در میان غبارو اندوهی که آسمان ایران را تیره و تار کرده و در قحطی خوشحالی، مراسم اعطای نشان امینالضرب مایه مباهات و خرسندی بود. تنها نه به این دلیل که نشان کارآفرین برتر سال بر سینه میلاد منشیپور همبنیانگذار تپسی و نماینده شایسته دیگری از اکوسیستم استارتاپی ایران دوخته شد. چهارمین جایزه امینالضرب همچون فضای جامعه آکنده از اندوه و غم بود اما در میان اندوه ،غم و…خشم، همایش معظم امینالضرب میهمانی امیدواری بود.
در طول سالهای گذشته چه به واسطه رویکردمان در شنبه و همایش یلدای کارآفرینان استارتاپی ایران (یلداسامیت) متهم بودیم؛ متهم به دادن امید و امیدواری به جوانان استارتاپی برای راهاندازی کسبوکارشان یا ادامهدادن در شرایط سخت. اما همایش امینالضرب ثابت کرد راه به بیراه نرفته و در این سالها مسیر درستی در پیش گرفتهایم.
چه؛ اینجا دیگر شارحان و راویان امید نه ما بودیم و نه شرکتهای استارتاپی. کسانی روی سن آمدند که موسپیدکردههای کارآفرینی کشورمان بودند؛ از بنیانگذار بیک تا بنیانگذاران دامداران، آناتا، تاژ،نان سحر،کاله و… باسوادان اقتصاد چون علینقی مشایخی.
آنها از روزگاران بسیار سخت گفتند؛ از جنگ جهانی دوم که به چشم دیده بودند، تا ملیشدن صنعت نفت و کودتای ۲۸مرداد، راهپیماییهای قبل از انقلاب، زد و خورد ارتش و انقلابیون، انقلاب و حوادث بعد از آن که دامن سرمایهداران و کارخانهداران را گرفت، شنیدن شعارهای «مرگ بر کارخانهدار، مرگ بر سرمایهدار»، از زندان تا جنگ، پذیرش قطعنامه ۵۹۸، دوران سازندگی، خصوصیسازی، دوم خرداد، آغاز تحریمها بعد از دولت اصلاحات، حوادث سال۸۸، برجام وخروج از برجام و حالا بازگشت تحریمهای ظالمانه، ترامپ، ترور سردار قاسم سلیمانی، حمله ایران به پایگاههای آمریکایی، کشتهشدن تشییعکنندگان، ساقطکردن اشتباهی هواپیمای اوکراینی، کشتهشدن هموطنان جانمان و… گفتند و نگفتند؛ از مصیبتهایی که در همه این سالها بر آنها تحمیل شده است.
روایتهایشان توأم با درد و رنج بود و اشکهایی که ریخته شد. اشک پدران کارآفرین تلخ بود و جانکاه، اما وقتی اشکها کنار رفت، همهشان بر یک نکته تاکید و بر آن اسرار و ابرام داشتند. « ناامید نشوید، تحت هیچ شرایطی ناامید نشوید ، ادامه بدهید و در کارتان استمرار داشته باشید».
حالا ما در این اتهام «امیدواری» تنها نیستیم. کارآفرینانی از امید سخن گفتند که بهخاطر ثروتشان همه جای دنیا جای آنهاست و هرکجا که اراده کنند، برایشان فرش قرمز پهن میشود. گفتند که اینجا سختی زیاد است، گفتند اینجا فساد و بیعدالتی هم هست.
اینجا تحریم و بیتدبیری بیداد میکند و… اما گفتند میمانیم برای اینکه باید برای مردم ایران اشتغال ایجاد کنیم و سفره کارگران باید همیشه پهن باشد، گفتند آرزو داریم در کارخانه و هنگام کار بمیریم. گفتند، گفتند میمانیم چون عاشق ایران هستیم.
حرف آخر: در تالار وحدت سرود ای ایران پخش نشد، اما کارآفرینان استخوان خردکرده و شریف ودردمند با حرفهایشان نت ای ایران را نواختند. باید ماند، مبارزه کرد و ساخت به خاطر مردم و وطنمان؛ ایران عزیز.
2 Comments