متولد یک بهمن ۱۳۵۹ در شیراز است. در وزات ارشاد معاون رسانههای برخط مرکز توسعه رسانههای دیجیتال و در کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه، مسئول اجرای احکام بوده است. اگرچه این روزها در پژوهشگاه فضای مجازی مشغول به فعالیت است اما هنوز بیشتر فعالان حوزه وب، او را با مسئولیتش در کمیته فیلترینگ میشناسند. خودش میگوید در دوران مسئولیتش در این حوزه، تمام تلاشش این بوده که با تعامل و گفتوگو و رفع سوءتفاهمها، مانع بسته شدن وبسایتهایی شود که در حوزه وب، کسبوکاری داشتهاند؛ اما بیهویتی فعالان و کسبوکارهای فضای مجازی را مانع بزرگ این تلاشها عنوان میکند. او این روزها مدافع سرسخت استارتاپها است و اعتقاد دارد اگر از این کسبوکارهای اینترنتی حمایت شود و خود آنها هم راه گفتوگو و تعامل و شفافیت را پیش بگیرند، میتوانند نقش مهمی در تحقق اقتصاد مقاومتی ایفا کنند. روحالله مومننسب مهمان این هفته «شنبه» بود و در گفتوگویی متفاوت، هم نقدهایش را به استارتآپهای داخلی وارد کرد و هم از کسانی که بدون هویت و شناخت این حوزه را میکوبند، با عنوان تخریبگر یاد کرد. مومننسب بهشدت اعتقاد دارد بچههای استارتاپی که در زمینههای نو با ایده ایرانی و در راستای فرهنگ ایرانی دست به راهاندازی کسبوکار و ایجاد شغل میزنند، همان بسیجیهایی هستند که در سنگر مقاومت مبارزه میکنند.
- با توجه به اهمیتی که این روزها به مفهوم کارآفرینی داده میشود، حوزه وب را تا چه اندازه برای رونق و ترویج این مفهوم و اجرایی کردن آن مستعد و دارای ظرفیت میدانید؟
فضای مجازی یک فضای جدید است که میتواند بستری مناسب برای کارآفرینی باشد. در واقع این فضا بعد دیگری از فضای حقیقی است، پس هرچقدر که در فضای حقیقی فرصت شغلی داشته باشیم، در فضای مجازی هم میتوانیم. از طرفی با توجه به نو بودن این فضا، فرصتهای تازه و نو شغلی هم در آن قابل تعریف است. اما مشکل این است که کارآفرینیهایی که در این حوزه اتفاق میافتد در یک چارچوب بسته اتفاق میافتد و خلاقیت، حلقه مفقوده آن است. بسیاری از استارتاپهای ایرانی را که نگاه میکنم، خالی از خلاقیت هستند. درحالی که تنها با خلاقیت میتوان به موفقیت رسید. شما هرکدام از نرمافزارهای موفق جهانی را که میبینید، پشت آنها یک ایده خلاقانه بوده است که بر اساس همان موفق شدهاند. ولی بیشتر کارآفرینیهای ما مثل بازارهای قدیم است که چند بازاری اصلی وجود داشت و تعدادی مشاغل کاذب هم اطراف آنها شکل میگرفت! شبکهها و فضای خارجی وجود دارد که ایرانیها هم در آن فعالیت میکنند، در حالی که ایرانیها میتوانند در این فضا جزو اصلیها باشند؛ مثلا یک اندرویدی شکل گرفته و دور آن کلی کاسبی شکل گرفته است. اعتقاد دارم که ایرانیها میتوانند صاحب آن سیستم عامل یا شبکه اجتماعی باشند. مثلا در جایی بحث بود که شبکههای اجتماعی، روابط خانوادگی را فلت میکند؛ یعنی پدر و پدربزرگ و خواهر و خاله با غریبهها در یک سطح قرار میگیرند. من پیشنهاد دادم که یک شبکه اجتماعی ایرانی ساخته شود که در آن سلسلهمراتب وجود داشته باشد. یعنی باید این مقولههای نوین را بومی کنیم. یقین دارم چنین شبکه اجتماعی تا قلب اروپا و آمریکا هم نفوذ میکند، چون همه خسته شدهاند از این تعداد آدمی که رابطهای با آنها ندارند. خودم در یکی از شبکههای اجتماعی بیش از ۲ هزار دوست داشتم؛ یکبار به همه آنها پیام دادم که ۵ هزار تومان پول لازم دارم اما یک نفر هم متوجه این موضوع نشد! یکی از مشکلات وب همین بیهویتی و بومی نشدن است. آدمهای بیهویت توهین میکنند و اسم ایران و ایرانی را خراب میکنند. در فضای ناامن، اشتغال هم ایجاد نمیشود. اگر شبکهای بزنیم که این مشلات را نداشته باشد، میتواند خلاقانه باشد و با استقبال روبهرو شود.
