سههزار و ۵۰۰تومان دستمزدش بوده در سال ۱۳۷۴ که در مغازه فروش لوازم کامپیوتر کار میکرده. بعدها میشود مدیر توسعه بازار دیجیکالا و بعد از آن «پلاک» را راهاندازی میکند؛ پلاک پلتفرم انجام آنلاین خدمات است.
حدودا یک سال و نیم از آغاز به کار پلاک با همبنیانگذاری و مدیرعاملی بابک مقدم میگذرد. یک سال اخیر را چراغ خاموش جلو آمدهاند ولی الان همه چراغهایشان روشن است، چون میگویند به ساختن کسبوکار بزرگی فکر میکنند.
سال گذشته از مجموعه صباایده یک میلیارد و ۵۰۰میلیون تومان جذب سرمایه داشتهاند و طی این مدت توانستهاند ۴۰هزار خدمت به مشتریانشان عرضه کنند.
همچنین ۱۴۰۰ پلاکیار در حال حاضر با آنها همکاری میکنند، اما کمبود منابع انسانی در ایران را جزو چالشهای این حوزه حساب میکنند که باید برای برطرفکردنش، آموزشهایی به افراد بدهند.
مقدم در این گفتوگو از آغاز به کارش در صنعت خودرو، همکاری با دیجیکالا و درسهایی که از این کسبوکار و افرادش یادگرفته، دلایلش برای راهاندازی پلاک و برنامههای آینده پلاک گفته و اینکه میخواهد کسبوکاری به بزرگی دیجیکالا بسازد.
چون معتقد است که خدمات آنلاین هم میتواند سهم یک درصدی از صنعت ۲۰میلیارد دلاری خدمات در ایران را به دست بیاورد.
بابک میگوید آنچه از دیجیکالا یادگرفته این است که همیشه بزرگ فکر کند و خودش را از چارچوبهای معمول رها سازد. به همین دلیل تیمی تشکیل دادهاند که بتوانند به خواستههای بزرگشان که همان رهبر بازارشدن است، برسند.
- میخواهم بدانم بابک مقدم قبل از پلاک کجا بوده و چه کارهایی کرده تا رسیده به پلاک شخصیاش؟
سابقه کاری من برمیگردد به کلاس سوم راهنمایی و کار در یک مغازه فروش لوازم کامپیوتر. تدریس خصوصی در زمان دانشجویی و کار در شرکتی به نام نوبانگ اندیشه از دیگر کارهایی بوده که انجام دادم.
این شرکت در زمینه ارائه مشاوره به شرکتهای بزرگ بینالمللی و وزارتخانهها کار میکرد، اما با تغییرات سیاسی در ایران یعنی حدود سال ۱۳۸۴ به بعد و خرابشدن اوضاع، مشتریان این شرکت هم از ایران رفتند و متعاقب آن من به خودروسازی رفتم و در شرکت گسترش خدمات پارسخودرو مشغول به کار شدم و کارم را از کارشناسی سیستمها و روشها آغاز کردم.
سال ۱۳۸۷ بهعنوان مسئول بازاریابی و برنامهریزی فروش وارد شرکت پارسخودرو شدم. در ادامه و به واسطه ارتباطاتی که شکل گرفت، به توکیو و یوکوهاما رفتم و دورههای آموزشی نیسان را پشت سر گذاشتم.
در سال ۱۳۸۹، وارد شرکت رنو شدم و بهعنوان مدیرمحصول خودروی مگان کار کردم و بعد از مدتی واحد تحقیقات بازار ایران را راهاندازی کردم که قبل از آن وجود نداشت.
بعد از ۲ سال به رنوی خاورمیانه در جبلعلی امارات رفتم و مدیر منطقهای رنو در خاورمیانه شدم. وظیفهام این بود که براساس مدلهای مایکرواکونومی و سوشال و… ۱۰سال آینده هر کشوری را پیشبینی کنم. در واقع ۹ کشور مانند عربستان، مصر، لبنان، ایران و… را باید بررسی و مطالعه میکردم.
- چه زمانی به ایران برگشتی؟
اواخر سال ۱۳۹۴، تصمیم گرفتم که به ایران برگردم.
- چرا برگشتی؟ از کارت راضی نبودی یا مسئله دیگری وجود داشت؟
چون میدیدم که صنعت خودرو در ایران رو به افول است و در این میان صنعت تجارت الکترونیک رو به گسترش بود، بنابراین میخواستم در این حوزه کار کنم و به همین دلیل به ایران برگشتم تا در این زمینه کار کنم، چون بسیار برایم جذاب بود.
- تو سابقه کار در دیجیکالا را داری؛ چه شد که به دیجیکالا رفتی؟
من علاقهمند به کار در حوزه تجارت آنلاین بودم و دیجیکالا هم بزرگترین شرکت در این زمینه بود. وقتی به ایران آمدم، متوجه شدم که به مدیرارشد توسعه کسبوکار نیاز دارد.
