پنل بورس و تأمین منابع مالی استارتاپها با مدیریت اکبر هاشمی در یلدای پنجم کارآفرینی برگزار شد. در این پنل سعید محمدی از دیجی کالا، میلاد منشیپور از تپسی، امیر هامونی رئیس شرکت فرابورس، علی ناظمی از صندوق شکوفایی و نوآوری، مجید رضوی از هلدینگ هزاردستان که مجموعههای دیوار، بلد و کافهبازار را در خودش دارد، رضا اربابیان مدیرعامل شیپور و سعید باجلان از مدرسان حوزه بازار سرمایه و نایب رئیس هیأتمدیره سرآوا، حضور داشتند.
هاشمی: آقای باجلان! با توجه به اینکه شما استاد دانشگاه هستید و سالها در این حوزه کار کردهاید و به صورت حضوری نیز مطالعاتی را در دیگر کشورها داشتید، چرا شرکتهای بزرگ اینترنتی باید وارد بورس شوند؟ آیا یک شرکت بزرگ اینترنتی برای یونیکورن شدن حتما باید وارد بورس شود؟
باجلان: در فرصت مطالعاتی که در سال2019 در خصوص اگزیت انجام دادیم، اگزیت، نه به معنای کشاوت (cash out)، بلکه به معنی ادامهدادن مسیر هم برای سهامدار و هم برای شرکت، به این نتیجه رسیدیم که آیپیاو (IPO) تقریبا متداولترین مکانیسم اگزیت برای شرکتهاست؛ پس این یک ترند جهانی است. ما سراغ دلایل آن رفتیم که چرا آیپیاو را انتخاب میکنند و چرا این روش نسبت به دیگر روشها متداولتر است؟
عمده اینها برای ادامه مسیر فعالیت خود به دنبال جذب سرمایه هستند، زیرا شرکت، مسیری را طی کرده و به نقطهای رسیده که نیاز دارد به رشدی که تاکنون به آن دست یافته، همچنان ادامه دهد. از سوی دیگر، اساسا برای آنها امکانپذیر نیست این تأمین مالی را از روشهایی که سابقا استفاده میکردند، داشته باشند، زیرا یا منابع بخش خصوصی محدود است، یا آن اعتمادی که باید وجود داشته باشد، وجود ندارد و به همین دلیل سهامدارها ترجیح میدهند که اگر قرار است سرمایهگذاری کنند، در یک شرکت پذیرهشده و به اصطلاح پابلیک باشد تا از وجود حداقلی از سطح مقررات و شفافیت و نظارت روی آنها اطمینان حاصل کنند.
پس شاید بتوان گفت اولین دلیل، همین بحث تأمین مالی رشد آینده است. به عنوان مثال، درباره استارتاپهای ایرانی میتوانم از دیجیکالا که شناخت بیشتری نسبت به آن دارم، صحبت کنم. این شرکت در سال92 حول و حوش 13میلیارد تومان جذب سرمایه داشت، البته زمانی که نرخ دلار حدود هزار تومان بود؛ چند سال بعد در سال2016 نیز یک جذب سرمایه 100میلیون دلاری داشت، هماکنون نیز دیجیکالا 36 میلیون بازدید ماهانه و 6/6 دهم میلیون اکتیو کاستومر دارد و این رشدی است که مسلما ادامه خواهد داشت، پس برای اینکه بتواند این رشد را همچنان ادامه داده و نیاز و عطش بازار را جواب دهد، باید زیرساختهای خود را توسعه دهد، اما به نظر شما پول مورد نیاز به روشهای سنتی قابل تأمین است؟
منظورم این است که آیا افراد حاضر هستند در یک ساختار سهامی خاص این پول را تأمین کنند؟ من خودم به عنوان کسی که سالها با شرکتهای سرمایهگذاری کار کرده است، بین یک شرکت سهامی خاص و یک شرکت سهامی عام، شرکت سهامی عام را پیشنهاد خواهم کرد.
دلیل دوم این است که هر شرکتی یک سری سهامدار دارد و سهامدارهای استارتاپها، البته شاید واقعا دیگر نتوان اسم استارتاپ را روی آنها گذاشت، عمدتا ویسیفاندها یا شرکتهایی هستند که اساسا کار آنها حمایت از این نوع شرکتها بوده است. این شرکتها نیز بعضا 10 تا 12 سال است که سرمایهگذاری کردهاند و مسلما انتظار دارند که بتوانند در آینده نیز این سرمایهگذاریها را ادامه دهند، پس به این نیاز دارند که تمام یا بخشی از سرمایهگذاریهایی را که قبلا انجام دادهاند، نقد کنند تا این پول را دوباره به چرخه برگردانند؛ اگر این چرخه کامل نشود، مسلما آن صنعت ویسیفاند نیز در بلندمدت محکوم به فنا خواهد بود.
سومین دلیل، بحث شفافیتی است که پذیرش داخل بورس به همراه دارد و خود این روند به ارتقای برند این شرکتها و شناختهترشدن آنها کمک میکند. اینها مجموعه دلایلی است که میتوان گفت در کل دنیا و به تبع آن در ایران، میتوانیم برای اینکه چرا شرکتها به دنبال رفتن به سمت آیپیاو هستند، ذکر کنیم.
میلاد! در ادامه صحبتهای آقای باجلان، چرا میخواهید وارد بورس شوید؟
منشیپور: مزایای اصلی ورود به بورس برای ما در تپسی به ترتیب این چند نکته است که ذکر میکنم. اولین نکته، نرخبندی است که در ادبیات استارتاپی به آن evaluation میگوییم. هنگامی که شرکتها وارد بورس میشوند، یک عقل جمعی آنها را نرخگذاری کرده و تعیین میکند که هر سهم یک شرکت چقدر میارزد. چرا این مهم است؟ زیرا ارزشگذاری استارتاپها هنگامی که از یک سایزی بزرگتر میشوند و با توجه به دلایل مالی دیگری که وجود دارد، خیلی مشخص نیست.
معمولا در ستآپهای استارتاپی، یک فاندر تیم، اینوستور و داینامیکی به این شکل وجود دارد و آن قیمت واقعا معلوم نیست، اما وقتی بازار یک دایورسیتی و اینوستورهای مختلف داشته باشد، این قیمت در رقابت به دست میآید، ولی در بازار ایران درنمیآید و وقتی شرکت وارد بازار بورس میشود و آن عقل جمعی این قیمتگذاری را میکند، حتی سهامداران فعلی شرکت، فرض کنیم که قرار نیست پول جدیدی از محل بخش عمومی وارد شود، میدانند و خیالشان راحت است که اگر قرار است یک میلیارد تومان، 100میلیارد تومان، هزار میلیارد تومان پول وارد کنند، با چه قیمتی وارد کنند.
نکته دوم که اشاره کردند، بحث شفافیت است. در این صورت خیال اینوستور راحت است که یک رگولاتور خیلی محکم و پروسهمند به نام سازمان بورس در قالب شرکت فرابورس یا شرکت بورس، شرکت را نظارت میکند و اطمینان میدهد که برای آن سهامدار تکسهم و خردی که شاید 4 یا 5میلیون تومان بیشتر سهم ندارد نیز شفافیت لازم وجود دارد، در نتیجه خیال سهامداران عمده و بزرگ را راحت میکند. این نکته دوم هم برای ما اهمیت داشت.
سومین نکته تأمین مالی است که بازار بزرگی وجود داشته و برای سهامداران مختلف، جذابیت و علاقهمندی وجود دارد و از این طریق نیز پول جذب میشود. نکته چهارم که فکر میکنم برای همه اکوسیستم و به تبع آن برای تپسی نیز مهم است، این است که هنوز اکوسیستم استارتاپی کشور جزء بدنه رسمی اقتصاد کشور نیست.