- یعنی اعتقاد دارید که این فضا برای کارآفرینی مناسب است اما باید ایدههای خلاقانه ایرانی را وارد آن کنیم؟ این ضعف ناشی از عدم اعتماد به نفس استارتاپهای ایرانی است یا اینکه نوزاد بودن این اکوسیستم در ایران باعث شده تا بروند سراغ تجربههایی که قبلا در دنیا جواب گرفته است؟
فضای مجازی در ایران باید دچار تحول بنیادی شود. همه بستر سختافزاری و نرمافزاری ما وابسته است و هیچوقت جوانان توانمند ایرانی بازی داده نشدهاند. مثلا فلان نهاد دولتی که میخواسته تجهیزات مخابراتی بخرد، هیچوقت نیامده یک فراخوان بدهد به جوانان و یک استارتاپی برای این کار راه بیندازد تا این کار به دست آنها انجام شود، بلکه میروند میلیونها دلار پول میدهند و از خارجیها خرید میکنند. یک زمانی عدهای از فعالان این فضا خدمت مقام معظم رهبری رسیدند و به ایشان گفتند که وب ۲ در حال راهاندازی است و ما چهکار باید بکنیم. وقتی توضیح دادند که وب ۲ تعاملی است و چه ویژگیهایی دارد، ایشان فرمودند خب شما وب ۳ را بیاورید. وقتی پرسیدند که وب ۳ چیست، گفتند که وبی است که شما آن را خلق میکنید. خوبیهای وب ۲ را دارد و ضعفهای آن را ندارد.
یک زمانی شما از امکانات و زیرساختهای دیگران استفاده و پیشرفت میکنید؛ یک زمانی امکانات آنها را استفاده میکنید که تازه برسید به ۱۰ سال پیش آنها! همان اتفاقی که الان در ایران افتاده است! در دانشکدههای آیتی ایران، کتاب تاریخ تدریس میشود. خروجی آن هم میشود همین که نمیتوانیم یک سیستمعامل طراحی کنیم. کتابی که ۲۰ سال پیش نوشته شده، یعنی هیچ چیزی در مورد وب امروز در آن نیست و هیچ خروجی خلاقانه به دانشجو نمیدهد. از طرفی من اعتقاد دارم که ما ۱۰ سال از آنها عقب نیستیم؛ ما قدمبهقدم با آنها وارد اینترنت شدیم. حتی زودتر از کرهایها اینترنت داشتیم. همین حالا هم ما از فورجی(۴G) استفاده میکنیم و گوشیهای هوشمند، ضریب نفوذی در ایران دارد که در بسیاری از کشورهای دیگر ندارد یا وزیر ارتباطات میگوید که رشد ترافیک ایران در دو سال گذشته یکصد برابر شده است. پس میبینیم که ما همگام با جهان با اینترنت جلو آمدهایم. حتی چوپانهای ایرانی هم گوشی هوشمند دست میگیرند!
- چرا باور دارید که بچههای ایرانی میتوانند مثلا فیسبوک ایرانی راه بیندازند؟این تحلیل شما حس ناسیانولیستی است یا دلیل دیگری دارد؟
اگر پنج کشور دنیا را بخواهیم در توسعه وب موثر بدانیم حتما یکی از آنها ایران است. خیلی از مدیران برجسته شرکتهای بزرگ وب، ایرانی هستند. چند وقت پیش یک مطالعه انجام دادیم و به یک اسم ایرانی برخوردیم که یکی از اولین سرمایهگذاران گوگل بوده و نقش مهمی در توسعه دره سیلیکونولی داشته است؛ پشت خیلی از استارتاپهایی بوده که حالا برای خودشان غولی شدهاند. یا مثلا گوگلگلس ایده یک ایرانی بوده است. معتقدم فکر ایرانی در دنیا ارزش دارد. از طرفی جنگ جهانی خلاقیت در جریان است. هر جایی که مردم توانستهاند حرف تازهای بزنند یا حرکت تازهای شروع کنند، پیشرفت کردهاند. من ۱۴، ۱۵ سال پیش وبسایتی داشتم به اسم جوانی که تقریبا یک شبکه اجتماعی بود. یک گروه پرمخاطب هم در سرویس یاهوگروپ داشتیم. مخاطبان زیادی داشتیم و محبوبیت خوبی هم پیدا کرده بود. شرکت مایکروسافت ایمیلی به ما زد و ما را به یک جایی در خیابان ولیعصر روبهروی پارک ساعی دعوت کرد. رفتیم آنجا و یک خانمی آمد و توضیحاتی داد و از ما خواست که بورسیه شویم و به آمریکا برویم. میخواهم بگویم که آنها استعدادهای ایرانی را زیرنظر دارند. عده دیگری هم آنجا بودند که فرمها را پر کردند و شاید هم رفته باشند. همین حالا هم ایرانیها اگر نان شب هم نداشته باشند، اینترنت دارند. هیچجای دنیا اینطوری نیست. این فرصتی است برای توسعه این فضا در ایران.