روزمه دادم و بعد از چندین مصاحبه که خانمها شیوا سعادت و فرشته کسرایی و آقایان محمدی به عنوان بیانگذاران و سعید رحمانی با من انجام دادند، پذیرفته شدم.
- چه سوالاتی از تو میپرسیدند؟
یکی از مسائلی که برایشان عجیب بود، آمدن من از صنعت خودرو به صنعت ایکامرس بود. بنابراین بهویژه سعید رحمانی و سعید و حمید محمدی این نگرانی را داشتند که مثلا من از صنعت خودرو خسته شدهام ولی بعد از ۶ ماه که خستگیام فراموش شود، دوباره برمیگردم به همان صنعت.
- و پاسخت چه بود؟
من گفتم که تخصص من دو چیز است؛ یکی شناخت مشتریان و جامعه و اینکه گفتم که توانایی یادگیری سریع دارم. در واقع خیالشان را راحت کردم.
- کار در دیجیکالا چه دستاوردهایی برایت داشت؟
دیجیکالا برای من یک دانشگاه بود و از همه افرادی که با آنها کار کردم، موارد بیشماری را یاد گرفتم.
- آورده تو برای دیجیکالا چه بود؟
من چند کار را در دیجیکالا انجام دادم؛ یکی اینکه سیستم اوپنباکس را من راهاندازی کردم به دو دلیل؛ یکی اینکه تهمت پککردن اجناس آسیبدیدهای را که دیجیکالا از مشتری پس میگرفت، به نوعی از کسبوکارمان دور کنیم و دیگر اینکه انبارداری در این زمینه خیلی پرهزینه شده بود و رسوب سرمایه زیادی ایجاد کرده بود.
تا آن زمان دیجیکالا اجناس برگشتی را تنها در اختیار کارکنانش قرار میداد اما بعد از راهاندازی اوپنباکس، این اجناس جداگانه عکاسی و قیمتگذاری میشد و ۲ روز در ماه به مشتریان عرضه میشد و الان با استقبال زیادی هم روبهرو میشود.
این مدل را قبلا آمازون پیادهسازی کرده بود اما برای ما نتایج بهتری داشت چون ما همه عیوب اجناس را به مشتری نشان میدادیم.
بهینهسازی سیستمها و فرایندها در داخل شرکت هم بخش دیگری از وظیفه من بود، چون دیجیکالا میدانست که در حال بزرگشدن و رشدکردن است و لازم بود که زیرساختهای لازم را در داخل شرکت ایجاد کند. من باید فرایندهای مریض را تشخیص میدادم و عیوب را رفع میکردم.
- چرا از دیجیکالا بیرون آمدی؟
به دو دلیل؛ یکی اینکه من اعتقاد دارم که سه موج اصلی در تجارت الکترونیک وجود دارد؛ موج اول، موج فروش کالا بود، موج دوم، موج خدمات بود که هنوز در ایران توجه جدی به آن نشده بود. خود من در زمینه دریافت یک خدمت از حوزه آفلاین تجربه بدی داشتم و میدانستم که در این حوزه میشود کارهایی کرد.
کارگری برای جانمای سرویس بهداشتی فرنگی آمده بود که میخواستیم برای استفاده مادرم آن را درست کنیم، اما این کارگر بعد از دریافت دستمزدش و رفتنش، متوجه شدیم که کار را هم بهطور کلی نادرست انجام داده. به تماسهای ما هم پاسخ نداد. بنابراین متوجه شدم که بازار کار خدمات در ایران، بسیار غیرشفاف و بدون کیفیت لازم است.
- بهنظر میرسد که بخش خدمات را با دیجیکالا هم میتوانستید پیش ببرید؛ با مسئولان این شرکت در مورد ایدهات صحبت نکردی؟
حقیقتا در آن زمان من دوست داشتم که این اتفاق در دیجیکالا بیفتد، اما دیجیکالا به این سمتوسو نرفت. در واقع قرار بود در دیجیکالا خدمات مکملی هم ارائه کنیم که مثلا اگر فردی ضبط ماشین میخرد، کار نصبش را هم به عنوان یک خدمت به او ارائه کنیم. اما در آن زمان دیجیکالا اولویتهای حیاتی دیگری داشت و فرصت پرداختن به این کار را نداشت.
روند دریافت پول از صباایده چقدر زمان برد؟
میتوانم اینطور بگویم که ما با آقایان شکوریمقدم صحبت کردیم و دست دادیم و یک برگ تفاهمنامه هم امضا کردیم و فردای آن روز پول توی حسابمان بود
- و بنابراین داستان پلاک شروع شد.
