1- بر اساس گزارش سال ۹۸ کافهبازار، تعداد برنامههای فروشنده در سال ۹۸ کاهش یافته در حالی که تعداد خریداران و همینطور تکرار خرید آنها افزایش یافته است. با توجه به این دو روند معکوس در سمت عرضه (رقابت) و تقاضا (خریدار) دولت چطور میخواهد نظام عرضه در بحث محصولات دیجیتالی را رونق ببخشد؟
زمانی که در یک بازار، تعداد فروشندهها کاهش داشته اما میزان فروش افزایش پیدا میکند، به معنای این نیست که تعادل عرضه و تقاضا بهم خورده است. بلکه معنای آن این است که بازار، تمرکز بیشتری پیدا کرده است. به عبارت دیگر، بازیگرانی به واسطهی فعالیت خودشان و به این دلیل که توانستهاند در بازار، برند مناسبی از خودشان ایجاد کنند، سهم بزرگتری از بازار را کسب کردهاند و به این ترتیب، فروشندههای کوچکتر یا شکست خورده، حذف شدهاند. آیا این افزایش انحصار، اتفاق خوبی است یا بد؟ ما شاخصی در دنیا داریم به نام شاخص هرفیندال-هریشمن ایندکس که اختصارا به آن HHI گفته می شود و برای سنجش میزان تمرکز به کار میرود. اگر تمرکز از یک اندازهای بیشتر باشد، اتفاق خوبی است و اگر خیلی بیشتر باشد، اتفاق بدی است. درواقع اینگونه نیست که تمرکز ذاتا امر بدی باشد. برای مثال، صد هزار تولید کننده چیپس داشتهایم، آیا این خوب بود؟ خیر زیرا هزینههای سربار تولید چیپس آنقدر بالا میرفت که هزینه آن را باید مشتری میداد. به همین دلیل، در بازاری برای مثال چیپس، خوب است که میزانی از تمرکز وجود داشته باشد. اما چه زمانی این تمرکز به انحصار تبدیل میشود؟ زمانی انحصار ایجاد میشود که در یک بازار، یک بازیگر بیشتر از 50 درصد از سهم بازار را در اختیار داشته باشد یا دو بازیگر دو سهم 40 درصدی، یا سه بازیگر، سه سهم 30 درصدی داشته باشند. در این حالت، اگر تمرکز وجود داشته باشد اما انحصار نباشد، اتفاق خوبی است زیرا باعث کاهش هزینه سربار و در نتیجه، کاهش قیمت برای مصرف کننده میشود و همچنین امکان توسعه برای تولیدکننده را بالا میبرد.
2- در این گزارش روند دانلود و خرید از برنامههای بازار در طول ماههای سال ۹۸ نمایش داده شده است. علاوه بر روندهای فصلی، برخی رویدادهای اجتماعی مانند قطعی اینترنت و کرونا یا دستورات و قوانین عمومی همانند رمز پویا تاثیرات مشهودی روی رفتار کاربران گذاشتهاند. سازوکار دولت برای مشارکت دادن بازیگران در عرصه قانونگذاری و نظارت بر اجرا چیست تا خود به عنوان عاملی مختل کننده در صنعت ایفای نقش نکند؟
دو موضوع مهم در اینجا مطرح شده است. موضوع اول، درباره تاثیر رویدادهای بیرونی بر روندهای فصلی است که موضوع کاملا شناخته شدهای در دنیاست و همه مواردی که در سوال اشاره کردید، تاثیرگذار است و نمیتوان آن را انکار کرد. اما ربطی به سیاستگذاریها نداشته زیرا از بیرون و به صورت غیرمترقبه و غیر قابل پیشبینی و غیر قابل کنترل بر حوزه اعمال شده است. اما این سوال که آیا باید افراد متخصص در این حوزه، در سیاستگذاری مشارکت داشته باشند یا خیر، بحث دیگر و کاملا ضروری است. به همین دلیل ما پروژه «آیندهنگاری» را آغاز کردیم که تا امروز، حدود 350 نفر فرم آن را پر کردند و افراد دیگر میتوانند از طریق آدرس اینترنتی https://app.epoll.pro/e/omidco/MDA1MTE2 به این پرسشنامه پاسخ بدهند. ما 21 حوزهی مهم و آیندهدار را انتخاب کردیم و در هرکدام از آنها، سوالاتی را پرسیدیم و میخواهیم مدل سیاستگذاری از پایین به بالا را تمرین کنیم؛ زیرا در کشور ما همه به سیاستگذاری بالا به پایین عادت داریم و خیلی مواقع به دلیل هم موضوع، این نوع سیاستگذاری جدی گرفته نمیشود. من درخواست میکنم که همه خبرهها به این پرسشنامه پاسخ بدهند. ما این پرسشنامه را منطبق با تجربیات جهانی تهیه کردیم. این نوع برنامهریزی را ژاپنیها از سال 1970 آغاز کرد و در دهه 1990، اروپا همین کار را انجام داد