اگر قیمت صنایع فولاد ذرهای بالا یا پایین شود، مجلس به صورت رسمی و غیررسمی جلسه میگذارد و …. در حالی که برای استارتاپها چنین اتفاقی نمیافتد و هنوز جزو بدنه رسمی اقتصاد نیستند، در صورتی که اگر به دنیا نگاه میکنیم، میبینم که در سال2000 یا 2005 از بین 10 شرکت بزرگ دنیا، هیچ کدامشان اینترنتی و استارتاپی از این جنس که ما به آنها میگوییم، نبودند، بلکه نفتی، بانکی و خودروساز بودند؛ اما امروز که نگاه میکنیم میبینم 4 یا 5تا از آنها استارتاپی هستند.
پس این اتفاق لاجرم میافتد و اگر صنعت دیجیتال جزئی از بدنه رسمی اقتصاد کشور شود، اتفاق مهمی است.
آقای رضوی، شما چرا میخواهید کافهبازار را وارد بورس کنید؟
رضوی: هم آقای باجلان و هم میلاد خیلی خوب توضیح دادند و بخش زیادی از این دلایل مشترک است. من اگر بخواهم تکرار نشود و در مجموعه خودمان توضیح دهم، مجموعهای که از یک اندازه بزرگتر میشود، این نیاز به شکلهای مختلف خودش را نشان میدهد، چه در زمینه ارزشگذاری و مشخصشدن ارزش شرکت برای سهامدارها و چه در مورد ذینفعهای مختلفی که ما با آنها در تعامل هستیم و دیدی که به مجموعه پیدا میشود و آن جایگاهی که مجموعه دارد و بحث تأمین مالی، همه اینها نیازهای ما نیز بوده است و البته مجموعه ما به دلیل اینکه کسبوکارهای مختلفی از جنسهای نسبتا مختلف داشت.
در نتیجه ساختاری را که برای آن در نظر گرفتیم، از زمانی که شروع به فکرکردن به این موضوع کردیم، در قالب یک هلدینگ ایجاد کردیم و کافهبازار به این دلیل که بالغتر شده و شرایطش کاملا مهیا بود و طبق همه چکلیستهای مختلف، چه در بازار سرمایه و چه از نظر شرایط خود شرکت و محصول، به این نتیجه رسیدیم که الان مقطع خوبی برای این کار است و اقدام آن را از قبل شروع کرده بودیم.
سعید! اگر نکته دیگری هم میخواهید به صحبتهای دوستان اضافه کنید، بفرمایید؛ ولی میخواهم بدانم در حال حاضر دیجیکالا برای راند بعدی سرمایهگذاریاش چقدر پول نیاز دارد و آیا این پول از فضایی غیر از بورس قابل دریافت است؟
محمدی: ما 3دلیل اصلی برای آیپیاو داریم و عملا این پروسه را از 3سال پیش شروع کردیم.
دلیل اول ما تأمین مالی است، چراکه امکانی ایجاد میشود که بتوانیم در مقیاسی خیلی بزرگتر تأمین مالی داشته باشیم.
دلیل دوم این است که بتوانیم در کسبوکارمان شفافیت ایجاد کنیم. پلتفرمهای آنلاین، پلتفرمهایی هستند که در سطح ملی در همه جای دنیا و در کشور ما به زیرساختهای کشور تبدیل شدند و میلیونها کاربر دارند و تقریبا بخش بزرگی از مردم از سرویسهای آنها استفاده میکنند و دیگر نمیشود یک شرکت خصوصی در یک هیأت مدیره خصوصی و در قالب یک زیرساخت در سطح کشور تصمیمگیری کند؛ در نتیجه این شرکتها باید پابلیک شوند، گزارش دهند و عملا بخشی از ماهیت آن کشور محسوب شوند.
یعنی میخواهی بگویی به غیر از بحث تأمین منابع مالی، ایجاد شفافیت و واگذاری به خود مردم، باید به عنوان یک پلتفرم بزرگ باشند.
محمدی: دقیقا. شاید بتوانم بگویم این نکته حتی دلیل مهمتر و بزرگتری از دلیل اول است. دلیل سوم نیز این است که این پلتفرمها میلیونها کاربر دارند و ایده بسیار خوبی است که این شرکتها بتوانند پابلیک شوند و این امکان برای کاربران آنها فراهم شود که سهامدار آن شوند.
در مورد اینکه چنین بیزینسهایی در این سایز و مرحله از عمر خود که بعضا در کیس دیجیکالا 15 سال است، به چه میزان سرمایهگذاری نیاز دارند باید بگویم شاید کسبوکارهای اینترنتی از نگاه مردم، کسبوکارهایی مبتنی بر تکنولوژی هستند، ولی در بسیاری از حوزهها نیازمند سرمایهگذاریهای خیلی کلان هستند، به ویژه در حوزه ایکامرس.
در ایکامرس شما غیر از حوزههای تکنولوژی و بازاریابی، نیازمند سرمایهگذاری بسیار کلان در حوزه زیرساختهای لجستیکی هستید. ما در حال حاضر با توجه به اینکه پروسه آیپیاو شرکت که از 3سال پیش شروع شده بود، مقداری به تعویق افتاده است، مجبور شدیم یک راند pre-IPO را برنامهریزی کنیم و در این راند فقط برای اینکه ذهنیتی ایجاد کنیم، حدود هزار و 500 میلیارد تومان در حال افزایش سرمایه هستیم.
این هزار و 500 میلیارد تومان را شما در حالی دارید میگیرید که صندوقهایی که الان در ایران به وجود میآیند، 50 میلیارد تومان و 100 میلیارد تومان سرمایه میدهند که اصلا قابل مقایسه با حجم درخواست استارتاپهای بزرگ نیست.
محمدی: دقیقا! نکته جالبی است، ما نمیتوانیم بگوییم یک پلتفرم با 40میلیون، 30میلیون، 50میلیون کاربر در یک کشور بزرگ، به ویژه در حوزهای مثل ایکامرس، بخواهد بدون سرمایهگذاری ایفای نقش کند و سرویس دهد.
پلتفرمهای مشابه دیجیکالا در کشورهای دیگر مانند چین، هندوستان، برزیل و اروپای شرقی میلیاردها دلار سرمایه جذب کردند و شاید در چند سال آینده، در این سایز و این مرحله، به میلیاردها دلار سرمایهگذاری نیاز پیدا کنیم، برای اینکه این پلتفرمها واقعا زیرساختهای کشور هستند.
رضا اربابیان به صورت آنلاین همراه ماست. شیپور چرا میخواهد وارد بورس شود؟
اربابیان: دوستان همه دلایل را خیلی خوب توضیح دادند و دلایل ما نیز همان دلایلی است که بعضی از دوستان گفتند. مهمترین دلیل برای ما نیز همان تأمین سرمایه است که میتوانیم به یک برنامهریزی بزرگتر فکر کنیم؛ یعنی میشود در مملکت تأمین سرمایه کرد، اما همانطور که میدانید شرایط خیلی آسان نیست و محدودیتهایی وجود دارد و اگر آنطور که باید بخواهیم برای آینده برنامههای بزرگ بچینیم، سخت میشود.
با این کار میتوانیم بهتر به فکر آینده باشیم و بزرگتر فکر کنیم و این تأمین مالی واقعا میتواند به ما خیلی کمک کند. جدا از آن، شفافیت و ارزشگذاری نیز خیلی مهم است، ارزشگذاری خیلی معلوم نیست و این شفافیت برای همه به وجود میآید و هیچ شک و شبههای در آن نیست.
آقای ناظمی، اگر خاطرتان باشد ما با هم درباره میزان حمایتهای مالی که صندوق شکوفایی و نوآوری در قالب تسهیلات به شرکتهای بزرگ اینترنتی در دوران کرونا داده است، صحبتی داشتیم، میتوانید به ما بگویید تا چه مقدار در دوران کرونا به شرکتهای بزرگ اینترنتی تسهیلات یا کمکهای مالی اهدا شد؟
ناظمی: اگر بخواهم یک عدد کلی عرض کنم، حدودا بین 300 تا 400میلیارد تومان به شرکتها پرداخت شد.