در آن زمان من احساس میکردم که باید بخش خدمات راهاندازی شود و شاید زمانی دیگر، خیلی دیر باشد اما چون دیجیکالا نمیتوانست در آن برهه به این موضوع ورود کند، تصمیم گرفتم که استارتاپ خودم را راهاندازی کنم.
با برادران محمدی و سعید رحمانی صحبت کردم و گفتم که میخواهم بهعنوان یک بنیانگذار چنین کاری را شروع کنم. ایدههای زیادی داشتم اما در نهایت تصمیم گرفتم روی خدمات متمرکز شوم.
پس پلاک در اسفند سال ۹۵، شروع شد و طی ۵ تا ۶ ماه روی این ایده کار کردیم تا به زمان راهاندازی برسد.
- سالها در حوزه خودرو کار کرده بودی؛ چرا در آن حوزه استارتاپ راهاندازی نکردی؟
همین الان هم در پلاک خدمات خودرو ارائه میکنیم؛ از شستوشوی نانو گرفته تا انواع تعمیرات.
- بیشتر منظورم این است که مثلا میتوانستی در حوزه فروش آنلاین خودرو وارد شوی.
به نظر من الان برای کسبوکارهای خیلی تخصصی و مرتبط با یک حوزه خاص، خیلی زود است و کسبوکارهای کلیتر و عمومیتری مانند پلاک میتوانند موفقتر عمل کنند.
هر چند پروژه فروش قطعات خودرو در دیجیکالا را من انجام دادم، یعنی وقتی این پروژه راهاندازی شد، کمتر از ۲۴ساعت یک خودرو سوناتای هیبرید را فروختیم. هر چند در آن زمان مشکلات سقف پرداخت هم وجود داشت که کمکم حل شد. بنابراین همیشه گوشه ذهنم بحثهای مربوط به خودرو وجود داشته اما در نهایت وارد حوزه خدمات شدم.
- شروع کارتان ظاهرا با صبا ایده بوده.
من از قدیم با آقایان شکوریمقدم و سامان که همسرش در آنجا کار میکرد، آشنایی داشتم. صباایده شد سرمایهگذار عمده ما در مرحله بذری. از اینجا به بعد دیگر تلاش بچهها و همکارانم بوده که حتی در روزهای عید هم روی راهاندازی پلاک کار کردیم.
- تیمتان الان چندنفره است؟
۲۵نفر در دفتر مستقر هستند و ۱۴۰۰ نفر هم بهعنوان پلاکیار با پلاک همکاری میکنند.
- گفتی که تصمیم گرفتی در حوزه خدمات استارتاپ راهاندازی کنی، چرا این ایده را با سرآوا پیش نبردی؟
در آن زمان انگار تمایلی نداشتند. حقیقتا برای من مهم بود که زودتر شروع کنم. من خودم در روند سرمایهگذاریهای سرآوا بودم اما مسئلهای که وجود داشت، این بود که من میخواستم هر چه زودتر پول بگیرم که کارم را شروع کنم اما روند جذب سرمایه از سرآوا معمولا ۳ تا ۴ ماه طول میکشد چون پروسههای بوروکراتیک زیادی دارد که دریافت پول را به تاخیر میاندازد.
از طرفی صباایده برایم جذاب بود به دلیل داشتن دیتابیس بزرگی از مشتریان در آپارات، صباویژن، سینماتیکت و …
- روند دریافت پول از صباایده چقدر زمان برد؟
میتوانم اینطور بگویم که ما با آقایان شکوریمقدم صحبت کردیم و دست دادیم و یک برگ تفاهمنامه هم امضا کردیم و فردای آن روز پول توی حسابمان بود.
- چقدر؟
۶۰میلیون تومان برای اجاره یک دفتر کاری.
- کل سرمایهگذاریشان روی پلاک چقدر بوده؟
یک مرحله تاکنون سرمایهگذاری کردهاند و یک میلیارد و ۵۰۰میلیون تومان سرمایه به پلاک تزریق کردهاند.
- چقدر سهم دارند از پلاک؟
سهامدار عمده هستند اما مالک پلاک نیستند؛ یعنی پلاک مثلا مانند صباویژن یکی از محصولات صباایده نیست بلکه صباایده سهامدار عمده پلاک است.
- شما در شهری غیر از تهران هم خدمات ارائه میکنید؟
علاوهبر تهران در شیراز، اصفهان و کرج هم حضور داریم و در ۱۲ رسته کاری مختلف، خدمات ارائه میکنیم.
- در کدام شهرها تقاضا برای دریافت خدمات بیشتر است؟
بیشترین آمار درخواست خدمات مربوط به تهران و کرج است و اصفهان و شیراز در رتبههای بعدی قرار میگیرند.
- از همه نقاط تهران درخواست خدمات دارید؟
جالب است که ما در ابتدا فکر میکردیم شاید درخواست خدمات، بیشتر مربوط به شمال شهر تهران باشد و از این مناطق تقاضای بیشتری وجود داشته باشد اما بعد از مدتی متوجه شدیم که از همه نقاط تهران ثبت درخواست داریم. هر چند مناطق بالای شهر تهران کماکان درخواستهای بیشتری را ثبت میکنند.
