیهی است که گفته شود: اسمها علیرغم اهمیت، بنا نیست معجزه کنند. هر موجودی ویژگیهای ممتاز و یکتای خود را دارد، اما در کنار آن شباهتهای کوچک و بزرگی با سایر موجودات دارد که به دستهبندی و نامگذاری منجر میشود.
این نامگذاری و دستهبندی اگر بجا و درست باشد، میتواند کمک کند که موجودات همنام از تجارب، فرهنگ، هنجارها و استانداردهای آن دسته و نام بهرهگیری کنند و متعاملین با آنان نیز از همین مسئله به مواجههای کمابیش مشابه با صاحبان آن نام و اعضای آن دسته خواهند رسید. بر همین اساس متصور است که حاکمیت، رفتار ویژهای با این دسته داشته باشد.
مسئله آنجاست که اگر این رفتار حمایتی باشد و یا جامعه جایگاه رفیع و محترمی به لحاظ اجتماعی یا عاطفی برای برخی از این اسامی قائل باشد، آنگاه منطق جای خود را به رقابت برای کسب نامهای جذاب و مواهب آن بدون پذیرش ملزومات واقعی نامها و جایگاهها خواهد داد؛ چیزی که در کشور ما سابقه دارد و هرازگاهی موضوعاتی اینچنین جذاب میشوند.
استارتاپ از این دسته کلمات است
استارتاپ، رویکردی کارآفرینانه (بخوانید فرصتورز و ارزشآفرین) است که بهصورت تیمی و یا در بستری حقوقی با هدفگیری فرصتی ویژه و/یا نیاز یا تقاضایی بالنده و رو به رشد، در پی یافتن یا عرضه سازوکاری است که بتواند ضمن خلق ارزش و قابلیت تکثیر و رشد چشمگیر داشته باشد. ذات این موجود خلق ارزش و نوآوری در خدمت/محصول/ مدل کسبوکار است.
مولفههایی که اساس این موضوع را شکل میدهد، خلاقیت، شناخت فرصت، چالاکی، انعطاف و مخاطبمحوری است. بر این اساس هر کسبوکار نوپایی و یا حتی هر کسبوکار فناور و دانشبنیانی استارتاپ نیست. کپی ناآگاهانه یک استارتاپ موفق ملی یا بینالمللی بدون شناخت مولفههای مخاطب زیستبوم فعالیت، نمیتواند به تولد استارتاپ منجر شود.
ذهن بسته و غیرخلاق و اسیر نگرشهای تکراری در ایجاد استارتاپ ارزشمند مزیتی ندارد و به این تعبیر بسیاری از موجوداتی که استارتاپ نامیده میشوند، شاید شایسته نامهای ارزشمند دیگری باشند.
البته نباید فراموش کرد که تقویت ایجاد فضای حتی نهچندان دقیق استارتاپی یا اغماضی بسیار، همچنان ستودنی است و در صورت آگاهی بخشی و فرهنگ مناسب، منشأ خیر و برکت است و چالش نام نباید بیش از حد، چه در وجه مثبت و چه منفی مهم انگاشته شود.