3- گزارش کافهبازار نشان میدهد برخی از استانهای کشور با وجود داشتن تعداد زیاد تیمهای توسعهدهنده و همینطور بازیها و برنامههای فعال، سهم ناچیزی از درآمد را در مقابل توسعهدهندههای تهران به خود اختصاص دادهاند. تحلیل شما از علت این تفاوت چیست؟ آیا توزیع سرمایه بر اساس ظرفیتهای جغرافیای میتواند تاثیری در رشد استانهای دیگر داشته باشد یا تاثیر عوامل دیگری مانند آموزش، حمایتهای حاکمیتی و توسعه اکوسیستمهای محلی را بیشتر از جریان سرمایهگذاری میدانید؟
در مورد این موضوع، من بارها نظراتم را مطرح کردهام. اولا حقیقت اثبات شدهای که باید آن را بپذیریم این است که تمرکز جغرافیایی وجود دارد و وضعیت تهران نسبت به استانهای دیگر قابل مقایسه نیست. بعد از تهران، ما مشهد را داریم که تقریبا وضعیت خوبی دارد و با فاصلهی زیادی بقیهی استانها را داریم. اما این عدم موفقیت استانها میتواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ یکی از این دلایل، فقدان اکوسیستمی است که اجزای مختلف آن، وجود داشته باشد. این نکته مهمی است زیرا برای رشد، تنها به پول احتیاج ندارید، بلکه به پول هوشمند احتیاج دارید؛ زیرا پول هوشمند، پولی است که همراه خودش دانش و تجربه را هم میآورد. ما به نیروی انسانی احتیاج داریم؛ اما نیروی انسانی وقتی تبحر و تجربه کسب میکند، تصمیم به مهاجرت به تهران یا خارج از کشور میگیرد؛ این هم یک واقعیت تاسفبار دیگری است که وجود دارد. نکته دیگر، میزان دسترسی به منابع دانش و شناخت بازار است. تیمهایی که در تهران هستند، دسترسی بهتری به شبکه افراد دارند، ناخودآگاه دسترسی بهتری به شبکه دانش و اطلاعات پیدا میکنند و بهتر میتوانند وضعیت بازار تقاضا را شناسایی کنند و این اتفاق، منجر به این میشود که تیمهای تهرانی رشد بیشتری داشته باشند. این، اتفاق خوبی نیست و باید درباره این موضوع فکر بشود اما به این به آن معنی نیست که در بهترین حالت فکر کنیم که تمام استانها میتوانند وضعیت یکسانی داشته باشند. این نگاه، نگاهی رویایی است اما مبتنی بر واقعیت نیست و در کشورهای دیگر هم چنین نگاهی نیست. برای مثال، در امریکا هم میبینیم که تمرکز، در «سلیکون ولی» است و در ایالت کالیفرنیا و شهر نیویورک، بیشترین تمرکز وجود دارد. این یکسان سازی، اصولا روش مطلوبی نیست. اما این سوال همچنان پابرجاست که چرا فقط تهران؟ اگر به جای یک استان، چهار استان ما در این سطح بودند، میتوانستیم بگوییم وضعیت خوبی داریم؛ اما قرار هم نیست کل 31 استان ما وضعیت مشابهی داشته باشند. اینها به مزیتهای رقابتی و نسبی هر استان؛ قاعدتا وقتی در یک استان، دریا یا نفت یا پتروشیمی وجود دارد، به این معنا است که مزیتهای نسبی برای برخی حوزهها هست. همانطور که در برخی استانها، ممکن است دانشگاههای خوبی IT وجود داشته باشد، که میتواند نوع دیگری از مزیت را ایجاد کند، اما به هر حال مزیت، نسبت به مناطق مختلف، متفاوت است.
4- برنامه دولت برای کم کردن فاصله های درآمد دیجیتالی بین بازیگران چیست؟ تمرکز زدایی قرار است کی و چطور در حوزه محصولات دیجیتالی شروع کند؟
بالاتر هم اشاره کردم که هرگونه تمرکززدایی، الزاما مطلوب نیست. تمرکز به دلیل کم کردن هزینههای سربار و افزایش مقیاس اقتصادی، ضرورت دارد اما تمرکز بیش از اندازه است که محل اشکال است. ما باید این دو را از هم تفکیک کنیم. در برخی حوزهها نیاز داریم تمرکز بیشتر بشود و در برخی حوزهها نیاز داریم که تمرکز کمتر بشود. برای کاهش تمرکز، فوریترین کارهای مورد نیاز، این است که از ادغام و تملیکهایی که به افزایش سهم یک بازیگر منجر میشود، به شکلی که از شاخص HHI رد بشود، جلوگیری شود؛ و برای برخی حوزهها اتفاقا باید تبلیغ کنیم و آموزش بدهیم که چگونه میتوانند با هم ادغام و تملیک داشته باشند.