- خدمات پلاک با چه طیف قیمتی ارائه میشود؟
خدماتی که تاکنون ارائه کردهایم، ارزانترینش ۱۶هزار تومان بوده و گرانترینش ۳۵میلیون تومان.
- و این ۳۵میلیون مربوط به چه خدماتی بوده است؟
بازسازی یک بنا.
- قیمتگذاری خدمات بر چه اساسی صورت میگیرد؟
بستگی دارد؛ چون ما دو مدل خدمات داریم. این خدمات یا اکونومیک است یا ویآیپی. در مدل اکونومیک، پایینترین قیمت بازار را در نظر میگیریم.
- منظورتان از قیمت بازار، قیمت بازار در حوزه آنلاین است یا سنتی و آفلاین؟
اگر مثلا خدمت مربوط به حوزه کارواش باشد، آن افرادی را لحاظ میکنیم که خدمت نانو میدهند و قیمت کارواش آبی را محاسبه نمیکنیم. در بخش خدمات ویآیپی هم دست همکاران باز است و بستگی به توافقات و نوع خدماتی دارد که ارائه میدهند.
- سهم پلاک از قیمتگذاری خدمات چگونه است؟ یعنی چقدر به پلاک میرسد و چقدر به پلاکیار؟
در حوزه سنتی، کمیسیون ۴۰درصد است؛ یعنی فرد متخصص و انجامدهنده کار، ۶۰درصد و مغازهدار، ۴۰درصد دریافت میکند. در حالی که در حوزه آنلاین و در خود پلاک، ما تنها ۱۲درصد کمیسیون دریافت میکنیم و این ۱۲درصد هم تنها از اجرت برداشت میشود.
- آماری دارید که تاکنون چقدر یعنی چه تعداد خدمات ارائه کردهاید؟
بازگوکردن آمار در شرایط رقابتی الان خیلی به نفعمان نیست.
- شما از تعداد خدماتتان میگویید نه مشخصا از قیمت هر کدام و حوزه هر خدمت.
از ابتدای کار تاکنون حدودا ۴۰هزار خدمت مختلف ارائه کردهایم.
- کسانی که از خدمات پلاک استفاده میکنند، بیشتر خانم هستند یا آقا؟
بیشتر خانم.
- چه خدماتی در پلاک بیشتر درخواست میشود؟
خدمات تعمیرات، کارواش نانو و خدمات نظافت طرفداران زیادی دارند. جالب است که خدمات کارواش نانو طرفداران بسیاری دارد.
اگر کسی در منزلش اتومبیلش را بشوید، تا ۴۰۰لیتر آب مصرف میکند و در کارواشها هم برای یک اتومبیل تا ۱۵۰لیتر آب مصرف میشود، اما با کارواش نانو آب مصرف نمیشود.
این مسئله در شرایط معضل بیآبی کشورمان، راهحل بسیار خوبی است. در طول روز بابت هر ۶ سفارش، یک نفر را برای انجام کارواش نانو استخدام میکنیم. به این فرد هم وسایل مورد نیاز را میدهیم و هم آموزشهای لازم را. این فرد به همین سادگی صاحب شغل میشود.
حالا همین مسئله را با سرمایهگذاریها و اشتغالزایی حوزههای صنعتی مقایسه کنید. سرمایه زیادی صرف آن کارها میشود و بهرهوری اندکی به دست میآید! اما تصمیمگیرندگان همچنان نسبت به حوزههایی مانند حوزه ما کمتوجه هستند.
- قبل از اینکه بحث را جلو ببریم، اجازه بدهید برگردیم به آن زمانی که میخواستی پلاک را راهاندازی کنی؛ از دیجیکالا بیرون آمدی و پلاک را راهاندازی کردی. میخواهم بدانم چه تجربه ملموسی را از دیجیکالا با خودت به پلاک آوردی؟
من تجارت الکترونیک را در دیجیکالا یاد گرفتم. علاوه بر آن، بزرگ اندیشیدن و به اهداف جاهطلبانه فکرکردن را از آنها آموختم. در واقع متوجه شدم که استارتاپ به این معنی نیست که کوچک فکر کنید، بلکه باید بزرگ بیندیشید و کارهای بزرگ انجام دهید. به همین دلیل پلتفرم پلاک را به نحوی تولید کردهایم که چندزبانه و چندارزی باشد.
همچنین از دیجیکالا یاد گرفتم که پلتفرم را منعطف تولید کنم که هر تغییری خواستیم انجام دهیم، نیازی نباشد که کل سرویس را پایین بیاوریم و اینکه همیشه روی لبه تکنولوژی حرکت میکنیم.
