رنک عمرتان چند است!

سرمقاله 51 هفته نامه شنبه به قلم اکبر هاشمی

0

زمستان دارد بساطش را جمع می‌کند. هفته بعد آخرین شماره شنبه را منتشر می‌کنیم تا بعد از یک سال کار نفسگیر برویم برای تعطیلات. تا به حال به این فکر کردید که در تعطیلی عید که همه درگیر مسافرت هستند، از این فرصت استفاده کنید و به رشد بیزینس‌تان سرعت بدهید؟

اگر این سوال را سال گذشته از من می‌کردید، حتما می‌گفتم عید را تعطیل نکنید اما امسال با کمی تردید می‌گویم «شنبه‌مگ عید تعطیل نیست». اسفند ۹۴ در چنین روزهایی درگیر رنک‌گرفتن سایت شنبه بودم و می‌خواستم در مدت زمان کوتاهی رنک الکسایمان به بهترین رقم برسد برای همین فکر کردم وقتی مدیران و کارکنان چند هزار سایتی که به تعطیلات نوروزرفته‌اند بهترین فرصت است که به رشد رنک سایت سرعت بدهیم.

برای همین ابتدا یک شعار تعریف کردیم «شنبه مگ عید تعطیل نیست» بعد هم دوتا مودم وایمکس مبین نت و ایرانسل گرفتیم. یکی از نیروهایمان قرار شد از زادگاه پدری خبر‌ها را واسپاری کند و برای احتیاط من هم یک وایمکس همراه داشته باشم‌ و بعد هم به تیم محتوای شنبه سفارش دادیم برای عید مطالبی تولید کنند.

درست روز ۲۹ اسفند، یک روز قبل از عید پیامکی دریافت کردم. همکارمان پیامک داده بود بعد از عید می‌خواهد در زادگاهش بماند و برای همین نمی‌تواند دیگر همکاری کند. ته پیامک هم نوشته بود بعد از تعطیلات وایمکس‌ها را برایتان می‌فرستم! خودم ماندم و خودم و یک عالمه ندانستنی‌ها از سایت و شبکه‌های اجتماعی و کلی مطالب تولید‌شده و لوگویی که بالای سایت شنبه فریاد می‌زند «شنبه مگ عید تعطیل نیست»!

از همین‌جا مسافرت نوروز کوفتمان شد. به این معنا که بین جاده تهران اصفهان، اصفهان اقلید مجبور بودم نگه دارم و مطلب بارگذاری کنم. همه مسیر به فکر تایم‌هایی بودم که از قبل برنامه‌ریزی شده بود. بعد از نزدیک ۱۰ ساعت رانندگی وقتی رسیدیم از خستگی بی‌هوش شدم. لحظه‌ای که از خواب بلند شدم‌، فقط گفتم «ای وای‌ چی شد؟» «دیدی خبر یادم رفته بذارم نزدیک ظهره» نگاه‌های اقوام، نگاه عاقل اندر سفیه بود.

مشکل وقتی بیشتر شد که به سنت شیرازی‌ها باید عصرها می‌رفتیم باغ‌؛ باغ که می‌گویم یعنی یک کیلومتر دورتر از شهر. ورود به باغ یعنی ورود به کورترین نقطه جهان، از اینترنت خبری نبود. همه لحظات کباب‌زنی و خوش و بش فقط به این فکر می‌کردم کجای باغ آنتن دارد و یا کی برمی‌گردیم.

از اقلید عازم مازندران شدیم. در جنگل‌های پریم، بهشت را ملاقات کردیم؛ بهشت بی‌آنتن. تنها یک مغازه‌دار اینترنت وای‌فای داشت. مرد با مهربانی دعوتمان کرد به خانه‌اش. وقتی فهمید موضوع یکی دوبار نیست، گفت جلوی آن دیوار پارک کنید، از داخل ماشین آنتن می‌دهد. ۱۰ کیلومتر از جنگل به سمت محل کشف وای‌فای می‌رفتم، بعد از گذاشتن مطالب دوباره ۱۰ کیلومتر را باز‌می‌گشتم. و این کار را روزی سه‌بار تکرار می‌کردم.

سیزده‌بدر هم که در همین جاجرود در حوالی تهران بزرگ بودیم؛ روزی که موفق به گذاشتن خبر نشدم‌! تعطیلات ما اینگونه گذشت! با همه این رنج‌ها چه چیزی عایدمان شد. ابتدا یک شناخت واقعی از دسترسی آسان مردم ایران به اینترنت پیدا کردیم! دوم اینکه در‌یافتم در عید درست است که صاحبان سایت‌ها نیستند و می‌توان برای سئو و رنک‌گرفتن از این غیبت استفاده کرد. اما به همین نسبت مخاطبان سایت‌ها هم کاهش زیادی پیدا می‌کنند. مثلا اگر هفته‌نامه «شنبه» روزانه ۴ یا ۵ هزار بازدید‌کننده داشت، می‌رسید به ۵۰۰ نفر.

  نتیجه:

۱- در انتخاب نیروی جایگزین دقت بیشتری کردم که ۲۹ اسفند استعفا ندهد.

۲- اگر امکان این کار تکرار شود زمان‌بندی بارگذاری مطالب به شکلی خواهد بود که روی اینترنت وایمکس به هیچ عنوان حساب نکنم.

۳- باید تعداد ادمین‌ها بیشتر شود که همه از اینترنت وای‌فای استفاده کنند.

۴- اگر‌چه تجربه سال قبل از نظر نتیجه خوب بود اما به دلیل کاهش مخاطب از رشد قابل توجهی برخوردار نبودیم اما در روند بهبود سئو کمک کرد.

۵- خستگی کشنده این روزها و کم‌آوردن‌ها نتیجه استراحت‌نکردن نوروز سال قبل است. برای یک استارتاپی سلامت جسم و روح و روان، خانواده و عزیزترین کسانی که دوستش دارد، حتی مهم‌تر از بیزینس است.

اگر‌چه ما رنک نسبی  به دست آوردیم اما چیزمهم‌تری را از دست دادم. و آن سلامتی و آرامش تن و روح بود. پس لطفا به جای رنک سایت به رنک عمرتان هم فکر کنید.

 

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.