- چه جنبههای مثبتی در این فضا میبینید که باید هم توسط جوانان و هم متولیان تقویت شود؟ بهعبارتی در کنار این نقاط ضعف که اشاره کردید، فضای مجازی ایرانی چه جنبههای مثبتی دارد که میتوان آن را تقویت کرد؟
به نظر من یکی از موانع عدم ورود خلاقیت به این فضا، فقدان قانون کپیرایت است. یک نفر زحمت میکشد ایدهای را به سرانجام میرساند و یک نفر دیگر زحمت میکشد آن را کپی میکند! جالب اینکه کسی که کپی کرده، سود بیشتری هم میبرد! چون سرمایه و هزینهای برای آن انجام نداده است. در این رابطه یا قانون نداریم یا قانون ضعیف است. دوم اینکه مراکزی که باید از کارآفرینی حمایت کنند، بیشتر دولتی هستند تا خصوصی؛ از طرفی دخالت دولت معمولا خروجی مطلوبی ندارد. از یک طرف یک پروژه ارزشمند باید معطل یک وام ۱۰ میلیونی بماند ولی یک پروژه بیارزش میلیونها تومان تسهیلات دریافت میکند. مشکل دیگر این فضا چشموهمچشمیهای این فضاست. مدتی مسئولیتی در قوه قضاییه داشتم و میدیدم کسانی که در بیرون، همکار و همراستا هستند، مدام زیرآب همدیگر را میزدند. مثلا یکی میآمد و ایرادی در وبسایت رقیبش پیدا میکرد و از ما میخواست آن را ببندیم! کاسبی سالم در فضای وب متاسفانه خیلی کم است. مثلا در کنفرانسهای این حوزه مدام تشویق میکنند که چطور رقیب خود را با هر ترفندی شده پشت سر بگذاریم یا فلان محصول را به هر شیوهای به مشتری بفروشیم؛ یا اینکه چطور مشتری رقیب را از او بقاپیم! این روشها نه در دین ما و نه در عرف ما پسندیده نیست. شما قبل از اسلام هم بازارها را نگاه کنید، چنین چیزهایی نمیبیند. بعد از اسلام هم هر کسی میخواسته وارد بازار شود، باید درس مکاسب میخواند. شما به بازار وکیل بروید، یک راسته وجود دارد که همه پارچهفروش هستند و اتفاقا همه آنها هم وضعشان خوب است. کاسب، حبیب خدا بود؛ ولی حالا این عبارتها ارزشهای گذشته خود را از دست داده است. بازار همیشه پناهگاه مردم فقیر بوده است. باید این مفاهیم را وارد این حوزههای نو هم بکنیم. اخلاق در فضای مجازی فراموش شده است. همه به دنبال این هستند که به هر روشی شده، پولدار شوند. برخی استارتاپها هم وارد این حوزه شدهاند. انگار همه رقابت و هدف صرفا پول درآوردن است. ما باید منطبق بر فرهنگ خودمان در این فضا کار کنیم.
