قصه زنبیل از آنجا شروع شد که یک فارغالتحصیل اقتصاد دانشگاه تهران که المپیادی زمان خودش بود و تخصص اصلیاش تحلیلهای اقتصادی و سرمایهگذاری بود، پس از ارزیابی وضعیت تجارت الکترونیک در کشور و بررسی چشمانداز آن، تصمیم به ورود به این حوزه گرفت، اما این حوزه هم مثل تمام حوزههای دیگر دغدغههای خاص خودش را داشت.
برای راهاندازی یک فروشگاه اینترنتی خوب و متفاوت، فارغ از مدل کسبوکارش و تامین مالی آن، اولین چیزی که لازم بود جذب چند برنامهنویس خوب بود؛ موضوعی که خیلی ساده به نظر میرسید اما همین موضوع ساده، راهاندازی فروشگاه را نزدیک به ۲ سال عقب انداخت.
ارزیابیهای صورتگرفته نشان داده بود که در صورتیکه زیرساخت فنی سایت به درستی پایهریزی نشود، تغییراتی که بعدها باید روی آن صورت بگیرد، تا حد زیادی میتواند تاثیرات منفی روی سایت داشته باشد و پروژه را با مشکل مواجه کند، لذا ترجیح داده شد که تا زمان جمعکردن یک تیم خوب، راهاندازی فروشگاه به تاخیر بیفتد.
-
مشکلات تیمسازی
مشکل اینجا بود که مثل بقیه رشتههای دانشگاهی، برخلاف وجود تعداد زیاد فارغالتحصیلان حوزه نرمافزار، دسترسی به تیمی که بتوانند موارد پیشبینی شده در سایت را پیادهسازی کنند، خیلی سخت شده بود، اما در نهایت پس از حدود ۲سال، تیم مورد نظر پیدا شد.
هر چند این تاخیر شرایط رقابتی را تا حد زیادی سختتر کرده بود اما حداقل این آرامش خیال را به وجود آورده بود که وسط کار، این جریان متوقف نمیشود؛ بدین ترتیب اولین گام عملیاتیشدن فروشگاه زنبیل در خرداد ۱۳۹۱ برداشته شد.
همانطور که همه میدانیم، راهاندازی هر کسبوکاری فارغ از ماهیت اینترنتیبودن یا نبودن آن، نیازمند تحلیل اقتصادی و تحلیل این موضوع است که آیا در نهایت مدل کسبوکاری که طراحی شده، سودآور خواهد شد یا نه؟
اما یکی از مهمترین مشکلاتی که در ارزیابی اقتصادی این کسبوکار وجود داشت، این بود که اطلاعات لازم برای تحلیل بهشدت کم و حتی شاید بشود گفت که اصلا اطلاعاتی در دسترس نبود، تنها منابع در دسترس مصاحبهها، گزارشها و خبرهایی بود که هر کدامشان حاوی مقداری اطلاعات بودند، پس تنها راهکار این بود که به جای تمرکز بر دیتا، که اصل مهم در تحلیلهای اقتصادی است، بیشتر به تحلیلهای حسی ناشی از تجربه سالها فعالیت اقتصادی، تکیه بشود.
اما نکته جالبتر داستان این بود که سالها تحلیل اقتصادی ثابت کرده بود که اقتصاددانها نیز به دلیل عدم دسترسی به موقع و کامل به اطلاعات، در اکثر مواقع قادر به پیشبینی آینده و جریانات آن نیستند؛ موضوعی که برای زنبیل هم دقیقا رخ داد. در شرایطی که تحلیل رقبای موجود در بازار نشاندهنده امکان رقابت و کسب سهم بازار بالا بود، به ناگاه تمامی معادلات به هم ریخته شد.
-
بازار رقابت زنبیل
رقبای موجود در بازار با دریافت سرمایههای بهشدت بالا وارد فاز جدیدی از فعالیت شده و رقبای جدیدی نیز از آن سوی مرزها به کشور وارد شدند و با بودجههای بالا شروع به بازاریابی و تبلیغات کردند. زنبیلی که با امیدهای زیاد وارد بازار شده و در حال کسب تجربه بود، به یکباره خود را در میان رقبایی دید که اهداف و استراتژیهای آنها با اهداف عادی کسبوکارها تفاوتهای زیادی داشت؛ رقبایی که صرفا با بودجههایی نجومی تنها به دنبال رشد میزان فروش و گسترش بازار خود بودند.