فقط شرکتهای بزرگ یا کل آنها، کوچک و بزرگ؟
ناظمی: شرکتهای بزرگ اینترنتی. صرفنظر از جزئیات، به طور کلی سقف عددی که ما به یک شرکت پرداخت میکنیم، 50 میلیارد تومان است.
فرض میکنیم که دیجیکالا 50 میلیارد تومان گرفته است، چند تا 50 میلیارد تومان دیگر میتوانید بدهید؟
ناظمی: مشکل همین جاست. کارکرد بازار سرمایه از همینجا شروع میشود، وقتی سایز شرکتها خیلی بزرگ میشود و وارد فضای به اصطلاح لیتاستیج میشوند، شاید در بعضی اوقات دیگر تسهیلات خیلی برایشان کارگشا نباشد، بلکه باید این حلقه و زنجیره تأمین مالی تکمیل شود.
وقتی زنجیره تأمین مالی تکمیل نشود و شرکت از راههای دیگر بخواهد منابع جذب کند، در استیج بعدی به مشکل بر خواهد خورد. ما باید راه درستی را که همه دنیا رفتهاند، برویم و بازار سرمایه بتواند تأمین مالی انجام دهد. قطعا نمیشود عددی را که میگویند در قالب تسهیلات تأمین مالی کرد، مخصوصا در جایی مثل صندوق نوآوری و شکوفایی با ابعادی که دارد.
اصلا صندوق هم برای این کارکرد تأسیس نشده است، یعنی کارکرد صندوق، حمایت در این شکل و در این قالب نبوده است.
شاید صندوق باید کمک کند که شرکتهای دیگر بیایند، وارد بازار شوند و بتوانند از بازار بورس تأمین مالی کنند، شاید باید مقدمات را فراهم کند که امروز دیجیکالا که به این سایز رسیده، به این فکر کند که 3سال دیگر اینهایی که قرار است وارد بازار شوند، چه نیازهایی دارند و کمک کند که آن نیازها برطرف شود. فکر میکنم اساسا کارکرد صندوق همین است و باید از این نگاه آن را نقد و بررسی کرد؛ ولی در این ابعاد طبیعتا نمیشود.
آقای رضوی! میخواهم تجربه خودتان را به ما منتقل کنید. شرکتی که میخواهد وارد بورس شود، یکباره تصمیم میگیرد و وارد بورس میشود یا اینکه از قبل یک سری تغییرات انجام میدهد و این تغییرات از چند سال پیش شروع میشود؟
رضوی: در واقع اینطور نیست که شرکتی تصمیم بگیرد و وارد بورس شود، آن هم شرکتهایی از جنس ما.
شما بحث بورس را از چه زمانی شروع کردید؟
رضوی: ما تقریبا از 3سال قبل تصمیم گرفتیم که شرایط را آماده کنیم و به همین دلیل نیز با تغییر ساختاری و ساختار هلدینگی که ایجاد کردیم، همزمان و در یک راستا بود. در واقع بخشی از این قضیه همان آیپیاو شرکتها بود و از همان زمان این تصمیم را گرفتیم و لازم بود تغییراتی در رویههای شرکت و بحثهای حسابرسی و … داشته باشیم.
تقریبا از 2سال پیش برای اینکه خیلی جدیتر وارد شویم، اقداماتمان را شروع کردیم، ولی مدلی که بر اساس آن پیش رفتیم، به این صورت نبود که اول بخواهیم برای پذیرش اقدام کنیم و بعد وارد این روند بشویم که چه چیزی را تغییر دهیم و چه کار کنیم.
از همان زمان با جاهای مختلف و مجموعههای مختلف شروع به صحبت کردیم و از دید خودمان همه چیز را آماده کردیم و اواخر سال قبل بود که با شرکت بورس و شرکت فرابورس به طور همزمان وارد صحبت شدیم. شرایط کافهبازار هم طوری بود که همه بازارها و چکلیستها را پاس میکرد و میتوانست در شرکت بورس پذیرش شود. در همان مقطع جمعبندی ما در نهایت این بود که با مجموعه فرابورس و جناب آقای هامونی و همکارانشان پیش ببریم و اوایل امسال بود که مدارک را کامل کردیم و خدمتشان فرستادیم.
میلاد، شما چه تغییراتی را میتوانید به عنوان تجربه به ما منتقل کنید؟ و چه زمانی به ذهنتان رسید که وارد بورس شوید، از چه سالی شروع کردید و چه تغییراتی در شرکت داشتید؟
منشیپور: از سال تأسیس تپسی تا پذیرشی که گرفته شد، مدت کوتاهی (عملا 5سال) بود. شانسی که ما داشتیم این بود که میتوانستیم از تجربیات دیگران استفاده کنیم. نمیگویم کاملا از ابتدا، زیرا وقتی یک استارتاپ تشکیل میشود، آنقدر درگیریهای مختلف دارد که اغراق است اگر بگوییم از ابتدا، ولی از همان سال اول نیمنگاهی به بحث بورس داشتیم و ساختار را بر آن اساس چیدیم.
اگر بخواهم ورود یک شرکت به بورس را سه قسمت کنم، اول خود بیزینس است که باید رشد کند و از نظر مالی جذاب باشد؛ در بخش دوم، ترکیب سهامداری مهم است و قسمت سوم، نحوه نشاندادن واقعیات مالی بیزینس به هر مخاطب خارجی است.
اصل بیزینس را که به هرحال باید رشد میدادیم و میخواستیم رشد دهیم، کنار میگذارم، اما در دو مورد دیگر، برای بحث ارائه و پرزنتکردن مالی خودمان به هر سهامداری که در نهایت سهامدار عام میشود، از ابتدا در نظر داشتیم که حسابرس ما حتما حسابرس معتمد بورس باشد، هیچ وقت دودفتره نباشیم و همیشه شفافیت مالی وجود داشته باشد که این نکات را در ترکیب سهامداری هم منعکس کردیم.
یک بخش را هم حتما مدیون سهامدارهایی هستیم که تجربه این مسیر را داشتند، به طوری که چند مورد از سهامدارهایی که به طور خاص انتخاب کردیم، در بازار بورس عقبه خیلی بزرگی دارند و به ما کمک زیادی کردند که مسیر را از همان آغاز طوری بچینیم که هنگامی که از نظر سایز و وضعیت صورتهای مالی، زمان مناسبی است، دیگر نیازی به برگشت به عقب نداشته باشیم و همه چیز سر جای خودش باشد. اینها اتفاقاتی بود که از انتهای سال اول تپسی شکل گرفت و تا به امروز ادامه پیدا کرده است.
سعید، نظر شما را از دو جهت جویا میشوم؛ یکی انتقال تجربه و دیگری ابهامی که در افکار عمومی ایجاد شده است مبنی بر اینکه استارتاپها به دلیل هیجان بازار سرمایه تصمیم گرفتند وارد بازار سرمایه شوند. نظر شما چیست؟
محمدی: فکر میکنم هیجان بازار کمتر از یک سال است که ایجاد شده و ما پروژه آیپیاو را قبلتر از آن شروع کرده بودیم. شاید ایده خیلی خوبی نباشد که شرکتی را که طی سالها با زحمت بسیار ساخته شده است در شرایط هیجانی بازار احیا کنید.
کارهایی که برای این روند لازم است، لیست بلندبالایی دارد و پروژه بسیار بزرگی است، ولی جدیترین آنها، اصلاح و بهبود ساختارهای مالی شرکت است. شرکت باید این توانایی را داشته باشد که گزارشگری مالی بسیار خوبی در سطح انتظارات ساختارهای بورسی ایجاد کند که شاید بیشتر شرکتهای اینترنتی در آن خیلی خوب نباشند.