- روحیه کسبوکار جوانمردانه و منصفانه را چطور باید به این فضا تزریق کرد؟ از طرفی فرهنگ و شعائر دینی را هم باید مدنظر قرار داشت. مثلا راه انداختن جمعه سیاه نه در فرهنگ دینی ما و نه در فرهنگ ایرانیمان پذیرفته نیست اما برای کسب سود راهاندازی میشود؛ یا مثلا در این کسب وکارها مار پیتون جایزه میدهند. بهعبارتی فرهنگ ایرانی زیاد مورد توجه قرار نمیگیرد. برای برطرف کردن این نقیصه و ضعف چه راهکارهایی وجود دارد؟
چرخه معیوب باعث میشود که یک فرهنگ غلط تکرار شود و مردم هم با این فضا ارتباط برقرار نکنند؛ چراکه این یک چرخه است. اولین حلقه آن نیازسنجی است. این مواردی که در مورد فرهنگ و جامعه و… میگوییم یعنی همان نیازسنجی. یعنی اینکه هر قشر از ایرانیها نیازشان چیست. باید این موراد را استخراج کنیم و برای هر نیاز متناسب با آن، یک سرویس تعریف کنیم. استقبالی که خانمها از شبکههای اجتماعی کردهاند، بهخاطر این است که در گذشته هم دورهمیهای خانمها همیشه رونق داشته و الان فقط شکل آن عوض شده است. مردها هم مثل قدیم که در قهوهخانهها دنبال خبر بودند، حالا در کانالهای تلگرام دنبال خبر هستند. بچهها هم کوچهبازیهای خود را به این فضا آوردهاند. این نشان میدهد که این فضاها نیازهای مخاطبان را پاسخ میدهد؛ ولی استارتاپهای ما به این دلیل شکست میخورند که نیازهای مخاطبان خود را درنظر نمیگیرند. دومین حلقه طراحی سرویس مبتنی بر نیازسنجی است. گوگل ۳۵ هزار کارمند دارد که فقط ۲ هزار نفر از آنها کار فنی انجام میدهند. بقیه آنها کجا هستند؟! کار فکری میکنند. ما بیشتر دنبال اجرا هستیم و به نیازها فکر نمیکنیم. سرویس طراحی میکنیم و بعد دنبال مشتری میگردیم؛ بعد باید برویم سراغ ایجاد وابستگی. اینکه مشتری را جذب کنیم و نتوانیم آنها را حفظ کنیم یعنی اشتباه طراحی کردهایم. مرحله بعد این است که دلبستگی برای مشتری ایجاد کنیم و بعد برویم سراغ معیارسازی و نیازسازی؛ اینکه نیازهای دیگر مشتری را هم نادیده نگیریم و او را رها نکنیم. اصولا توسعه کسبوکار در ایران زیاد جدی گرفته نمیشود.
- تعدادی استارتاپ در ایران داریم که موفق هستند؛ با درنظر گرفتن موارد و موانعی که شما گفتید، باز توانستهاند راه خود را پیدا و اشتغالزایی کنند و حتی کارکردهای اجتماعی داشته باشند و موجب شوند که سرمایههای انسانی نخبه هم در آنها مشغول کار شوند. یعنی اتفاقات خوبی افتاده است اما در مقیاس جهانی این اتفاقات خیلی کوچک است. چه کار میشود کرد که این نمونههای موفق بیشتر شود؟ چه ظرفیتهای دیگری در این فضا وجود دارد؟ دولت چه نقشی باید ایفا کند؟
چند مسئله باید در حوزه فضای مجازی انجام شود. اول ارتباط افراد این حوزه با یکدیگر است که در حال حاضر وجود ندارد و حتی گاه به جای این ارتباط، خصومت وجود دارد. من سالها با بچههای این حوزه ارتباط داشتهام و میدانم چقدر این روابط ضعیف است. باید کار را هم به خود آنها سپرد. زمانی که ما نمایشگاه برگزار میکردیم، بیشتر کارها را میدادیم که خودشان انجام دهند. همگرایی درون این فضا خیلی مهم است که باید انجام شود. همگرایی با قوای کشور هم باید انجام شود. یعنی این فضا با قوای مختلف ارتباط سازنده داشته باشد. زمانی که ما در قوه قضاییه بودیم خیلی روی این حوزه کار کردیم. تلاش میکردیم ارتباط سازندهای با آنها داشته باشیم و مشکلات آنها را برطرف کنیم. آن موقع به محض اینکه مشکلی در بلاگفا پیش میآمد، خود بلاگفا را مسدود میکردند ولی ما گفتیم که باید با کاربر سرویس برخورد شود، نه خود سرویس. فعالان این فضا را آوردیم یک طرف میز و مسئولان را طرف دیگر میز و دیدند که زبان یکدیگر را متوجه میشوند و مشکل فقط به دلیل نداشتن تعامل بوده است. کاری کردیم که