با مطرحشدن الگوهای جدید ارزشگذاری مبتنی بر میزان فروش و رشد سالانه آن و بدون توجه به ماهیت اصلی جریان کسبوکارهای اینترنتی که نیازمند خلق ایدههای جدید بودند، بازی فروشگاههای اینترنتی به یکباره عوض شد.
در نظر گرفتن اینکه ارزش کسبوکار شما مضربی از میزان فروش شما خواهد بود، هر فرد عاقلی که به دنبال کسب سود (در کوتاهمدت) است را به سمت اتخاذ استراتژیهایی سوق میداد که صرفا بتوانند فروش را افزایش بدهند. وقتی شما قادر باشید با یک تومان فروش بیشتر، ارزش برند خود را یک تا ۲ تومان افزایش بدهید، دیگر چه نیازی به خلق ایدههای جدید و نوآوری دارید؟
در این شرایط هر فردی که کمی دو دو تا چهارتا بلد باشد، هیچ بودجهای جز برای تبلیغات اخــتـــصــاص نمیدهد. این مشکل زمانی حادتر میشود که بودجههای زیاد، حتی نیاز به اتخاذ استراتژی برای تبلیغات را هم از بین میبرد و تنها کافی بود که به مدیر مارکتینگ خود اعلام میکردید، که هر چه هست را فقط بگیر!
بودجههای مورد نیاز برای افزایش تبلیغات و جبران ناکارآمدیهایی که وجود داشت نیز از محل سرمایهگذاریهای جدیدی که با هدف کسب سودهای چند صد درصدی از ارزشگذاری برندها ایجاد شده بود، کماکان وارد فروشگاهها میشدند.
کشتی کوچک زنبیل که از ابتدا بهدرستی طراحی و ساخته شده بود و خود را آماده مقابله با طوفانهای سهمگین کرده بود، کماکان در حال درنوردیدن دریاهای طوفانی و حرکت به سمت شهر آرزوهای خود است
برخی جریان فیلم سینمایی گرگ وال استریت و سهامی که به سرمایهگذاران عرضه میشد را به این دوران تشبیه میکردند که البته خود آنها باید مستندات خود را ارائه کنند. اما فارغ از صحت چنین ادعاهایی، آن چیزی که در عمل اتفاق افتاد، این بود که کسبوکارهای به اصطلاح پیشرو، هیچگونه دغدغه و نگرانی برای خرج کردن پولهای خود نداشتند و چهار نعل میتاختند.
اما عدم اعتقاد به پیروی از جریانات موجود که اصولی مانند نوآوری و خلاقیت یا بهرهوری بالا را نادیده میگرفت، منجر به کمرنگترشدن جایگاه زنبیل در بین رقبا شد. در جایی که اصل اساسی بازار تمرکز بر مارکتینگ، رشد فروش و رشد ارزش (!) برند بود، زنبیل تمرکز خود را بر مشتری و محصول قرار داده بود و در میان ازدحام سایر کسبوکارها، بی صدا اما پیوسته در حال رشد و حرکت بود.
-
و به ناگاه جریانات بازار دچار تغییر شد
در شرایطی که با امضای برجام پیشبینیها حاکی از ورود سرمایهگذاران خارجی به کشور و خریداری سهام شرکتهای استارتاپی با قیمتهای بالا بود، به ناگاه با خروج آمریکا از برجام جریانات به کلی دچار تغییر و تحول شد.
دیگر احتمال ورود سرمایهگذاران جدید که قادر به خرید سهام استارتاپهایی باشند که ارزشهای آنها به ظاهر میلیارد دلاری شده بود، وجود نداشت و سرمایهگذاران فعلی نیز تا حدی امیدهای خود را از دست رفته میدیدند.
بنابراین جریانات نقدینگی که تا قبل از آن بهراحتی در اختیار این دسته از کسبوکارها بود، دچار اختلال شد و مجموعههایی که رشد خود را به جای تمرکز بر مشتری و محصول، به تزریق نقدینگی وابسته کرده بودند، به یکباره خود را در یک دریای طوفانی و گرفتار امواج سهمگین دیدند و ….
اما در همین شرایط سخت که خیلیها دچار مشکل شدند، کشتی کوچک زنبیل که از ابتدا بهدرستی طراحی و ساخته شده بود و خود را آماده مقابله با طوفانهای سهمگین کرده بود، کماکان در حال درنوردیدن دریاهای طوفانی و حرکت به سمت شهر آرزوهای خود است و توشه آن چیزی نیست جز ایده و نوآوری، برنامه و استراتژی، تعهد به اصول بنیادین شرکت، تمرکز بر محصول و مشتری و در نهایت تلاشهای شبانهروزی.