ما نیاز داشتیم تیم مدیریتی شرکت را تقویت کنیم، البته در چند سال گذشته این کار را انجام دادیم و شاید یکی از سختترین کارها بود؛ چراکه مختصصترین افراد را در حوزههای مختلف از اقصی نقاط دنیا و همینطور داخل کشور دور هم جمع کردیم تا به رشد این مرحله از کسبوکار کمک کنند.
همچنین نیاز بود به لحاظ مالی نیز تغییر رویکردهایی صورت بگیرد، به هرحال بیشتر شرکتهای حوزه اقتصاد دیجیتال، شرکتهای رشدی هستند و در آن دوره از رشد خودشان کمتر به موضوع سودآوری توجه میکنند، اما وقتی شما برنامه آیپیاو دارید، سهامدار عام روی شرکت سودده سرمایهگذاری میکند، بنابراین نیاز به برنامهریزیهای زیادی بود که فعالیت شرکت به سمت سودآوری تغییر کند و این اتفاق در 2سال گذشته افتاد.
الان دیجیکالا سودآور است؟
محمدی: بله دیجیکالا سودآور شده است. همچنین به لحاظ تکنولوژی نیز لازم بود که یکسری بدهیهای تکنولوژی را که از قبل داشتیم و شاید قبلا به آنها کمتر توجه میکردیم، به منظور مدیریت بهتر ریسکها و برنامهریزی بهتر برای رشدهای جدیتر آینده، مورد توجه قرار دهیم و به لحاظ تکنولوژی هم اتفاقهای جدی بیفتد. اینها کارهایی بود که ما انجام دادیم و میتوانم بگویم دیجیکالا کاملا برای عرضه آماده است.
من نظر رضا اربابیان را میپرسم که چه تجربهای را میتوانند در شیپور به ما منتقل کنند؟ ایده ورود به بازار سرمایه از چه زمانی به ذهنشان رسید و برای آن، چه برنامهریزی و تغییراتی را در شرکت ایجاد کردند؟
اربابیان: حقیقت این است که همه چیز برای ما از نظر زیرساختهای مالی از قبل مهیا بود، زیرا از همان آغاز هم سرمایهگذاری خارجی و هم بورسی داشتیم، سالها تکدفتره بودیم و حسابرس درجه یک داشتیم، به همین دلیل نیز تصمیمگیری برای ما خیلی راحت بود. ما از ابتدای امسال تصمیم گرفتیم وارد بورس شویم.
اتفاقی که برای شیپور افتاد، این بود که تا پارسال تصمیم و هدف ما بیشتر روی رشد متمرکز بود و چندان روی درآمدزایی تمرکز نداشتیم، ولی از سال گذشته تصمیم گرفتیم که شرکت را سودده کنیم و سال قبل را روی این مسیر گذاشتیم و خدا را شکر آخر پارسال به سوددهی رسیدیم و از امسال کاملا سودده بودیم و کاملا شرایط رفتن به بورس را داریم.
پایان سال گذشته تصمیم گرفتیم وارد بورس شویم و 3 تا 4ماه نیز صرف تکمیل مدارکمان شد و الان منتظر نوبتمان هستیم که این طلسم شکسته شود.
شرکتهای اینترنتی برای ورود به بورس باید چه مراحلی را پاس کنند تا بتوانند وارد بازار سرمایه شوند؟
هامونی: ما چندسالی است که با عزیزان شروع کردیم و این قضیه به چند ماه گذشته برنمیگردد و پرونده آیپیاو و عرضه اولیه و پذیرش برخی از شرکتها را از 3 الی 4سال گذشته در فرابورس داشتیم. یکی از مهمترین بحثهایی که ما از روز شروع با اکوسیستم استارتاپی داشتیم، بحث شفافیت و رعایت استانداردهای حسابداری، مالی و مقولهای تحت عنوان حاکمیت شرکتی بوده است.
دوستان به بحث شفافیت و صورتهای مالی و استانداردها اشاره کردند، ولی از نگاه ما، یعنی از نگاه بازار، شاید بشود گفت حاکمیت شرکتی و رهبری شرکتی در ایران پررنگتر است؛ از این باب که شاید ما در ایران شرکتهای چندنسلی خیلی کم داشته باشیم. فرض کنید 5نسل یا 6نسل از خانوادهای بتوانند در این شرکتها کار پایدار انجام دهند و بتوانیم شاهد شرکتهای 80ساله در ایران باشیم، اما نداریم و یا خیلی کم است.
این مسئله در دنیا نیز وجود دارد و شرکتهای 200 ساله، 300 ساله و 400 ساله دارند. ما برای شرکتهایی که در ایران حضور دارند و استارتاپهایی که الان در خدمتشان هستیم، شاید بتوانیم پایداری ایجاد کنیم. بازار سرمایه از این جهت ابزار خوبی است که شرکتها بتوانند چند نسل کار انجام دهند و دچار افت و خیزها و سیکلهای تجاری نشوند، اینکه در برههای ظهور و بروز کنند و در یک اتفاق خاص یا یک شوک تورمی، خدای نکرده ارزش آنها از بین برود.
پس این نکته یکی از مسائل مهمی است که واقعا باید به آن فکر شود. در بازار برای این دو موضوع که عرض کردم، فرایندهایی وجود دارد و از دستورالعمل حاکمیت شرکتی گرفته تا دستورالعمل پذیرش، دستورالعمل افشای شرکتی و… مواردی هستند که شرکتها باید پاس کنند و خدا را شکر ما مسیر خوبی را طی کردهایم.
شاید بعضا گفته شود که این مسیر، مسیر کندی است و در برخی از برههها متوقف شده است، اما واقعا اینطور نیست و چنین نرمهایی در دنیا نیز وجود دارد و برای شرکتهایی که قصد ورود به بازارهای بزرگ سرمایه دنیا را دارند نیز بین چند ماه تا چند سال طول میکشد و این فرایند به سطح آمادگی آنها و اینکه بازار آن کشور این کشش را داشته باشد و بتواند وجود چنین شرکتهایی را در داخل خود بپذیرد، بستگی دارد.
از سوی دیگر مسائل فرهنگی نیز داریم، ما کشوری هستیم که نگاه به بازار تا الان یک نگاه فیزیوکراتی بوده است، به این مفهوم که اکثرا سرمایهگذاریها هنگام ورود شرکتها به بازار، به داراییها، تجهیزات و … نگاه میکنند تا اگر خدایی نکرده شرکتی دچار مشکل شد، بتوانند به زمین، سوله، تجهیزات و ماشینآلات آن شرکت رجوع کنند.
البته لازم به ذکر است که این فرهنگ در حال جاافتادن است و ما شرکتهایی داریم که واقعا با متدولوژی یک کارآفرین شروع به کار کرده و شاید دارایی خاصی هم ندارند، ولی در بازار پول میسازند، ما نمونههایی از این دست داریم که شاید مثالزدن آنها در اینجا درست نباشد.
به هرحال ما یک عقبه فرهنگی فیزوکراتی داریم که تا اندازهای فرایند را کندتر میکند؛ اما مسیر آینده را مسیر خیلی روشنی میبینم، مسیری که جزو بایدهاست و نهتنها بازار سرمایه، بلکه اقتصاد کشور باید این مسیر را طی کند.
وجود چنین شرکتهایی باعث میشود پرتفوی سرمایهگذاران در بازار، متنوع و دایورسیفای شود و صرفا شامل شرکتهایی که با زور بازو دارند اداره میشوند، نباشد و بتوانیم اقتصاد را حتی از این باب متنوع کنیم. فکر میکنم اگر این مسائل را حل کنیم، به آن مسئله بالاتر که عرض کردم، یعنی بحث پایداری این شرکتها نیز بتوانیم برسیم.
یکی از نکات مهم ما در هیأت پذیرش این است که این شرکتها پایدار بمانند. در حال حاضر شرکتها قائم به شخص عزیزانی هستند که اینجا تشریف دارند و اگر خدایی نکرده این دوستان سرما بخورند، به مرخصی بروند یا یک ماه نباشند، شرکت دچار تغییر و تحول میشود و این چیزی است که باید قبول کنیم.