وبسایتهای ثبتشده بهجای برخورد مستقیم، اول تذکر بگیرند و اینطور نباشد که به هر دلیلی بسته شوند. بنابراین باید بین نهادهای حاکمیتی که یک طرف هستند و فعالان حوزه وب که طرف دیگر هستند، گفتوگو ایجاد کرد. مثلا همین مشکلی که برای فروش آنلاین پوشاک پیش آمده بود، با گفتوگو حل شد. یعنی هر دو طرف متوجه شدند که باید بر اساس تعامل پیش بروند و بهخاطر یک متخلف، همه را تنبیه نکرد. مشکل بعدی این است که خود نهادهای حاکمیتی با هم هماهنگ نیستند. یکی مجوز میدهد و یکی لغو میکند. یکی اینماد (نماد الکترونیک) میدهد، یکی مجوز دیگری میدهد و در این زمینه یکسانسازی وجود ندارد. مرکز ملی بازیهای رایانهای یکی چیزی میگوید، وزارت ارشاد چیز دیگری میگوید و… این تعدد تصمیمگیریها باید برطرف شود. باید با گفتوگو به یک تصمیم واحد برسیم. شورای عالی فضای مجازی برای همین تشکیل شد که این تعدد مراجع تصمیمگیری را حل کند اما در عمل اتفاق نیفتاد. پیششرط این موضوع هم این است که اول فعالان فضای مجازی خودشان در گفتمان درونی خودشان مشکلاتشان را حل کنند و به یک صدای واحد برسند. در یک دورهای این تعاملات خوب پیش رفت ولی بعد متوقف شد. وقتی این کار را انجام دهیم، آنوقت هرکسی بخواهد کاسبی شفاف انجام دهد، کارش پیشرفت میکند و اعتماد مردم هم بیشتر میشود. بحثهای مالیات و مجوزها را باید حل کنیم. جوانی که میرود یک بازی را طراحی میکند مثل یک فیلم نیست که بتوان برای آن اصلاحیه زد و با یک روز کار، تغییرش داد. کلی زحمت برای آن کشیده شده و باید به تلاشهای آنها اعتماد کرد. جوانی داریم در همین تهران که به همین دلایل از اینجا برای آمریکاییها بازی میسازد و خودش را درگیر این دردسرها نمیکند.
اتفاقا خیلیها اعتقاد دارند همین دردسرها است که باعث دزدیده شدن ایدهها میشود، نه برگزاری یک ایونت یا استارتاپویکند. در واقع خود بچهها دزدیده میشوند تا ایدههایشان؛ دزدیده هم نمیشوند بلکه توسط ما پس زده میشوند.
- از این هم جلوتر بروید؛ الان به جای فرار مغزها دقیقا فرار خلاقیتها را شاهدیم. گوگل نتایج جستوجوها را بر اساس آنچه که شما در پی آن هستید، زودتر میتواند پیدا کند. اطلاعات گوشی شما از شما بیشتر است. چرا به آن میگویند هوشمند؟
چون هوش دارد و میتواند بفهمد شما چه میکنید. مدیرعامل گوگل میگوید من از کلیکهای شما میفهمم شما به چه فکر میکنید.
- فرد خلاقی که از ایران میرود دلیلش صرفا جذابیت آنها نیست؛ بلکه مشکلاتی که اینجا برای جوانان درست میکنیم، بیشتر تاثیر دارد.
تمام مشکلات حوزه آیتی ما در همان سه عاملی است که اشاره کردم. اینکه گفتوگو نه در داخل این فضا شکل میگیرد و نه بین این فضا و فضای دولتی و نه دولتیها در تصمیمگیری واحد میشوند. در زمان مسئولیت من در قوه قضاییه، بیشترین گزارشها علیه وبسایتها از طرف وبسایتهای رقیب میآمد! اصلیترین مشکل از درون خود این فضاست. باید تابلو هر کسبوکاری مشخص باشد و شفافیت وجود داشته باشد. وقتی همه دور یک میز جمع شوند، کسی نمیتواند ساز خودش را بزند. وقتی هم همگرایی داخلی وجود داشته باشد، میشود با دولت، مجلس یا هر نهاد دیگری صحبت کرد و کار را به پیش برد. در دولت هم باید برنامهریزی کرد و از این فضا حمایت کرد. در برخی جلساتی که ما داشتیم، برخی افراد که هیچ شناختی از موضوع نداشتند، برای بسته شدن یک وبسایت یا سرویس رای مثبت میدادند. ما تعامل میکردیم که اجازه دهید این آدمها را پیدا کنیم و با آنها صحبت کنیم؛ شاید دلیلی داشته باشند اما مشکل این بود که هویت بیشتر این وبسایتها مشخص نبود و روزها میگشتیم و ایمیل میزدیم و کسی نمیآمد. ولی وقتی بسته میشد، طرف میآمد دادوبیداد راه میانداخت که چرا وبسایت و کسبوکار من را بستهاید؟!