- اشتباه بزرگی تاکنون مرتکب شدهای؟
من از آن آدمهایی هستم که از گذشته کاریاش راضی است و اگر اشتباهی بوده، به عنوان تجربه به آنها نگاه کردهام.
من تجارت الکترونیک را در دیجیکالا یاد گرفتم. علاوه بر آن، بزرگ اندیشیدن و به اهداف جاهطلبانه فکرکردن را از آنها آموختم. در واقع متوجه شدم که استارتاپ به این معنی نیست که کوچک فکر کنید، بلکه باید بزرگ بیندیشید و کارهای بزرگ انجام دهید. به همین دلیل پلتفرم پلاک را به نحوی تولید کردهایم که چندزبانه و چندارزی باشد. همچنین از دیجیکالا یاد گرفتم که پلتفرم را منعطف تولید کنم که هر تغییری خواستیم انجام دهیم
- سری هم بزنیم به بازار؛ یعنی بازاری که پلاک در آن حضور دارد. اندازه بازار چقدر است؟
در این حوزه خبرهای خوبی وجود دارد؛ تا سال ۱۳۹۵، تقریبا ۵۱درصد از تولید ناخالص ملی، مربوط به حوزه خدمات بود. در سال ۱۳۹۶، این عدد به ۵۷درصد رسید؛ یعنی هر چه جلوتر میرویم، بخش خدمات سهم بیشتری را از سرانه درآمدزایی ایران کسب میکند. خبر بعدی این است که حوزه خدمات مرتبطی که استارتاپی مانند پلاک میتواند در آن فعال باشد، تا ۴۵درصد از GDP ایران است.
- اندازه ریالی این درصدها که اشاره میکنی، چقدر است؟
بهطور میانگین با دلار ۸هزار تومان که حساب کنیم، اندازه بازار خدماتی که پلاک که میتواند در آن حضور داشته باشد، نزدیک ۲۰میلیارد دلار در سال است که بازار بسیار بزرگی است و مثلا ۴ برابر صنعت بیمه آنلاین است.
- چه میزان از این عدد و رقم آنلاین شدهاست؟
خیلی کم. واقعا آمار قابل بیانی وجود ندارد. الان کسبوکارهای آنلاین حوزه خدمات تقریبا یک سال است که به صورت جدی در این حوزه فعالیت میکنند و شاید در پایان سال بتوان آماری از درصد آنلاین شدن حوزه خدمات ارائه کرد. الان آمارها خیلی ناچیز است و حتی مثلا حوزه نظافت منازل هم که تقاضای زیادی برایش وجود دارد، هنوز درصد بسیار اندکی آنلاین شده است.
- شما از روند رو به رشد آنلاینها و کسبوکار خودتان حرف میزنید؛ آیا نمیتوان حدس زد که بازار آنلاین خدمات چه میزان از سهم بازار را در اختیار خواهد گرفت؟
تجربه من از دیجیکالا میگوید که اگر دیجیکالا توانسته سهم یک درصدی از بازار آفلاین خردهفروشی کشور را در اختیار بگیرد، خدمات آنلاین هم باید بتواند چنین سهمی را از حوزه آفلاین در اختیار بگیرد.
- به نظر میرسد که در ذهنتان همیشه به ساختن پلاکی به بزرگی دیجیکالا فکر میکنید؟
قطعا چنین فکر و چنین هدفی دارم.
- و حتی شاید استارتاپهای دیگری را خریداری کنید و به پلاک اضافه کنید. در واقع شرکت مادری باشید با زیرمجموعههای دیگر.
بله چرا که نه. همانطور که گفتم بزرگشدن و بزرگ فکرکردن چیزی است که از دیجیکالا یاد گرفتهام. سعید رحمانی همیشه میگوید خارج از چارچوبهای رایج فکر کنید و خودتان را محدود نکنید.
همچنین برادران شکوریمقدم هم که عضو هیات مدیره پلاک هستند، همیشه ما را به بزرگشدن و بزرگ فکرکردن ترغیب میکنند؛ یعنی من تجربه حضور در دو مجموعه بزرگ را دارم و همین باعث میشود که به شرکتی همانند آنها فکر کنم. تیمی هم که جمع کردیم، برای رسیدن به اهداف بزرگ است.
- پلاک چه زمانی به آن بزرگی میشود؟
طی ۵ سال میتوانیم به هدف برسیم. یک سال گذشته و ۴ سال دیگر باقی مانده است.
اما دیجیکالا این روند بزرگشدن را طی ۱۴سال طی کرده و ما میتوانیم تنها طی ۵ سال به آن برسیم چون امثال دیجیکالا و سایر کسبوکارهای بزرگ حوزه تجارت الکترونیک ایران، بازار و مشتریان را ساختهاند و نفوذ اینترنت الان بسیار بالاست و همین امر راه را برای امثال پلاک بازتر کرده تا با مشکلات کمتری در این زمینه کار کنند.