یکی از مسائلی که ما در هیأت پذیرش بررسی میکنیم، این است که چطور در فرایند بورس و بورسیشدن این شرکتها پایداری ایجاد کنیم، مثلا یکی از موارد این است که سهامداران عمده و کارآفرینانی که فکر اصلی شرکت متعلق به آنها بوده است و اگر نباشند شرکت دچار تغییر و تحولات اساسی میشود، باید حضور داشته باشند و نسل آینده مدیران را تربیت کنند، به این معنا که مسئول نسل آینده هستند. من فرایند پذیرش را مانند فرایند انگیجینگ میبینم، اینکه میخواهید تشکیل زندگی و خانواده بدهید و از جایی تصمیم میگیرید این کار را انجام دهید و پروسهای دارد که باید طی شود.
ما مرحله پیشپذیرش و پذیرش را داریم، بعد وارد مرحله درج میشویم که قبل از آن حتما باید شرکت، سهامی عام شود، ثبت در سازمان صورت بگیرد و صورتهای مالی مطابق ماده 45 قانون افشا شود و بعد به مرحله پری آیپیاو و مسائل عرضه اولیه، ارزشگذاری میرسیم و نهایتا به روز آیپیاو که واقعا روز تولد دوباره شرکت است، میرسیم. حضور شاید صدها هزار یا میلیونها سهامدار و شریک که سهامدار این شرکتها میشوند و واقعا در تاریخ عمر این شرکتها نقطه عطفی است.
نگرانی من از این جهت است که این تشکیل خانواده طول بکشد! چراکه استارتاپها و شرکتهای اینترنتی مثل شرکتهای سنتی نیستند که زمان برای آنها اهمیت نداشته باشد. تأکید من روی این موضوع از این جهت است که نسلی در این فضا کار میکنند و ما در شهرهایی که قبل از کرونا میرفتیم و استارتاپ ویکندهایی که جوانها داشتند، متوجه شدیم که آرزوی بسیاری از آنها این است که بتوانند استارتاپی مانند دیجیکالا، تپسی، کافهبازار و … راه بیندازند. در حقیقت این آیپیاو کردن، علاوه بر اینکه قیمت بازار را مشخص میکند و تأمین منابع مالی اتفاق میافتد، امید را در جوانان زنده میکند؛ به این معنا که روزی کارآفرینانی آمدند و کاری را انجام دادند و به نتیجه رسیدند، پس آنها هم میتوانند این کار را انجام میدهند. با توجه به اینکه شرکتهایی که الان میخواهند آیپیاو کنند، مانند بازار سنتی نیستند که یک صف طولانی داشته باشد، میخواهم به اکوسیستمی که امروز نظارهگر است، پاسخ دهید که جدا از تپسی که خوشبختانه پذیرشش انجام شده است، دیجیکالا، کافهبازار و شیپور چه زمانی وارد بازار سرمایه خواهند شد؟
هامونی: ما در پروسه هستیم و کار متوقف نشده است و بهدرستی دارد انجام میشود و طبیعی است که یکسری مقاومتها وجود دارد. همانطور که عرض کردم، برخی از این مقاومتها ناشی از مسائل فرهنگی است و باید اجازه دهیم که چنین شرکتهایی به لحاظ فرهنگی نیز در ذهن مخاطب و ذهن سرمایهگذار جا بیفتند. معاونت علمی ریاست جمهوری و وزارت ارتباطات در این حوزه پیشرو هستند، ولی سایر حوزهها نیز قاعدتا باید با مقوله ورود این شرکتها همراه شوند، چون برای پذیرش شرکتها فقط بازار سرمایه تصمیمگیر نیست و استعلامهایی باید انجام شود.
چه نهادهایی تصمیم میگیرند که شرکتها وارد بورس شوند؟
هامونی: هیأت پذیرش، مسئولیت فنی رسیدگی به کسبوکار شرکت، شفافیت و بحث افشای شرکت را برعهده دارد و مسائلی مانند کیفیت امیدنامهای که باید ارائه کنند و… در هیأت پذیرش بررسی میشود؛ منتها لازم است که استعلامهایی نیز انجام شود که تنها برای استارتاپها نیست، بلکه برای همه شرکتهاست.
مواردی مثل معوقات بانکی که البته شاید برای استارتاپها موضوعیتی نداشته باشد، ولی به هرحال مسئله روتینی است که باید انجام شود؛ مراودهای که ما با بانکها و بانک مرکزی داریم، بحث رعایت قوانین و مقررات مرتبط با پولشویی که بحث مهمی است و چندسالی است که اجباری شده از جمله این موارد است که شاید پروسه را تا حدی به تعویق بیندازد، اما باز هم تأکید میکنم تنها برای استارتاپها نبوده و خیلی از شرکتهایی که الان در مرحله پذیرش هستند، باید این مسیر را طی کنند. شاید از نگاه متقاضی پذیرش، فرایند کندی به نظر برسد و اینطور تصور کند که باید از دستگاههای مختلف تأییدیه بیاورد تا بتواند پذیرش را انجام دهد، ولی خدا را شکر طبق آماری که ارائه خواهم داد، این مسیر بهخوبی دارد طی میشود.
مسئولیت هیأت پذیرش در تیر ماه به بورس و فرابورس واگذار شد. ما در سالهای گذشته با توجه به محدودیتهای زمانی که برای برگزاری جلسات هیأت پذیرش داشتیم، تقریبا هر سال بین 20 تا 26 شرکت را بررسی میکردیم، یعنی فرض کنید به طور متوسط هر دو هفته یک جلسه داشتیم.
طی 6ماه گذشته، یعنی از تیرماه تا الان، بالغ بر 35 شرکت را بررسی کردیم و 31 شرکت پذیرش شده است؛ از بین آن 4شرکت نیز یک شرکت رد قطعی شده است و 3شرکت دیگر در مسیری هستند که اگر موارد گفتهشده به آنها را رعایت کنند، انشاءالله پذیرش میشوند. در واقع کاری که در این 6ماه انجام شده است، قابل مقایسه با سال گذشته نیست. من فکر میکنم که با پذیرش شرکتهایی که در اینجا هستند و اسامیشان را شما فرمودید، امید در اکوسیستم استارتاپی کشور زنده شود.
میشود گفت پذیرش تپسی نهایی شده و طی چند ماه گذشته فرایند طولانی را با آقای منشیپور داشتیم؛ ولی خدا را شکر به مراحل خوبی رسیده که فکر میکنم این اتفاق میتواند امید تازهای را در اکوسیستم استارتاپی کشور رقم بزند و انشاءالله شاهد این مسئله باشیم.
ما به بخش نهادهای دیگر خواهیم پرداخت، ولی در اینجا میخواهم خیلی کوتاه بفرمایید به اعتقاد شما اگر فقط مسئله فنی باشد که در حوزه شماست، به زودی شاهد آیپیاو شرکتهای دیگر به غیر از تپسی خواهیم بود؟
هامونی: تمام تلاش ما این است که این کار را انجام دهیم و فکر میکنم عزیزان میتوانند این را در عملکرد فرابورس هم قضاوت کنند. چندسالی است که بازاری را برای استارتاپها راه انداختیم و مدتی است که مقررات کراودفاندینگ، مصوب، نهایی و ابلاغ شده است.
همچنین مجوز فعالیت و بالغ بر 10 موافقت اصولی دادیم که در حال حاضر 4مورد دارند فعالیت میکنند. بد نیست این خبر را هم بدهم که سقف هر طرح کراودفاندینگ 2میلیاردتومان بود و این سقف به 10 میلیارد تومان رسیده است، یعنی هر پلتفرم و هر سکوی کراودفاندینگ میتواند برای هر طرح، نه 2میلیارد که 10 میلیارد تأمین مالی کند که این روند را چند روز پیش در فرابورس و کارگروه کراودفاندینگ مصوب کردیم.