- آینده فضای استارتاپی را چطور میبینید؟ هنوز خیلیها ترس دارند که با یک تصمیم یکشبه، دیجیکالا، کافهبازار و بامیلو و تلاشهای آنها از بین برود. خیلیها از بیرون کشور هم همین را به آنها میگویند که شما روی بدجایی سرمایهگذاری کردهاید. شما در این مورد چه فکر میکنید؟
اگر مواردی که گفتم برطرف شود، اینترنت و فضای وب یکی از حوزههای مهم آینده خواهد بود و به یکی از شاخصهای پیشرفت کشور تبدیل خواهد شد. اگر این سه مشکل حل شود، آینده خیلی روشنی برای وب ایران میبینم اما اگر حل نشود اصلیترین سرویسهای فضای وب ایران، همخوان سرویسهای خارجی خواهند بود. آنها هم استانداردهای ما را رعایت نمیکنند و درجه مشکل ما با آنها به درجهای خواهد رسید که ممکن است تصمیم گرفته شود که جلوی کل ضررهای آن گرفته شود و بهجای آن از اینترانت استفاده شود. همان موقع که ما هم برخورد میکردیم، خیلیها ناراحت میشدند که چرا برخورد میشود ولی ما معتقد بودیم که اگر با متخلفان برخورد نکنیم، اصل این فضا زیر سوال میرود و ممکن است موجودیت آن با تهدید روبهرو شود. همین حالا خیلی خانوادهها از اینترنت ناراضی هستند و این گلهمندی به حاکمیت هم منتقل میشود و ممکن است مسئولان کشور را به جایی برساند که بگویند ما این فضا را نمیخواهیم. در انگلستان هم به همین دلایل اینترنت داخلی خودشان را طراحی کردهاند. از طرفی باید فعالان این حوزه خودشان را با قوانین کشور و عرف جامعه هماهنگ کنند.
- ولی استارتاپها که ظرفیت کارآفرینی دارند، نباید قربانی این ناهماهنگیها شوند!
استارتآپها هم باید این موارد را مدنظر قرار دهند. اگر این هماهنگی به وجود نیاید، استارتاپها هم ضرر خواهند کرد. اگر صنف و همگرایی وجود داشته باشد، اگر کسی تخلف کند به صنف میگویند با او برخورد کند ولی اگر چنین چیزی نباشد ممکن است همه ضرر کنند؛ ولی اگر هماهنگی باشد این فضا آنقدر ظرفیت دارد که حتی برای زنان خانهدار هم میشود شغل ایجاد کرد. حتی میشود بابت کلیکهای آنها، برایشان درآمدزایی کرد؛ کاری که در همه دنیا میکنند. تجارت ترافیک بر اساس فعالیت کاربر در فضای وب، یک تجارت بزرگ است که هنوز کسی در ایران به آن فکر هم نکرده است. بهتازگی دارند میگویند کسی که از نرمافزار ایرانی استفاده کند، قیمت اینترنت او نصف خواهد شد؛ باید هم بشود، چون دارد به تجارت ترافیک ایرانی کمک میکند. بیشتر ترافیک وب ایران هم روی همین دیجیکالا و کافهبازار و دیگر استارتاپها میچرخد؛ پس باید از آنها حمایت شود. حمایتی که اتفاقا اگر انجام شود در برابر پروژه نفوذ خواهد بود. در یک کنفرانسی از من پرسیدند نفوذی چه کسی است، من گفتم کسی است که نمیگذارد شما استارتاپها کار کنید! کسی که جلوی پیشرفت این بچهها را بگیرد، نفوذی است. چون کار این بچهها اگر بگیرد، اقتصاد کشور رونق میگیرد.