ضمن اینکه حوزه خدمات، نسبت به حوزه کالا راحتی بیشتری دارد چون بحث انبار و کالا و ارسال کالا در میان نیست، اما مدیریت حوزه خدمات بسیار سخت است.
چون در حوزه خدمات همیشه سلیقه دخیل است حتی اگر من بهعنوان مدیرعامل پلاک بهترین پلاکیارم را به منزلی بفرستم، اما همیشه ممکن است که افراد راضی نباشند.
همچنین در ذهن هر مشتری، از یک خدمت یک انتظار متفاوت وجود دارد و همین کار را سخت میکند. بنابراین سرویس استاندارد تعریفکردن، خیلی سخت است.
- اگر بخواهی به مسائل عمدهای در حوزه کاریات اشاره کنی که شاید بشود از آنها به عنوان مشکلات این حوزه هم یاد کرد، چه مواردی به ذهنت میرسد؟
یکی از مسائل حوزه خدمات برمیگردد به نبود نیروی ماهر به اندازه کافی؛ یعنی مسئله بیکاری که این همه در مورد آن صحبت میشود، تا حدود زیادی برمیگردد به نداشتن مهارت.
از طرفی برخی بازیگران این حوزه مشکلاتی ایجاد میکنند و به اصطلاح بازار را خراب کردهاند. مانند اسنپباکس، چون به افرادی برای انجام خدمات پیک، دستمزدهای چندبرابری میدهند؛ یعنی الان بسیاری از افراد به جای یادگیری مهارتها، به دنبال خرید موتورسیکلت و پیکشدن هستند. در حالی که ما به صورت رایگان به آنها آموزش میدهیم و این آموزش دارای ارزش افزوده است.
- الان یک سال و نیم از آغاز کسبوکارتان یعنی از صفر تا نقطه کنونیاش میگذرد، ولی شاید تنها چند ماه است که ما از پلاک بیشتر میشنویم؛ چراغ خاموش حرکتکردن پلاک، دلیل خاصی داشته است؟
در واقع این کار استراتژی ما بود. به این دلیل که اول میخواستیم زیرساختها را آماده کنیم و اینکه تبلیغات دهان به دهان میکردیم، چون میخواستیم کار را روی یک زیرساخت بسیار آماده، توسعه دهیم. در این مدت بازار و رقیبان را هم دیدبانی میکردیم و بهطور کامل در جریان کار بازار بودیم.
حتی کارهای جالبی که کردیم این بوده که برای رصد رقیبان و اینکه سازوکارهایشان را متوجه بشویم و نقاط ضعف و قدرتشان را بفهمیم، خود من یا سامان به جای پلاکیاران خدمات مشتریان رقیبانمان را انجام دادهایم.
- مثلا چه خدماتی؟
کارواش. بهشخصه یکی دو بار کارواش نانو را برای مشتری انجام دادم.
- راضی بودند؟
(با خنده) بله بسیار راضی بودند. البته این نکته را هم اضافه کنم که ما با رقیبانمان رابطه بدی نداریم، چون هنوز بازار خیلی کوچک است و جایی برای دعوا وجود ندارد. بنابراین نباید با رقبا به چالشی برسیم که نتوانیم بازار را بزرگ کنیم. اما سال دیگر میتوانیم برای گرفتن سهم بیشتر رقابت شدید بکنیم.
- رقبای شما در بازار چه کسانی هستند؟
سه بازیگر جدی در بازار حضور دارد؛ آچاره، استادکار و پلاک. اما هیچکدام شبیه دیگری کار نمیکند و هر کدام مدل ویژه خود را دارد. اما علاقهمندی من این است که روزی برسد که بگویم، پلاک رهبر بازار است و برای رسیدن به این روز تلاش میکنیم.
- بنابراین شما ادعایی مبنی بر اینکه رهبر بازار هستید و دیگران نیستند و… ندارید؟
نه اصلا. بازار آنلاین خدمات هنوز خیلی کوچک است و هرگونه دعوا میتواند کلیت بازار را به مخاطره بیندازد. در واقع الان در حالت آتشبس هستیم و حتی با بچههای استادکار توافق کردهایم که نه تنها دعوایی نباشد بلکه نیروهای همدیگر را هم نگیریم و مشکلی برای همدیگر ایجاد نکنیم.
- خدمات پلاک چه محدودیتهایی دارد؟ یعنی حوزهای هست که شما نتوانید به آن ورود کنید؟
محدوده کاری پلاک مشخص است؛ محدودهای که مربوط به هرگونه خدماتی است که در محدوده خانه افراد قابل ارائه است. مثلا این اواخر سرویس خدمات حیوانات خانگی و سرویس تعمیرات موبایل در محل را هم به خدمات پلاک اضافه کردهایم.