ویسیها، ونچرکپیتالها و Private Equityها باز به همین ترتیب هستند و تا الان 10 ویسی روی تابلوی فرابورس درج شده است، 15 درخواست جدید داریم که 8مورد آنها در حال نهاییشدن است و انشاءالله وارد تابلو میشود. فکر میکنم تا الان بالغ بر 425 میلیارد تومان کامیتمنت در ویسیها داریم که 200تای آنها اجرایی شده، پول وارد ویسی شده و سرمایهگذاری شده است.
از ویسی که بگذریم، شرکتهای استارتاپی بزرگ روی Private Equity نیز میتوانند سهم عمدهای را جذب کنند، در حوزه Private Equity بالغ بر 3800میلیارد تومان مجوز جدید برای تأسیس دادیم، سهPrivate Equity هزار میلیارد تومانی خواهیم داشت و یک Private Equity تقریبا700 یا 800 میلیارد تومانی را ویژه استارتاپها در نظر گرفتیم که آنهم وارد بازار خواهد شد.
فاند آف فاندزی که از سوی نهادهای حاکمیتی به همراه معاونت علمی و هلدینگ دانشبنیان برکت انجام شده است، 500 میلیارد تومان کامیتمنت است که تا الان فکر میکنم حول و حوش 100میلیارد تومان آن اجرایی شده است. اینها مبالغی است که برای ورود استارتاپها دارد تجویز میشود و فکر میکنم خیلی میتواند کمک کند.
من پاسخم را نگرفتم که دوستان کی وارد بورس خواهند شد؟ سؤالم این است که چرا اینقدر مبهم است و آیا مسائل دیگری نیز وجود دارد؟ اگر تنها مسائل فنی است، چقدر زمان میبرد که این مسائل بین شرکتها ردوبدل شود و وارد بورس شوند؟
هامونی: یک بحث مسائل فنی، بحث تبدیل آنهاست که ممکن است چند ما طول بکشد و این روند میتواند به چند روز هم کاهش پیدا کند و دست ما نیست. بحث ثبت شرکتها و تبدیلشان، تأییدیه حسابرس و… نیز به مقدماتی نیاز دارد.
شما در داخل خودتان برای ورود استارتاپها به بورس مانع جدیای نمیبینید؟
هامونی: نه به هیچوجه. اتفاقا استقبال میکنیم. عزیزان که با فرابورس ارتباط دارند، میدانند که ما از سال 1393 به صورت جدی به این مسئله ورود پیدا کردیم، البته رگ و ریشه آن برمیگردد به سال 1385، زمانی که پارک پردیس شروع به فعالیت کرد، از آن زمان یک نگاه جدی به این مسئله بوده و از 93 نیز اجرایی شده است و الان که در سال99 هستیم، واقعا یک نقطه عطف برای اکوسیستم محسوب میشود.
مجید! آقای هامونی اشاره کردند که برای ورود استارتاپها فقط بحث فنی کافی نیست و یکسری نگرانیهای فرهنگی و… نیز وجود دارد که باید استعلامات آن انجام شود، نظر شما چیست؟ آیا میتوانید به غیر از مسائل فنی که پاس کردید، مسائل فرهنگی را هم پاس کنید؟
رضوی: بخشی از صحبتهای آقای هامونی مربوط به بحث کورپوریت گاورننس و این دست از مسائل بود که از آن جهت مجموعه ما مسئله خاصی ندارد و بر اساس برنامهریزی که داشتیم و حداقل بر اساس فیدبکی که در زمان جلسه هیأت پذیرش و قبل و بعد، از دوستان گرفتیم، همه اینها را شامل میشود. مسئله این است که شرایط کافهبازار از نظر فنی برای اینکه بتواند عرضه شود، کاملا مهیاست و مسائل دیگری که مانع شدهاند، برای ما هم چندان واضح نیستند.
بحثی که آقای وزیر دیشب در اینجا داشتند، این بود که غیر از مسئله فنی در رابطه با ورود استارتاپها به بورس، یک تفکر در بخشی از حاکمیت وجود دارد که اگر این شرکتها بزرگ شوند، برای حاکمیت و کشور یک تهدید محسوب میشوند و به همین دلیل، مدیریت این شرکتها و سهام عمدهشان باید در دست آنها باشد. شما در مجموعه هلدینگ هزاردستان با این مسئله مواجه بودید؟
رضوی: همانطور که گفتم برای ما دقیقا واضح نیست که مسئله چیست، در کجای این فرایند هست و مشکلات به چه شکل است. چیزی که من متوجه میشوم، این است که با ورود شرکتها به بورس، ابزارهایی که در اختیار حاکمیت است از هر نظر بیشتر میشود.
در مدتی که ما پروسه بورسیشدن را پیش میبردیم، گاهی نظرات موافق و مخالف در رسانهها مطرح میشد که عمده موارد از این جنس بود که مثلا ممکن است سهامداران خارجی به اطلاعات دسترسی داشته باشند یا بحث ریسک خود کسبوکارها و نداشتن داراییهای ثابت بود که به نظر من این قسمت دوم از دید بورس، مسئله حلشدهای است که باید به اندازه کافی شفافسازی شود و وظیفه آن نهاد ناظر هم این نیست که شرکتها را همراه با ریسکهایشان محدود کند؛ برعکس، باید راه را باز کند و قاعدتا شفافسازی، این روند را واضح میکند و سرمایهگذارها نیز با طیفهای مختلف، این اختیار و امکان را پیدا میکنند که سرمایهگذاری کنند.
در رابطه با قسمت اول که مربوط به بحث ابهامات و ریسکهایی از این جنس است یا آنطور که شما میگویید در صورت بزرگتر شدن بخش خصوصی ممکن است ریسکها و مشکلاتی در سطح کلانتر درست شود، باید بگویم که حتی با چنین فرضی هم اگر مجموعهای وارد بورس شده باشد، به دلیل ابزارهایی که وجود دارد که در درجه اول، بحث شفافیت است، زیرا به هرحال یک نهاد ناظر پیدا میکند و لازم است که حداقلهایی از اطلاعرسانی عمومی انجام شود و از سوی دیگر ابزارهای مختلفی در دست است که این ریسک را کنترل میکند، من فکر میکنم حتی در صورت وجود چنین نگرانیای نیز باید استقبال و حتی الزام شود که این شرکتها وارد بورس شوند.
قبلا هم شرکتهایی بودند که تعداد سهامدارهای زیاد و ریسکهایی از جنس داشتند، مانند آن چیزی که در مورد پدیده شاندیز و مشابهات آن پیش آمده بود که در این موارد، قانون گذاشته شد که شرکتهایی که از یک اندازه بزرگتر هستند یا چنین شرایطی دارند، حتما باید سهامی عام شده و وارد بورس شوند. مسئله این است که در اینجا مکانیسم کنترل ایجاد شده است و اینکه ما نگذاریم وارد شوند، عملا آن ابزار کنترلی را از دست میدهیم که منطقی به نظر نمیرسد و به نوعی یک پارادوکس است.
میلاد! همه بچهها در این سالها تجربه نهادهای حاکمیتی و دولتی و رفتن به دادگاه و … را دارند، شما نیز در بحث تاکسی آنلاین با بخشهای دولتی و حاکمیتی خیلی چالش داشتید که خوشبختانه در نهایت به تفاهم با تاکسیرانی منجر شد؛ با توجه به نشستوبرخاستهایی که داشتید، اگر حاکمیت نسبت به ورود شرکتهای استارتاپی به بورس نگرانی داشته باشد، فکر میکنید بیشتر چه نوع نگرانیهایی دارد که بخشی از آنها نیز شاید بحق باشد و باید برطرف کنیم؟
منشیپور: گفتید تاکسیهای آنلاین، یاد اولین آشنایی خودم با دکتر هامونی افتادم. تاکسیهای آنلاین تازه قانونی شدند و اگر خاطرتان باشد تا شهریور امسال ما غیرقانونی بودیم و همواره گفته میشد اینها مسافرکش هستند و قانونی نیستند و باید جمعشان کنیم.