- ما هم مثل شما دغدغه کشور و عرف و مذهبمان را داریم اما در کسبوکارهای نوپایی چون استارتاپها، گاهی بحثهای بدون پشتوانه و انگهای زیادی مطرح میشود. هرکسی میخواهد سرمایهگذاری کند به او انگ نفوذی میزنند. آیا این بحثها کمکی به رشد این فضا که شما معتقدید آینده اقتصاد کشور است، میکند؟ چه نیتی پشت این حرفها هست؟
این بحثها و حرفها فقط به دلیل عدم شفافیت است. بالاخره امنیت کشور رکن مهمی است که برای همه ما هم خوب است و آرامش و امنیتی که وجود دارد به دلیل محافظتهایی است که انجام میشود و نمیشود این امینت را رها کرد. ولی حلقه دوم که گفتم، همین موضوع را مدنظر قرار میدهد. اینکه آدمها شناسنامهدار وارد فضا شوند و خود این آدمها هم با همدیگر گفتوگو داشته باشند. شما فکر میکنید وقتی کسی میآید سرمایهگذاری کند و برایش چنین انگی درمیآورند، کار چه کسی است؟ یکی از رقبایش با یک ایمیل میخواهد برای او دردسر درست کند تا رقیب نداشته باشد! ما نمونه آن را داشتهایم و دیدهایم. خود من برای دفاع از یکی از شرکتها با دو نهاد امنیتی مذاکره میکردم؛ در نهایت متوجه شدم که یک نفر به این شرکت نفوذ کرده که میخواهد به آن ضربه بزند! با همان یک نفر هم برخورد شد و آن شرکت هنوز دارد کارش را انجام میدهد.
حرف شما درست، ما هم نمیگوییم کسی انتقاد نکند، انتقاد خوب هم هست اما الان رسانههایی در حوزه تلگرام شکل گرفتهاند که خودشان هم شناسنامه ندارند. مثلا کانالی به اسم شبنامه هر روز یکی از فعالان حوزه استارتاپی را منسوب به یک کشور خارجی یا سرویس جاسوسی میکند؛ بدون اینکه معلوم باشد خودش کیست! هیچ راهی هم برای دفاع وجود ندارد؛ یعنی منتقد بیشناسنامه هم زیاد داریم.
یکی از مشکلات اساسی فضای مجازی ما همین بیهویتی است. هرکسی با هر اسمی، هر کاری دلش میخواهد انجام میدهد. باید آیپی ولید را الزامی کنیم تا مثل کارت ملی در فضای مجازی باشد. مگر میشود ماشینها را بدون پلاک، وارد خیابانها کرد؟! اگر اینکار را بکنیم، همه ضرر میکنند. ما دزد را میگیریم تا همه احساس آزادی داشته باشند؛ در فضای مجازی هم باید این کار را انجام دهیم. انتقاد خوب است اما کسانی که شما میگویید منتقد نیستند، تخریبگر هستند.
- اینکه همه را متهم به ارتباط با خارجیها کنیم، ضربه زدن به این فضاست. سرمایهگذاری که سرمایهاش را برای پیشرفت کشورش برداشته و آورده در این فضا باید حمایت شود، نه اینکه به او انگ بزنیم.
خود من وقتی در جشنواره وب شرکت کردم، خیلیها از من انتقاد کردند که این فضا، فضای نفوذ است و نباید در آن شرکت کرد و صحبتهایی از این دست. در صورتی که من ریشه این حرفها و آدمهایشان را دنبال میکنم و میبینم که خود آنها مسئله دارند. ما فکر میکنیم نفوذی کسی است که از خارج آمده یا کراوات میزند! اینطوری نیست، نفوذی که خودش را اینطوری نشان نمیدهد؛ اتفاقا نفوذی ریش میگذارد و تسبیح دست میگیرد. منطق و عقل هم میگوید باید اینطوری باشد تا شناسایی نشود.
منطق ما این است به هرحال مملکت قوه قضاییه دارد، وزارت اطلاعات دارد و در این منطقه که سراسر آشوب است با توان بالا دارند از کشور حفاظت میکنند؛ اینکه بیاییم آدمهایی را که برای کسبوکارهای نوپایی که جوانان راه میاندازند به اسم نفوذ و برچسبهای دیگر بکوبیم، درواقع نادیده گرفتن تلاشهای این نهادها هم هست. از طرفی فضای کسبوکار هم خراب میشود؛ جوانها برای ورود به این فضا و کار کردن در کشور خودشان، دچار هراس میشوند.
همه این موارد با حرف زدن و گفتوگو حل میشود. مثلا روزنامه کیهان مطلبی زد در نقد این فضا؛ خودم با آقای شریعتمداری صحبت کردم و گفتم که نباید کل این فضا را زد، پرسید استارتاپ چیست؟ من برایش توضیح دادم، چون فکر میکرد استارتاپ همان برندها هستند و چون نگاهشان دلسوزانهبود، قانع شد.
- شما با اسم استارتاپ مشکلی دارید؟! چون به نظر میرسد بسیاری از دعواها هم سر همین اسم است؛ آن را یک چیز غریبه و بیگانه میبینند.
