تانیر وکیلی / خبرنگار افتخاری شنبه در سیلیکون ولی : وقتی صحبت همکاری با مجله شنبه در میان گفتوگوهایمان با آقای هاشمی، پیش آمد، با اشتیاق شروع به کار کردم. اشتیاقم برمیگشت به چندین ماه پیش، در محفلی که با حضور استاد گرانقدر و عزیزی که همراه با شاگردانش در سیلیکونولی نشسته بودیم، سوالی از او پرسیدم؛ چطور دولت آمریکا با وجود استفاده از سرمایه انسانی، تحصیلی و مالی متخصصان ایرانیتبار برای ارتقای اکوسیستم سیلیکون، به خود همان متخصصان و یا اساتیدی مثل شما، مجوز و یا اجازه رسمی حمایت و یا همکاری با اقوام درجه یک ساکن در ایران و درگیر در حوزه تکنولوژی و فناوری را نمیدهد؟ با متانت سرش را تکان داد و گفت: «چرا فکر میکنی جوابی برای سوالت دارم؟! شاید بهتر است خودت پاسخی برای سوالت پیدا کنی.» گفتوگوی پیش رو، جستوجویی است برای یافتن آن پاسخ از طریق انتقال دانش متخصصان و بزرگان ایرانی که در حوزه تکنولوژی و فناوری در خارج از کشور فعالیت میکنند به اکوسیستم کارآفرینی ایران.
کسرا قول داده بهزودی مصاحبهای اختصاصی با «شنبه» داشته باشد اما از آنجا که میخواستیم این سد انتقال تجربه نخبگان به ایران را بشکنیم، بهصورت چکیده ترجمه مصاحبه کسرا ترابی در یک کانال تلویزیونی را با هم مرور میکنیم؛ چراکه نکات آموزنده بسیاری در خود دارد. وی یکی از متخصصان ردهبالای حوزه فناوری است که با وجود مهاجرت در سن پایین، هنوز قلبش برای ایران و ایرانی میتپد. ترابی یکی از معدود وکلایی است که در کنار خدمات حقوقی، بهصورت تئوری و فنی با موکلان خود همکاری میکند. امید است در آینده نزدیک با یک مصاحبه اختصاصی، مستقیما به سوالات مطرحشده از سوی خوانندگان عزیز، پاسخ بدهیم. فقط یک نکته را بگویم، من هیچ نوع تبادل مالی با مجله شنبه ندارم.
- کسرا ترابی وکیل ثبت اختراع در بورلیهیلز و لسآنجلس است. ابتدا برای اینکه مخاطبان با شما آشنا شوند، کمی از خودت و سوابقت برایمان بگو.
من وکیل مالکیت در کسب و دادخواهی از اختراعات ثبتشده و علائم تجاری در علوم زیستی و صنایع نرمافزار متمرکزشده، هستم. در حال حاضر، وکیل مشاوره متخصص، دادستان ثبت اختراع، مدیر حقوقی در شرکت Swipe Out Hunger لسآنجلس، مربی قانونی مهندسان نرمافزار و مسئول آموزش مهندسان در ثبت و سند اختراعات و نظارت بر کد و وکیل مالکیتهای فکری و دعاوی حق امتیاز هستم. تحصیلات من دکترای وکالت از دانشگاه کالیفرنیا، دانشکده قانون برکلی است.
- از کجا آمدهای؟
از ایران؛ کشوری که در آن به دنیا آمدم و هنوز در قلبم به این سرزمین عشق میورزم. وقتی پنج ساله بودم، به آمریکا آمدم و چندین سال طول کشید تا زیرساختهای لازم برای انگلیسی صحبت کردن را پیدا کنم.