شاید برایتان جالب باشد که اشاره کنم، پلاک یک مارکتپلیس ارائه خدمات است و در حال حاضر ۵ تا ۶ استارتاپ دیگر را هم در خود جای داده و از آنها میزبانی میکند؛ استارتاپهایی مانند ببر و بشور و پاکلین، واشلین، اسفنج، کاریو که از استارتاپهای آواتک است، موبایل کمک و… در واقع ما ارتباطات خوبی با استارتاپهایی داریم که شبیه ما کار میکنند. این کار به بزرگشدن اکوسیستم حوزه کاری ما هم کمک میکند. در واقع هر کدام از افراد که حاضر باشند چارچوبهای پلاک را رعایت کنند، میتوانند همکار پلاک باشند.
من همیشه معتقدم که پلاک یک پلتفرم مارکتپلیس است و ما هیچکدام از خدماتمان را خودمان ارائه نمیدهیم، بلکه با همکاری استارتاپهای دیگر این خدمات را به مشتریان عرضه میکنیم؛ یعنی سرویسهایی را که روی پلاک درخواست داده میشود، یا توسط افراد آفلاین که فرد یا شرکت هستند یا توسط استارتاپهای دیگر انجام میشود.
- چه خدمات جالبی تاکنون از شما خواستهاند؟
خیلی از خانمها از ما درخواست آشپز در محل دارند. در این صورت مامانپز را معرفی میکنیم یا خدماتی میخواهند که به لحاظ قانونی نمیتوانیم ارائه کنیم. مانند خدمات ماساژ در محل که به خاطر مسائل مختلف امکان ارائهاش را نداریم. حتی درخواستهای زیادی برای آرایش در محل داریم اما نمیتوانیم ارائه کنیم.
ضمن اینکه اگر بخواهیم خدمت را تعریف کنیم، معانی و مترادفهای بسیار زیادی به ذهن میآید اما در ایران خیلی از خدمات قابل ارائه نیست یا در حوزه استارتاپهای دیگری قرار میگیرد. حتی درخواست ارائه ارز در محل را داشتیم که ارائه نکردهایم. ما تاکنون در این زمینهها ورود نکردهایم و روی خدمات خانه یا هومسرویس تمرکز کردهایم.
- در شرایط اقتصادی نهچندان روشن فعلی، تاثیری روی کسبوکارتان دیدهاید؟ مثلا اینکه درخواستها کم بشود؟
بخش خدمات از بخش کالا متفاوت است و الان تاثیر چشمگیری ندیدهایم و حتی آمارهایمان در حال رشد است. اما این انتظار وجود دارد که ماههای آینده و با کاهش قدرت خرید مردم، تقاضا برای بخش خدمات هم کم شود.
تاکنون سرعت رشد بالایی و حتی سرعت رشد ۱۰۰درصدی و حتی بیشتر را در هر ماه تجربه کردهایم اما وضع اقتصادی بالاخره تاثیرگذار خواهد بود. البته افت درخواستها شاید مربوط به همه خدمات نباشد و این احتمال وجود دارد که به خاطر گرانیها، مردم به فکر تعمیر و نگهداری هر چه بیشتر از وسایلشان باشند و بنابراین خدمات تعمیرات ممکن است تقاضای بالایی داشته باشد.
شروع با دیسکت سهونیم اینچی سونی
نفسنفسزنان ابتدای خیابانی در حوالی ظفر را بالا میروم. ساعت دوازده و نیم ظهر مردادماه، گرمای هوا و گیجزدنهای راننده تاکسی اینترنتی را فقط امید به دیدار با یک گروه خوب و پرانرژی ممکن بود جبران بکند.
پلاک مورد نظر را میبینم؛ پلاک خانهای قدیمی که میزبان کسبوکاری مدرن است؛ از آن دوطبقههایی که روزگاری برای خودش ابهتی بوده. زنگ را که میزنم و در را که باز میکند، خانهای نمایان میشود که حسابی امروزیاش کردهاند و پلاک از اینجا شروع میشود.
سامان نوریان که مدیر اجرایی پلاک است، به جلسه گفتوگو میآید. سامان متولد ۵۶ است در تهران و عمران خوانده و از راهسازی در سیستان و بلوچستان و در سال ۸۵، به کسبوکار آنلاین رسیده است.
همسرش کارمند صباایده است و به نوعی چم و خم این کار و سختیهایش را از نزدیک میشناخته. همچنین کار بازساری دفتر کنونی صباایده را هم سامان انجام داده است.
بابک میگوید سامان از ستونهای پلاک است. بابک مقدم را میگویم؛ مدیرعامل و همبنیانگذار پلاک. طی گفتوگو بارها بر اهمیت تیم تاکید میکند.
وقتی هم در دفتر پلاک اتاق به اتاق میرویم و تکتک اعضای تیم و سمتهایشان را معرفی میکند، نشان میدهد که حرفش به عمل نزدیک است.