به هرحال ما یک پروسه 3ساله را طی کردیم و خیلی از دوستان نیز کمک کردند تا بالاخره دغدغههای نظارت بر رانندگان، خودرو، آلودگی، شرکت و … حل شد و با تصویب دستورالعمل نظارتی، تپسی و اسنپ و سایر تاکسیهای آنلاین قانونی شدند. اولین آشنایی من با دکتر هامونی از آنجا آغاز شد که خودشان بدون اینکه من بشناسم، زحمت کشیدند و به من زنگ زدند و گفتند که به نظر میآید که شما دیگر قانونی شدید، میخواهید برای ورود به بورس اقدام کنید؟ این برای من خیلی جالب بود که مدیریت فرابورس به صورت پیشگام این مسئله را مطرح میکند.
تجربهای که ما با فرابورس داشتیم و دکتر به درستی اشاره کردند، تجربه طولانیای بود، ولی در دنیا نیز به همین صورت است و واقعا این پروسه طول میکشد و یک سری چیزها باید اتفاق بیفتد. سؤالات و جوابهایی که در فرابورس و هیأت پذیرش اتفاق افتاد، همه از این جنس بود که این شرکت پایداری درآمد آینده خواهد داشت و به دلایل مختلف این روند قطع نمیشود که این دلایل ممکن است برای هر شرکتی فرق کند، ممکن است برای تاکسی آنلاین یک سری موضوعات باشد و برای شرکتهای دیگر یک سری موضوعات دیگر؛ نگاههایی که میشد از این جنس بود.
یکی از موضوعات اساسی پروسه ما بحث داراییهای نامشهود بود، واقعیت این است که سرمایهگذار ما و به تبع آن هیأت پذیرشی که قرار است مدافع منافع آن سرمایهگذاران آتی باشد، عادت به tangible asset دارند؛ یعنی باید بتوانند دارایی را لمس کنند تا اگر شرکت ورشکست شد، بتوان آن را فروخت و … ؛ جاانداختن موضوع دارایی نامشهود برای ما سختترین کار بود، به طوری که حتی مجبور شدیم با کمک خود دوستان بورس و فرابورس سراغ سازمان حسابرسی برویم تا استاندارد جدیدی معرفی شود که بحث داراییهای نامشهود را شناسایی کند و بر این نکته که اگر مخارجی صرف این حوزهها شده باشد به عنوان دارایی قابل شناسایی است، صحه بگذارد. در واقع بیشتر چالشهایی که ما داشتیم از این جنس بود که پایداری درآمد آینده محرز شود.
سعید، شاید نظر آقای جهرمی جزو اولین اظهارنظرهایی است که این موضوع را به طور شفاف مطرح میکنند که نگاهی در حاکمیت وجود دارد که معتقد است باید مدیریت شرکتهای بزرگ استارتاپی یا سهامدار اصلی آنها بر عهده مجموعههای دولتی و حاکمیتی باشد. فرض را بر این میگیریم که این مورد را هم به آن شروط چندگانه فنی که شما باید پاس کنید، اضافه کردیم و مثلا مجموعهای از شرکتهای حاکمیتی، دولتی و خصولتی وارد مجموعهای مثل دیجیکالا شوند. فکر میکنید در چنین شرایطی دیجیکالا دوباره میتواند به همین شکل و با حذف بخش خصوصی در داخل شرکت، به حیات خود ادامه دهد؟
محمدی: اولا من فکر میکنم مهمترین کاری که ما میتوانیم برای هرگونه دغدغه غیرفنی انجام دهیم، ایجاد شفافیت است، یعنی چیز مبهمی وجود نداشته باشد که به دغدغههای جدید یا حل نشدن دغدغههایی که وجود دارد، دامن بزند. میتوان با شفافترکردن جنبههایی از این کسبوکارها، به حلشدن دغدغههای مختلف غیرفنی تا حدی کمک کرد.
در مورد این موضوع واقعا نمیدانم، ولی بیشتر کسبوکارهای حوزه تکنولوژی در همه جای دنیا روی پای خودشان ایستادند و در دل بخش خصوصی شکل گرفتند و خیلی بعید میدانم که حتی نهادهای تصمیمگیر و حاکمیتی هم به این رویکرد اعتقاد داشته باشند که فعالان این حوزه به نوعی توسط نهادهای حاکمیتی تصاحب شده و سهامدار و حتی مدیریت شوند.
من فکر میکنم که قطعا بخش خصوصی میتواند در این حوزه تواناتر و بهتر عمل کند؛ اما میتوان راجع به دغدغههایی که باعث شکلگیری چنین ایدههایی میشوند، صحبت کرد و راهحلهایی پیدا کرد و نهادهای حاکمیتی میتوانند نقش رگولاتوری خودشان را پررنگتر کرده، قانونگذاری کنند و نظارت داشته باشند که این دغدغهها از اساس رفع شود.
نمونههای زیادی هم داشتیم که نهادهای حاکمیتی در آنها ورود کرده و حتی سرمایهگذاری کردند، ولی خیلی موفق نبودند که دلیل آن هم مشخص است. من خیلی بعید میدانم که چنین باوری در آن نهادها هم وجود داشته باشد که ورود به مدیریت و تملک این شرکتها درست و خوب باشد.
رضا! اینکه بخشی از حاکمیت نسبت به رشد سریع استارتاپها که سعید اشاره کرد که در سطح کشور یک پلتفرم ملی شوند، نگرانی دارند درست است؟ و فکر میکنی میتواند راهکار مناسبی باشد؟ و آیا با ورود سهامداران دولتی یا حاکمیتی و کمرنگ یا حذف شدن بخش خصوصی، مشکل حل میشود و شما میتوانید مثل گذشته ادامه دهید؟
اربابیان: ما هنوز هم مطمئن نیستم که این نگرانی است یا نه. ایدهآل این بود که دوستان گفتند در همه جای دنیا رفتن به بورس زمانبر است و خیلی مشخص است که چرا زمانبر است. در ایران این مشخص نبود و فکر میکنم چند ماهی است که همه ما واقعا معطل ماندیم و نمیدانیم آن چیزی که جلوی این کار را میگیرد چیست، در حالی که اگر صحبت آن باز شود، حتما راهکارهای درستی برایش پیدا میشود و برای برداشتن این قدم، شفافیت لازم است.
یکی از نگرانیهایی که آقای دکتر هامونی گفتند این بود که شرکتهای استارتاپی خیلی به بنیانگذارانشان وابسته هستند و اگر ما برویم ممکن است شرکت دچار مشکل شوند؛ ولی از آن طرف اگر این نگرانی وجود دارد، کلا دوباره همین اتفاق میافتد؛ یعنی شرکت آن چابکی را از دست میدهد و خیلی از مسائل دیگر وارد قضیه میشوند و شاید آن هدف اصلی تغییر پیدا کند و مسائل دیگری جایگزین آن شود و آن شرکت به ارزشی که لازم است نخواهد رسید.
در حقیقت اگر هدف، آینده ایران و آینده استارتاپها باشد، فکر کنم همه همدید باشند که این قضیه نمیتواند روش درستی باشد، اگرچه میتواند انجام شود، ولی مسائل زیادی را به وجود میآورد.
علی، با توجه به اینکه شما در بدنه دولت فعالیت میکنید، این میتواند راهحل جالبی باشد؟
ناظمی: یک سری از کارهای ویسی، تأمین مالی است و بقیه کارهایی که انجام میدهد این است که به شما خدمات مدیریتی میدهد، به رشد شرکت کمک کرده و مشکلات اجرایی و… را حل میکند. من نمیدانم حاکمیت و دولت چطور میتواند نقشهای دیگر را ایفا کند، یعنی حتی اگر پول را تأمین کند، امکان اینکه بتواند در کنار آن تیم کارآفرین قرار بگیرید، وجود ندارد و بنابراین اسم آن ویسی نمیشود.