- چگونه این اشتیاق و علاقه را در حوزه ثبت پتنت و تکنولوژی پیدا کردید؟ این چگونه اتفاق افتاد؟
خب این اتفاق مربوط به کلاس دوم ابتدایی است، تازه از ایران مهاجرت کرده بودم و انگلیسیام لهجه داشت و دوستان زیادی نداشتم. چندین همکلاسی آمریکایی داشتم که با من نامهربان بودند، انگلیسی حرفزدنم را مسخره میکردند. یکی از این دوستان، با کاغذ نینجااستار درست میکرد. او این را سر کلاس میآورد و به اطراف میزد و به هیچکس هم یاد نمیداد که چطور درستش میکند؛ اسم این دوستم، جک بود. اگر روزی دوباره جک را ببینم، مایلم به رسانه شما بیاید، چون مطمئن هستم الان خیلی موفق است. بههرحال او، نینجااستارهایی داشت که با کاغذ درست میکرد. درست کردن این وسایل، برای من یک راز شده بود؛ رازی که احساس میکردم دری است برای رسیدن به موفقیت. یکدفعه کلکی زدم و کاری کردم که نشان بدهد چگونه این را درست میکند. او خیلی تند و سریع نشان داد که چگونه این را درست میکند و من این را حفظ کردم و رفتم به کلاس زبان انگلیسی که مخصوص مهاجران بود و به تمام همکلاسی غیرآمریکاییام، یاد دادم. بعد از این مسئله من شده بودم یک نابغه، کسی که انگار رابطه ماورای طبیعی دارد، و قرار است دانش را به بشریت اهدا کند. این حس خیلی خوبی بود و من عاشق آموزش دادن شدم. این باعث شد یاد بگیرم که هر چیزی چگونه کار میکند. هر چیز جدیدی که میخریدم، اجزایش را جدا میکردم و یاد میگرفتم دوباره چطور سرهمش کنم. من عاشق آموزش و اختراع شدم، بخش عمده کارم در حال حاضر همین است. مشتریهایی به سمت من میآیند، که وکلای ثبت پتنت متوجه اختراع آنها نمیشوند؛ به همین خاطر، وقتی مخترعی، اختراعی را به من نشان میدهد، به آنها کمک میکنم که یک اختراع بهتر داشته باشند و بعد آن را برایشان ثبت میکنم. من در آن واحد به مخترعین کمک و طوری مربیگری میکنم که با شتاب بهتری کار خود را را به ثبت برسانند و این هیجانانگیزترین قسمت کار من است.
- ابتدا پزشکی خواندی؟
داشتم به سمت پزشکی میرفتم ( در آمریکا بعد از کسب مدرک لیسانس، حق شرکت در امتحان پزشکی را پیدا میکنید)؛ رشتهام مهندسی سلول و بیولوژیک بود. در کلاس آمادگی برای امتحان پزشکی، متوجه شدم که سوالات بسیاری میپرسم و اساتید میگفتند «بهتر است این مسائل را حفظ کنی، در کلاس بالاترمتوجه خواهی شد.» من هم متوجه شدم که چاره این اشتیاقم برای کشف دلایل، در کسب وکالت ثبت حقوقی انحصاری است.
- چهقدر جالب؛ خب شما که با مقدار زیادی مخترع کار کردید، اگر بنا باشد که توصیهای به آنها بکنی، آن توصیه چیست؟
مهمترین چیز، این است که شما نمیتوانید مخترع باشید و همه چیز را همینطوری که هست، قبول کنید. اگر ایمان دارید ایدهای که دارید توانایی ایجاد یک تغییر اساسی را در حوزه شما دارد و همه به شما میگویند که این غیرممکن و دیوانگی است، این نشانه خوبی است! تمام چیزهای مفید و جالبی که در تکنولوژی داریم، زمانی غیرممکن و دیوانگی محسوب میشد. پس اعتنایی به نظر دیگران نکنید و مسیر خود را بروید. البته تا وقتی که پتنت را نگرفتید، ایده خود را با هیچکس مطرح نکنید.
از سال 2013 قوانین عوض شده است. قانون الان به این شکل است که پتنت را هرچه زودتر و بهصورت مرتب ثبت کنیم. برای این کار، شما نزد وکیلی مثل من میآیید و با هزینه نزدیک به 2 هزار دلار (7 میلیون تومان)، ایده شما ثبت میشود و بعد میتوانید برای جذب سرمایهگذار قدم بردارید و با توان مالی که سرمایهگذار در اختیار شما گذاشته است، مراحل بعدی و هزینههای بیشتر ثبت مجوز پتنت را طی کنید.
- شما که مدت زیادی است این کار را انجام میدهید، بیشتر تمایل دارید با چه نوع مشتریهایی کار کنید؟
من، مخترعین سریالی را دوست دارم.
- چرا؟ چون پشت سر هم، ثبت پتنت میکنند؟
شاید؛ آنها مخترعینی هستند که قلبا به اختراع علاقه دارند و به یک اختراع مخصوص بسنده نمیکنند. همچنین مشتاق به کار با مهاجران و زنان هستم و احتمالا جذابترین بخش کارم، کمک به کسانی است که خود را مخترع نمیدانند و این بخش کارم، برایم جذاب است. 75 درصد پتنتهای ثبتشده در آمریکا، بهوسیله کسانی ثبت میشود که در آمریکا بهدنیا نیامدهاند.
- چه میگویی؟! لطفا تکرار کن.