دفتر پلاک در محدوده شریعتی و ظفر واقع شده؛ ساختمانی ۴۵ساله با دوطبقه و حیاطی که خودشان کلی گل و درخت در آن کاشتهاند و حسابی باصفایش کردهاند.
در بالکنشان اما یک شمعدانی زیر تیغ خورشید دارد جان میکند که زنده بماند؛ گلی به خودش ندارد اما زنده است و انگار استعارهای از اکوسیستم استارتاپی ایران است که زیر بار مشکلات، قامتش را همچنان بالا گرفته است.
بابک میگوید: «این ساختمان رو با کمک پلاکیارامون ریختیم پایین و سر تا پاش رو نوسازی کردیم.» درست هم میگفت چون دفتری با حالوهوای استارتاپی ساختهاند با رنگهای متنوع و گیاهان زیبا.
از سوم راهنمایی کار کردهام
بابک متولد ۱۳۵۹ در تهران است. لیسانس و فوقلیسانسش را در رشته مدیریت صنعتی گذرانده و از دانشگاه آزاد تهران مرکز فارغالتحصیل شده است.
سابقه کاریاش اما برمیگردد به سال سوم راهنمایی. «حدود سال ۷۴، در یک مغازه لوازم کامپیوتر بهعنوان وردست مشغول به کار شدم و پدرم به صاحب مغازه توصیه کرده بود که پول زیادی به من ندهند که به واسطه دنبال پول رفتن، درسم را نخوانم.»
حقوقش را به این صورت پرداخت میکردهاند که از لوازم درون مغازه، آنچه را برای کامپیوتر شخصیاش نیاز دارد، بردارد. «اولین حقوقم یک جعبه دیسکت سهونیم اینچی سونی بود که آن زمان تقریبا ۳هزار تومان قیمت داشت. با دوچرخه میرفتم مغازه و برمیگشتم خانه.»
پدرش در زمینه خرید و فروش خودرو کار میکرده اما بابک میگوید به ما بچهها یاد داد که برای چیزی که میخواهیم، بجنگیم. بابک وارد دانشگاه که میشود، چون در زمینه آمار حسابی پیشرفت داشته، بهعنوان دستیار استاد و از راه تدریس خصوصی، برای خودش درآمدی دست و پا میکند.
روند کاری همبنیانگذار پلاک، خالی از شکست نیست. نخستین شکستش برمیگردد به سال۸۲٫ «با سه نفر از دوستانم شرکتی کامپیوتری در زمینه شبکه و سختافزار راهاندازی کردیم. آن زمان درآمدمان بد نبود اما کمکم رقابت زیاد شد و ما مجبور شدیم به صورت قسطی و چکی کار کنیم.»
یکی از مشتریان عمده بابک و دوستانش چکهایش برگشت میخورد و بخت شرکت هم برمیگردد. مقدم میگوید همین که توانستیم شرکت را بدون بدهی ببندیم، جای شکرش باقی بود.
نوبانگ، سرآغازی نو
کار تدریس را ادامه میدهد و در سال ۸۶ وارد شرکتی میشود به نام نوبانگ اندیشه که به شرکتهای بزرگ خارجی و وزارتخانهها مشاوره مدیریت میداده است؛ شرکتهایی چون شل، بریتیش پترولیوم، زیراکس، وزارت نیرو، وزارت راه و… مشتریانش بودهاند.
کارش در واقع توانمندسازی مدیران و نیروها چه از نظر منابع انسانی و چه برنامهریزی استراتژیک بوده است. بابک مشاور آیتی و زیرساخت این شرکت بوده و البته بهعنوان مشاور برنامهریزی استراتژیک هم با شرکتهای زیادی مانند اکسیر و گلرنگ کار کرده است.
بابک میگوید در این شرکت یادگرفته که شخصیتش را تغییر دهد، چون بسیار درونگرا بوده اما بعد از همکاری با این شرکت به فردی برونگرا تبدیل میشود و در بخش ارتباط با مشتریان این شرکت مشغول به کار میشود.
دورههای آموزشی مختلفی را برای تغییر شخصیتش پشت سر میگذارد و در نهایت به این مرحله میرسد که جلسات بازاریابی شرکت را بر عهده میگرفته است. از تیمهای استارتاپی زیادی نیروهایی به پلاک آمدهاند.
بابک میگوید: «تیم را از بچههای باتجربه انتخاب کردهایم که به جوانهای دیگرمان انتقال تجربه بدهند.»
به شوخی به او میگویم: «اکوسیستم را زمین زدهای تا پلاک راه بیفتد.» میخندد و میگوید: «میخواستیم تیم قوی داشته باشیم و در جذب نیرو سعیمان بر این بود که افراد باتجربه کاری درخشان را انتخاب کنیم.»