یعنی شما پولی را تأمین کنید و بعد، روح خصوصی و کارآفرینی آن شرکت را بگیرید و آن کارآفرین را به فضای دیگری ببرید. من فکر میکنم که این بدترین اتفاق و بدترین راهحل است که ما سراغ این راهکار برویم و شکل و رنگ این شرکتها را دولتی کنیم. فعالیت این استارتاپها به دلیل این است که از ابتدا خصوصی بوده و مبتنی بر کارآفرینی بودند و به همین دلیل نیز جلو رفته و حرکت کردند.
اگر ما به دنبال دغدغههای دیگری هستیم، همه این دغدغهها راهحل دارد و میتوانیم با راهکارهای مختلف آنها را برطرف کنیم، اما به نظر من این ورود یک راهکار نیست، بلکه به معنای بدترشدن وضعیت است؛ به این دلیل که ذات این بیزینسها قبول نمیکند که یک نهاد حاکمیتی در کنارش قرار بگیرد و بتواند آن انعطافپذیری، آن سرعت، آن رشد و آن تصمیمگیری مورد نیاز بیزینس را به آن بدهد و در کنارش ایفای نقش کند. این بیزینسها هر روز با یک دغدغه مواجهند و هر روز یک نیاز دارند و کارآفرینها، حتی در این مقطع که رشد پیدا کردند، با آنها زندگی میکنند.
من نمیتوانم تصور کنم که یک نهاد عمومی چطور میتواند کنار آن تیم کارآفرین قرار بگیرد و گام به گام همراه آنها تصمیم بگیرد. ما میدانیم فرایند تصمیمگیری در نهادهای عمومی چطور است، من به عنوان نماینده یک نهاد، اگر در هیأت مدیره این شرکتها قرار بگیرم، شاید برای اینکه بتوانم نظرم را صریحتر ارائه بدهم، نیازمند یک پروسهای باشد که از قبل طی کنم؛ به همین دلیل فکر میکنم راهحل خیلی خوبی نیست و امیدوارم این اتفاق نیفتد.
شما اشاره کردید که باید ویسی باشد، فکر نمیکنید معنای تشکیل ویسیهای حاکمیت، دولت و فاندهای حاکمیتی همین باشد؟
ناظمی: نه. همانطور که همه میدانیم در ساختار ویسی، یک جیپی و یک الپی داریم. وقتی ساختار ویسی را مبتنی بر تیم جیپی میگذاریم، نهادهای عمومی صرفا تأمینکننده مالی میشوند، پس همه هنر را آن جیپی دارد. صندوقهای سرمایهگذاری و صندوقهای عمومی در همه کشورها نقش الپی را ایفا میکنند و در ایران هم شما میتوانید نقش الپی را ایفا کنید.
الان هم الگویی که ما وارد صندوقها میشویم، این است که مدیر آن صندوق عملا نقش جیپی را ایفا میکند؛ یعنی یک نهاد کاملا خصوصی است و دستورالعمل دوستان هم این است که یکی باید نهاد مالی باشد و آن نهاد مالی این نقش را انجام میدهد. این ساختار، ساختار تعریف شدهای بوده و این دغدغه در همه دنیا رفع شده است و همه به آن جیپی هویت میدهند و پرفورمنس و عملکرد آن را نگاه میکنند و پول را در اختیارش قرار میدهند.
من آخرین سؤالم را از آقای دکتر باجلان میپرسم مبنی بر اینکه تجربه جهانی به ما چه میگوید؟ دولتها چطور به رشد شرکتهای بزرگ اینترنتی کمک میکنند؟ تجربه ملل دنیا در این حوزه چیست؟
باجلان: ما مطالعهای را روی کشورهای مختلف از جمله چین و هند انجام دادیم که با در نظر گرفتن سایز اقتصادشان و حجم استارتاپهایی که دارند، بارزترین مثالها بودند. چکیده و خلاصه مطالعه این است که مهمترین کاری که آنها انجام دادند این بود که نحوه سرمایهگذاری دولت را کاملا نظاممند کردند، شکل مناسبی به آن دادند و دوباره قوانین خیلی مشخصی را برای مکانیسمهای حمایتی که استارتاپها لازم دارند، تدوین کردند.
در خصوص اینکه دولتها چطور میتوانند به بحث تأمین مالی کمک کنند، یکی بحث مچفاند است که سایر دوستان هم اشاره کردند، به این معنی که دولت در مدیریت نقش اکتیو نداشته باشد و مدیریت را به افرادی که در این حوزه متخصص هستند و تجربه خوبی دارند، واگذار کند؛ منتها به تناسب هر یک ریال سرمایهگذاری که از سمت بخش خصوصی صورت میگیرد، آنها هم مبلغ مشخصی را سرمایهگذاری کنند، مثلا یک به دو، یعنی هر یک ریال که بخش خصوصی میآورد، 2ریال هم دولت کمک کند؛ در این حالت نه خیلی وارد مدیریت میشود که پروسه تصمیمگیری یک استارتاپ را طولانی کند و از سوی دیگر خیلی هم کنار گود نیست که از اتفاقات خبری نداشته باشد.
مکانیسم دیگری هم وجود دارد که ما خیلی وقت پیش جلساتی را در این خصوص با صندوق داشتیم و بحث مزانین فاینانس است؛ مزانین طبقهای از تأمین مالی بین بدهی و حقوق صاحبان سهام است که شاید نزدیکترین مثال از زیرمجموعههای این روش سرمایهگذاری، بحث سهام ممتاز باشد، به این معنی که مثلا در دریافت سود اولویت داشته باشد.
بحث دیگری که به طور خاص بخواهم اشاره کنم، بحث سرمایهگذاری خارجی است. مشخص است که ما دانش بعضی از کارها را نداریم و لازم است این دانش را از جای دیگری کسب کنیم. حضرت محمد(ص) نیز در احادیثشان اشارهای به این موضوع داشتند که علم را بجویید ولو اینکه در چین باشد، ما نمیتوانیم دنبال این قضیه نباشیم، ولی باید آن را نظاممند کنیم، به این معنی که حدود و ثغور را مشخص کنیم و دقیقا بدانیم با چه مکانیسمی میتوانیم چقدر سرمایهگذاری جذب کنیم؛ به نظر من این یکی از آن جاهایی است که تا زمانی که رگولیشن خاصی نداشته باشد، دولتها میتوانند کمک کنند.
واقعیت این است که در ویسی فاندهایی که میخواهند وارد بیزینسهای جدید شوند، جو عدم اطمینان همیشه حاکم خواهد بود. همچنان که شاید 10سال پیش دیجیکالا یا چند سال قبل تپسی، بیزینسی را شروع کردند که چنین چیزی قبلتر از آنها وجود نداشت، پس اگر میتوانیم از تجربههای جهانی استفاده کنیم، چرا این کار را انجام ندهیم؛ منتها لازم است که ساختار آن را دقیقا بشناسیم و بدانیم با چه شرایطی میتوانیم این تجربه را کسب کرده و به کشور منتقل کنیم.
میلاد، فقط یک سؤال داشتم، شما در بازار دوم وارد میشوید یا بازار اول؟
منشیپور: بازار دوم.
آقای هامونی، این پنل برای ما از این جهت خیلی مهم بود که من معتقدم آیپیاو تپسی یا هر یک از این شرکتها، آیپیاو کل اکوسیستم استارتاپی ایران است و بالاخره به این نتیجه رسیدیم که کارآفرینی در ایران جواب داده است. از این جهت فکر میکنم کار شما و همکارانتان آن پاس گل آخری است که باید به بچههای استارتاپی کمک کنید تا به نتیجه برسند. از شما ممنون هستم که با بچهها همراه هستید و امیدوارم اتفاقهای خوبی برای اکوسیستم بیفتد.