75 درصد پتنتهای ثبتشده در آمریکا، بهوسیله کسانی ثبت شده که در آمریکا بهدنیا نیامدهاند. خب بیایید نگاه کنیم چه بلایی سر آمریکا آمده است؛ آمریکا اکثر صنایع کوچک را از دست داده و آنها به کشورهای دیگر رفتهاند، چون تولید صنایع دستی کوچک و متوسط، در خارج از آمریکا ارزانتر است. همراه با از دست دادن صنایع کوچک و متوسط، آمریکا بخش عمدهای از طرح و توسعه را از دست داده است. اکثر پژوهشگران آمریکایی، مجبور به ترک آمریکا شدهاند. این چه چیزی را بهجا گذاشته است؟ مخترعین زن؛ زنان با مشکلات متفاوت و شدیدتری نسبت به مردان، دستوپنجه نرم میکنند. زنان باید با فرزندان، مدارس و کار و زندگی خانوادگی کنار بیایند. این مسائل از آنها انسانهای مشکلگشایی میسازد. فقط متأسفانه اکثر زنان، خود را مخترع و کارآفرین نمیبینند.
- پس این یک نوع طرز تفکر است؟
بله؛ اگر شما از هر شخص عادی بپرسید یک مخترع را تشریح کن، آنها بیشتر به یک مرد فکر خواهند کرد؛ حتی شاید من و شما، در ذهنمان یک مرد را در آزمایشگاه تحمل خواهیم کرد. متأسفانه نمیتوانیم یک زن را بهعنوان مخترع قبول کنیم؛ این یک طرز تفکر غلط رایج در آمریکاست.
- کدام بخش کار، سختترین بخش است؟
سختترین بخش، شکستن عدم اعتمادبهنفس مردم نسبت به خودشان است؛ در جامعه، تعداد زیادی مخترع مخصوصا در مهاجران و بانوان وجود دارد که اصلا خودشان را مخترع نمیدانند. هر فردی با یکسری مشکلاتی مواجه میشود و حتما راهحلهایی را ارائه میکند ولی خودش را مخترع نمیداند. شاید حتی چندین اختراع کوچک هم داشتهاند اما باز خود را مخترع نمیدانند. پس اگر پا در این حوزه میگذارند، اگر شکست بخورند، کلا دور اختراع کردن را خط میکشند. اولین کاری که من میکنم، تشویق مردم به این است که خود را مشکلگشا بدانند و بعد قدمبهقدم روحیه کارآفرینی و نوآوری را در مردم بیدار میکنم.
- برای تمام زنانی که در جامعه هستند، چه پیامی دارید؟
سوال سختی است.
- فقط یک اشاره کوچک و یک پیام تا بتوانیم از کارآفرینان زن حمایت کنیم؟
وقتی راجع به اختراع ماشین پنبهپاککن صحبت میکنیم، فکر میکنیم که مخترع واقعی کسی است که این اختراع به اسمش ثبت شده، در حالی که مخترع اصلی این دستگاه، همسر این شخص، یعنی کاترین لیتل گرین، بوده است.
- پس بازهم یک مرد نتیجه زحمات یک زن را مال خودش میکند؟
با آسانتر کردن کارآفرینی برای زنان، میتوانیم اقتصاد و دنیای بهتری داشته باشیم.
- کسرا برایمان از پتنت بگو.
خیلی خلاصه بگویم، پتنت یک قرارداد با دولتها است. شما یک تملک انحصاری را برای 20 سال بهدست میآورید که چیز باارزشی است. هیچکس دیگری حق انحصاری تولید و یا درست کردن، اختراع و ابداع وسيله شما را ندارد.
یک شرط این قرارداد، نوشتن یک راهنمای فنی برای دولت است. این به متخصص و یا شخصی که تجربه کار در این حوزه را دارد، کمک میکند که با کسب اجازه از شما، آن اختراع را تولید کند. وکیل اختراع، پلی است برای بهدستآوردن آن امتیاز و یا مجوز انحصار و یا حتی فروختناش به شخص و یا شرکت دیگر. افراد بهدلایل مختلف، جذب این حیطه میشوند و ما پلی هستیم برای بهدستآوردن آن حق انحصار.
- سوال آخر اینکه اگر توانایی این را داشتی که به گذشته خود برگردی و با کسرای 7 ساله صحبت کنی، به او چه میگفتی؟! چه نوع جسارتی به خودت میدادی؟
میگفتم هیچوقت کتاب خواندن را رها نکن! من هنوز هم کتاب خواندن را مفیدتر از هر چیزی میدانم. ضمنا تأکید میکنم هرگز بعد از شکست بیانگیزه نشوید و بهپا خیزید؛ این به من خیلی کمک میکرد که در بسیاری از مراحل زندگیم، بیشتر پیشرفت کنم. حواستان باشد که هرگز روی شکستتان ننشینید!