اسم اصلا مشکلی ایجاد نمیکند. به جرأت میگویم اگر اقتصاد مقاومتی بخواهد اجرا شود، باید استارتاپها کار کنند. یکبار به سردار نقدی گفتم شما باید مسجد به مسجد و پایگاه به پایگاه و کانون فرهنگی به کانون فرهنگی باید استارتاپ برگزار کنید و راه بیندازید. به مدیران آموزش و پرورش هم گفتهام که در مدارس باید این مفاهیم استارتاپی را برای دانشآموزان آموزش دهید. ما جنگ را با استارتاپ بردیم؛ افراد جوانی مثل شهید همت با حرکتهای خلاقانه و سریع به نتیجه میرسیدند. روش استارتاپی و نه لزوما روش همه استارتاپها، باید در بین جوانان ترویج شود؛ ولی باید این فضا شفاف شود و درون خودشان گفتمانسازی کنند.
- چرا فکر میکنید استارتاپها میتوانند به اقتصاد مقاومتی کمک کنند؟
جنگ اقتصادی سرباز اقتصادی میخواهد و استارتاپها پایگاه مقاومت بسیج هستند! در برابر فشارهای خارجی مقاومت میکنند. به نظر من این بچهها بسیجی هستند. مقام معظم رهبری میفرمایند هرکسی در برابر این فشارها مقاومت کند، بسیجی است. اگر شاخص مقاومت باشد، استارتاپها و جوانانی که در آنها کار و تلاش میکنند، بسیجی هستند ولی اگر بسیجی بودن به داشتن کارت پایگاه باشد، من هم راستش را بخواهید کارت ندارم! هر کسی برای کشور تلاش کند و آبرو و سرمایه و زندگیاش را گذاشته باشد، بسیجی است. در اوج تحریمها شرکتهای آیتی ما پیشرفت کردند؛ گوگلپلی ما را تحریم کرد، کافهبازار وارد عرصه شد. برخی از این بچهها به اندازه چند وزارتخانه کار کردهاند. اگر به آنها بها بدهیم، جواب میگیریم؛ اما یک دیواری بین آنها و بخشهای دولتی و حاکمیتی کشیدهایم که فقط مشکل درست میکند. باید بنشینیم و حرفهای آنها را بشنویم و از آنها حمایت کنیم. تا وقتی که حرف آنها را نشنویم، نمیتوانیم آنها و کارشان را درک کنیم و این فقط به ایجادمشکل میانجامد. همین وبسایتهای پوشاک که به مشکل برخورده بودند، آنها را بردیم با مسئول بسیج اصناف دیدار کردند و حرفهایشان را زدند و مشکل حل شد. ظرفیتهایی در کشور است که میتواند هر مشکلی را حل کند.
میانگین سنی این بچهها که در حوزه استارتاپها کار میکنند، زیر ۳۰ سال است؛ از طرفی بستری بسیار مستعد برای ایجاد شغل وجود دارد. بسیاری از این شرکتها دانشبنیان هستند که مقام معظم رهبری هم روی این حوزه تاکید زیادی دارند. حمایت بیشتر از این حوزه میتواند به این جوانها برای تحقق اهداف عالی کشور کمک کند.
دقیقا همینطور است؛ ظرفیت اشتغالزایی حوزه آیتی فقط در فاز اول شبکه ملی اطلاعات بیش از ۳۰۰ هزار شغل بوده است. قطعا میتوانیم به این اهداف برسیم. ۵۶۰ هزار نفر در بخش تولید موبایل سامسونگ کار میکنند؛ چرا ما از این فضاها استفاده نکنیم؟ بهنظرم مدل استارتاپها یا هر اسم دیگری که برای آن بهکار ببریم، مدلی است که میتوانیم با آن پیشرفت کنیم. بسیاری از کشورهای اطراف ما برای استارتاپها و حوزه آیتی ما فرصت است. یک زمانی الکسای افغانستان را نگاه میکردم و دیدم که بلاگفا رتبه سوم است! این فرصتی است برای اقتصاد ایران. ولی باید استارتاپهایمان را بینالمللی کنیم؛ اتاقهای بازرگانی هم باید وارد این فضا شوند و به استارتاپها برای طراحی نرمافزاهای بینالمللی کمک کنند. وبسایتهایی مانند دیجیکالا که موفق شدهاند، باید بخشهای بینالمللی خود را هم راهاندازی کنند. اگر ما بسترهای حوزه آیتی خود را تقویت کنیم، برای شرکتهای بینالمللی جذابیت دارد که سرورهای خود را وارد کشور کنند و ایران بشود مرکز ترانزیت اطلاعات در جهان.